گرمِ کسی بمان، که خودش استوار بود
خورشید، پشتِ کوه درآمد، نه هرکسی
#سجاد_شهیدی
از خاکم و شکسته، ولی کوزه نیستم...
فریاد گرگِ زخمیام و زوزه نیستم...
پا خوردهایم و قالیِ کرمان نبودهایم
در دست دیگرانم و فیروزه نیستم...
من "باید"م، جهان همه "شاید"، نگاه کن...
حس میکنم که آدم امروزه نیستم...
زاهد، تمام روز اگر غصه میخورم
حدم بزن، که این رمضان روزه نیستم....
از داغ هر کسی، اثری بر تنم نشست
من آدمم به جان شما، موزه نیستم...
#سجاد_شهیدی
اینجا براي گریه درست است شانه نیست
اما هرآن قدر که بخواهي بهانه هست!
#سجاد_شهیدي
من از معاد نترسم ولی نیاید کاش
که نیست حوصلهٔ شرح آنچه را که گذشت...
#سجاد_شهیدی
برق نگاهش رفت! چشمان تری داشت
این روز ها بی عشق، حال بهتری داشت
دیشب میان گریه ها از یاد بردم...
اردیبهشتی را که در پی آذری داشت!
من فکر میکردم نخواهد رفت! هرچند
او در سرش انگار فکر دیگری داشت...
این درد تنها سهم انسان نیست! شاید
از یک کبوتر هم بپرسی، دلبری داشت!
شاید گلی پژمرده در گلدان ایوان
در انتظار یار، چشمی بر دری داشت
پرسید زاهد: «معتقد هستی به محشر؟!»
گفتم که آری... چشم های محشری داشت!
گمراه بسیار است اینجا! کاش اللّه
در بین موهای تو هم پیغمبری داشت:)
مغلوب و سرگردان، کجا باید گریزد؟!
شاهی که پیش از جنگ، روزی کشوری داشت!
اعدام میشد! کاش اما فرصتی بود
شاید که این بیچاره حرف آخری داشت...
#سجاد_شهیدی
https://eitaa.com/joinchat/2791440763C26820b7e23
عشق من دارد به دردت میخورد این روزها
هر چه باشد، درد سر هم قسمتی از عاشقی ست
#سجاد_شهیدی
هر چه کردی با دلم را شعر کردم، روزِ حشر
دفترِ اشعارِ ما، خود نامهی اعمالِ توست...
#سجاد_شهیدی
خوب با ما تا نکردی، بد گذشتی روزگار
گریه باید کرد؛ اما... خندهداری بیشتر
#سجاد_شهیدی