💢 راه مقابلہ با شـیطان
💠 شیخ جعفر شوشتری(ره):
👈 هر وقت شـیطان وسوسہ کرد و نتوانستید
حریف نفس بشوید، هفت مرتبہ بگوئید:
✅ «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ،
لا حَولَ وَلا قُوَّة اِلّا بِاللهِ العَلےِّ العَظیم»
وقتے این ذکر را مےگوئید، هفت ملک بہ کمک شما مےآیند و آنها را دفع مےکنند...
🆔 @asanezdevag
💢 من یقین دارم
چشمی که به نگاهِ حرام عادت کند
خیلی چیزها را از دست میدهد
چشمِ گناهکار لایقِ شهادت نمیشود..:)
❤️ #شهید محمدهادی ذوالفقاری
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 «شب اول عروسی»
✨ استاد قرائتی
🆔 @asanezdevag
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ ازدواج ساده اروپایی؛ تهاجم(!) فرهنگی مطلوب !
🆔 @asanezdevag
#استاد_قرائتی
🏔 پدر و مادرها باید بچهها را آماده کنند برای اینکه مشکلات را تحمل کنند.
از ارزش زهرا [سلام الله علیها] این است که بچه هایش را لوس بار نیاورد، حسین بن علی تکه تکه شد آخ نگفت، زینب کبری هفتاد تا شهید دید آخ نگفت.
🏔 ما باید بچه هایمان را لوس بار نیاوریم. یکی از مشکلات ما این است که [با این توجیه که] بچهام عقدهای میشود، هی بچهها را لوس بار آوردیم...
🏔 جوان، هشتاد و چهار کیلو، جورابش تا به تا بشود روانی میشود. میآید خانه غذایش سرد بشود حال ندارد برود آشپزخانه گرمش کند، شیشهها را میشکند که چرا غذای ما گرم نیست!!
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی
🆔 @asanezdevag
📚 #معرفی_کتاب
🔻میخوام فرزندم در رفاه بزرگ بشه!
🔻نمیخوام مثل خودم سختی بکشه!
🔻 نگران تربیت فرزندم هستم!
🔻با هزینه های فرزندآوری چه کنم؟
✔️ اگر دلواپس آسایش و رفاه فرزندان هستید و ترس از مخارج فرزندآوری ذهن شما را درگیر کرده و با فکر به هر کدام، خوانی در خیالتان ساخته اید...
✅ «هفت خوان خیالی» پاسخگوی این دغدغههای ذهنی است و خلاصهای از الزامات تربیت دینی و گنجینهای از نکات کاربردی را برای والدین و مربیان به ارمغان می آورد.
👈 مطالعه این کتاب ارزشمند به علاقمندان و دغدغهمندان حوزه جمعیت و عموم کسانی که به دنبال تربیت نسل صالح هستند، پیشنهاد میشود.
#هفت_خوان_خیالی
🆔 @asanezdevag
🚫بمب های مخرب روابط زناشویی ‼️
❌به شوخی هم ازکلمه طلاق استفاده نکنید.
❌به شوخی هم به همسرتان بی جنبه نگویید.
❌به شوخی هم حرف زن دوم را نزنید.
❌به شوخی هم فحش و تمسخر ممنوع است.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۱۰۷ #ازدواج_در_وقت_نیاز پاییز ۹۶ اولین خواستگار، وارد منزل ما شد. از یه شهر دیگه اومده
#تجربه_من ۱۰۸
#فرزندآوری
فرزند اولم رو که باردار شدم مثل همه مادرها بی تجربه و حساس بودم، اون موقع، به سختی وقت گرفتم و رفتم پیش یکی از دکترهای خوب تهران... بعد از چند ساعت انتظار بالاخره نوبت من شد. اما، اینطور بگم که شاید اصلا دکتر منو ندید، سه نفر با هم داخل اتاق بودیم و... خلاصه اومدم خونه و با خودم گفتم من که به لطف خدا مشکل خاصی ندارم، چرا باید انقدر به خودم سخت بگیرم، بهتره پیش یه دکتری که سرش خلوت تره برم، چون تو این دوران آرامش از هر چیز واجب تره، بعد از کمی پرس و جو با دکتر باروتی آشنا شدم و بعد از اولین ملاقات عاشقش شدم 😍 پر از آرامش، صبور و سهل گیر و مومن...
فرزند بعدی و بعدی و بعدی و بعدی رو هم پیش دکتر باروتی بودم و جالب اینکه اصلا تاکیدی هم نداشت که حتما باید سر ماه بیام و همش میگفت خدا رو شکر خوبی.
یادم نیست از چه سالی غربالگری وارد پروسه بارداری شد ولی یادمه از همون ابتدا دکتر میگفت اگه خودت میخوای برو ولی من نمیگم چون اگه خدای نکرده یک درصد نشون بده بچه مشکل داره شاید اجازه قانونی برای سقط باشه ولی اجازه شرعی وجود نداره و من هم نامه نمیدم من هم تا بارداری پنجم نرفتم،
تا اینکه آقا محمد تقریبا یکساله بود که فهمیدیم دوباره باردارم 😀 بعد چهار ماه رفتم سونو، آخه حالا دیگه چهارتا پسر داشتیم و دخترم یکی یدونه مونده بود😉و ما ته دلمون خدا خدا میکردیم که کاش این یکی دختر باشه. وقتی از سونوگرافی اومدم بیرون به همسرم گفتم مشتلق بده😍
گفت دختره، گفتم اون که بله😄
ولیییی
دخترن، باورش نمیشد گفت یعنی چی!!
گفتم یعنی دوقلو دخترن❤️❤️
همونجا تو خیابون پیشونیمو بوسید و بغلم کرد...
خیلی خوشحال شده بود، همه چیز خوب پیش میرفت، حتی تو ماه ششم دکتر گفت ماشاالله رشد شون خیلی عالیه انگار یه ماه جلوتری
همه چیز عالی بود به خاطر دو قلو بودن یه سری سونو ها و آزمایشات دیگه و غربالگری و... باید می دادم و ما که ذوق زده این اتفاق مبارک بودیم سعی داشتیم هر کاری بکنیم برای حفظ سلامتی اونها
تا اینکه
ماه هفتم یه مسافرت رفتیم، یه اتفاقاتی اونجا افتاد که گفتنش خیلی هم لازم نیست اما، وقتی رسیدیم چند شب بعد من تو خواب یهو لرز کردم، به قدری که از شدت لرزش همسرم بیدار شد، عرق سرد کرده بودم و تا مدتی این حالت رو داشتم و بعد خوب شدم، شب بعد دوباره همون حالت و دیگه نگران شدم، صبح تا ظهر هر چی دقت کردم دیدم بچه ها تکون نمیخورن، با دکتر تماس گرفتم و گفت سریع برو سونوگرافی
رفتم و وقتی ماجرا رو گفتم اورژانسی منو فرستاد داخل، مدام سوالاتی ازم میکرد که نگرانیم بیشتر میشد تا اینکه گفت همراه داری؟ همسرم رو صدا زدم و منو بیرون کرد😔 وقتی بیرون اومد چشماش خیس شده بود😭 خودمو انداختم بغلش و گفتم چی شده؟! حالا دیگه هق هق میکرد، گفت هر دو فوت شدن😭😭😭
یادم نمیره روی موتور تا رسیدن به مطب دکتر هر دومون زار زار گریه میکردیم، بدون هیچ حرفی، وقتی رسیدیم منشی تا حالم رو دید گفت برو داخل
دکتر سونو ها رو دید و گفت خیره ان شاءالله، غصه نخوری ها، خواست خدا بوده، نا شکری نکنی
گفتم آخه چرا؟!!
گفت یه اتفاق خیلی خیلی نادر افتاده و باعث فوت شده، اون تب و لرز ها هم بخاطر لحظه مفارقت روح این دو تا بوده😭
خلاصه قسمت نبود که ما صاحب این دو تا فرشته بشیم، حتی اسماشون رو هم انتخاب کرده بودیم 😢
دکتر گفته بود امکان تزریق آمپول فشار نیست و باید منتظر بشم تا درد زایمان بیاد سراغم.
من هفت ماهه بودم و تا ماه هشتم دو قلوها رو با اینکه مرده بودن همراه داشتم، تا یک هفته با کوچکترین تکون به دکتر زنگ میزدم و میگفتم دکتر بخدا تکون خوردن😭 اونم میگفت عزیزم، بگذر، فوت شدن😞😭
اون مدت چه قدر سخت گذشت بهم😢
هفته به هفته چک میشدم که بدنم عفونت نکنه، تا اینکه یک روز به دکتر زنگ زدم و گفتم، احساس میکنم عفونت دارم، گفت سریع خودت رو به بیمارستان برسون، اوضاع سختی بود، مدتی بود همسرم کارش رو از دست داده بود و اون روز حتی پول ویزیت بیمارستان رو نداشتیم، وقتی رفتیم بیمارستان مدارک گرو گذاشت، رفتم داخل و به هر جا می رسیدم کلی بد و بیراه نثارم میشد که چرا حالا اومدی؟ اگه بلائی سرت بیاد ما چکار کنیم😡
با اصرار رفتم پیش همسرم و گفتم منو ببر بیرون، تو روخدا نذار اینجا بمونم.
خیلی پریشون بود گفت بذار استخاره کنم، جواب این بود اگر برید، اتفاقی میوفته که جبرانی نداره، باز هم پیشونیم رو بوسید و گفت میدونم سخته فاطمه جان ولی برو😞
رفتم تو بخش و بستری شدم و شروع کردم به راز و نیاز، تا اینکه به خواست خدا دردم شروع شد و من یکی دو ساعت بعد، دو قلوها رو بدنیا آوردم.
دو قلوهای مرده ام😭
پرستارها اصرار داشتن که نبینمشون ولی گفتم میخوام ببینم و برای اولین و آخرین بار، روی ماهشون رو دیدم😭😭
این اتفاق خیلی برامون سخت بود
اما خواست خدا بود
راضی شدیم به خواست او
🆔 @asanezdevag
🔷سلــفی “طَلـاق”
🔻خبر سلفی گرفتن بعد از پایان فرایند رسمی طلاق آن هم در لحظه خروج از دادگاههای تونس شبکههای اجتماعی این کشور را فرا گرفته است.
🔻رسانههای عربی از تونس خبر دادند، برگزاری جشن از سوی زوجهای تازه طلاقگرفته در بیرون دادگاه آن هم از طریق ثبت سلفی با یکدیگر با پسزمینه دادگاه به صورت امری رایج در میان این زوجها درآمده است.
🔻این در حالی است که برخی از فعالان امور خانواده در تونس در اعتراض به این اقدام نوشته اند درست است که هر رابطهای نباید با جنگ و دشمنی پایان یابد، اما این روش جشن گرفتن طلاق هم در تونس نگرانکننده شده است.
🆔 @asanezdevag