eitaa logo
مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
744 ویدیو
40 فایل
'‌‌‌﷽' ڪو‌عشق‌ڪہ‌معمورڪندخانہ‌دل‌را؟ عمریست‌زویرانۍدل‌خانہ‌خرابم♥↻ 「بہ‌رسم𝟮𝟭خرداد𝟵𝟵🗞⿻.!」 ازدل‌مینویسیم‌و‌دلۍ‌ڪار‌میڪنیم! براۍ‌گفتن‌سخن‌هاتون‌بگوشیم⇩ @fatemeh_zahra_82 @E_N_nataj ڪپۍ:حلـالتون🌱ツ .
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 : وحشت چند روز از اون ماجرا و خواب گذشته بود. هر بار که می رفتم سر قرآن یاد اون خواب می افتادم و ترس وجودم رو پر می کرد. ـ “به کافران بگو خداست که هر کس را بخواهد در گمراهی می گذارد و هر کس را که (به سوی او) بازگردد به سمت خودش هدایت می کند” تمام این آیات و آیات شبیه شون از توی ذهنم رد می شد: ـ یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیَهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ … و ترس بیشتری وجودم رو پر می کرد. ـ مهران! اون هایی که بدون علم و معرفت و فهم حقیقی دین، وارد چنین حیطه و اموری شدن، کارشون به گمراهی کشید. اگه خواب صادقه نبوده باشه چی؟ تو چی می فهمی؟ کجا می خوای بری؟ اگه کارت به گمراهی بکشه و با سر سقوط کنی، چی؟ امثال شمر و ابوموسی اشعری، ادعای علم و دیانت شون می شد. نکنه سرانجامت بشه مثل اون ها؟ وحشت عجیبی وجودم رو پر کرده بود. نمی فهمیدم این افکار حقیقیه و مال خودمه؟ یا شک و خطوات شیطانه؟ و شیطان باز داره حق و باطل رو با هم قاطی می کنه؟ تنها چیزی که کمی آرومم می کرد یک چیز بود: من تا قبل از اون خواب، اصلا استخاره گرفتن رو بلد نبودم. یعنی، می تونست یه خواب صادقانه باشه؟ هر چند، این افکار، چند هفته مانع شد حتی دست به قرآن ببرم. صبح به صبح، تبرکی، دستی روی قرآن می کشیدم و از خونه می زدم بیرون. تمام اون مدت، سهم من از قرآن همین شده بود. امتحانات پایان ترم دوم و سعید داشت دیپلم می گرفت. رابطه مون به افتضاحی قبل نبود. حالا کمتر با دوست هاش بیرون می رفت. امتحان نهایی هم مزید بر علت شده بود. شب ها هم که توی خونه سیستم بود. می نشست پشت میز به بازی یا فیلم نگاه کردن. حواسم بهش بود، اما تا همین جا هم جلو اومدن، خودش خیلی بود. قبل از امتحان، توی حیاط دور هم بودیم. یکی از بچه ها اعصابش خیلی خورد بود. ـ لعنت به امتحانات، قرار بود ، بریم * بد رقم دلم می خواست برم، فقط به خاطر این پیشنیاز مسخره نرفتم. و شروع کرد از گروه شون صحبت کردن و اینکه افراد توی کوه به هم نزدیک تر میشن و … ایده فوق العاده ای به نظر می اومد. من، سعید، کوه ... 🥀 @aseman_del