یازده بار جهان گوشه زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریه باران کم نیست
سامرائی شده ام ، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خون آبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسهء جام به لبهای تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضه دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریه باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون میگفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
#سید_حمید_رضا_برقعی
یازده پِلّه زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوقِ تکامل دارد
#سید_حمید_رضا_برقعی
لنگر آسمان، ستون زمین
تو به جبرئیل داده ای پر وبال
مستیام را خودت دو چندان کن
یاعلی، یا محول الاحوال
#سید_حمید_رضا_برقعی