eitaa logo
به وقت شاعری
386 دنبال‌کننده
374 عکس
376 ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 ادمین تبادل👇👇 @hrpb1371 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
زهر در انگور تا دادند او را دشمنان ماند چشم تاک تا روز قیامت اشکبار تاک را چون مار هر جا سبز شد سر می زنند تا شد از انگور کام شکرینش زهربار
از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار این رازها که ما به دل شب سپرده‌ایم
سر تا قدمش کنج لب و گوشه چشم است رحم است به چشمی که نگردد نگرانش 💚
خواب غفلت از سحرخیزی حجاب ما شده است نیست ورنه کوتهی در مد احسان، صبح را
جواب را نتوان فکر کرد روز سوال چو هست فرصتی ، آماده کن جواب اینجا
سخن رسید به نعت رسول حق صائب ببوس خاک ادب را که جای درویشی است
چون سیاهی شد ز مو، هشیار می‌باید شدن صبح چون روشن شود بیدار می‌باید شدن
ز برگ‌ریزِ خزان، پای ما نمی‌لغزد که در ثبات قدم سروِ این خیابانیم
اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی ست اشک کباب موجب طغیان آتش است
جز من كه راهِ عشق به تسليم مي روم با دستِ بسته هيـچ شناور شنا نكرد
ز نامردان علاج درد خود جُستن بدان مانَد که خار از پا برون آرَد کسی با نیش عقرب‌‌ها!
بوسه را در نامه می‌پیچد برای دیگران آن که می‌دارد دریغ از عاشقان پیغام را
همچو خورشید به ذرات جهان قسمت کن گر نصیب تو ز گردون همه یک نان باشد
خود را چو یافتی همه عالم از آن توست چشم از جهان بپوش، طلبکار خویش باش
شیوه‌ی ما سخت‌جانان نیست اظهارِ ملال...
طی شد جهان واهل دلی از جهان نخاست دریا به ته رسید و سحابی ندید کس
سطحیان را نیست از مغز حقیقت اطلاع کف ضمیر بحر اخضر را چه می داند که چیست
در بزمِ ما به باده و جام احتیاج نیست ما را بس است مستیِ ذکر مدام دوست
کو حوصله‌ی دیدن و کو چَشمِ تماشا گیرم که نقاب از گلِ روی تُو بَر اُفتاد اندیشه‌ی معشوق نگهبانِ خیال است عاشـق نتوانـد به خیالِ دگـر افتاد...
تُهمتِ سُرمه به آن چَشمِ سیَه، عینِ خَطاست سرمه گَردی است که خیزد زِ صفِ مُژگانَش
جان به این غمکده آمد که سبک برگردد از گرانخوابی منزل، سفر از یادش رفت
«عقده‌ی دل را به زور اشک نتوان باز کرد...»
با خودی هرگز نگردد دل ز درد و غم جدا هر که از خود شد جدا شد از غمِ عالم جدا
هر كه آمد در غم آباد جهان چون گرد باد روزگارى خاك خورد، آخر به خود پيچيد و رفت
اگر عاشق نمی‌بودیم صائب چه می‌کردیم با این زندگانی...؟!