eitaa logo
دختران آسمانی
639 دنبال‌کننده
549 عکس
178 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی دختران آسمانی زیر نظر حجت الاسلام امان الهی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ "شخصیت امیرالمومنین(ع) خود، کلمه به کلمه و سطر به سطر تفسیر نهج البلاغه و قرآن است؛ لذا شما وقتی نهج البلاغه را می‌خوانید هم تاریخ زندگی علی(ع) را دانسته‌اید و هم اسلام را شناخته‌اید." ‌ 🍃 دختران آسمانی سلام 🍃 امیدواریم که سلامت باشید 😍 ‌ 📖 مسابقه داریم، اونم چه مسابقه‌ای! به به 📖 ‌ ☉ از امروز ۹۹/۰۵/۱۴ تا روز ۹۹/۰۵/۱۸، سوالاتی چهار گزینه‌ای از حکمت‌های در همین کانال می‌فرستیم. ‌ ☉ فایل سوالات را دانلود و با کمک کتاب نهج البلاغه، پاسخ صحیح را پیدا کنید و به آیدی زیر بفرستید: @mir_sana ‌ ‌ ‌ ‌ ‌:ایتا @maryamsavoj97 ‌ ‌ ‌ ‌ ‌:تلگرام ‌ ☉ مهلت ارسال جواب‌ها تا ساعت ۲۴:۰۰ همان روز خواهد بود. ⏱ ‌ ☉ به مناسبت عید غدیر، به قید قرعه به اشخاصی که جمعا بیشترین تعداد پاسخ صحیح را داشته باشند، 🎁جایزه‌ای🎁 اهدا خواهد شد. ‌ ✔ راهنمایی: ۱. در هر روز، سوالات، مربوط به تعداد خاصی از حکمت‌ها هستند که همراه فایل سوالات، شماره‌ی آن‌ها هم ارسال می‌شود. ۲. بخاطر چهار گزینه‌ای بودن سوالات و کوتاه بودن حکمت‌ها، زمان کوتاهی برای پیدا کردن جواب درست، صرف خواهد شد. ‌ راستی ... 🎉 عیدمون مبارک 🎉 ‌ ‌ 🎁 🎁 @asemangirls
‌ لطفا فایل بالا رو دانلود کنید و با توجه به حکمت‌های 《۱ تا ۱۰۰》نهج البلاغه، پاسخ‌های صحیح را به همراه شماره‌ی سوال و نام و نام خانوادگیتون به آیدی زیر ارسال کنید: ایتا: @mir_sana یا تلگرام: @maryamsavoj97 ‌ 🔴 مهلت ارسال پاسخ ها تا ساعت ۲۴ همان روز خواهد بود... ‌ 🎁 🎁 @asemangirls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹برنامه زنده تلویزیونی 🔹 🔹چهارشنبه پانزدهم مرداد ماه 🔹شبکه اصفهان 🔹با حضور حجت الاسلام امان الهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ لطفا فایل بالا رو دانلود کنید و با توجه به حکمت‌های 《۱۰۱ تا ۲۰۰》نهج البلاغه، پاسخ‌های صحیح را به همراه شماره‌ی سوال و نام و نام خانوادگیتون به آیدی زیر ارسال کنید: ایتا: mir_sana@ یا تلگرام: maryamsavoj97@ ‌ "مهلت ارسال پاسخ‌ها تا ساعت ۲۴ امشب" ‌ ‌ 🎁 🎁 @asemangirls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختران آسمانی
#از_کدام_سو #قسمت_پنجم چشمان قهوه ایش را تنگ می کند و با تندی می گوید: - جواد اگر حرف اضافه یا نامر
دست می‌برم سمت دستگیره‌ی در کلاس، اما برمی‌گردم و نگاهش می‌کنم. لحظه‌ی آخر می‌گوید: - جواد، وایسا. می‌ایسـتم. دیگـر چـه می‌خواهـد؟ خـا ک بیـاورد و بریـزد رویـم تـا گل شود؟ - برگرد. بیا ببینم. برمی گردم سـمت دفتر. کنار در می‌ایسـتم و نگاهش می‌کنم. سـرم را بـالا گرفتـه‌ام تـا بتوانـم حـس مزخرف خرد شـدن را تحمل کنم. اشـاره می‌کند که بروم داخل. می‌روم و کنارش می‌ایسـتم و همچنان سـعی می‌کنم نگاهم را از چشمانش برندارم. - لباست رو در بیار. لاتی می‌کنم و در می‌آورم. می‌خواهم ببینم ته تهش تا کجا می‌رود. پیراهنـش را در مـی‌آورد و می‌انـدازد روی دسـتم. لبـاس خیسـم را می‌گیـرد و می‌پوشـد. از کمـد کنـار میزش حوله‌ی کوچکـی درمی‌آورد و می‌دهد دستم. نگاهم سرگردان شده است بین حرکات و صورت و چشـمانش. حولـه را می‌انـدازم روی سـرم و چشـمانم را می‌بنـدم. موهایـم را خشـک می‌کنـم. حولـه را از مقابـل صورتـم پاییـن می‌کشـم. نیسـت... نگاهم به کاپشـنش می‌افتد که به چوب‌لباسـی جا مانده است. همان‌جا کنار بخاری می‌نشینم. زل می‌زنم به آتش که دارد می‌سوزد. آبی، قرمز، سبز، نارنجی. داغ شده ام. حتما با آن لباس خیس، بدون کاپشن سرما می‌خورد. بدجـور سـوزانده‌امش. حقـش بـود یـا نـه؟ چـی داشـت بـرای وحیـد می‌گفت. حق دو طرف دارد این‌طوری. انگشت اشاره‌ی دو دستم را مقابل هم می‌گیرم. هر دو طرف که درست و حسابی است. تـو حـق داری، او هـم حـق دارد. تـو بایـد او را ببینـی و او تـو را. بـه او حق بده. به تو حق بدهد یا ندهد تو کوتاه بیا. او کوتاه بیاید. چـه حسـاب و کتـاب رویایـی. کـدام آدمـی پیـدا می‌شـود کـه این طور اصولـی و بـا کلاس بـه همه چیز نگاه کند. با حسـاب کتاب من، یک طرفش سنگین می‌شود. 💜 💜 @asemangirls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا