eitaa logo
به وقت شاعری
661 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
•. ما را به طلوع نور و باران برسان ما را به ترانه‌های رضوان برسان جامـاندهٔ کاروانِ عـشـقـیم، خدا! ما را بـه قـبیلهٔ شـهـیدان برسان
•. باید که در آغوش خدا سبز شویم با عطر نماز و ربّنا سبز شویم ای‌کاش در آغوش خوش مرگی سرخ یک‌روز شبیه شهدا سبز شویم🌱
باید که سریع و تند و پاتک بزنیم بر ریشهٔ هرچه فتنه فندک بزنیم تا اینکه شود دهان دشمن سرویس باید که شبانه‌روز موشک بزنیم
تحریف باز مثل گذشته فریب داد تبیین دوباره مثل گذشته فریب خورد
در آن گرما نخوردی آب عباس! عطش بعد از تو شد بی‌تاب عباس! در آن صبح عطشناک قیامت منِ لب‌تشنه را دریاب عباس!
یکرنگ‌ترین رفیقِ من، تنها تو در دوستی و مرام، بی‌همتا تو ای خالق مهربان‌تر از هر مادر من از همه دل بریده‌ام الا تو
ای وای غریب و آشنا را کشتند دلهای پر از مهر و صفا را کشتند بگذار کمی روضه بخوانیم امشب در غزّه همه سه‌ساله‌ها را کشتند
در سینهٔ خود همیشه ماتم دارم اندازهٔ کهکشان به دل غم دارم ای‌کاش به من نیز نگاهی بکنی آرامش چشمان تو را کم دارم!
سلطان شاعرانِ چرند و پرند بود اویی که دم‌به‌دم غزلِ تازه می‌سرود می‌گفت دلرباست غزل‌شعرهای من! از ما اگرچه هیچ‌زمان دل نمی‌ربود هر بار، نقد کردم از او بیت و مصرعی این بود پاسخش به من: اَی آدمِ حسود! یکبار هم پس از دو سه نقد به‌جای من شد صورت من از اثر دست او کبود ... گفتم تمام عیب غزل‌هاش را ولی شایسته است طبعِ روانِ وُرا ستود! طبع روان نگو که خودِ چشمه است او در شهر جاری است غزل‌هاش مثل رود او شاعر است، شاعرِ اندیشه‌های نو خواهد شد او هرآینه فاضل‌تر از وجود ... ای شاعر! ای جلالیِ پُرکار در غزل! از ما تو را سلامی و از ما تو را درود
وقتی برای خوردنِ انگور نان کم است قطعاً برای شعر سرودن زمان کم است بازار پر شده است ز سود و زیانِ خلق شکرِ خدا که دور و بر ما دُکان کم است گاهی درونِ خاک همه غرق می‌‌شویم بس‌که برای آب‌تنی آسمان کم است رفتم برای دادن کنکور یک شبی دیدم برای من ورقِ امتحان کم است ساقی بیار باده و بشقاب هم بیار اینجا برای خوردنِ مِی استکان کم است یک چتر از مغازهٔ همسایه‌تان بدُزد در شهرتان رفیق! اگر سایه‌بان کم است گفتم زنم شو با دو سه تا نانِ بربری گفتا هزار سکّه دهی همچنان کم است می‌خواستم غزل بنویسم؛ چَرند شد طبعِ چموش با دلِ من مهربان کم است
یک عمر اگر چشم‌به‌راهت بودم مشتاق تو و چشم سیاهت بودم امروز که دیدمت، سرت پایین بود ای‌کاش که لایق نـگـاهـت بـودم
هستیم هنوز واله و حیرانش انگار که نیست تا ابد امکانش ما را چه به مدح اسدالله اصلاً؟! مدّاح علی خداست در قرآنش!