#خاطرات_شهدا 🌷
💠سردار خيبر
🌷اسفند ۱۳۶۲، تخت فلزی را از دل
کشوی #سردخانه بیرون کشیدند. تو با لب هایی که نداشتی لبخند زدی😊 و نور چراغهای 💡سردخانه، #چشم هایی را که نداشتی، اذیت کرد و بعد رو برگرداندی که همسرت را ببینی👀، با #صورتی که نداشتی و خواستی با دستت، دست سرد همسرت را بگیرى، با #دستی که نداشتی و اسمت را که فریاد می زد🗣؛ شنیدی، با گوش هایی که نداشتی😭
🌷و بعد زمزمه کردی «گریه نکن🚫 ....» اما او صدایت را نشنید🔇. از پا افتاد، ضجه زد😭 و با چادرش، چهره غمگینش را پوشاند تا #غریبه ها اشک هایش را نبینند. #حاج_ابراهیم_همت! سرت را گذاشتی، مجنون بماند که دلـ❤️ ما، تا ابد، در حسرت دوباره دیدن #چشم هایت بسوزد؟ که هی فرود آمدن گلوله توپ💥 را کنار موتوری🏍 که ترکش نشسته بودی در ذهنمان مرور کنیم
🌷و داغ مان هزار هزار بار تازه شود؟ که هی یادمان بیاید جای خالی #سرت را و دستت را و بادگیر سبز و عرقگیر عنابی ات را که #بوی_خون و خاکستر داشت؛ اما هنوز ته مانده ای از عطرت😌 به آن وفادار بود و نمی رفت🚫.
🌷آنها که از #خیبر برگشتند، گفتند: تو سفارش کرده بودی «یا همه، اینجا #شهید می شویم🕊 یا #مجنون را نگه می داریم.» و این جمله ات جان کلام عملیات خیبر بود👌 از زبان #تو که سردارش بودی، فرمانده لشکر #محمد_رسول_الله، نور✨ چشم همه #شهرضایی هایی که همشهری ات🏙 بودند.
#سردار_شهید_حاج_ابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#سخنی_ازبهشت
حقیقت این است
که هرچه بگوییم خسته شده ایم و بریده ایم
#اسلام دست از سر ما بر نمیدارد .
ما باید بمانیم و کاری که میخواهیم انجام بدهیم .
همیشه باید مشغول یک مطلب باشیم
وآن (( #عشق )) است.🌹☺️
اگر عاشقانه با کار پیش بیایی
به طور قطع بریدن و عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمیکند .
#حاج_ابراهیم_همت🌹 @asganshadt
گفتم:سبب نامگذاری پادگان #دوکوهه چیست؟
گفت:علتش را نمیدانم ولی دوکوهش🌱 را میشناسم و این عکس رو از جیبش بیرون آورد... 😍☝️
#حاج_ابراهیم_همت
#حاج_احمد_متوسلیان
@asganshadt