در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها
#حمید_رضا_برقعی
اعجاز این ضریح که همواره بی حد است
چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است
#حمید_رضا_برقعی
گفتم علی... او قطره قطره آب میشد
آن شب که روشن شد سپیدیهای مویت
آن شب که زخم تو دهان وا کرد، آرام
زخم تو آری زخم ... آن رازِ مگویت
هنگام دفن تو علی با خویش میگفت
رفتی ولی پایان نمییابد شروعت...
#حمید_رضا_برقعی
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
#حمید_رضا_برقعی