حاج آقا قرهی:
وقتی فکر کسی، الهی شد، اوّل از همه به خودش خدعه نمیزند و مکر به خود نمیکند، بعد به دیگران هم مکر نمیزند. اینقدر این، مهم است که باز مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «الْمَکْرُ بِمَنِ ائْتَمَنَکَ کُفْرٌ»[۵]، مکر کردن به آن کسی که به تو اعتماد کرده، کفر است.
ذیل این مطلب، ملّای نراقی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، جملهی زیبایی فرمودند. ایشان میفرمایند: کدام مکری بالاتر از این که انسان، به خودش، مکر کند؟ آن کسی که به خودش مکر کند، معلوم است که به دیگران هم راحت مکر میکند. آن کسی که به خودش مکر میکند، کیست؟ آن کسی که فکر و اعضاء و جوارحش را یله و رها کرده و تصوّر میکند با یک عمل خیر، همهی آنها را از بین میبرد، بلافاصله هم برایش عبارت «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات»[۶]، تداعی میشود و فکر میکند خداوند، سیّئات را به حسنات تبدیل میکند.
ایشان میفرمودند: «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات»، برای وقتی است که انسان یک عمر در سیّئات هست، حالا فهمید اشتباه کرده، برمیگردد، «تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»[۷]، دیگر مکری به خودش نمیکند، به دیگران مکر نمیزند، اعضاء و جوارحش را کنترل میکند، از گذشتهی خود به راستی پشیمان و متنفّر است که اصلاً نمیخواهد به گذشتهی خود فکر کند، حالش، حال خرابی است، وقتی یاد گذشته خود میافتد، دائم در اضطراب، نگرانی و وحشت است و میگوید: خاک بر سرت، تو انسان بودی؟! این عمر شریفت را چگونه گذراندی؟! خودت را به چه چیزی مبتلا کردی؟! بدبخت! بیچاره! لذا چنین کسی که به خودش برمیگردد، امّا دیگر به گناه برنمیگردد، مشمول «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَنات» خواهد شد. نه این که کسی دائم گناه کند، بگوید: یک نماز اوّل وقت، جبّار و جبرانکننده است!
✍️سایت اطلاع رسانی عقیق
@Asemani_bashim
حاج آقا فاطمی نیا:
مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت می آید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود شواهد را جمع کند و حکم کند.
اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است، یعنی مثل نماز نافله می ماند، که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی می دهند، این بنده خدا از آن ها استفاده کرده است. قاضی باید این ها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان می دیدیم، صرف نمی کرد امام حسین در راهش شهید بشود.
✍️سایت عصر ایران
@Asemani_bashim
میرزا جواد آقا ملکى تبریزى در کتاب ارزنده المراقبات مى فرماید: مرا در ایام تحصیل در نجف اشرف، شیخى بود (ملاحسینقلى همدانى) که در ترتیب، مرجع طلاب متقى زمان خود بود و از آنچه اعمال بدنى در تاثیر حال سالک الى اللّه تجربه کرده بود از او پرسیدم، دو امر را بیان کرد:
آنکه در هر روز و شبى یک سجده طولانى کند و بسیار بگوید: ( لااله الاانت، سبحانک انى کنت من الظالمین) که معروف به ذکر یونسیه است و در آن قصد کند که روح من در زندان اسیر به این قیود است.
@Asemani_bashim
ارتباط دنیا و اندوه
@Asemani_bashim
https://chat.whatsapp.com/CX1T9HwZujk0VVetUFPu9d
پرسش و پاسخ از آیت الله بهجت:
سؤال: گفته میشود هر کس در سفر اول زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام حاجتی داشته باشد، آن حضرت آن حاجت را برمیآورد، آیا این حرف درست است؟
جواب: چنین معروف است، ولی در هر سفر بلکه در همهجا و همیشه آن حضرت حوایج را برآورده میکند، بلکه امامزادههای آنها سفرههای رحمتند و چهبسا نسخۀ دردهای ظاهری و باطنی ما به دست یکی از آنها باشد. خود را از زیارت مشاهد آنها محروم نکنیم.
📕در محضر بهجت، ج٢، ص٢٧٧
@Asemani_bashim
آیت الله محمد شجاعی زنجانی ره:
مسئلهی مزاج از طرفی دخالتها دارد چون روح با بدن به نحوی متّحد است. حالا آن یک بحث فلسفی است در جای خود، به نوعی اتّحاد دارد. قهراً ترکیب بدن، بافت بدنی در روح بیاثر نیست کما اینکه متقابلاً خصوصیات روح هم در بدن بیاثر نیست. بدن از روح متأثّر است، روح از بدن متأثّر است. ممکن است ترکیبات مزاجی هم در این بین مؤثر باشد. به اصطلاح مسائل وراثتی بیاثر نیست. خیلی مسائل است تربیتها بیاثر نیست، سوابق انسان بیاثر نیست. مسئله یکی، دو تا نیست. به هر صورت در مجموع نتیجهی آن این است که سالکین در طریق السلوک وقتی قدم گذاشتند اینطور نیست همهی آنها در مسئلهی تجلّیات اسماء و صفات حق در وجود آنها متساوی باشند و یکی باشند. یکی نیستند. یکی نیستند به چه معنا، به این معنا که در بعضیها میبینید بعضی از اسماء تجلّی میکند، بعضی از اسماء نه، در بعضی اسماء دیگری تجلّی میکند، اسماء دیگر نه، در بعضی همهی اسماء تجلّی میکند، در بعضی هیچ کدام از اسماء در این زندگی دنیوی تجلّی نمیکند. دقّت فرمودید آن تقسیمبندی کلّی آن به این صورت بود. میبینید سالکی موفّق است امّا از تجلّیات اسماء در وجود او در حیات دنیا خبری نیست. منظور خبری نیست هم باز دقّت بفرمایید که منظور این است که آثار آن تجلّیات در زندگی دنیوی سالک ولو سالک موفّق است، ولو مدارجی را هم طی کرده، آثار تجلّیات آن اسماء در وجود او در دنیا به ظهور نمیرسد و این به آن معنا نیست که اسماء در وجود او تجلّی نمیکند، میکند امّا عللی است که مانع از ظهور آثار این تجلّیات است که قهراً وقتی که پا از این دنیا به عالم بالاتر گذاشت، مُرد، وفات کرد، گذشت به برزخ یا برازخ و عوالم دیگر، همهی آن تجلّیات و آثار بروز میکند اِلّا که در حیات دنیا عللی بوده که این آثار تجلّیات بروز نمیکرد یعنی در حقیقت تجلّیات بود امّا آثار آن در اینجا بروز نمیکرد. یک عدّه از سالکین اینطور هستند. البته اگر صلاح بود بعدها هم من اشاره میکنم در این بین کسانی از سالکین هم هستندکه اصلاً مسئلهی آنها این نیست یعنی این نیست که عللی است که آثار تجلّیات در وجود آنها متجلّی نمیشود در حیات دنیوی، بلکه اصولاً به خود آنها مربوط نیست. فقط نظر خاصّی از حق برای آنها است که آنها را که در اصطلاح اسامی خاصّی هم دارند که خدا نمیخواهد آنها در اینجا آثار تجلّیات در وجود آنها به ظهور برسد، اینها هم دستههایی از سالکین هستند
✍🏻سایت معاونت تهذیب حوزه های علیمه
@Asemani_bashim