eitaa logo
مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
728 ویدیو
40 فایل
'‌‌‌﷽' ڪو‌عشق‌ڪہ‌معمورڪندخانہ‌دل‌را؟ عمریست‌زویرانۍدل‌خانہ‌خرابم♥↻ 「بہ‌رسم𝟮𝟭خرداد𝟵𝟵🗞⿻.!」 ازدل‌مینویسیم‌و‌دلۍ‌ڪار‌میڪنیم! براۍ‌گفتن‌سخن‌هاتون‌بگوشیم⇩ @fatemeh_zahra_82 @E_N_nataj ڪپۍ:حلـالتون🌱ツ .
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله! ..
بهـ وقتِ ²¹ تیر ..
سلام رفیق ! ببخش که میگم رفیق
ببخش که اخمتو دیدم درست نشدم لبخندتو دیدم درست نشدم :)
ببخش که همش میگم ببخش🚶🏻‍♀
چنین روزی بود که دنیا اومدی و شدی دنیام
شدی کسی که میشد باهاش حرف زد و دلش قرص از اینکه بین خودمون میمونه
شدی رفیق شدی همدمـ شدی همراز شدی کسی که هرجا صداش زدم ، با لبخند قشنگش جوابمو داد ..
شدی رفیقِ روز و شبم♥ツ‌‌‌
ولی رفیق ؛ من هرقدر هم که بی معرفتی کنم دلم به نگاهت قرصه :)
منو یادت نره‌هااا تولدت مبارك•`🦋
بسم‌الله! ..
سلام و درود🌱' بعد مدت‌ها اومدم یه معذرت‌خواهی بابت فعالیت‌های کانال بکنم🤦🏻‍♀ اصلا وقت فعالیت نداشتم و خیلی ریزش داشتیم دمِ همۀ اونایی که موندن گرم🔥 باهامون بمونید که میخوایم فعالیتارو دوباره شروع کنیم😻✌️🏿
و وضوء الصباح هو قوةَ عينيك عِندما يَفتحان :)
و نور صبح همان نور چشمان توست 
وقتی که باز می‌شوند !✨☁️
چه‌باید‌گفت‌با‌آنکس‌که‌می‌دانی‌نمی‌ماند• !🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 عید 🔥وقتی امام حسین علیه السلام از پیامبر اجازه خواست که نفرین کند. ♨️ روزی است که پیامبر مکرم اسلام، عزیزترین عناصر انسانی خود را به صحنه می‌آورد. 🎙استاد رائفی پور
بسم‌الله! ..
∫#ᎷᏫᏒNᏆNᏀ⊹ᒍᝪIᑎ 🫐🥞᭄
کن‌دائما لطیفاً مع الاشخاص الذين لایفهمهم احد
«همیشه مهربان باش ،
با کسانی که هیچکس 
آنها را نمی‌فهمد»
🦋•
دلیلش را نمیدانم ولی با تو دلم خوب است^^🌱✨
من قصه‌ی فراق تو را خاک کرده ام حاصل چه شد؟جوانه زدی،بیشتر شدی🌱.
📚 ؟ نویسنده:محسن‌حسن‌زاده روایتی از زندگی مدافع حرم قسمتی‌ازکتاب↯ کسی انگار شن‌های ساعت‌شنی را به آسمان پاشیده است . زمان را گم کرده‌ام ، میروم توی حیاط خانه ، بابا و مامان نشسته‌اند روی تخت گوشۀ حیاط و چای می‌نوشند . آفتاب از لا به لای درختان خانه می‌تابد و رگه های نور ، خود را به گل‌های باغچه می‌رسانند . گنجشك‌ها راه خانه را یاد گرفتند. می‌نشینند روی درخت انار و سر و صدایشان حیاط را پر میکند . بابا ، خیره به گنشجك‌ها و غرق تماشای آن‌هاست .صدایم میکند و دستم را میگیرد . دست‌های بابا گرم‌اند . گنجشك‌ها را نشانم می‌دهد . طنین صدایش توی گوش‌هایم می‌پیچد و تکرار می‌شود : " عباس ! مثل این گنشجك‌ها پرواز کن .. " به حرف بابا گوش می‌دهم .. @aseman_del مرواریدهای خاکی
تو آمدی که غم عشق محترم باشد♥ツ‌‌‌
بسم‌الله! ..