#خنده_حلال😃
.
سال 61 پادگــان 21 حضرت حمزھ؛
آقاے فخرالدینحجازے آمده بود منطقہ براے دیدار دوستان!😍✋🏻
طے سخنانے خطاب بہ بسیجیان و از روے ارادت و اخلاصے ڪه داشتند،
گفتند:
- من بند کفش شما بسیجیان هستم!👟
یڪی از برادران،
نفهمیدم خواب بود یا عبارت را درست متوجہ نشد؛🤔😶
از آن تہ مجلس با صداے بلند و رسا در تأیید و پشتیبانے از این جملہ تڪبیر گفت.😎✊🏻
جمعیت هم با تمام توان اللهاڪبر گفتند
و بند ڪفش بودن ایشان را تایید
ڪردند!😅😂
#بمبخݩدھ💣
#خنده_حلال✨
فقط در زبان فارسیه که میشه 19 تا فعل رو کنار هم گفت:
داشتم
میرفتم
دیدم
گرفته
نشسته
گفتم
بذار
بپرسم
ببینم
میاد
نمیاد
دیدم
میگه
نمیخوام
بیام
بذار
برم
بگیرم
بخوابم
نه فاعلی نه مفعولی نه قیدی نه صفتی!
یکی بخواد اینو به انگلیسی ترجمه کنه رباط صلیبی مغزش پاره میشه😂😂
#خنده_حلال😅
.
در یکے از عملیاتها انگشت سَبابہ اسحق
قطع شده بود.😞✋🏻
بعد از عملیات مےپرسند:
- اسحق!انگشتت چیشده؟!🤔🙁
لبخند مےزند و مےگوید:
+ من مےخواستم از برادران عراقے اجازه
بگیرم ڪه این اتفاق افتاد!😁😂☝️🏻
راوے:
علےاسطحے - برادرشهید✨
.
.
اےكشتگانعشقبرایمدعاکنید
يعنےنميشودڪهمراهمصداكنيد..