─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
تقدیم به #مادران_شهید
دو چشمش اشک بود و داد عالی امتحانش را
بغل وا کرد وهی بوسید و راهی کرد،جانش را
دلش آشــوب اما تا خــم کوچــــــه تماشا کرد
قــــــدم ها و قـــــد و بالای رعنای جوانش را
بهار باغ را می دید و می دانســــت روزی هم
تب تند رســـیدن می دهد حکـــــم خزانش را
نمی دانست اما تا کجای قصــه خواهد داشت
برای هضــــــم دلتنگـی بعـد از او توانـــش را
کنار حـوض خالی کرد بغــــــض در گلو را ،آه
مگر می شد بگــــیرد راه اشک بی امانــش را
گذشت ازماه وچشمانش به درخشکید اما باز
نیامد مـــاه تا روشــن نماید آســـــــمانش را
هوای شهر ابری شد تمام کوچه مشکی پوش
خبر آمد مســـــــافر کـــرده پیدا کاروانش را
و مادر با دلی آکنــده از غم چادرش را بست
بگیرد حال در آغــــوش نعـــش قهرمانش را
دو شب ده شب هزار و بی نهایت شب پر از
حسرت
گذشــت اما نیاوردند حتـی استخـــوانش را
به سربندی ، پلاکی قانع است اما نمی گیرد
چـــــرا پایان خــوبی فصل تلخ داستانش را
شهید بی نشان آورده اند وبازهم رفته است
مگـــر پیدا کنـــد در بین این گلها جوانش را
شعر:محمدجواد منوچهری
http://eitaa.com/ashaar_khatm
─┅┅═❧❧❧═┅┅─
#ره_توشه_مجالس_ختم
#مجموعه_اشعار_ختم_و_ترحیم_خوانی
─┅════༅࿇༅ ❃ ༅࿇༅════┅─