eitaa logo
اساتید انقلابی و نخبگان علمی
42.5هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
18.3هزار ویدیو
573 فایل
کانال اختصاصی اساتید ، فرهنگیان انقلابی ، نخبگان و مراکز آموزش عالی و پژوهشی ، شبکه روشنگران ، هادیان سیاسی و اصحاب رسانه http://eitaa.com/asatid_enghelabi به غیر از کربلا هر جا سفر کردم ، ضرر کردم 🌹 به تو از دور سلام🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
۶۱ فقـط اسـمش مردمی است. در یکی از سـفرهایی که یکی دوسـال قبل به یکی از همین کشورهاي سوسـیالیستی رفته بودیم، یکی از همراهان ما که از نمایندگان محترم مجلس شوراي‌اسـلامی بود، با مقامات مجلس ملی آن کشور راجع به مجلس صـحبت‌هایی کرده بود. اطلاعـاتی از مجلس ما به آن‌ها داده بود و اطلاعاتی هم از مجلس آن‌ها گرفته بود. ما نشسـته بودیم و راجع به موضوعی صـحبت می‌کردیم. ایشـان، بـا یـک قیـافه‌ي خیلی جـدي پیش مـا آمـد و گفت: ما چیزهاي مهمی از این آقایان- که میهمانشان بودیم- یاد گرفتیم. او گفت: وقتی که راجع به مجلس با این‌ها صحبت کردیم، از این‌ها پرسیدیم که مجلسِ شما چگونه است و چند عضو دارد و چـه مـواقعی تشـکیل می‌شـود و رئیسـش چگـونه انتخـاب می‌گردد؟ معلـوم شـد کـه مجلس ملی این‌هـا، متشـکل از افرادي اسـت که به وسیله‌ی دستگاه‌ها و سازمان‌های حزبیِ وابسته خودِ حکومت تشکیل می‌شود. یعنی مثلاً پانصد، ششصد نفر آدم به عنوان اعضا و نمایندگان کنگره، به وسیله‌ی همان دستگاه‌های حزبی انتخاب می‌شوند. بعد این افراد که نام تجمعشان کنگره‌ي ملی است، سالی دو مرتبه جلسه تشـکیل می‌دهنـد! شـما ببینیـد در این کشور که فقط سالی دو مرتبه مجلس قانونگذاریشان تشـکیل می‌شود، قانون را چه کسـی وضع می‌کنـد؟ اختیار قانونگـذاري دست کیست؟ دست همان‌هایی است که در رأس تشـکیلات حکومت قرار دارند. اگر بپرسـید اسم حکومت شـماچیست می‌گویند: حکومت دموکراتیک‌ سوسـیالیستی؛ یعنی حکومت مردمی. اسمش مردمی است، در حالی که در هیـچ امري از امور آن کشور، مردم دخالت ندارنـد و این، همان مردمی هسـتند که انقلاب را به پیروزي رساندند. اسـم این کشورهـا هم کشور انقلابی است. همه‌ي انقلاب‌هـایی که مـا در دنیـا دیـدیم وکشورهایی که بر اساس یک انقلاب، نظامی را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلی بودند که مطرح کردم. خطبه‌هاي نماز جمعه‌ي تهران۱۳۶۸/۱۱/۲۰ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۶۲ شهیـدي که زیر آفتـاب مانـده بـود در یکی از همین روزهـایی که مـا در خطوط جبهه حرکت می‌کردیم، یـک نقطه‌اي بود که قبلا توسط دشـمن متصرف شده بود، بعد نیروهاي ما رفته بودند آن‌جا را مجددا تصرف کرده بودند، بنده داشتم از این خطوط بازدید می‌کردم و بـه یگان‌هـا و به سـنگرها و به این بچه‌هـاي عزیز رزمنـده‌مان سـر می‌زدم، یـک وقت دیـدم یکی دو تـا از برادران همراه من خیلی ناراحت، شـتابان، عرق ریزان، آشـفته، آمدنـد پیش من و من را جـدا کردنـد از کسانی که داشـتند به من گزارش می‌دادنـد، دیـدم که این‌ها ناراحتند گفتم چیه؟ گفتند که بله ما داشتیم توي این منطقه می‌گشتیم، یک وقت چشممان افتاده به جسـد یک شـهیدي که چند روز است این شـهید بدنش در زیر آفتاب این‌جا باقیمانده. من به شدت منقلب شدم و ناراحت شدم و به آن برادرانی که مسئول بودنـد در آن خـط و در آن منطقه، گفتم سـریعا این مسأله را دنبال کنیـد، جسـد این شـهید را بیاوریـد و جسد شـهداي دیگر را هم که در این منطقه ممکن است باشند جمع کنید. اما در همان حال در دلم گفتم قربان جسد پاره پاره‌ات یا اباعبـدالله، این‌جـا انسـان می‌فهمـد کـه به زینب کـبري چقـدر سـخت گـذشت، آن وقـتی که خـودش را روي نعش عریـان برادرش انـداخت، و با آن صـداي حزین، با آن آهنگ بی‌اختیار، کلمات را در فضا پراکنـد و در تاریخ گذاشت فریاد زد: "بأبی المظلوم حتی قضا... پـدرم قربان آن کسـی که تا آن لحظه‌ي آخر تشـنه ماند و تشـنه لب جان داد. بیانات در خطبه‌هاي نماز جمعه ۱۳۶۷/۶/۴ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۶۳ علاقه‌ي امـام خمینی به دعـاي کمیـل و مناجـات شـعبانیه یـک بـار از ایشان (امام خمینی) سؤال کردم که در میان دعاهاي معروف، به کـدام یک از آن‌ها بیشتر اُنس یا اعتقاد دارید؟ ایشان بعد از تأملی فرمودند: «دعاي کمیل و مناجات شـعبانیه». وقتی که شـما به این دو دعا مراجعه می‌کنیـد، با این که دعاهاي دیگر هم- مثل ابوحمزه‌ي ثمالی و یا دعاي امام حسـین در روز عرفه و دعاهاي فراوان دیگر - برقراري رابطه با خداست؛ اما در این دو دعا و مناجات، حالت اسـتغفار و انابه و استغاثه و تضرع به پروردگار را به شکل عاشقانه‌ي آن مشاهـده می‌کنیـد. دعاي کمیل هم مناجاتی با خـداي متعال است و رابطه‌ي محبت و عشق میان بنده و معبود را ترسـیم می‌کند و این همـان چیزي بود که امـام بزرگوار مـا، روح و دل خود را از آن روشن و منوّر می‌داشت. سـخنرانی در دیـدار بـا جمع کـثیري از پاسداران ۶۸/۱۲/۱۰ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://Sapp.ir/asatid_enghelabi http://Eitaa.com/asatid_enghelabi
۶۴ قلک بچه‌ها، امام را متاثر کرد [حضرت امام] براي خودش عنوان و بهره‌یی قایل نبود. آن دستی که توانسـته بود تمام سیاسـت‌هاي دنیا را با قـدرت خـویش تغییر دهـد وجا به جـا کنـد، آن زبـان گویـایی که کلامش مثـل بمب در دنیـا منفجر می‌شـد و اثر می‌گـذاشت، آن اراده‌ي نیرومنـدي که کوه‌هـاي بزرگ در مقابلش کوچک بودنـد، هر وقت از مردم صـحبت می‌شـد، خودش را کوچکتر می‌انگاشت و در مقابـل احساسـات و ایمان وشـجاعت و عظمت و فـداکاري مردم سـر تعظیم فرود می‌آورد وخاضـعانه می‌گفت: مردم از ما بهترنـد. انسان‌هـاي بزرگ همین گونه‌انـد. آن‌هـا چیزهـایی را می‌بیننـد که دیگران نمی‌تواننـد و یـا نمی‌خواهنـد رؤیت کننـد. گـاهی در مقابل کارهـایی که به نظر مردم معمـولی می‌آیـد، آن روح بزرگ و آن کـوه سـتبر تکـان می‌خورد و می‌لرزیـد. هنگـام جنـگ، بچه‌هـاي مدرسه در نماز جمعه‌ي تهران قلک‌هاي خود را شکسته بودند و پول‌هایش را براي جنگ هدیه کرده بودند. فرداي آن روز که خدمت امـام رحمه الله رسـیده بودم، ایشـان را در حـالی که چشـم‌هاي خـدابینش از اشک پُر شـده بود، دیـدم؛ به من فرمودنـد: کار این بچه‌ها را دیـدي؟ به قـدري این کار به نظرش عظیم آمده بودکه او را متأثر ساخته بود. ۶۸/۴/۸ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۶۵ پیشـنهاد سـمینار ائمه جمعه اوایلی که به امامت جمعه‌ي تهران منصوب شـده بودم، تشـکیل این سـمینار را خدمت حضـرت امام "رحمه الله" پیشـنهاد کردم. به ایشان گفتم: ما در سرتاسر کشور، تعدادي علماي محترم داریم که امام جمعه هستند- البته در آن وقت تعدادشان به انـدازه‌ي الان نبود -و در حقیقت یک شـبکه‌ي سراسـري براي اداره‌ي معنوي جامعه وحفظ ایمان وحصار ایمانی کشور تشـکیل می‌دهنـد. اگر شـما مـوافقت کنیـد، مـا ایـن شـبکه را بـه هـم وصـل کنیـم و بعـداً بیـن این مجمـوعه و ائمه‌ي جمعه‌ي جهـان اسـلام، کنگره‌هایی تشـکیل دهیم. ایشان از این پیشـنهاد خیلی خرسند شدند و استقبال کردند. پس از جلب موافقت امام به قم آمدیم و آن سـمینار اول را که در کتابخانه‌ي مدرسه‌ي فیضـیه برگزار شد، تشکیل دادیم و نتیجتاً این کار پایه گذاري شد و بحمدالله تا امروز هم ادامه دارد. سخنرانی در مراسم بیعت ائمه‌ي جمعه‌ي سراسر کشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان ۶۸/۴/۱۲ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۶۶ دسـتور امام است و برو برگرد نـدارد ما عضو شوراي انقلاب بودیم و بعضـی هم در آن وقت، این موضوع را نمی‌دانسـتند و حتّی بعضـی از رفقـا _مثـل مرحوم ربـانی شـیرازي یـا مرحوم ربانی املشـی_ نمی‌دانسـتند که ما چنـد نفر، عضو شوراي انقلاب هم هسـتیم. مـا بـا هم‌ کـار می‌کردیم وصحبتِ دولت هم در میـان نبود؛ صـحبتِ همـان بیت امـام بود که وقـتی ایشـان وارد می‌شونـد، مسئولیت‌هایی پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم براي این موضوع، یک سازماندهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقی نشـستیم. صـحبت از تقسـیم مسئولیت‌ها شـد و در آن‌جا گفتم که مسئولیت من این باشـد که چاي بدهم! همه تعجب کردنـد. یعنی چه؟ چاي؟ گفتم: بله، من چاي درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشـنهاد، جلسه حالی پیدا کرد. می‌شود آدم بگویـد که مثلاًـ قسـمت دفتر مراجعـات، به عهـده‌ي من باشـد. تنافس و تعارض که نیست. ما می‌خواهیم این مجموعه را با هم دیگر اداره کنیم؛ هر جـایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کـارِ آن‌جا را انجام بـدهیم، خوب است. این، روحیه‌ي من بوده است. البته، آن حرفی که در آن‌جا زدم، می‌دانسـتم که کسـی من را براي چاي ریختن معین نخواهد کرد و نمی‌گذارند که من در آن‌جا بنشینم وچـاي بریزم؛ امـا واقعـاً اگر کـار به این‌جـا می‌رسـید که بگوینـد درست کردن چـاي به عهـده‌ي شـماست، می‌رفتم عبـایم را کنـار می‌گذاشـتم و آستین‌هـایم را بالا می‌زدم وچاي درست می‌کردم. این پیشـنهاد... ادامه دارد... 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://sapp.ir/asatid_enghelabi http://eitaa.com/asatid_enghelabi
۶۷ دسـتور امام است و برو برگرد نـدارد. ادامه‌ خاطره ۶۶ این پیشـنهاد، نه تنها براي این بود که چیزي گفته باشم؛ واقعاً براي این کار آماده بودم. من، با این روحیه وارد شـدم و بارها به دوسـتانم می‌گفتم که آن کسـی نیسـتم که اگر وارد اطاقی شدم، بگویم آن صـندلی متعلق به من است و اگر خالی بود، بروم آن‌جا بنشـینم و اگر خالی نبود، قهر کنم و بیرون بروم. نخیر، من هیـچ صـندلی خاصی در هیچ اطاقی ندارم. من وارد اطاق می‌شوم و هرجا خالی بود، همان‌جا می‌نشینم. اگر مجموعه احساس کرد که این‌جا براي من کم است و روي صـندلی دیگري نشانـد، می‌نشـینم و اگر همـان کـار را نیز منـاسب دانست، آن را انجـام می‌دهم. قبل از رحلت حضـرت امـام که دوران ریـاست جمهوري در حـال اتمـام بود، دست و پایم راجمع می‌کردم. مکرر مراجعه می‌کردنـد و بعضـی از مشاغل را پیشـنهاد می‌نمودند. آدم‌هاي بی‌مسئولیت، این مشاغل را پیش خودشان به قدو قواره‌ي من بریده و دوخته بودند! ولی من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کننـد و بگویند شـما فلان کار را انجام دهید؛ چون دسـتور امام تکلیف است و برو برگرد نـدارد، آن را انجام می‌دهم. اما اگر چنانچه تکلیف نباشد- و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفی به من نکنند تا به کارهاي فرهنگی بپردازم- دنبال کارهاي فرهنگی می‌روم. سخنرانی در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوري ۶۸/۵/۱۸ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://sapp.ir/asatid_enghelabi http://eitaa.com/asatid_enghelabi
۶۸ پیشـنهاد سـمینار ائمه جمعه اوایلی که به امامت جمعه‌ي تهران منصوب شـده بودم، تشـکیل این سـمینار را خدمت حضـرت امام "رحمه الله" پیشـنهاد کردم. به ایشان گفتم: ما در سرتاسر کشور، تعدادي علماي محترم داریم که امام جمعه هستند- البته در آن وقت تعدادشان به انـدازه‌ي الان نبود -و درحقیقت یک شـبکه‌ي سراسـري براي اداره‌ي معنوي جامعه وحفظ ایمان وحصار ایمانی کشور تشـکیل می‌دهنـد. اگر شـما مـوافقت کنیـد، مـا ایـن شـبکه را بـه هـم وصـل کنیـم و بعـداً بیـن این مجمـوعه و ائمه‌ي جمعه‌ي جهـان اسـلام، کنگره‌هایی تشـکیل دهیم. ایشان از این پیشـنهاد خیلی خرسند شدند و استقبال کردند. پس از جلب موافقت امام به قم آمدیم و آن سـمینار اول را که در کتابخانه‌ي مدرسه‌ي فیضـیه برگزار شد، تشکیل دادیم و نتیجتاً این کار پایه گذاري شد و بحمدالله تا امروز هم ادامه دارد. سخنرانی در مراسم بیعت ائمه‌ي جمعه‌ي سراسر کشور به اتفاق رئیس مجلس خبرگان ۶۸/۴/۱۲ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://sapp.ir/asatid_enghelabi http://eitaa.com/asatid_enghelabi
۶۹ دسـتاورد بزرگ انقلاب آیت‌الله خـامنه‌اي در زمان ریاست جمهوري، سـخنرانی بسـیار زیبا، پربار و مهمی در مقرّ سازمان ملل ایراد فرمودنـد. اگر مـا تمـام خسارت‌هـا و سـختی‌هایی را که در انقلاب متحمل شـدیم، تحمل می‌کردیم و دسـتاورد آن تنها همین یک سخنرانی مقـام معظم رهبري در سازمـان ملـل بود ارزش داشت. در رژیم گذشـته، اگر دانشـمندي در جـایی سـخنرانی می‌کرد و در سخنـان خود، گوشه‌اي از حقانیت اسـلام را ذکر می‌نمود، ما در همه‌جا آن بیان را مطرح می‌کردیم و می‌گفتیم: اسـلام دینی اسـت که فلان دانشـمند دربـاره آن، در سـخنرانی خـویش چنـان گفته و یـا در کتـاب خـود، چنین نگاشـته است. امروز به برکت انقلاب اسلامی، در سازمان ملل، در مقرّ کفر، این گونه اسلام را معرفی می‌کند. این، دستاورد بسیار بزرگی است که بایدآن را تبلیغ کنیم. آیت‌الله مکارم شیرازي 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۰ دیدار با خانواده مسیحی در دوران ریـاست جمهـوري آیــة‌اللَّه خـامنه‌اي، روزي معظم‌له براي دیـدار خانواده‌هـاي شـهدا وسرکشـی به منزل آنان، به منطقه مجیـدیه تهران تشـریف بردنـد. پس از بازدید از چند خانه، پرسـیدند: آیا منزل دیگري براي ملاقات مانده است؟ دوسـتان گفتند: تنها یک خانواده مسـیحی، که فرزندشان در جبهـه شـهید شـده، بـاقیمانـده است. آیـا به خـانه آن‌هـا تشـریف می‌بریـد؟ معظم‌له جـواب مثبت دادنـد. خـانواده شـهید از فرط خوشحالی، در پوست خود نمی‌گنجیدند. یکی از آنان با شنیدن خبر، از حال رفته و بر زمین افتاد و او را به بیمارستان بردند، خانم‌ها، سراسـیمه به دنبال پوشـش براي حفظ حجاب رفتنـد. آیةاللَّه خامنه‌اي با گرمی با اهل خانه برخورد کردند. در زمان پذیرایی نیز - بنا بر فتواي خود که مسـیحیان را نجس نمی‌داننـد- از میوه‌هـایی که براي ایشـان آورده بودنـد، تنـاول کردنـد و به دیگران نیز با اشاره فرمودنـد شـما نیز میـل کنیـد، تـا آنـان بداننـد که مـا آن‌ها را از خود می‌دانیم. حجة الاسـلام و المسـلمین موسوي کاشانی. پرتوي از خورشید، ص۹۴ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۱ نامه‌هـایی که مخاطبشـان مـا بودیم ما نامه‌هایی از بعضـی از آزادگان در طول این دو سالِ بعد از آتش بس تا امروز داشته‌ایم که به خانواده‌هایشـان می‌نوشـتند. وقتی خانواده‌هـا می‌فهمیدنـد که ما مخاطب هستیم، نامه‌ها را می‌آوردنـد و به ما می‌دادنـد. من هم براي خیلی از این نامه‌ها جواب می‌نوشـتم. می‌نوشـتند که شما براي آزادي‌ ما، به دشمن باج ندهید. این را اسیر می‌نوشت. این، براي یک ملت، خیلی مهم است که اسـیرش در دست دشـمن، به جـاي این‌که مثل انسان‌هاي بی‌ایمان، مرتب التماس کنـد که بیاییـد من را آزاد کنید، نامه بنویسد که من می‌خواهم با سـربلندي آزاد بشوم؛ نمی‌خواهد به خاطر آزادي من، پیش دشـمن کوچک بشوید. این‌ها را ما داشتیم. این‌ها جزو اسناد شرف ملی ماست و تا ابد محفوظ خواهد بود. از طرف خانواده‌ها و ملت هم همین‌طور بود. با این که پدران، مادران، همسـران و فرزندان سـخت می‌گذراندند، اما هرگز مشـکلی براي مسئولان درست نکردند و فشار نیاوردند. می‌فهمیدند که مسئولان تلاش می‌کنند، تا اسـرایشان با سربلندي و افتخار آزاد بشوند؛ همین کاري که خداي متعال پیش آورد، کمک کرد وشد. این هم کـار خـدا بود. هرچه مـا پیشـرفت داریم، کـار خـدا و تـدبیر و اراده‌ي الهی است. ما هـا هیچ کاره‌ایم. البته برادران عزیز ما در دولت، خیلی زحمت کشـیدند و تلاش کردند؛ اما لطف خدا، اشاره و اراده‌ي الهی، همه‌ي کارها را روبه‌ راه کرد و جاده‌ها را هموار نمود. کار خدا بود، بعد از این هم همین‌طور است. سخنرانی در دیدار با گروه کثیري از آزادگان ۶۹/۶/۴ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۳ تشـریفات اضـافی؛ ممنوع! در زمـان جنـگ، همراه آیـةالله خامنه‌اي براي بازدید از لشگر ۲۱ امام رضا علیه‌السـلام عازم جبهه شدیم. ایشان قبل از حرکت فرمودند: ماشین کم بیاورید! یکی یا دو ماشین کافی است! وقتی از اهواز خارج شدیم، دیدیم حدود ده ماشـین دیگر پشت سر ماشین ما در حال حرکت هستند. آیةالله خامنه‌اي به راننـده فرمودنـد: توقف کن! و بلافاصـله به من گفتنـد: از ماشـین دومی به بعـد یـا به اهواز برمی‌گردنـد و یـا اگر قصـد آمـدن دارنـد، خودشان به تنهایی می‌آینـد. چه دلیلی دارد که پشت سـر من راه افتاده‌انـد؟! اگر رئیس‌جمهور با یک کاروان ماشـین حرکت کنـد، سرمشـقی براي دیگران می‌شود. براي من یک یا دو ماشـین کافی است! سـردار سـرتیپ پاسـدار شوشتري. پرتوي از خورشـید، ص۱۶۴ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۴ هیــچ نگران نبــاش! مقـام معظـم رهـبري یـک روز از هفتـه را براي ملاقات خانواده‌هاي شـهدا اختصاص داده بودنـد. در این دیـدارها، انسان به یاد کرامت و محبت امیرالمؤمنین علیه‌السـلام و اهل‌ بیت پیامبر اکرم صلی‌‌الله‌‌علیه‌وآله می‌افتاد. وقتی معظم‌له فرزندان شهدا را بر روي زانو می‌نشاندند و یا بر سینه می‌فشردند، اشک از چشم حاضـران سـرازیر می‌شد. بارها من شاهد آن محبت زیبا بودم. گاه از جمع بیرون می‌آمدم و در تنهایی خود، اشک می‌ریختم و پس از گریه‌هاي بسـیار، به محل دیـدار برمی‌گشـتم. چه صـمیمی و با صـفا بود. گویا پـدري با فرزنـدان خود دیـدار دارد. روزي همسـر شهیـدي به دفتر مقـام معظم رهبري آمـد و به آقـا گفت: من تنهـا یـک فرزنـد دارم و به غیر از او در زیر این آسـمان کبود کسـی را نـدارم. سـپس به بیان مشـکلات خود پرداخت. مقام معظم رهبري به جناب آقاي مقـدم فرمودنـد که مشـکل وي را حل کنـد و بعد، خطاب به همسر شهید گفتند: دخترم! هیچ نگران نباش. من همه کس تو هستم. هر زمانی که کاري داشتی، به آقاي مقدم - ریاست دفتر ارتباطات مردمی- مراجعه کن. همسـر شـهید با شـنیدن این حرف، گویا همه مشکلاتش را حل شده دید، غصه از دلش رخت بربست و با چهره‌اي گشاده خندان، از مقام معظم رهبري خداحافظی کرد و به منزل رفت. حجةالاسـلام و المسلمین موسوي کاشانی پرتوي از خورشید، ص۹۹ 🇮🇷کانال اساتیدانقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۵ همراه بـا رزمندگان پس از انتخـاب آیــةالله‌خـامنه‌اي بـه ریاســت جمهوري، حضـرت امام رفتنِ ایشان به مناطق جنگی را ممنوع کردند. در اواخر جنگ، معظم‌له با اصرار فراوان، رضایت حضرت امام خمینی قدس سـره را براي حضور دوباره در جبهه، جلب کردند و بار دیگر از نزدیک، گام به جبهه‌هاي نبرد گذاشتند. معظم‌له به عنوان امـام جمعه تهران، قبـل از آمـدن به جبهه، پیـامی براي همه ائمه جمعه و جمـاعت، صادر نمودنـد و آنان را براي حضور در جبهه‌هـا، دعـوت کردنـد. ایـن حرکت انقلابی و مهم ایشـان، بـاعث تحـول عظیمی در جبهه‌هـا شـد. معظم‌له در آن دوران، به همه لشگرها سرکشی می‌کردند، وضعیت یگان‌هاي رزم را بررسی می‌نمودند و مشکلات را از زبان تک تک رزمندگان می‌شنیدند. آقا چون همیشه، مثل یک پدر با بچه‌ها برخورد می‌کردند و با مهربانی حرف‌هایشان را گوش می‌دادند. این حضور و رفتار، اثر عجیبی در روحیه رزمندگان گذاشت؛ اثري که آنان را تا شـکست کامل دشـمن، در صـحنه نبرد نگاه داشت. سـردار سرتیپ پاسدار محمد کوثري. پرتوي از خورشید، ص۱۵۸ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۶ شناسـایی منطقـه در روزهـاي آغـازين جنـگ، در ســتاد جنگ‌هـاي نـامنظم فعـالیت می‌کردیم کارمـان شـناسایی دشـمن بود. روزي براي شـناسایی عراقی‌هـا، منطقه‌اي رفتیم که قبلاً ـ دشـمن در آن‌جا اسـتقرار داشت، در آن محـدوده، یـک جوي آب به نـام جوي سـیدحسن بود که دو طرف آن را درختـان انبوهی پوشانـده بود. هر طرف جوي که می‌ایسـتادي، طرف مقابـل به علت ازدحام درخت‌ها، قابل رؤیت نبود. تصور ما این بود که عراقی‌ها در برابر ما - در آن سـمت جوي- قرار دارنـد. بـا حـالت آماده باش، از سـمت راست جوي به طرف جلو حرکت می‌کردیم. ناگهان با سـر وصـداي زیادي مواجه شدیم، فکر کردیم دشـمن رو به روي ماست. آن‌ها نیز در مورد ما همین تصور را داشـتند. با رعایت اصول حفاظتی، به آن طرف جوي پریدیم. در همان اثنا، نگاه‌مان به چهره مقام معظم رهبري افتاد. در آن زمان، ایشان نماینده حضـرت امام قدس سره در شوراي عالی دفاع بودند. معظم‌له به اتفاق چند نفر دیگر -قبل از ما - براي شـناسایی منطقه رفته بودند. کار شـناسایی آنان تمام شـده بود و داشـتند برمی‌گشـتند. دیدن آقا در آن مکان براي ما خیلی جالب بود. ما از آن دیدار، روحیه گرفتیم. سـلاح‌هایمان را به حالت عادي در آوردیم و از محبت گرم آیةالله خامنه‌اي بهره بردیم. آقا با تک تک ما دست دادند و یکایک ما را بوسـیدند. سردار سرتیپ پاسدار علی فدوي. پرتوي از خورشید، ص۱۵۹ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://Eitaa.com/asatid_enghelabi http://Sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۷ روایت رهبرانقلاب از اولین دیدار با علامه جعفري در آقاي جعفري "رحمة‌الله ‌علیه" خصوصیات برجسته‌اي بود که به نظر من همه‌ي این‌ها براي نسل جوان و پژوهنده و اهل علم و تحقیق الگوست. ایشان آن وقتی که کارهاي تحقیقی خودشان را شـروع کردند، خیلی جوان بودند. البته من حدود سال‌هاي سی‌وچهار و سی‌وپنج بود که ایشان را شناختم. ایشان تازه از نجف آمده بودند و جوان و فاضل و اهل تحقیق و فعّال و پرشور و مورد احترام بزرگان ما _مانند مرحوم آقاي میلانی و بعضـی از آقایان دیگر در مشهد_ و نیز مورد احترام طلاب بودنـد. اخوانشان هم در مشـهد بودند؛ مثل آقاي آمیرزا جعفر که مرد بسـیار با صـفا و با معنویت و با روحی است. بله؛ عرض می‌کردم که ایشان هم به مناسـبتی به مشـهد آمده بودند و چند ماه یا یک سال _درست یادم نیست_ در مشهد ماندند. ما از آن‌جا با ایشان آشـنا شـدیم. در ایشان واقعاً روح تحقیق و تفحّص و نشاط و شور علمی مشاهده می‌شد. این روحیه، از دوران جوانی تـا پایـان عمر ادامه داشت. آن وقت ایشـان تقریبـاً سـی‌ و چنـد ساله بودنـد. همه‌ي این شور جوانی، در کار علمی و فکري و بحث و نوشـتن و تحقیق و مطالعه و این گونه کارها صرف می‌شد و البته حافظه‌ي فوق‌العاده و استعداد علمی ایشان هم به جاي خود محفوظ بود. این حالت تا همین آخر هم ادامه داشت که این چیز عجیبی است. یعنی در عین اینکه ایشان یک مرد هفتاد و چند ساله بودند، ولی تا آخرین باري که ایشان را دیدیم باز انسان همـان حـالت و همان شور و همان تحرّک را در ایشان می‌دیـد. این خیلی با ارزش و قیمتی است که انسان نگـذارد گـذشت زمان و حوادث گوناگون، شور و تحرّک و تهیّجی را که خـداي متعـال در او قرار داده و می توانـد آن را مثـل یک سـرمایه‌ي گرانبها براي پیشرفت‌هاي گوناگون در میدان‌هاي مختلف مصرف کند، از بین ببرد. به هر حال وجود ایشان، حقیقتاً وجود ذي‌قیمتی بود و براي اسلام و مسـلمین و نظام اسـلامی ارزش داشت. ایشان تا آخر هم کار کردند؛ یعنی واقعاً آقاي جعفري هیچ وقت از کار افتاده و کنار نشسته و بیکار نشدند و دائم مشغول کار و تلاش و تحرّک بودند. خداوند ان شاءالله درجاتشان را عالی کند. بیانات در دیدار خانواده و مسؤولان ستاد برگزاری مراسم ارتحال استاد علامه محمد تقی جعفری ۱۳۷۷/۰۹/۱۷ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۸ حادثه‌ي دزلی من فراموش نمی‌کنم در سال ۵۹ در این شـهر مریوان، با جمع مردم صمیمیِ این‌جا مواجه شدم و به یک واحد آموزش و پرورش - فکر می‌کنم یک دبسـتان بود - رفتیم و با نوجوانان آن‌جا حرف زدیم. آن نوجوانان امروز یقیناً مردان میانسالی هسـتند. از خود مریوان به مناطق دزلی و درکی- اگر درست یادم مانده باشد- رفتیم؛ مناطق بسـیار حساس، بسیار مهم؛ این‌جا با بعضـی از افراد از لحاظِ طبیعت، بسـیار زیبا؛ از لحاظ مردم، بسـیارخون‌گرم؛ اما متأسـفانه بر اثر جفاي دشمنان ملت ایران و دشمنان انقلاب اسلامی، همین مردم خوب، همین منطقه‌ي خوب، همین کوه‌هاي سـر به فلک کشـیده و سـرسبز، همین دشت‌هاي خرم تبدیل شده بود به جهنم درگیري‌ها و دشـمن توانسـته بود از برخی مزدوران خود سوء اسـتفاده کند و آن‌ها را وسیله‌اي قرار دهد براي کوبیدن مردم و به طور بالواسـطه و غیر مسـتقیم، کوبیـدن نظـام اسـلامی و تحقیر ملت ایران. من فراموش نمی‌کنم در دزلی مردم بـا چهره‌ي باز از ما اسـتقبال کردنـد. از دزلی بـا برادرهـا خـارج شـدیم برویم به سـمت ارتفاعـات مشـرف بر سـرزمین‌هاي عراق- ارتفاعـات «تته» -که مزدوران بدخواه حقیري در بین آن مردم نفوذ کرده بودند و حضور هیئت ما را به دشمن اطلاع دادند و دشمن هواپیماهایش را فرستاد.‌ ما در بین راه که طرف ارتفاعات می‌رفتیم، دیـدیم هواپیماي دشـمن عبور کرد؛ فهمیـدیم حادثه‌اي براي دزلی پیش خواهند آورد. برگشتیم دیـدیم متأسـفانه مردم غیر‌ نظامی، مردم کوچه و بازار را بمباران کردنـد؛ عـده‌اي را زخمی‌ کردنـد، عـده‌اي را به قتل رساندند. و ما جنـازه‌ي شـهدا و بعضـی از مجروحین را برداشـتیم، آمـدیم مریوان. این خـاطرات عبرت آموز است. آن روز همین نظام‌هـاي جهـانیِ مـدعی حقوق بشـر از همین صـدام حسـین دفاع می‌کردنـد؛ از همین حرکات وحشـیانه دفاع می‌کردنـد. نسل جوان امروز درکشور ما می‌داند و بداند، آزمایشـگاه دروغ و فریب، آزمایشـگاه خطاهاي بزرگ و جبران ناپذیرِ دسـتگاه‌هاي مدعی حقوق بشـر، همین کشور عزیز مـا و همین مرزهاي غربی این کشور از جمله منطقه‌ي کردسـتان بوده است. بیانات رهبر معظم انقلاب اسـلامی در دیـدار مردم مریوان ۱۳۸۸/۲/۲۶ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۷۹ یـادي از شـهید دکتر مصـطفی چمران بنـده اول جنگ رفتم اهواز. اولین بار این لباس را من شب ورود به اهواز پوشـیدم؛ معمول هم نبود آن وقت معممین لبـاس نظامی بپوشـند! من دیـدم لباس سـربازي را ریخته‌انـد آن‌جا؛ با مرحوم چمران رفته بودیم و از تهران هم یـک عـده بـا ما بودنـد... دیـدم دارنـد آن لباس‌ها را می‌پوشـند، به چمران گفتم چه‌ طور است من هم یکـدانه بپوشم؟ گفت چی!؟ یکدانه لباس سربازي برداشتم پوشیدم و عمامه و عبا را گذاشتم کنار؛ تفنگ هم داشتم، تفنگ را هم برداشتم. همان شب ورود ما به عملیـات ایـذایی علیه دشـمن، بنـده هم با این‌ها راه افتادم رفتم، هنوز شایـد یک ماه هم از جنگ نمی‌گـذشت. پاشـدیم رفتیم شـب تاریک؛ چندین شب متوالی بنده در عملیات ایذایی علیه تانک‌هاي دشـمن شـرکت کردم. آن‌ وقت سـپاه تشـکیلات خیلی کوچکی داشت؛ ارتش هم در یک جاهایی مستقر بود. تحرکی نبود در ناحیه‌ي اهواز، یک عده داوطلب، چه سپاهی، چه آن گروه داوطلبینی که ما داشتیم با مرحوم چمران در اهواز، راه می‌افتادنـد شـبانه می‌رفتنـد تانک‌هاي دشـمن را یکی دو تا سه تا با آرپیجی می‌زدنـد. چنـد نفر هم کلاشـینکف به دست، این‌ها را حفاظت می‌کردنـد؛ رفتم دیـدم عجب دنیاي جدیدي است. دیدار با طلاب و روحانیون عازم جبهه ۱۳۶۶/۰۸/۲۶ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://sapp.ir/asatid_enghelabi http://eitaa.com/asatid_enghelabi
۸۰ چشمهایش پُرِ از اشک شـد... دو هفته پیش شـهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شـما دو درخواست دارم: یکی این‌که دعا کنید من روسـفید بشوم، دوم این‌که دعا کنیـد من شـهید بشوم. گفتم شـماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شـماها که این روزگارهاي مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شـماها همه‌تان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزي که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایسته‌ي شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشم‌هاي شـهید کاظمی پُرِ اشک شـد، گفت: ان‌شاءالله خبر من را هم‌ بهتان بدهنـد! فاصـله‌ي بین مرگ و زندگی، فاصـله‌ي بسـیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سـرگرم زنـدگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سـمت لقاءالله دارند. همه خدا را ملاقات می‌کنند؛ هر کسـی یک طور؛ بعضـی‌ها واقعاً روسـفید خدا را ملاقات می‌کنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیـل بودنـد؛ این‌ها زحمت کشـیده بودنـد. ما بایـد سـعی‌مان این باشـد که روسـفید خـدا را ملاقات کنیم؛ چون از حالا تا یک لحظه‌ي دیگر، اصـلاً نمی‌دانیم که مـا از این مرز عبور خواهیم کرد یـا نه؛ احتمـال دارد همین یـک سـاعت دیگر یـا یـک روز دیگر نـوبت بـه مـا برسـد که از این مرز عبـور کنیم. از خـدا بخـواهیم که مرگ مـا مرگی باشـد که خـود آن مرگ هم ان‌شـاءالله مـایه‌ي روسـفیدي ما باشد. ان‌شاءالله خدا شـماها را حفظ کند. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم تشییع پیکرهاي فرماندهان سپاه ۱۳۸۴/۱۰/۲۱ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://Sapp.ir/asatid_enghelabi http://Eitaa.com/asatid_enghelabi
۸۱ امروز مراجع ما فقط به تدریس فقه و اصول راضی نیستند. امروز، مراجع مـا مثل مراجع دوران مرحوم آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی نیسـتند که فقط به تـدریس فقه و اصول راضـی باشـند. خاطره‌یی را مرحوم آقاي تهامی رضوان‌الله علیه می‌گفتند که همین نکته را ثابت می‌کند ایشان می‌گفتند که جلسه‌یی با مرحوم آقا سـیّد ابوالحسن اصـفهانی برگزار کردیم و در آن جلسه مطرح شد که طلّاب برنامه و نظام پیـدا کننـد و بعضـی از علوم جدیـده را بخواننـد و زبان خارجی یاد بگیرنـد. ایشان هم اجمالاً موافقت کردنـد و بناشـد طرحی فراهم بکنیم. جلسه‌ي دوم که خـدمت ایشـان رفتیم، در اتـاق بیرونی به انتظـار نشـستیم. ایشـان از اتاق شخصـی خود تشـریف آوردند و در چارچوبِ در ظاهر شدند. ما بلند شدیم و احترام کردیم. ایشان درحالی که قباي دگمه نبسـته بر تن داشتند، گفتند که مـن نمی‌خـواهم بیـایم بنشـینم؛ فقـط خواسـتم نکته‌یی را به آقایـان بگـویم و آن این است که این پـول و شـهریه‌یی که من به طلـّاب می‌دهم، ملک شخصی من است. به این صورت که آن را قرض می‌کنم، بعد که وجوهات آمد، قرض خودم را ادا می‌کنم. بنابراین، شهریه‌یی که من می‌دهم، ملک من است و من راضی نیستم که کسی این سهم امام و شهریه را مصرف کند؛ در حالی که غیر از فقه و اصول چیز دیگري را درحوزه بخوانـد. ایشـان، این مطلب را گفتنـد و در را بسـتند و رفتنـد. آقـاي تهامی می‌گفتنـد: ما همین‌طور متحیر ماندیم چه کنیم. ما آمده بودیم با ایشان ترتیبات دروس جنبی و کلام و تفسیر و اخلاق و زبان انگلیسی و امثال این‌ها را بدهیم و ایشان هم همین طور سَرِ پا جوابمان را دادند و تشریف بردند! سخنرانی در جمع نمایندگان طلّاب و فضلای حوزه‌ی علمیه‌ی قم ۱۳۶۸/۹/۷ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://Sapp.ir/asatid_enghelabi http://Eitaa.com/asatid_enghelabi
۸۲ سیرة رهـبری در یکی از شب‌هـاي مـاه مبـارك رمضـان در تقـاطع خیابـان اسـکندري جنوبی و آزادي هستیم؛ ماننـد همیشه ترافیک سنگینی پشت چراغ قرمز ایجاد شده است. این مهم نیست؛ مهم این است که من به همراه تعدادي از کارکنان دفتر رهبري، پشت سر اتومبیلی هستیم که در صـندلی عقب آن، رهبر معظم انقلاب نشسـته است. لابـد اتومبیل از حیث معمولی بودن است که هیـچ جلب توجه نمی‌کنـد و کسـی رهبر را در آن نمی‌بینـد؛ حتی سرنشـینان اتومبیل‌هایی که کنار اتومبیل مـدل۶۱، کلافه ترافیک هسـتند و یا عـابرانی که از جلوي او می‌گذرنـد و... . رهبر، صـبورانه تهرانی‌ها را می‌بینـد. اما گویی راننـده اتومبیلی آقا را دیـده است، با هیجان می‌کوشـد از مـا عقب نیفتـد و تلاش می‌کنـد خود را کنار اتومبیل رهبر برسانـد. پا به پاي ما می‌آیـد. وقتی در اتوبان تهران-کرج، اتومبیل‌ها به بزرگراه سـتاري می‌رسـند او غفلت می‌کنـد و تا به خود بیاید از بریدگی دور شده و ما گذشـته‌ایم. اتومبیل حامل رهبر، بعـد از طی بلـوار فردوس به سـمت چپ می‌پیچـد و در خیابـان شـهید مـالکی وارد کوچه‌اي می‌شود که معطر به نـام شـهیدي است. لحظـاتی بعـد در خانه‌اي هستیم که ساکنانش حیران و مبهوت در مقابل رهبر نشسـته‌اند؛ به راستی غافلگیر شده‌انـد. البته آنان از سـرشب منتظر میهمـانی بوده‌انـد که قرار بوده از بنیـاد شـهید و یا وزارت خانه‌اي بیایـد؛ اما گمان نمی‌کردنـد آن مقام مسـئول، مقام معظم رهبري باشـد. من که محو عکس‌العمل‌هـاي میزبانان هسـتم، لحظاتی بعـد، حالی ماننـد آنان پیـدا می‌کنم. وقتی عکسـی از شـهید را می‌خواهند هنوز نمی‌دانم در کجایم ولی وقتی برادر شهید با قاب عکس بر می‌گردد احساس می‌کنم عکس برایم آشناست هنگامی پایین آن‌ را می‌خوانم: «طلبه و دانشـجوي شـهید علیرضا خان‌بابایی» دلم فرو می‌ریزد ناگاه ۱۸ سال به عقب برده می‌شوم؛ به سـدّ دز آنجایی که در انتظار عملیات هستیم، عملیات نصر ۱ در شـمال‌ غرب. رهبر انقلاب، سراغ پدر شهید را می‌گیرد. مادر به عکس روي دیوار اشاره می‌کنـد و می‌گویـد: «حاج آقا سه سال پیش مرحوم شدند...» آقا از علت مرگ او می‌پرسد و مادر نیز توضـیح می‌دهد. آقا می‌خواهـد از شـهید بگوینـد. مادر شـهید می‌گوید: همه‌اش در جبهه بود... ادامه دارد... 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۸۳ سیرة رهبری ادامه ... آقا می‌خواهـد از شـهید بگوینـد. مادر شـهید می‌گوید: همه‌اش در جبهه بود. یک بار به من گفت: مادر دعا کن شـهید شوم. گفتم نمی‌توانم چنین دعایی بکنم؛ اما قول می‌دهم اگر شـهید شدي محکم بایسـتم. وقتی شـهید شداین کار را کردم.» برادر کوچکتر که امروز معلم است، می‌گویـد: «با این‌که در جبهه بود اما از درس و بحث غافل نبود...» کتابخانه‌اي که امروز از او باقی مانـده با بعضـی کتاب‌هـاي فـاخر در آن نشـانگر میزان فضـل اوست. در اثنـاي مجلس، جانبـازي نیز وارد شـد. مادر معرفی می‌کنـد؛ آقاي دکتر... از دوسـتان و همرزمـان شـهید بوده و امروز پزشـک است و در بخش طب اسـلامی و سـنتی فعـالیت می‌کنـد. آقـا می‌پرسـد: «فعالیتتـان نتیجه‌اي هم دارد؟» دکتر توضـیح می‌دهد... . بحث مبسوطی درباره طب سـنتی در می‌گیرد. آقا نیز با تأسف از این که پزشـکان غربی به تجـارب ارزشـمند طبیبـان مسـلمان و مشـرق زمین در طول تاریـخ بی‌اعتنایی کردنـد، اشاره می‌کنـد و می‌گویـد: «مبناي کار طب اسـلامی برخلاف طب امروزي یافتن ریشـۀ بیماري است نه علایم درمانی. در این شـیوه، تشـخیص، اصل مهمی است زیرا تشـخیص است که ذکـاوت وحـاذقیت پزشـک را نشـان می‌دهـد...» از بحث پیـدا است که رهـبر انقلاب، مسایـل وجریانـات این موضوع را پیگیري می‌کنـد و حتی نام تعـدادي از محققان این رشـته را می‌برد و تأکیـد می‌ورزد که: «بایـد وزارت بهداشت، سـرانجامی به این تحقیقات بدهد...» بعد از این بحث علمی، دوباره برمی‌گردیم به شـهید. مادر می‌گوید: «منتظر آمدنتان بودم؛ هم خودم خواب دیده بودم و هم یکی ازخانم‌هاي سادات...» او هر دو خواب را تعریف می‌کند. آقا با بیان این که «قدر و اندازه شهید بیش از این است که ما بتوانیم به جا آوریم»، بحث را عوض می‌کنـد. قرآنی را امضا کرده به مادر شـهید هـدیه می‌دهد. پس از گفت و گوي کوتاهی با خواهران شـهید و بازدید از کتابخانۀ او که همسایگان از آن استفاده می‌کنند، از خانواده شهید خان‌بابایی خداحافظی می‌کنیم بیرون می‌آییم. گویی هیچ یک از اهالی کوچه متوجه این رفت و آمد نشده‌اند... فصـلنامه آیینۀ رشد، دفتر چهارم، زمستان ۸۴، ص۳۸، وابسته به ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://sapp.ir/asatid_enghelabi http://eitaa.com/asatid_enghelabi
۸۴ راه‌هاي آسمان را رفته بود. باید ببینید در هر زمان چه چیز مناسب است و آن را تهیه کنید. اگر بتوانید مستند سازي را ادامه دهید، به نظر من کار مهم وخوبی است. البته در مسـتند سازي، نقش کلام همان کاري که خود مرحوم شهید آوینی می‌کرد خیلی مهم است. هم نوشـتار و هم بیان آن نوشـتار، بسـیار بسـیار مهم است. اگر نکته گویی‌هاي او نبود، خیلی از منظره‌ها اصـلاً معنی نـداشت. من تا مـدّت‌ها که روایت فتـح پخش می‌شد، اصـلاً شـهید آوینی را نمی‌شـناختم؛ ولی از مشتري‌هاي همیشـگی روایت فتح بودم. یعنی هر شب جمعه، حتماً می‌نشسـتم و این برنامه را نگاه می‌کردم. روي من تأثیر زیادي می‌گذاشت و می‌دیدم که این کلام چقدر اثر دارد. یـک وقت همـان جوانان آمدنـد پیش من (به نظرم مال جهاد بودنـد) من در همان جلسه گفتم: «این صـداي نجیبی که این‌ها را بیان می‌کند، چیز خیلی جالبی است؛ این را نگهدارید.» خودش هم قاعدتاً در آن جلسه بود. کسی هم به من نگفت که «این آقاست.» اما خود ایشان به من نوشت: «آن کسـی که این‌ها را تهیه می‌کند، من هسـتم.» کسـی که می‌خواهد چنین برنامه‌هایی بسازد، باید آن نجـابت و معصـومیت و اسـتحکام و اطمینـان به سـخن را داشـته باشـد. گـاهی حرفی را کسـی می‌زنـد وحرف بزرگی است؛ اما پیـداست که خودش اعتقـادي به این حرف نـدارد.امّا این صـدا، آن صـدایی است که بزرگترین حرف‌ها را می‌زد وخودش اعتقاد داشت. مثلاً می‌گفت: «این جوانان ما، به راه‌هاي آسمان آشناترند تا به راه‌هاي زمین.» این را چنان می‌گفت که گویا راه‌هاي آسمان را خودش رفته، دیده و می‌داند که این‌ها آشـناتر هسـتند! ما خیال می‌کنیم صداي جنگی باید صداي کلفت و نخراشیده‌اي باشد. امّا ایشـان آن طـور صـدایی نـداشت. صـدایی بـود معصـوم و نجیـب و در عین حـال اسـتحکامی ویژه داشـت؛ در قـالب نوشـتاري قـوي و هنرمندانه. مصاحبه توسط تهیه کنندگان مجموعه‌ي «روایت فتح» ۱۳۷۲/۶/۱۱ 🇮🇷کانال اساتید انقلابی http://Sapp.ir/asatid_enghelabi http://Eitaa.com/asatid_enghelabi
۸۵ مردم کردستان این گونه‌اند! من در اواخر دوره‌ي ریـاست جمهوري به کردسـتان سـفرکردم و به مهابـاد هم رفتم. وقـتی وارد شـهر شـدم، تمام شـهر تعطیل بود! دوسـتان ما به وحشت افتادند که شاید مردم اعتصاب کرده‌اند. علت وحشت آن‌ها این بود که قبلا همان رادیوي دمکرات و امثال آن گفته بودند: مردم! روزي که فلانی به این شـهر می‌آید، اعتصاب کنید. اما من دلم روشن بود. به میدان شهر آمدم و دیدم همه‌ي مردم شهر آن‌جا هستند و اجتماع عظیمی را تشکیل داده‌اند. مرحوم قاضی خضري- امام جمعه‌ي اشنویه- با زحمت خودش را به آن‌جا رسانده بود و با آن که در برنامه نبود که پیش از سـخنرانی من صـحبت کند، اما خواهش کرد و گفت من می‌خواهم چنـد لحظه‌اي صـحبت کنم. او در سـخنان خود گفت ما در احادیث داریم که «ان الأئمة من قریش». امروز این مطلب واقعیـت پیـدا کرده اسـت: امـام از قریش اسـت، رئیس جمهـور از قریش است، نخست وزیر از قریش است، رئیس قـوه‌ي قضـاییه از قریش است. مردم نیز همین‌طور با هیجان به سخنان او پاسخ می‌دادند. بعد من آن‌جا به گروه‌هاي ضد انقلاب خطاب کردم و گفتم، شما دائما از قوم کرد و ملت کرد صـحبت می‌کنید؛ ملت کرد کجاست؟ ملت کرد این‌جاست وحرفش این است. مردم کرد الان نیز همین‌طورنـد. بنده وقتی سال۶۷ - بعـد از جنـگ- به سـنندج رفتم، همین‌طور بود؛ امروز نیز همـان‌گونه است. همان موقع وقتی به سنندج رفتیم، خیابان‌هاي این شـهر از جمعیت پر شد. آقاي موسوي که با من در ماشـین نشسـته بود، گفت من هیچ وقت این شـهر را این‌ طور ندیـده بودم. الان هم اگر کسـی از مسئولان به آن جا برود همین‌طور است. متن مردم این‌ گونه‌اند. دیدار اسـتانداران سراسـر کشور ۱۳۸۰/۰۱/۲۵ 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi
۸۶ چنـد دقیقه خورشـید این‌جا تابید و رفت! در یکی از سـفرهاي مقام معظم رهبري به قم، معظم‌له به منزل آیـۀالله‌ بهاءالـدینی تشـریف بردنـد و بـا ایشان دیـدار کردنـد. روز بعـد، بنـده به اتفاق یکی از دوستان، به محضر آن عارف پاك رسیدیم و از ایشان پرسیدیم: آیا دیروز مقام معظم رهبري به این‌جا آمده بودند؟حضرت آیۀالله بهاءالـدینی در پاسـخ فرمودنـد: بله! چند دقیقه خورشـید این‌جا تابید و رفت. او چون خورشـید، داراي خیر و برکات است. این نگاه آن عـارف و عابـد سترگ به مقـام معظم رهبري بود. ایشان در جلسه‌اي فرمود: " آقاي خامنه‌اي را بایـد کمک کرد. ایشان را کمک کنید؛ دید ما و حرف ما این است". حجةالاسلام و المسلمین حسین حیدري کاشانی. پرتوي از خورشید، ص۴۰. 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی http://eitaa.com/asatid_enghelabi http://sapp.ir/asatid_enghelabi