eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
980 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ داستان عباس بابایی و استاد زن آمریکایی زبان انگلیسی 🔸در بدو ورود به نیرو هوایی باید یک سری‌ آموزش‌ها می‌دیدیم که از آن جمله آموزش زبان انگلیسی بود. در کلاس زبان من به عنوان هنرجو سمت ارشدی کلاس را داشتم. با ورود عباس بابایی به کلاس به عنوان دانشجو می‌بایست ایشان ارشد کلاس می‌شد‌ اما عباس از این کار ‌امتناع می‌کرد. 🔹در این کلاس من با این شهید بزرگوار آشنا شده و با هم رفیق شدیم. ایشان شخصیت خاصی داشتند واز همه متمایز بودند. در آن دوران بیشتر استادان زن بودند از جمله استاد کلاس زبان که یک زن ‌امریکایی بود. آمریکایی‌ها می‌خواستند از این طریق فرهنگ منحوس غربی را به جوانان این مرز وبوم تحمیل کنند. عباس همیشه می‌گفت: اینها ماموران CIA هستند و در قالب استاد، جاسوسی می‌کنند. 🔸همانطور که گفتم ایشان اخلاق بخصوصی داشتند. انسانی متواضع و با اخلاص بودند که من شیفته او شده و تا پایان دوره با هم بودیم. این استاد زبان برای اینکه فرهنگ مبتذل غرب را رواج دهد، به دانشجویان پیشنهاد شرم‌آوری داد که، اگر کسی‌امتحان پایان ترم را ۲۰ بگیرد من یک شب با او خواهم بود. بعد از اعلام نمرات عباس ازهمه نمره‌اش بیشتر بود. او ‌امتحان را ۱۹ گرفته بود. 🔹من برگه او را که دیدم تعجب کردم زیرا او یک کلمه ساده را غلط نوشته بود و آن استاد هم به عباس گفت: تو عمدأ این کلمه را غلط نوشته‌ای تا با من نباشی. آنجا بود که من به عظمت روحی عباس پی بردم. ایشان با این کار درس و و بزرگواری را به دیگران آموخت. 👤راوی:عظیم دربند سری 🆔 @asanezdevag
🦋 ⭕️ کلید نجات ✍️مردی خدمت حضرت رسول (ص ) آمد و عرض کرد مرا راهنمائی کن به نافعترین کارها حضرت فرمود: اصدق و لا تکذب و اذنب من المعاصی ما شئت؛ راستگوئی را پیشه کن و از بپرهیز هر دیگری می خواهی انجام ده ، از این سخن مرد در شگفت شد و فرمایش آنجناب را پذیرفته و مرخص گردید. با خود گفت پیغمبر(ص ) مرا از غیر دروغگوئی نهی نکرده پس اکنون بخانه فلان زن زیبا می روم و با او زنا می کنم همینکه بطرف خانه او رفت فکر کرد اگر این عمل را انجام دهد و کسی از او بپرسد از کجا میآئی نمی توانم دروغ بگوید و بر فرض راست گفتن به کیفر شدید و بدبختی بزرگی مبتلا می شود. لذا منصرف شد. باز فکر کرد گناه دیگری انجام دهد همین اندیشه و خیال را نمود در نتیجه از همه بواسطه ترک دروغ دوری جست . 📚انوار نعمانیه ، ص 274 📚داستانها و پندها/ گردآوری و تنطیم مصطفی زمانی وجدانی 🆔 @asanezdevag
🌬 ⭕️کوچه‌ی بی‌انتها ✍ از یک محله به یک مدرسه می‌رفتند اما با دو مسیرِ متفاوت. 🔸هر چه دوستش اصرار می‌کرد که بیا از همین کوچه برویم، قبول نمی‌کرد. 🔹می‌گفت: «این کوچه پُر از دختره، من نمیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم می‌شه!» 📚کتاب یادگاران11، ص8 _ 🆔 @asanezdevag
✍احترام به پدر 🔸یکی از ارادتمندان (رحمه الله علیه) می گوید : یک بار که به محضر ایشان در جماران رسیدم . یکی از مسئولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید و پدر سالخورده اش نیز همراه او بود . 🔹وقتی خواست به حضور امام برسد خود جلوتر از پدر حرکت می کرد و پس از تشرف خدمت امام ، پدرش را معرفی کرد . 🔸 امام نگاهی به آن مسئول کرد و فرمود : این آقا پدر شما هستند ؟ عرض کرد : آری . امام فرمود : پس چرا جلوی او راه افتادی و وارد شدی ؟ 📚(مجله پیام انقلاب ص 69) 🔅امام کاظم (علیه السلام ) فرمود : مردی از رسول الله صلی الله علیه و اله سوال کرد : حق پدر بر فرزند چیست ؟ پیامبر (صلی الله علیه و اله ) فرمود : او را به اسم صدا نزند ، جلو تر از او راه نرود ، قبل از او ننشیند و کاری که سبب بدگویی مردم به او شود انجام ندهد . 📚( بحارالانوار ، ج 74 ، ص 45 ) 📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری _____ 🆔 @asanezdevag