eitaa logo
به وقت شاعری
386 دنبال‌کننده
374 عکس
376 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را که کس مرغان وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد
ز تابِ جَعدِ مُشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق بر او نَمُرده به فتوایِ من نماز کنید
دریغ مدت عمرم که بر امید وصال به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن‌که یوسف به زر ناسره بفروخته بود...
نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
عیش بی بار مهیا نشود یار کجاست؟
صبح زیبا آمد و چشم شقایق باز شد لاله زلف سرکشش راشانه کرد و ناز شد
گفت‌و‌گو آیینِ درویشی نبود ور نه با تو ماجراها داشتیم
ای دل به کوی عشق گذاری نمی‌کنی اسباب جمع داری و کاری نمی‌کنی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم؟ تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم؟ دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم..
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
چگونه شاد شود اندرونِ غمگینم؟ به اختیار، که از اختیار بیرون است
یاد باد آنکه سرِ کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود؟...
یا وفا، یا خبرِ وصلِ تو، یا مرگِ رقیب بُوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
۲۰ مهر روز بزرگداشت جناب حافظ گرامی باد 🌱 در خراباتِ مُغان نورِ خدا می‌بینم این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم جلوه بر من مفروش ای مَلَکُ الْحاج که تو خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم خواهم از زلفِ بُتان نافه گشایی کردن فکرِ دور است همانا که خطا می‌بینم سوزِ دل، اشکِ روان، آهِ سحر، نالهٔ شب این همه از نظرِ لطفِ شما می‌بینم هر دَم از رویِ تو نقشی زَنَدَم راهِ خیال با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم کس ندیده‌ست ز مُشکِ خُتَن و نافهٔ چین آن چه من هر سَحَر از بادِ صبا می‌بینم دوستان عیبِ نظربازیِ حافظ مکنید که من او را ز مُحِبّانِ شما می‌بینم
گر همچو من افتادهٔ این دام شوی ای بس که خراب باده و جام شوی ما عاشق و رند و مست و عالَم‌سوزیم با ما منشین اگر نه بدنام شوی
چو آفتاب مِی از مشرق پیاله برآید ز باغ عارِضِ ساقی هزار لاله برآید گرت چونوحِ نبی‌صبر هست درغمِ طوفان بلا بگردد و کامِ هزارساله برآید
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب که حیف باشد از او غیر او تمنایی ...
در انـدرونِ مـنِ خستـه‌ دل ندانـم کیـست که من خموشم و او در فَغان و در غوغاست
دریغ مدت عمرم که بر امیدِ وصال به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد نه من بسوزم و او شمعِ انجمن باشد من آن نگینِ سلیمان به هیچ نَسْتانَم که گاه گاه بر او دستِ اهرمن باشد روا مدار خدایا که در حریمِ وصال رقیب محرم و حِرمان نصیبِ من باشد