💞 #پویش_حجاب
🗓 سه شنبه 3 تیر99
🌷مصادف با تولد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از ساعت 11تا 20 به صورت مجازی برگزار میشود.
🔶هیئت دعای عهد (پیروان عترت) بروجرد
🔹لینک کانال:
@heyatiyan313
🔹لینک گروه:
http://eitaa.com/joinchat/374538262C9107c3baee
پوستر | سردار شهید سلیمانی: خداوندا مرا پاکیزه بپذیر
◽️ یادداشت حاج قاسم، ساعتی پیش از شهادت🌷
#کانال_عاشقان_شهادت
#تلنگرانه
#سردار_دلها
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
همسر شهید حمید سیاهکالیمرادی در پی شهادت مظلومانه شهید «محسن حججی» دلنوشتهای را نوشت که در ادامه میخوانید:
«بعد از شهادت، هربار وارد فرودگاه دمشق میشوم، قلبم پاره میشود. خیلیها آمدهاند دنبال همسرانشان برای دیدار اما من تنها با یک چمدان اشک میریزم؛ تمام مسیر تاریک فرودگاه تا اسکان را اشک میریزم. بویت را فقط در سوریه احساس میکنم. قلبم هیچ وقت دروغ نمیگوید. تو اینجایی مطمئنم. انگار روحت خیال بازگشت ندارد. کفتر جلد حرم بیبی شدهای. من فقط در اینجا میتوانم نفس بکشم.
هوای اینجا با همه جا فرق دارد. عطر شهدا همه جا هست. حق داشتی که دلت نمیخواست بیایی. من هم پاگیر اینجا شدهام. به سمت دربهای حرم نگاه میکنم، منتظرم بیایی دنبالم. بیایی و بگویی ماموریت تمام شد، برویم. ولی من که میدانم تا قدس آزاد نشود، حتی روحت به خانه نمیآید.
عجب ماموریتی است. بازگشت برای من سخت است و نفسم به اینجا بند شده است. جز بیبی کسی ما را درک نمیکند. در سوریه همه دار و ندار و زندگی من جا مانده است. تو رفتی پیش ثارالله و من فقط پشت سرت آب ریختم و دعا کردم. این روزها که حرم هستم، شهیدی به شما ملحق شده است. شهیدی که شهادتش قلبمان را پاره کرد. اسارتش، کبودی پهلویش و حلقوم بریدهاش، ما را این شهادت کشت. آسمان سوریه غم دارد، خاک آلود و قرمز است. انگار که دل آسمان هم در حال انفجار است. سوریه خاکش هم سرخ است. حکمتش چیست!
زمین هم مثل خون خاکش سرخ است. از طرف همه ما خاکیان زمین، به آن عرشنشین آسمانی سلام برسان. خوشا بر حال شما ...شهادت بر همه شما گوارا ...
سوریه خاک عجیبی دارد...جاذبه اش انسان را می کشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به یادشهیدبزرگوار
شهیدحمیدسیاهکالی
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت🌹🌹🌹
@asganshadt
•|💫💕|•
#شـہـیدانهـ💚
- دلم برات میسوزه
+چرا؟!!
- چون برات شهادت مینویسم ؛
با گناهات خط میزنے🥀
@asganshadt
|~•🕊🌻•~|
ࢪاهِ شھادت بازِ...
یکۍ یڪے
آروم و یواش
میپرݩ...
ما ڪجاے این دنیا ایستادیم؟
.
| #والـحـقنابهم... |
| #شـهــادت. . . |
|🌱@asganshadt
╲\╭┓
╭🌺 ╯
┗╯\╲
جمعه ها باز دلم حال وهوایی دارد
از غم دوری او شورونوایی دارد
جمعه ها باز دوچشمان ترم منتظراست
دیدن یار دراین روز صفایی دارد
#پروین.خ
#اللهمعجللولیکالفرج
❀࿐❁join❁࿐❀👇
╔ ♡ ♡ ♡ ══════ ┓
💞 @asganshadt
┗ ══════ ♡ ♡ ♡
اذان مغرب🕊
خدامنتظرته مومن..🕊
تلفنشوجواب بده.🕊
پشت خطه🕊
التماس دعا 🙏
#شهید_چمران
💠کسانی که فکر می کنند، باید گوشه ای بخوابند تا امام زمان (عج) ظهور بفرماید و جهان را از عدل و قسط پر کند، سخت در اشتباهند.❌
👈مردم ما باید بیشتر بکوشند، بیشتر مبارزه کنند، و این تحول و تکامل نفسی را هر چه سریع تر در روح و قلب خود ایجاد نمایند تا باعث تسریع در ظهور حضرت شوند.
عاشقان شهادت🌸
@asganshadt
🍀مثل چمران بمیرید !
#متن_منبرک
#استاد_پناهیان
💎چمران وقتی یتیمخانهای را در لبنان دایر کرده بود، در آن فضا به خانم خودش میگوید ما غذایی را منبعد میخوریم که این یتیمها میخورند. خانمش میگوید یک وقت مادر من یک غذای گرم و خوبی را پخته بود برای من و مصطفی. مصطفی دیروقت آمد خانه. بهش گفتم که بیا این غذا را بخور. آمد بنشیند بخورد برگشت از من پرسید که آیا بچهها هم از همین غذا خوردند؟ من به چمران گفتم نه، بچهها غذای یتیم خانه را خوردند، این غذا را مادرم پخته برای شما، شما بنشین بخور.
💎 میگوید چمران با تمام گرسنگیای که داشت و ولعی که برای خوردن این غذا داشت، غذا را گذاشت کنار و گفت نه! ما که قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچهها بخورند. خانم چمران میگوید که من بهش گفتم بچهها که الآن خواب هستند! شما که همیشه رعایت میکنی، حالا ایندفعه مادر من غذا درست کرده، بخور دیگر!
💎میگوید چمران شروع کرد اشک ریختن. گفت بچهها خواب هستند، خدای بچهها که بیدار است ! این در کلمات حضرت امام کمتر به چشم میخورد اسم خاص ببرند و او را اسوه قرار بدهند. فرمود مثل چمران بمیرید.
#شهید_چمران
@asganshadt
Clip-Panahian-CheraEjazeMidiZamanetBiKhodBegzare-64k.mp3
1.71M
🎵چرا اجازه میدی زمانت بیخود بگذره؟
➕پیشنهادی برای والدینی که نوجوان در خانه دارند
@asganshadt🍃🌺🍃
✅ راه ومنش شهدایی
🔻چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن
🔻وصدایت را بلندتر از آنها نکن
🔻دستهایت را بالای دستهای آنها مبر
🔻جلوتر از آنان راه مرو.
🌹"امام صادق علیه السلام"
@asganshadt🍃🌺🍃
|•🌸•|
جوان: حاج آقــا یهـ سؤال داشتم✋🏻
آقاے بهجت: بفرماییــد☺️
جوان:حاج آقا چے ڪارڪنم از عبادت لذت ببرم؟!🤔
آقاے بهجت: شما نمے خواد ڪارے ڪنی ڪه از عبادت لذت ببرے ؛ شما #لذت های دیگہ رو ترڪ ڪن
لذت عبادت خودش میاد سراغت😍🔗
#ڪݪامبـزرگـانــ 🍃°
❥✿°↷
@asganshadt]
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سوم
💠 نزدیک شدنش را از پشت سر به وضوح حس میکردم که نفسم در سینه بند آمد و فقط زیر لب #یاعلی میگفتم تا نجاتم دهد.
با هر نفسی که با وحشت از سینهام بیرون میآمد #امیرالمؤمنین علیهالسلام را صدا میزدم و دیگر میخواستم جیغ بزنم که با دستان #حیدریاش نجاتم داد!
💠 بهخدا امداد امیرالمؤمنین علیهالسلام بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟»
از طنین #غیرتمندانه صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش میکند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشتتر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟»
💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم میکرد، میتوانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!»
حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و #انتقام خوبی بابت بستن راه من بود!
💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزدهام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ میکُشمت!!!»
ضرب دستش به حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزهاش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان #غیرت حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمونکُشی میکنی؟؟؟»
💠 حیدر با هر دو دستش، یقه پیراهن عربی عدنان را گرفت و طوری کشید که من خط فشار یقه لباس را از پشت میدیدم که انگار گردنش را میبُرید و همزمان بر سرش فریاد زد :«بیغیرت! تو مهمونی یا دزد #ناموس؟؟؟»
از آتش غیرت و غضبی که به جان پسرعمویم افتاده و نزدیک بود کاری دستش بدهد، ترسیده بودم که با دلواپسی صدایش زدم :«حیدر تو رو خدا!» و نمیدانستم همین نگرانی خواهرانه، بهانه به دست آن حرامی میدهد که با دستان لاغر و استخوانیاش به دستان حیدر چنگ زد و پای مرا وسط کشید :«ما فقط داشتیم با هم حرف میزدیم!»
💠 نگاه حیدر به سمت چشمانم چرخید و من #صادقانه شهادت دادم :«دروغ میگه پسرعمو! اون دست از سرم برنمیداشت...» و اجازه نداد حرفم تمام شود که فریاد بعدی را سر من کشید :«برو تو خونه!» اگر بگویم حیدر تا آن روز اینطور سرم فریاد نکشیده بود، دروغ نگفتهام که همه ترس و وحشتم شبیه بغضی مظلومانه در گلویم تهنشین شد و ساکت شدم.
مبهوت پسرعموی مهربانم که بیرحمانه تنبیهم کرده بود، لحظاتی نگاهش کردم تا لحظهای که روی چشمانم را پردهای از اشک گرفت. دیگر تصویر صورت زیبایش پیش چشمانم محو شد که سرم را پایین انداختم، با قدمهایی کُند و کوتاه از کنارشان رد شدم و به سمت ساختمان رفتم.
💠 احساس میکردم دلم زیر و رو شده است؛ وحشت رفتار زشت و زننده عدنان که هنوز به جانم مانده بود و از آن سختتر، شکّی که در چشمان حیدر پیدا شد و فرصت نداد از خودم دفاع کنم.
حیدر بزرگترین فرزند عمو بود و تکیهگاهی محکم برای همه خانواده، اما حالا احساس میکردم این تکیهگاه زیر پایم لرزیده و دیگر به این خواهر کوچکترش اعتماد ندارد.
💠 چند روزی حال دل من همین بود، وحشتزده از نامردی که میخواست آزارم دهد و دلشکسته از مردی که باورم نکرد! انگار حال دل حیدر هم بهتر از من نبود که همچون من از روبرو شدنمان فراری بود و هر بار سر سفره که همه دور هم جمع میشدیم، نگاهش را از چشمانم میگرفت و دل من بیشتر میشکست.
انگار فراموشش هم نمیشد که هر بار با هم روبرو میشدیم، گونههایش بیشتر گل انداخته و نگاهش را بیشتر پنهان میکرد. من به کسی چیزی نگفتم و میدانستم او هم حرفی نزده که عمو هرازگاهی سراغ عدنان و حساب ابوسیف را میگرفت و حیدر به روی خودش نمیآورد از او چه دیده و با چه وضعی از خانه بیرونش کرده است.
💠 شب چهارمی بود که با این وضعیت دور یک سفره روی ایوان مینشستیم، من دیگر حتی در قلبم با او قهر کرده بودم که اصلا نگاهش نمیکردم و دست خودم نبود که دلم از #بیگناهیام همچنان میسوخت.
شام تقریباً تمام شده بود که حیدر از پشت پرده سکوت همه این شبها بیرون آمد و رو به عمو کرد :«بابا! عدنان دیگه اینجا نمیاد.» شنیدن نام عدنان، قلبم را به دیوار سینهام کوبید و بیاختیار سرم را بالا آورد. حیدر مستقیم به عمو نگاه میکرد و طوری مصمم حرف زد که فاتحه #آبرویم را خواندم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 💟
@asganshadt
🔴امام خامنه ای: شهید چمران،هم علم است، هم ایمان؛هم سنت هست،هم تجدد؛هم نظر هست، هم عمل؛هم عشق هست،هم عقل.
🌹گرامیباد ۳۱ خرداد سالروزشهادت عارف زاهد دکتر چمران
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@asganshadt
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
🔴امام خامنه ای: شهید چمران،هم علم است، هم ایمان؛هم سنت هست،هم تجدد؛هم نظر هست، هم عمل؛هم عشق هست،هم
•••
|بچهشیعهبـاس|
زندگیِشومطابِقهزندگیِهشُهدارقَمبزَنه :)
__________
#مـاشهادتدادیمڪهشهادتزیباست🙃
ثواب یهویی😊:
10تاصلوات هدیه به روح شهیدبزرگوارمصطفی چمران
پیرمردی داخل حرم دستی کشید روی پای جوانی که کنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم.
جوان باکمال میل پذیر فت و شروع کرد به خوانـدن زیارت نامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ....
وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع).
جوان با لبخندی پرسیـد: پدرم امام زمانـت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟
جوان گفت: پــس سلام کن.
پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت:
«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»😳
مبادا امـام زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم..
آقا سلام، باز منم، خاک پایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!
در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.
این بار چندم است که استاد غایب است؟
❇ اَلّلهُمَّ عَجّل لِولیک الفرج.🤲
🌸🌺🌸🌺🌸🌺
دلم لرزید 💔💔
السلام علیک یا حجة بن الحسن ...💔💔💔
💚اللهم صل علی محمد و اله محمد و عجل فرجهم💛
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت🌸
@asganshadt
شَرطِعِشقْجُنوناَست
ماکِهمانْدیم ْمَجنوننَبودیم!😔
⇜دلم تنگ #شهیدانی ست
که مرا از بهر خویش نمی خواهند💔
⇜دلم تنگ شهیدانی ست
که مرا با #رسم خویش می خواهند
⇜دلم تنگ همانان است
که با پای خویش #رفتند
و با هزاران تابوت⚰ برگشتند...
⇜دلم تنگ همانان است
که از بهر #حفظ_من
از جان❣ خویش گذشتند
⇜نه تنها منتی برمن ندارند
که منتم را هم خریدارند
⇜دلم تنگ همانان است
دلم تنگ ستارگان خاکی
از افلاک برگشته است...
دلم تنگ #شهیدان_مدافع_حرم است
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
#شهادتآخرینواژهعشقاست ♥️
#شهداشرمندهایم
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ♦️
@asganshadt