معلم جدید #بی_حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.خانم معلم آمد سراغش.دستش را انداخت زیر چانه اش كه «سرت را بالا بگیر ببینم.» چشم هایش را بست سرش را بالا آورد.
از كلاس زد بیرون . تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش راباز نكرده بود.خونه که رسید گفت: دیگه نمیخوام برم هنرستان.
– آخه برای چی؟
معلم ها بی حجابن.انگارهیچی براشون مهم نیست.میخوام برم قم؛ #حوزه.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
@asganshadt
🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚
شهید ردانی پور رفته بود پیش #امام که
«باید تکلیفم رو معلوم کنم، بالاخره درس📚 مقدمه یا #جنگ⁉️»
امام فقط یک جمله گفتند:
«محکم👊 بمانید توی جنگ.»
دیگر کسی جلودارش نبود.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
@asganshadt
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
منو بیش تر دوست داری یا خدا رو؟ مادر گفت « خب معلومه، خدارو. » - امام حسین رو بیش تر دوست داری یا خدارو؟ - امام حسین رو هم براخدا می خوام. - پس را ضی هستی که من شهید بشم. فدای امام حسین بشم!
یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 76
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
@asganshadt