قطعهی گمشدهای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم، یکی باز کم است
این همه آب که جاری است نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است.
(اللهم عجل لِولیکَ الفَرَج)
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی:
از مولیالموالی ، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب ، علی بن ابی طالب (ع) سؤال کردند : «أَیُ ذُلٍ أَذَلُ» کدام خواری، بدترین خواری است ؟ حضرت فرمودند : «الْحِرْصُ عَلَى الدُّنْیَا» ، آن خواری که بدترین خواری است، حرص بر دنیاست.
اگر انسان، حریص شد؛ خوارترین خوارهاست. ولو به صورت ظاهر میخواهد خودش را با حرص، عزیز کند، امّا در واقع کسی که به دنیا حرص دارد، خوارترین خوارها و ذلیلترین ذلیلهاست؛ چون حرص، او را ذلیل میکند.
✍️سایت لیله القدر کد مطلب:27846
@Asemani_bashim
مساله فقهی:
اگر بدهكار غير از خانهاى كه لايق به حال او است و در آن سكنى دارد و اثاثيۀ منزل و چيزهاى ديگرى كه ناچار از داشتن آنهاست،چيزى نداشته باشد،طلبكار نمىتواند طلب خود را از او مطالبه نمايد،بلكه بايد صبر كند تا بتواند بدهى خود را بدهد.
✍️ توضیح المسائل آیت الله وحید خراسانی
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی:
خدا مرحوم علّامه دوانی را رحمت کند. ایشان میفرمودند: در سفر اوّلی که به نجف اشرف رفتم و میخواستم دیگر در آنجا مستقر شوم، یک پیرزن اصفهانی در کاروانمان بود. دیدم این پیرزن اصفهانی بقچهای دارد، ظهرها باز میکند و از آن بقچه، یک مقدار نان خشک روستایی را که داشت، خیلی با لذّت میخورد و شبها هم همینطور بود. مدام هم میپرسید: إنشاءالله چه زمانی میرسیم؟
علّامه دوانی میگوید: من یک جوان بودم، رفتم، گفتم: مادر! شما خیلی شاداب هستید، چطور است؟ فرمود: چرا شاداب نباشم، وقتی میدانم که میخواهم محضر اباعبدالله(ع) بروم. عمری است عشق کربلا دارم - در زمان طاغوت، سالها قبل از اینکه راه کربلا را ببندند، یک ماهه به زیارت میرفتند. این قضیه مال بیش از شصت سال پیش است که علّامه دوانی بیان میفرمایند -
بعد به آن پیرزن گفتم: دیگران هم چیزهایی دارند، میخواهی یک مقداری از آنها بگیری؟ گفت: من یاد گرفتم آنچه را که در سفرهام هست، ببینم و به سفره دیگران نگاه نکنم. برای همین از آنچه که در سفرهام هست، میخورم و لذّت میبرم و این برای من گوشت میشود، امّا اگر بخواهم به سفره دیگران نگاه کنم، آن موقع از خوردنم لذّت نمیبرم. وقتی هم لذّت نبرم، گوشت به بدنم نمیشود و قوّت ندارم حرم آقایم اباعبدالله(ع) بروم.
علّامه دوانی میگوید: این پیرزن اصفهانی مثل یک عالم دانشمند صحبت کرد و اوج معرفت را داشت. لذا من اوّلین درسم را قبل از رسیدن به نجف اشرف از این پیرزن یاد گرفتم. آن هم یک پیرزن به ظاهر بیسواد که میگفت: من این پولهایی هم که به دست آوردم، از نخریسی خودم به دست آوردم و برای زیارت اباعبدالله کنار گذاشتم.
لذا اگر در وجود کسی، ریشه طمع خشکیده شد، آنوقت اینطور جلو میرود. ببینید آن پیرزن یک جوابی به علامه دوانی میدهدکه ایشان میفرماید: من اوّلین درسم را قبل از ورود به نجف اشرف، از این پیرزن بیسواد اصفهانی گرفتم.
بعد هم میگوید که به او گفتم: مادر! اینها را که میگویید درست کردید و در میان چارقد خود گذاشتید، دزد نمیزند؟ گفت: به چیزی که برای امام حسین باشد، دزد نمی-زند.
بعد از او پرسیدم: مادر، برای چه مدّت، پول دارید؟ گفت: من به اندازه یک ماه و نیم دارم.
گفتم: بعدش چه؟ باید برگردید؟ گفت: نه، اوّل به زیارت اباعبدالله(ع) میروم ، بعد ده روز میروم همه جا را زیارت میکنم و بعد دوباره محضر ابیعبدالله(ع) میآیم و همانجا می-میرم. به بچّههایم هم گفتم.
ایشان میگوید: خیلی برایم جالب بود، دنبال و به تعبیر امروزیها رصد کردم و بعد از یک ماه و نیم از کاروانیان خودمان سؤال کردم و گفتند: بله، فلان خانم، شب جمعه، در نیمه شب کنار مرقد اباعبدالله(ع) در حال نماز شب خواندن، جان داد.
ببیند کسی که حرّ میشود، از دنیا آزاد میشود و حرص نمیزند، ولو به ظاهر بیسواد است، امّا دنیای معرفت میشود. حتّی میداند که دیگر برنمیگردد و محضر ابیعبدالله(ع) دفن میشود. همه هم به خاطر این است که حرص ندارد.
وقتی ایشان تعریف میکرد، گریه میکرد و اشک میریخت. فرمودند: من محضر آیتالله العظمی خویی رفتم و جریان را به ایشان گفتم. ایشان فرمودند: به یقین خود ابیعبدالله(ع) او را دعوت کرده و به یقین الآن هم در محضر خود ابی عبدالله(ع) هست؛ چون به دنیا دلبسته نبود، حرص نمیزد و به قدر اینکه زندگیاش بگذرد، کفایت کرده و قناعت داشت.
آن وقت مگر میشود که چنین کسی، کافر شود؟ در وجود چنین کسی، فقط ایمان است، آن هم چه ایمانی؟ ایمانی که میداند دیگر برنمیگردد! کدامیک از من و شما میتوانیم به جرأت بگوییم که من به فلانجا میروم و دیگر برنمیگردم؟! حال ایمان او را ببینید که تا کجا رشد کرده که میفهمد و همه چیز را درک میکند!
✍️سایت لیله القدر کد مطلب:27846
@Asemani_bashim
آیت الله جوادی آملی:
در حقيت يکي از خطبههاي نوراني اميرالمؤمنين است که سيد رضي اين را به عنوان کلمات حکيمانه يا کلمات قصار ذکر کرد. در آنجا از حضرت سؤال کردند ايمان چيست؟ فرمود: ايمان چهار رکن دارد: صبر و يقين و عدل و جهاد. اينها يک سلسله معاني لغوي دارند که معناي آن آسان است؛ اما يک سلسله معاني خاص دارد که حضرت به آن معاني خاص پرداختند؛ مثلاً در جريان عدل ما ميگوييم کسي که کارهاي واجب را انجام ميدهد و از حرام پرهيز ميکند، اين عادل است. اما وجود مبارک آن حضرت وقتي عدل را معنا ميکند ميفرمايد تا کسي محقق نباشد، در فهم معارف الهي دقيق و عريق نباشد، عادل نيست. اين چه کار به عدل مصطلح دارد؟ هر فقيهي را هم عادل نميگويند، هر حکيمي را هم عادل نميگويند، هر پيشنمازي را هم عادل نميگويند. آن کسي که بفهمد اينها چه گفتهاند اوّلين شرط عدل اين است. اين عدل کجاست با آن عدلي که ما در رسالهها داريم کجاست!
درس اخلاق 13/ 2/ 97
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی:
مواظب باشیم که همه منشأ کفر در بداخلاقیها و نفس دون است. لذا اگر بخواهیم از کافر شدن و شقوق کفر - که بعداً آنها را بیان میکنیم - دور شویم تا خدای نکرده کافر حربی و ... نشویم؛ باید دنیاطلب نباشیم.
آنهایی که کافر میشوند یا میروند که به ظاهر ترک دین کنند، دلیلش، دنیاطلبی است. جوانی که میرود به ظاهر مسیحی شود، اصلاً چه میداند که مسیحیت چیست؟ مگر اطلاع دارد یا مطالعاتی کرده؟! خیر، او متأسّفانه نسبت به دین خودش هم مطالعه ندارد، چه برسد به دین آنها. امّا وقتی به ظاهر تصوّر میکند که نعوذبالله بساط گناه برایش فراهم است و میتواند با دخترها هر طوری که دلش خواست باشد و بعد هم محضر کشیش برود و استغفار و توبه کند؛ میگوید مسیحیت، بهتر است.
در حالی که در دین ما بیان شده : «اقرار الذّنب ذنب»، اقرار به گناه، گناه است. شما نمیتوانید پیش مرجع تقلید بروید و به گناه خود اقرار کنید. خدا آنقدر بندههایش را دوست دارد که میگوید: اگر گناه هم کردی، بین من و خودت باشد و توبه کن - انشاءالله، به فضل الهی، در باب توبه هم بعدها صحبت میکنیم که یک باب توبه چند سال طول میکشد و غوغا و محشر است -
پروردگار عالم میخواهد من با خودش باشم و میگوید: بنده من! بد کردی، گناه کردی، من برایت گناه مینویسم، ولی دوست ندارم که جایی اقرار کنی و نباید بگویی.
لذا این مطالب برای این است که خودشان را فریب بدهند و بروند اقرار کنند. امّا در واقع ریشه همه، حرص به دنیا و دنیاطلبی است.
✍️سایت لیله القدر کد مطلب:27846
@Asemani_bashim
11.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
التجاء به امام زمان ارواحنا فداه
@Asemani_bashim
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: در قم دوست طلبهای دارم. میگفت یک شب حرم حضرت معصومه(ع) رفته بودم. دیدم جوانی بعد از زیارت نشسته است و میخواهند در را ببندند. پرسیدم چرا اینجا نشستهای. گفت جایی ندارم بروم. گفتم بیا منزل ما برویم گفت بسمالله الرحمن الرحیم و راه افتاد. خیلی حرف شنو بود. تا گفتم، گفت بسم الله. بعد از آن هم هرچه گفتم فقط بسم الله بلد بود. دمِ در حیاط گفتم بفرما، گفت بسم الله الرحمن الرحیم. گفتم بفرما در اتاق بنشین، گفت بسمالله الرحمن الرحیم، سفره را پهن کردم، گفتم شام بخور، گفت بسم الله الرحمن الرحیم، رختخواب انداختم گفتم بخواب، گفت بسم الله الرحمن الرحیم. هرچه گفتم، بسمالله گفت!
شب عید الزّهرا بود. دوست من، این ماجرا را در مجلس گفت و رفقا خندیدند. تعریف میکرد که گفتم آیا زیارت نامه برایت بخوانم؟ گفت بسم الله الرحمن الرحیم. صبح که بیدار شد صبحانه آوردم و گفتم بفرما، گفت بسم الله الرحمن الرحیم و هر دو خوردیم. گفتم آیا بیرون برویم؟ گفت بسم الله الرحمن الرحیم. دوست من اینها را میگفت و ما خیلی خندیدیم. من توجه نداشتم و خیال کردم به مناسبت شب عید، مزاح کرده است. آمدیم ماشینمان را سوار شویم و رو به تهران برویم. پرسید آیا دارید میروید؟ گفتم بله. گفت بسم الله الرحمن الرحیم، دیدم که به خودمان زده است!
طلبهها خیلی ناقلا هستند. شما هم طلبهاید. هر کس خیر را طلب میکند، طلبه است. انشاءالله همه شما مومنین و مومنات، طالب خیر باشید. کسی که طالب علم است، طلبه است. من طلب شیئاً نالهُ اَو بعضهً هر کس طلب هر چه باشد آن را – یا قسمتی ازآن را – مییابد و آخر سر به آن میرسد. البته طلب به حق، نه ناحق. آدمی یک چیزی را که دوست دارد، با ادب جلو میرود که آن را بگیرد. والا آیا دیدی که بیادب، در خانه علی(ع) را چه کرد؟ خدا نصیب نکند. او هم احتیاج داشت. دید نمیتواند نقشهاش را پیاده کند الا اینکه علی(ع) باشد – به علی احتیاج داشت. هر طلبی درست نیست. طلب به حق. اما آمد و خواست با کتک ... خدا نصیب نکند. انشاءالله دروغ است. دلشان سوخته و در کتابها نوشتهاند. نمیخواهد غصّه بخورید. آن را راست حساب نکن. خدا نصیب نکند که راست باشد. جگر بشر بیشتر از اینها طاقت ندار. انشاءالله صاحبشان آمده است و میآید و درراه است.
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 61
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی:
میبینیم بعضیها این ذکرها را میگویند ولی موفّق نمیشوند، بارها عرض کردم عزیزان (به خصوص اعزّه روحانی و طلبههای عزیز) این را ترویج دهید که اصلاً این هزار و یک ختم و ... به درد نمیخورد، اولیا خدا یک مطلب را در کسی میدیدند و ذکری را برای او بیان میکردند، مثلاً طرف میگوید: این مرد بزرگوار و الهی، آشیخ رجبعلی خیّاط به کسی گفته: اگر چهل روز فلان ذکر را بیان کنی، توفیق شرفیابی به محضر قدس عالم امکان پیدا میکنی. خوب یک جوان هم با اخلاص این عمل را انجام میدهد.
چهل روز، شد هشتاد؛ شد صد؛ بیشتر امّا خبری نشد. آن جوان یا میگوید این کذب است یا از دعا زده میشود. در حالی که آشیخ رجبعلی خیّاط ظرف وجودی شخصی را دیده؛ طی مراحلش را دیده؛ حالا برایش این ذکر را بیان میکند که به محضر آقا برسد، پس آن ذکر متعلّق به همه نیست،یکی از دوستان بیان میکرد: من و یک شخص دیگر محضر یکی از اولیا الهی و عرفای عظیمالشّأن بودیم، او مشکلش را بیان کرد؛ آن عارف عظیمالشّأن اذکاری را به او داد و فرمود: این اعمال را انجام بده، تمام که شد، یک دفعه رو به من کرد و فرمود: آقا جان! اینها برای او بود، شما نباید انجام دهی.
لذا اولیا ظرف وجودی افراد را میبینند و ذکر میدهند، عزیز دلم! همه یکسان نیستند که بخواهند یک نسخه را بدهند، اگر به کسی ذکری میدهند، برای این است که ظرف وجودی او را دیدند و إلّا اگر غیر از این باشد، خودش ضرر دارد، اگر خدای ناکرده بعضی بدون تقوا بروند دنبال مطالبی که از طریق ابجد و اسطرلاب و جنگیری و .... باشد، معلوم است گرفتار و بدبخت میشوند.
لذا ذکر مکمّل است و اصل قضیه تسلّط بر نفس امّاره و نفس دون و اطاعت از اوامر الهی و مطیع فرامین پروردگار عالم شدن است
✍️خبرگزاری فارس
@Asemani_bashim