ممکن است مرا در حال #مبارزه ببینید
اما هرگز در حال #تسلیم شدن نمی بینید🚫.
چون من یک #ارتشی هستم✊.
#شهید_حسن_آبشناسان
فرمانده لشکر ۲۳ نوهد
ولادت: ۱۳۱۵
شهادت: ۸/ مهر/ ۱۳۶۴
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
0⃣5⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شهید آبشناسان، تکاوری که به #شیرصحرا شهرت داشت
🔰شهید آبشناسان در تمام لحظات عمرش از اوایل جوانی به #ورزش و تحرک پایبند بود و در طول خدمت درجات پایین تر همواره در سمت #افسر ورزش یگان انجام وظیفه می کرد✔️
🔰به ورزش باستانی علاقه وافر داشت و همواره در منزل🏡 و محل کار و حتی در #ماموریت ها به این ورزش می پرداخت👌
🔰و همواره با ذکر# نام_مولی المومنین (ع)، الگوی جوانمردان بود و با یاد حق به پالایش تن و روان می پرداخت.
🔰این شهید والامقام #ارتش، در آخرین روزهای عمر شریف خود نیز با وجود #48سال سن به گواهی همرزمانش هر روز صبح☀️ در محل کار به ورزش🏋 و آماده کردن جسم خود می پرداخت
🔰و همیشه این #شعر در دفتر کارش📖 نقش بسته بود و هم اکنون نیز زینت بخش سنگ مزارش🌷 است:
🔹ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
🔸موجیم که آسودگی ما عدم ماست.
#شهید_حسن_آبشناسان
#شهید_جاویدالاثر
🌹🍃🌹🍃
@asganshadt
🔴 #شروع_ساده
💠 شروع زندگیمان #ساده بود و در عین حال باصفا. نمیشد گفت خانه! دو تا اتاق اجاره کرده بودیم که نه آشپزخانه داشت نه حمام. کنار در یکی از اتاقها، یک تورفتگی بود که حسن برایش دوش گذاشته بود و شده بود #حمام. زیر پله هم یک سکوی آجری بود که چراغ سه فتیلهی خوراک پزیمان را گذاشته بودیم رویش، شده بود #آشپزخانه. به نظر من خیلی قشنگ بود، خیلی هم #ساده.
#شهید_حسن_آبشناسان
📙نیمه پنهان ماه،ج ۱۲،ص۱۸
🍃❤️ @asganshadt
💕 #کمی_مثل_شهدا 💕
🌸 #همسرانه 🌸
جمعہ بہ جمعہ با دوستاش می رفت ڪوهنوردی 👌
یہ بار نشد ڪه دست خالی برگرده . همیشہ برام گلهای وحشی زیبا یا بوتہ های طلایی میاورد . 😍
معلوم بود از میون صد تا شاخہ و بوتہ بہ زحمت چیده .🌸
بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع ڪنم . 😔
دیدم گوشہ اتاقش یہ بوتہ خار طلایی گذاشتہ بود ڪه تازه بود .
جریانش رو پرسیدم .
گفتند : از ارتفاعات لولان عراق آورده بود .
شڪ نداشتم ڪه برای من آورده بود . 😊
✍ بہ روایت همسر #شهید_حسن_آبشناسان
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt
🔰آستان ملکوتی امام هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین علت، برای انجام هر کاری، توسل به آقا پیدا می کرد و می گفت:
🔰باید بروم و از مولایم اجازه بگیرم....از پذیرفتن فرماندهی لشگر نوهد، خودداری ورزید و اعلام کرد: تا اجازه نگیرم، چیزی نمی گویم....
🔰زمانیکه به مشهد مشرف می شدیم، حاجی حال و هوای عجیبی داشت. ساعتهای طولانی را در حرم به مناجات و عبادت می گذراند و مثل اینکه، آلام درونی خویش را با توجهات خاصه ثامن الائمه التیام می بخشید....
🔰در آخرين سفری که با هم بوديم شبي، در عالم رؤیا دیدم شهید مطهری، پرونده ای را به محضر امام راحل آورند و با اشاره به حسن، چنین گفتند: این پرونده متعلق به ایشان است.....
🔰امام نگاهی به پرونده انداخته و با تبسم پاسخ دادند: پرونده این بنده خدا در دنیا بسته شده و ادامه کارهای ایشان برای آن دنیا می ماند....
🔰ماجرای خوابم را برای حاج حسن، تعریف کردم. او که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، گفت:
🔰جواب من، همین است و شاید، با قبول این مسئولیت به آرزوی خود برسم، انشاء الله....
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_حسن_آبشناسان🌷🌷
#از_شهدا_بیاموزیم ❣❣❣❣
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt