eitaa logo
آسمانی باش
8.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
از نشانه‌های ایمان این است که مؤمن، دست مؤمن را می‌گیرد و به او کمک می‌کند. اهل عمل، این‌گونه هستند و فقط این نیست که بروند نماز بخوانند و روزه بگیرند و ... - که البته انسان باید این‌ها را انجام بدهد - اهل عمل، این نیست که بگوییم فقط در دل شب قیام می‌کنند که البته این هم سعادتی می‌خواهد و بارها بیان کردیم که اولیاء خدا فرمودند: به هر که هر چه دادند، در دل شب و به واسطه شب‌خیزی دادند، امّا همان قیام در دل شب، باعث می‌شود که مؤمن دست مؤمن را می‌گیرد و خداوند هم این توفیق را می‌دهد. این‌ها، همه رمز است. مثلاً یکی از موارد آن، این است که گناه نکند، امّا یکی دیگر این است که علاوه بر گناه نکردن، این‌طور نباشد که فقط در خودش باشد و دست دیگران را نگیرد؛ چون در این صورت خداوند او را جزء مؤمنین، حساب نمی‌کند و به او کمک نمی‌کند. چون خدا باید کمک کند که ما شب‌خیزی داشته باشیم، مطالبی را بفهمیم و پرده‌ها برایمان بالا رود و ... . «اللّه ُ فی عَونِ المؤمنِ ما کانَ المؤمنُ فی عَونِ أخیهِ»، مادامی که مؤمن کمک حال برادر مؤمنش باشد، خدا هم کمک حال اوست. ✍🏻درس اخلاق آیت الله قرهی 24 اسفند 92 @Asemani_bashim
آیت الله بهجت رحمت الله علیه: در حدود سى چهل سال پیش جوان شکسته‌بندى در قم نقل کرد: روزى زن محجّبه‌اى به درِ مغازه من آمد و اظهار داشت: استخوان پایم از جا در رفته و مى‌خواهم آن را جا بیندازى، ولى در بازار نمى‌شود. چون مى‌ترسم صدایم را افراد نامحرم بشنوند، اگر اجازه مى‌دهى به منزل برویم. قبول کردم و حدود سیصد تومانى را که در دخل داشتم با خود برداشتم و درِ مغازه را بستم و به‌دنبال آن زن روانه شدم، تا این که به منزل ایشان وارد شدیم. آن زن درِ خانه را از داخل بست، متوجه شدم که قصد دیگرى دارد، درِ خانه را هم از داخل بسته بود، و مرا نیز تهدید مى‌کرد که در صورت مخالفت، به جوان‌هاى بیرون منزل خبر مى‌دهم تا به خدمتت برسند. به او گفتم: سیصد تومان همراه دارم، بیست تومان هم در مغازه دارم، همه را به تو مى‌دهم، دست بردار. فایده نداشت، پیوسته اصرار و تهدید مى‌کرد. از سوى دیگر، آن‌زن آن‌قدر به من نزدیک بود که حال دعا و توسّل هم نداشتم، به‌گونه‌اى که گویا بین من و دعا حایل و مانعى ایجاد شده بود. سرانجام، به‌حسب ظاهر به خواسته او تن در دادم و حاضر شدم و اظهار رضایت کردم و او را به‌گونه‌اى از خود دور کردم و براى تهیّه چیزى فرستادم. در این هنگام دیدم حال دعا پیدا کرده‌ام. فوراً به امام رضا ـ علیه السّلام ـ متوسّل شدم که اگر عنایتى نفرمایى و مرا نجات ندهى و این بلا را رفع نکنى، دست از شغلم برمى‌دارم. گویا آن جوان به‌قصد تقرّب و قضاى حوایج مؤمنین این را از آن حضرت تقاضا کرده بوده و آن شغل هم به نظر و توجه آن حضرت بوده است. مى‌گوید: در همین اثنا دیدم سقف دالان شکافته شد و پیرزنى از سقف به زیر آمد! فهمیدم توسّلم مستجاب شد. در این حین زن صاحب‌خانه هم آمد، به پیرزن گفت: چه مى‌خواهى و براى چه آمده‌اى؟ گفت: در این همسایگى نزدیک شما وضع حمل نموده‌اند، آمده‌ام مقدارى پارچه ببرم، گفت: از کجا آمده‌اى؟ گفت: از درِ خانه، با این که من دیدم از سقف خانه وارد شد! درهرحال، آن دو با هم به گفت‌و‌گو پرداختند و من هم فرصت را غنیمت شمرده به‌سمت درِ منزل پا به فرار گذاشتم. زن به دنبالم آمد و گفت: کجا مى‌روى؟! گفتم: مى‌روم درِ خانه را ببندم. گفت: من در را بسته‌ام. گفتم: آرى! به همین دلیل که پیرزن از آن وارد خانه شد! به‌سرعت به‌سوى در رفتم و از خانه و از دست او نجات یافتم. وقتى مطلّع شد که فرار مى‌کنم، از پشت سر یک فحش به من داد و آب دهان به رویم انداخت، که در آن حال براى من از حلوا شیرین‌تر بود. بعد به خدمت مرحوم آقا سیّد محمّدتقى خوانسارى ــ رحمة اللّه علیه ــ جریان فحش و ناسزا و آب دهان انداختن به رویم را براى ایشان نقل کردم، ایشان فرمودند: اى‌کاش آن فحش‌ها و اذیت‌ها را به من مى‌کردند، اى‌کاش آن آب دهان را به صورت من مى‌انداختند. وقتى که آقا چنین فرمودند: حالت آرامش در من پیدا شد، ولى بعد از آن دیگر آن اذیت‌ها و وقایع تکرار نشد. آقایى که این جریان را نقل کرد اهل‌علم نبود، به‌حسب ظاهر جوانى از عوام و با ظاهری موجه  بود. درهرحال این‌گونه از حرام فرار کرده بود، در آن زمان که بى‌دینى رواج داشت و میان جوان‌ها افراد متدیّن کم پیدا مى‌شدند! بعد از این قضیّه، از کرامت و عنایت خداوند متعال به او این بود که آتش دنیایى به آن دستش که آن را به پاى آن زن گذاشته بود، اثر نمى‌کرد به‌گونه‌اى که حتّى مى‌توانست ذغال گداخته را با آن دست مانند انبر بگیرد و بردارد! چه مقامات، چه کرامات، با چه ریاضات و گرفتارى‌ها! ✍🏻خبرگزاری تسنیم        خبرگزاری تیتر ؛کد خبر: ۲۰۷۵۵ @Asemani_bashim
علامه بزرگوار ابن فهدحلی برای صدقه پنج قسم بیان کرده است: صدقه در مال صدقه در جاه صدقه در عقل صدقه در زبان صدقه در علم ( عده الداعى ص ۶۲) صدقه در مال، معلوم است و اما در جاه: تصورش به این است که برای دیگری در راه خدا شفاعت کند و در عقل: در مشورت کمک نماید و در زبان: ‌در میان مردم به اصلاح برخیزد و در علم: روشن‌گر افکار مردم شود. ✍ویکی فقه @Asemani_bashim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزینه برای حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام حاج آقا هاشمی نژاد @Asemani_bashim
سوالی از آیت الله کشمیری رحمت الله علیه: برای قضاء حوائج از قرآن چه باید خواند؟ شش آیه اول سوره‌ی حدید و چهار آیه‌ی آخر سوره‌ی حشر. ✍🏻 آفتاب خوبان، ص 94 @Asemani_bashim
آیت الله مجتهدی تهرانی: چقدر خوب است که انسان طالب موعظه باشد یا کسی آدم را موعظه کند. وقتی خدمت عالم بزرگ و نورانی می رسید، تقاضای موعظه کنید. نجاری خدمت آیت الله اراکی رسید و تقاضای موعظه کرد. آقا فرمودند: "چه کاره ای؟" گفت: "نجارم". فرمودند:"برای دلت درب ساخته ای؟ اگر برای دلت درب نساختی، یک درب برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند." ما پیرمردها دیگر دلی برایمان نمانده، خوش به حال شما جوان ها! شما الان می توانید برای دلتان درب بسازید، درب آهنی ای بسازید که کسی نتواند وارد دل شما شود. کسانی که سن شان بالا رفته، دیگر زمین دلشان خراب است، البته نه کسانی که خوب هستند و هدایت شدند، آنهایی که هدایت نشدند و شیطان پیشانی آنها را بوسیده است. چون در روایت است آنهایی که چهل سال عمر کرده اند ولی با خدا ارتباطی برقرار نکرده اند، شیطان پیشانی شان را می بوسد و می گوید: "تو دیگر هدایت نمی شوی" تا چهل سال امید است که انسان آدم شود، اگر چهل سال بگذرد هر چه به او بگویند مثل این است که به دیوار گفته اند و اثری ندارد. تا جوان هستید، نگذارید دلتان خراب شود. @Asemani_bashim
سفارشی از آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله علیه @Asemani_bashim