اکنون ببین که بی تو حال دلم خراب است
من تشنه ام ولیکن عشق تو هم سراب است
خسته ز روزهای عشق وجنون و مستی
درمان دردهایم زهر است یا شراب است
#عاشقانه
خواستم از تو بگویم دهنم باز نشد
چون در این شهر کسی محرم این راز نشد
بال بگشودم و نام تو مرا بالا برد
لیک در شهر کسی طالب پرواز نشد
#عاشقانه
شبی تاریک با یاد تو بی خوابم
چرا اینگونه بی تابم
چرا با گریه میخوابم
چرا نشنید کس آواز عالم گیر شبهایم
که من تنهای تنهایم
تویی سر تمام تاب وتب هایم
تویی ذکر مدام روی لب هایم
تویی تنها امید سبز شبهایم
همه تلخ و نفس گیرند
همه غیر از تو دلگیرند
و با غیر از تو درگیرند
نمیدانم چگونه بی تو باید بود
چگونه بی تو باید ماند
چگونه از تو باید خواند
غزل در وصف تو مانده
و حافظ را فراخوانده
بگوید در ثنایت هر چه جا مانده
تو ای باد سحر گاهم
غم سنگین ناگاهم
تویی معشوق آگاهم
تو سر گریه های ناخودآگاهم
نمیداند کسی حال دل مستم
که دنبال دلت هستم
من از فکر همه رستم
بگیر از لطف خود دستم
تمام شوق و لبخندم
عزیزم یار دلبندم
ز یاد روی تو این بار میخندم
در دل را به روی درد میبندم
شبی تاریک و روشن بر لبم نامت
بیا و مست کن من را از آن جامت
منم پخته ز عشق تو ولی خامت
ومن با دانه دیوانگی افتاده در دامت
و من دنبال یک جرعه می از کامت
امان از نام واز دامت
امان از جام واز کامت
امان از عاشق خامت
بیا قربان آن نامت
بیا قربان آن نامت
#عاشقانه
سینه ام جای جای او خالیست
تهی از حال خوب و خوشحالیست
مملو از بیقراری و درد است
گرچه گویم که حال من عالیست
روزهایم غروب پاییز است
شب من از ترانه لبریز است
غم ز قلبم مدام سرریز است
عاشقم عاشقی چنین حالیست
قلب تو کنده میشود از جا
تا نگار تو میشود پیدا
میشوی مست و واله و شیدا
تلخ و شیرین، خوب وبد حالیست
عشق با دل عجین و همراه است
عشق تنها ز عشق آگاه است
مقصد است عشق یا که یک راه است
ذهن من از جواب آن خالیست
#عاشقانه
رفتنی ها رفت اما ماندنی ها هم نماند
قصه پر غصه ام را هیچ کس تا ته نخواند
روزهایم غرق پاییز است لبریز از سراب
هیچ کس چون عشق من را از همه دنیا نراند
#عاشقانه
دلم هوای خودم کرده است این شبها
بس است از جهت غیر تاب ها تبها
چقدر گریه و خنده چقدر آه و سراب
بس است خنده تلخ و تکیده بر لبها
#عاشقانه
ستاره با تپش ماه روی تو خون شد
وچشم مست شقایق دوباره گلگون شد
هنوز یاد لب تو شراب ناب من است
وقلب خسته من باز با تو مجنون شد
#عاشقانه
از آب خسته ایم تو ما را سراب ده
ساغر بگیر وباز دمادم شراب ده
از ما گذشت شور و شررهای عاشقی
از عشق خسته ایم تو حال خراب ده
#عاشقانه
وقتی برای تو همه جا شعر خوانده ام
یعنی هنوز پای تو و عشق مانده ام
تو رفتی و دلم به هوای تو رفته است
آری همه ز یاد و دل خویش رانده ام
#عاشقانه
غم رهایم نمیکند شاید
غصه ها را دوا کنم باید
من همان شوخ طبع دیروزم
و کنون حال دیگری آید
حال من حال کوچه ای بن بست
حال من حال غنچه ای در دست
حال من حال بچه ای کوچک
که شده عادتش همیشه شکست
من بدون تو مرده ام آری
زندگانی عذاب اجباری
خسته ام از همه از عشق و جنون
خسته از روزهای تکراری
لیک من هم بدون تو روزی
میرسم به ظفر به پیروزی
میزنم خنده بر همه عالم
میوزد بادهای نوروزی
من بدون تو زنده میمانم
من بدون تو شعر میخوانم
گرچه امروز غرق پاییزم
میرسد این بهار، میدانم
#عاشقانه
پیامی از سر کویش بیار ای باد نوروزی
که بعد از عشق او دارم دل پر راز وپر سوزی
حدیث یار میگویم دلم پر واکند شاید
که شاید گرمی دستش به دستانم رسد روزی
#عاشقانه