eitaa logo
دختران آسمانی
638 دنبال‌کننده
549 عکس
178 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی دختران آسمانی زیر نظر حجت الاسلام امان الهی
مشاهده در ایتا
دانلود
به سلامتــی همـۀ مامانا که لباس سفید میدی بش بشوره صورتـی ملایم تحویلت میـــده ! مامانم مودم رو گذاشته توی آشپزخونه!! هر وقت کارمون داره، دیگه صدامون نمی کنه، یه دفعه مودم رو خاموش می‌کنه…  یکی یکی از اتاقمون خارج مى‌شیم! مثل پشه کش عمل می‌کنه!!! امیدوارم یه روزی انقد پول داشته باشید که واسه شمردنش تف کم بیارید:) مگه داریم دعای قشنگتر از این…! همه گوش هاشون تیز تیز می شه وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ….!!! زنگ خونه که دیگه همه فلج مادر زاد میشن … ! @asemangirls
بزرگ‌ترین قهرمان جنگ اول آزادی هند    رانی لاکشمی بای او ملکه آتشین "جانسی" و یکی از بزرگ‌ترین قهرمانان جنگ اول آزادی هند بود. پس از مرگ پادشاه جانسی در سال 1853، حاکمان بریتانیا حاضر نشدند پسرِ ناتنی او را به رسمیت بشناسند و تصمیم به الحاق شهر جانسی گرفتند. ملکه لاکشمی شورش کرد. زمانی که نیروهای بریتانیا در مارس 1858 به جانسی حمله کردند، او به همراه ارتشی متشکل از زنان و مردان به مدت دو هفته مبارزه کرد. در آخرین روز که بریتانیا شهر را تسخیر کرد، ملکه پسر کوچکش را به کمرش بست و با او سوار بر اسب شد. با برخی از افراد مورد اعتمادش به "کلپی" رفت و آنجا با رهبران انگلیسی جنگید.   با فرزندش بر کمر، افسار اسب را با دهان گرفت و با هر دودست شمشیر می‌زد. آن‌قدر جنگید که زخمی شد. نمی‌خواست بدنش به دست انگلیسی‌ها بیفتد و از زاهدی خواسته بود جنازه‌اش را بسوزاند. در گزارش‌های تاریخی بریتانیا به شجاعت او اشاره‌شده است. او را "باهوش، باشخصیت و زیبا" و "یکی از خطرناک‌ترین رهبران هند" توصیف کرده‌اند.(فیلم سینمایی ایشون روهم ساختن)
📣📣📣📣📣📣📣 دختران رای اولی دختران اسمانی، اداره ورزش و جوانان استان اصفهان مسابقه ای رو گذاشتند مخصوص شما . لطفا عکس هاتون رو به شماره واتساپ09193117763 ارسال کنید. منتظر حضور پر شور شما در انتخاب 28 خرداد 1400 هستیم. @asemangirls
روش های پرورش عزت نفس: 🔅. خود را سرزنش نکنید: سرزنش و سرکوفت زدن به خود، نشاط و شادمانی را از شما سلب می‌کند. زیرا نسبت های ناروا به خود دادن، در ذهن شما باقی می‌ماند و درگیر افکار منفی در ذهن می‌شویدو احساس می کنید که توان انجام کاری را ندارید. البته این گفته بدان معنا نیست که اشتباهات خود را نادیده بگیرید، بلکه نشان می‌دهد که راجع به نقاط ضعف و قدرت خود باید قضاوت منصفانه داشت. 🔅. انتظار نداشته باشید که دیگران از شما تعریف کرده و یا شما را تشویق کنند: چون ممکن است بی‌توجهی یا حسادت و نظایر آن باعث شود که دیگران کمتر شما را تشویق کنند.ولی خودتان را هر چند وقت یک بار تحسین کنید و پاداش بدهید. این امر وجودتان را از شور و شوق و شادمانی لبریز می کند. به جای تمرکز بر رفتار دیگران بر رفتار خود تمرکز کنید. 🔅. بر نقاط قوت خود پا فشاری کنید: به توانایی‌های خود افتخار کنید و نقاط قوت خود را بشناسید و تقویت کنید. 🔅. تفکرات منفی نسبت به خود را باور نکنید، برچسب منفی به خود نزنید و طبق آنها عمل نکنید. در نتیجه احساس رضایت و خرسندی خواهید کرد. 🔅. محدودیت ها و کمبودهای خود را بپذیرید و با آنها کنار بیایید. از مشکلات نترسید و بر شکست‌های خود تمرکز نکنید. 🔅. فقط شما نیستید که مشکل دارید و در زندگی شکست خوردید. سعی کنید موفقیت های خود را در نظر بگیرید. @asemangirls
بابام هروقت می‌دید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، میگفت : چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی؟؟ آب چکه می‌کرد، می‌گفت: اسراف حرامه! اطاقم که بهم ریخته‌بود می‌گفت: تمیز و منظم باش؛ نظم، اساس زندگیه... حتی در زمان بیماریش هم تذکر می‌داد،،، تا این‌که روز خوشی فرارسید؛ می‌بایست در شرکت بزرگی برای کار مصاحبه می‌دادم. با خودم گفتم اگر قبول شدم، این خونه کسل‌کننده و پُر از توبیخ رو ترک می‌کنم. صبح زود، حمام کردم، بهترین لباسم رو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بهم پول داد و با لبخند گفت: فرزندم! ۱_ مُرَتب و منظم باش؛ ۲_ همیشه خیرخواه دیگران باش؛ ۳_مثبت‌اندیش باش؛ ۴-خودت رو باور داشته باش؛ تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست‌بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم می‌کنه! باسرعت به شرکت رویایی‌ام رفتم، به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلوی راهنما بود! به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله... اومدم تو راهرو، دیدم دستگیره درب کمی ازجاش در اومده، یاد پند پدرم افتادم که می‌گفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سرجاش محکم کردم تا نیفته! از کنار باغچه رد می‌شدم، دیدم آبِ سرریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..‌. پله‌ها را که بالا می‌رفتم، دیدم علی‌رغم روشنی هوا چراغ‌ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه می‌شد، لذا اونارو خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند که نوبتشون برسه چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاه‌های غربی‌شون تعریف می‌کردن! عجیب بود؛ هرکسی که می‌رفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه می‌آمد بیرون! با خودم گفتم: اینا با این دَک و پوزشون رد شدن، مگر ممکنه من قبول بشم؟ عُمرا !! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرم رو نخواستن! باز یاد پند پدر افتادم که مثبت‌اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم توی این فکرها بودم که اسمم رو صدا زدن. وارد اتاق مصاحبه شدم، دیدم ۳ نفر نشستن و به من نگاه می‌کنند، یکیشون گفت: کِی می‌خواهی کارت رو شروع کنی؟ لحظه‌ای فکر کردم داره مسخره‌ام میکنه... یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتمادبه‌نفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان‌شاالله بعد از همین مصاحبه آماده‌ام. یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!! با تعجب گفتم : هنوز که سوالی نپرسیدین؟! گفت : چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود. با دوربین مداربسته دیدیم، شما تنها کسی بودی که تلاش کردی از درب ورود تا این‌جا، نقص‌ها رو اصلاح کنی... در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار، مصاحبه، شغل و... هیچ‌چیز جز صورت پدرم را ندیدم، کسی که ظاهرش سخت‌گیر، اما درونش پر از محبت بود و آینده‌نگری... عزیز دلم‌! در ماوراء نصایح و توبیخ‌های پدرانه، محبتی نهفته‌است که روزی حکمت آن را خواهی‌فهمید... ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ قدر پدر و مادر رو بدونیم چون اونا فرشته‌های زندگی‌اند، خدا اونایی که هستن سلامت و اونایی که رفتن رو رحمت کنه. ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ @asemangirls