{• تولدےدوباره🌱 •}
پایانآدمیزاد
نهازدستدادنرفیقاست
نهرفتنیار..
نهتنهایۍ..!
هیچڪدام!پایانآدمۍنیستــ
آدمۍآنهنگامتمام
مۍشودڪه↓
←| #خدافراموششڪند..! |
#الابذڪراللهتطمئنالقلوب❤️
#وخدایۍڪهبهشدتڪافیست:)
•⏱• اولِ راهیآ؛
اینجا تپشے از نو 👇
[°•💓•°]@aseman_del
شهریور و دِل دادَن و دِل بَستن و احساس...
جانا؛به تو وابسته شُدن،بَه که چه زیباست...
#حمیدرضا_یگانه
@aseman_del
#شهـریور
دختـر ته تغـاری تابستـان
عجیـب بوی پاییـز میدهـد!🍁
بوی بـاران...
نگاه آفتابـش هـم
دیگر آنقـدر سـوزان نیسـت..
"شهـریـور" انگار اصلا
دختـر تابستـان نیسـت!
#مریم_موسوی
@aseman_del
تسکینقلبمضطربمذڪریاحسن
آقاےمنڪریمڪریمانعالماسٺ🌱💚
#مجنونالحســن🌱:)
بیندستاشقلبعاشقگرمتپیدن
جاےپاهاشجادهتاخدارسیدن
ایوونطلاشهمشنیدندارههمدیدن
علۍاربابه💚
#ڪربلایۍرعنایۍ🌱
#بشدٺپیشنہادے👌
ميگفت وقتي بهم زنگ زدن و گفتن بردنش بيمارستان سراسيمه رفتم بيمارستان
توي همه ي مسير داشتم فكر ميكردم كه چندبار خواسته بود برم ببينمش و نرفتم
فكر كردم كه چندبار بهش گفتم نه ...
گفتم وقت ندارم
گفتم بذار براي يروز ديگه
توي همه ي مسير به اين فكر كردم كه چندبار همينجا كنار دستم نشسته بود و نديدمش
كه صداشو نشنيدم
چشماشو نديدم
فكر كردم كه چندبار بهم گفت دوستم داره و من از سر بي حوصلگي فقط گفتم منم همينطور
توي همه ي مسير به اين فكر كردم كه چندباراز سر غرور شكستمش
و چندبار بدون ديدن غرورش بخشيد منو
چندبار اشك ريخت و چندبار من اشكاشو پاك كردم
باخودم گفتم اينبار جبران ميكنم
گفتم برسم پيشش بغلش ميكنم ميگم كه ديگه نميذارم ذره اي غم بشينه توي دلش
رسيدم بيمارستان
و فهميدن اينكه اون بجاي بخش مراقبت ويژه بيمارستان توي بخش سردخونه بود تلخ ترين واقعيت زندگيم بود
ميگفت ببين اون عادت نداشت به رفتن
ولي هميشه ميگفت اگه برم جوري ميرم كه حسرتم بمونه برات
قشنگ رفت
حسرتش بدجوري موند برام...
حالا هم وقت دارم، هم حوصله
اما ديگه اونو ندارم و ميتونم هر روز غرورمو بغل كنم و باهاش زندگيم رو بگذرونم....
#نيلوفر_رضايی
#گوشه_نشین
@aseman_del