#ختم_جوان_پسر
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا
پسر دور از پدر می شد، مهیّای خطر می شد
پدر هی پیرتر می شد، پسر می بُرد دلها را
در اين آشوب طوفانی، مسلمانان مسلمانی
مبادا اینکه قرآنی بیفتد زیر دست و پا
پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا
پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده
پدر چون مرغ پرکنده، از این صحرا به آن صحرا
که دیده این چنین گیسو چنین زخمی شود پهلو؟
و خاک آلوده تر از او به غیر از چادر زهرا
سید حمید رضا برقعی
http://eitaa.com/ashaar_khatm
●●●●●●●●●●●
#ختم_جوان
#پسر
#روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
همین که در وسط معرکه پسر افتاد
هزار مرتبه تا پیش او پدر افتاد
بلند می شد و باز هم زمین می خورد
همین که دید علی را چو محتضر، افتاد
قد رشید، جمال رسول، خُلق حسن
نتیجه اش فقط این است: با نظر افتاد
سرش اگر متلاشی شده چون از سر اسب
به روی صورت خود نه، به پشت سر افتاد
چقدر زخم عمیق است، اکبرم، پسرم
به جای نیزه مگر بر سرت تبر افتاد؟
قد رشید علی ساده نیست تجزیه اش
گمان کنم که ز دستان او سپر افتاد
کنار خیمه عقیله به زیر لب می گفت:
مدینه مادر ما هم به پشت در افتاد
#شاعر_حسین_ایزدی
http://eitaa.com/ashaar_khatm
●●●●●●●●●●●