از وقتی رفتم کربلا و از امامحسین؏
خواستم، دیگه زندگیم افتاد رو روال
و عاشقِ شهادت شدم.
سعیکن نمازت را اولِ وقت بخوانی..!
#شهیدمجیدقربانخانی
﷽
⛔️شبهه:
کلاه های شرعی اسلام شیعی
خمس و زکات = دزدی حلال
سهم امام = رشوه حلال
تقیه = دروغ حلال
جهاد = قتل عام حلال
صیغه = تن فروشی حلال
مصلحت = دورویی و نفاق حلال
❇️پاسخ:
1️⃣ ظاهرا نویسنده معنای کلاه #شرعی را نمی داند یا می داند و مردم را فریب می دهد.
کلاه شرعی یعنی، یک عملی که ظاهر دینی و شرعی دارد اما در واقع غیرشرعی و حرام است.
2️⃣ #خمس و زکات دو واجب مالی بر عهده مسلمین هستند که بر اساس قرآن و روایات باید پرداخت نمایند، سود و فایده آن هم نصیب خود مسلمانان می شود، مردم هم با میل و رغبت خمس و زکات می دهند و هیچ ربطی به دزدی ندارد.
3️⃣ جالب است که نویسنده بیچاره نمی داند که سهم امام همان نصف خمس است، که امام یا نایب عام امام یعنی مراجع تقلید جامع الشرایط صرف تبلیغ و رشد دین می نمایند، و هیچ ربطی به رشوه ندارد.
4️⃣ تقیه یک حکم شرعی و عقلی است که برای نجات جان خود و دیگر مسلمین باید این کار را انجام دهیم، حفظ خود برای اینکه کمتر ضربه بخوریم و بیشتر به دشمن ضربه بزنیم، ایمان خود را پنهان می کنیم و از سپر تقیه برای پیشرفت دین استفاده می کنیم.
5️⃣ #جهاد دعوت به سوی خداست، که ما با مبارزه با حکومتهای طاغوتی و مشرک و کافر مردم ضعیف و بیچاره را نجات می دهیم تا مانع برطرف شود و بتوانند به سوی دین خدا هدایت یابند. البته در بیشتر موارد جهاد مسلمانان دفاعی است و در واقع از جان و مال و ناموس خود دفاع می کنند.
6️⃣ اگر #ازدواج موقت تن فروشی است، ازدواج دائم هم باید تن فروشی باشد ولی کسی چنین حرفی نمی زند، ازدواج دائم و موقت بسیار شبیه به هم هستند و تفاوت اصلی آنها این است که یکی برای مثلا ۴۰ سال است و دیگری مثلا برای یک روز، مهم در ازدواج دائم و موقت این است که خداوند هر دو را با وجود شرایطشان حلال کرده، اما زنا و فحشا با اینکه در ظاهر شبیه به ازدواج است، خداوند آن را حرام کرده است. مهم این است که خداوند به چه چیزی رضایت دارد.
7️⃣ عمل کردن طبق مصلحت واقعی یک امر عقلانی است که تمام عقلای عالم به آن عمل می کنند، در هر کاری انسان باید مصالح عقلی و شرعی آن را در نظر بگیرد بعد عمل نماید، و این کار ربطی به دورویی نفاق ندارد.
#پاسخ_به_شبهات
در فلسفهیِ باورِ ما نوکرها
ششگوشهیِ زیبایِ تو، چیز دگریست♥️|•
- و قُل لِلَذينَ وَعدوا بِالبَقاء. إنَ البَقاء لله وَحدهُ!
- و به همهی آنان که قول ماندن دادهاند بگو: تنها خداست که میماند :)♥️
یه بزرگی میگفت
[ زیاد فکر کردن به همه چیز آدم رو داغون
میکنه ]
بعضی وقتا بزارید خودش اتفاق بیفته :)🍃
-جاماندھایموحوصلهشرحقصہنیست؛ 🌱
دلمانتنگڪسۍهست؛ڪہنیست..! :)
#حوالیدلتنگی
هیچ انتظارۍ از کسۍ ندارم!
و این نشان دهندهۍ قدرت نیست!
مسئلہ،
خستگۍ از اعتمادهاۍ شکستہ است:))
•
.
دعاۍِ فرج اگر موجب فرجِ عمومے نشود ،
براۍ دعـا کننده موجب فرج خواهد بود :)
.حاج آقابهجت
هدایت شده از مُـرواریدهایخاکـــی🕊
میگما امشب سوره جمعه بخونیم
کفاره این هفتمون میشه :)
#بسمالله
برا منم دعا کنیدااا
یادتون نره 💔
امشب شب جمعست، سه بار رو به کربلا بگو،
صلی الله علیک یا اباعبدالله🕊
تا یه ثواب #کربلا برات بنویسن💔
یه دعای #کمیل بخون نامه اعمالت سفید بره پیش آقا
یه سوره واقعه ام بخون همنشین #حضرتامیر
بشی ان شاء الله...
یاد کنیم از شهدای انقلاب تا شهدای مدافع سلامٺ :)
از اول تا آخرشون و تا اونام پیش ارباب یادمون کنن 🕊
@aseman_del
﷽
⛔️شبهه:
حرف دل یک بانوی_ايرانی ساکن پاریس خطاب به همسایه_ی هم سن #فرانسوی اش : آژیر قرمز می کشند... من دست مادرم را می گیرم و می پرسم :ما امشب می میریم ؟ تو هم دست مادرت را می گیرى و در شانزه لیزه قدم می زنى. بزرگ می شویم. تو با حمام آفتاب و جشن برف و فستیوال رقص و کدوى هالووین و گربه ت رو بغل میکنی. من چادر مشکى سر می کنم ، مسجد می روم و مدام توبه می کنم و غسل و غسل. بزرگ می شویم...من با عروسک شکسته و دعاى کمیل و موکت پوسیده کنار کوچه و مشق و مشق و مشق...تو با عروسک باربى و جشن و جشن و جشن.زخم هاى سى ساله را کجا پنهان کنم.؟
❇️پاسخ:
1⃣ابتدای متن نویسنده وضعیت زندگی خود را در کودکی (زمان جنگ تحمیلی) با کودکی مردمان اروپایی و فرانسوی مقایسه میکند در حالیکه که مصوبین و حامیان جنگ علیه ایران, کشورهایی امثال فرانسه و ... بودند.
2⃣ مردم در انتخاب دین و مذهب آزاد هستند و می توانند دین خود را انتخاب کنند و اجباری وجود ندارد.
3⃣ همانگونه که مردم هر کشور باید از قوانین کشور خود پیروی کنند, در ایران نیز حجاب(علاوه بر داشتن فواید اجتماعی و منشاء دینی ) یک قانون اجتماعی برای زندگی در کشور است و کسانی که در کشور زندگی می کنند موظف به رعایت قوانین کشور هستند.
4⃣ نویسنده متن درباره آزار و اذیت #زنان در مکان های عمومی در کشور سخن می گوید در حالی که آمار آزار و اذیت زنان در جوامع به اصطلاح مدرن اروپایی چندین برابر کشور ماست.
5⃣در هر کشوری, کسانی که قانون را رعایت نمی کنند متخلف و مجرم شناخته میشوند و با آنها بر خورد می شود و همانگونه که گفته شد حجاب یک قانون اجتماعی در کشور ما است و کسانی که آن را زیر پا میگذراند متخلف هستند و با آنان طبق قانون برخورد می شود که وظیفه اینکار بر عهده پلیس امنیت و اخلاق و گشت ارشاد است...
6⃣در اخر باید به نکاتی توجه کرد که:
در انتخاب دین و مذهب اجباری وجود ندارد, و هر فرد میتواند دین دلخواه خود را انتخاب و یا حتی بی دین باشد اما تا زمانی که در کشور زندگی می کند باید به #دین و #مذهب رسمی احترام بگذارد و هنجار شکنی نکند...
آزادی های فردی تا جایی مورد قبول است که مقابل آزادی و هنجارهای اجتماعی قرار نگیرد. (بعنوان مثال شما در یک آپارتمان زندگی می کنید در خانه خود حق آزاد بودن دارید اما تاجایی که به آزادی و آسایش دیگر ساکنان لطمه نزنید)
#پاسخ_به_شبهات
حُبِ دنیا و حُبِ خدا!!
در یك دل جای نمیگیره :|
باید از یکیشون گذشت...!🕊
دلمان را به دل هر کس و ناکس دادیم
شهر اینگونه به دوری شما منجر شد ...😔
#جمعههایدلتنگی
-در این ظلمت سرا تا کۍ
-بہ بوۍ دوست بنشینیم...
+ این صاحبنا؟!
#حافظ🌱
‹ اگر امروز فرو ریختهام، بیمی نیست .. به مثال گلِ پیچک، به فلک خواهم رفت !🌿☁️^^ ›
وقتی دیگہ از هیچکس هیچ انتظاری نداشتہ
باشۍ
دنیا و آدماش یهو برات خیلۍ قشنگتر میشن ! :)
سوالی از محضرتان:
آیا طولِ هفته را برای ظهور مهدی زمان؏ــج
کار کردهاید کہ امروز هم بتوانید
ندای العجل سر دهید..؟!
+ به چه دل خوش باشد؟(:
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_صدو_هفتادم: سرباز مخصوص
دردهای گذشته، همه با هم بهم هجوم آورده بود. اون روز عاشورا، کابووس های بی امانم و حالا … دیگه حال، حال خودم نبود، بچه ها هم که دیدن حال خوشی ندارم، کسی زیاد بهم کار نمی داد. همه چیز آروم بود تا #سر_پل_ذهاب، آرامگاه #احمد_بن_اسحاق، وکیل امام حسن عسکری.
از اتوبوس که پیاده شدم، جلوی آرامگاه، خشکم زد. همه ایستادن توی صحن و راوی شروع به صحبت، در شأن مکان و احمد بن اسحاق کرد و عظمت شهیدی که اونجا مدفون بود. کسی که افتخار مهر مخصوص سربازی امام زمان “عج” در کارنامه اش دو داشت. شهید “#حشمت_الله_امینی”
این اسم، فراتر از اسم بود. آرزو و آمال من بود. رسیدن و جا نموندن بود. تمام خواسته و آرزوی من از دنیایی به این عظمت، آرزویی که توی مهران، با التماس و اشک، فریاد زده بودم.
اما همه چیز، فقط آرزویی مقابل چشمان من نبود. اون آرامگاه و اون محیط، خیلی آشنا به نظر می رسید. حس غریب و عجیبی وجودم رو پر کرده بود. اما چرا؟ چرا اون طور بهم ریخته بودم؟
همون طور ایستاده بودم، توی عالم خودم که دوباره ابالفضل از پشت زد روی شونه ام.
– داداش، اسم دارم به خدا. مثل نینجا بی صدا میای یهو میزنی روی شونه ام
خندید?
– دیدم زیادی غرق ساختمون شدی گفتم نجاتت بدم تا کامل خفه نشدی. حالا که اینطور عاشقش شدی، صحن رو دور بزن. برو از سمت در خواهران، خانم حسینی رو صدا کن بیاد جای اتوبوس وسائل رو تحویل بگیره.
با دلخوری بهش نگاه کردم
– اون زمانی که غلام حلقه به گوش داشتن و برای پیج کردن و خبر دادن می فرستادنش، خیلی وقته گذشته. داداش، هم خودت پا داری، هم موبایل. زنگ زدی جواب نداد، خودت برو. تازه این همه خانم اینجاست.
ـ به یکی از خانم ها پیغام دادم، ما رو کاشت، رفت که بیاد، خودش هم که برنمی داره. بعد از نماز حرکت می کنیم، بجنب که تنها بیکار اینجا تویی، یه ساعته زل زدی به ساختمون.
آرامگاه رو دور زدم و رفتم سمت حیاط پشتی که…
نفسم برید و نشستم زمین،
– یا زهرا … یا زهرا … چشم هام گر گرفت و به خون نشست.
#ادامهدارد...
🥀 @aseman_del