eitaa logo
به وقت شاعری
661 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
در زندگی من است محور، مادر آرام دل است و سایه‌ی سر، مادر گفتند که نام دیگر عاشق چیست آمد ز دلم ندا که: مادر مادر
🔹حرم🔹 فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالم‌اند قبرشان قبله‌ست حالا بی‌حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم... اوج غربت در کدامین داغ معنا می‌شود این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم... در مدینه کاخ‌ها با خاک یکسان می‌شوند بعد از آن، از دور چون دُرّ می‌شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم ناله می‌زد مادری با اشک، واویلا حسین ناله می‌زد خواهری با اشک، واویلا حرم
قلبی‌ است به سینه که پریشان رضاست جانی‌ست درون تن که قربان رضاست جایی که دلم به آن تعلق دارد جمهوری اسلامی ایران رضاست
در بهار زندگی، رنگ خزان را دیده‌ای هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده‌ای سوز زهر آتش به جانت زد ولی در کودکی تشنه‌لب سوزان‌ترین روز جهان را دیده‌ای روز عاشورا میان خنده‌های کوفیان ناله پیری به بالین جوان را دیده‌ای در تمام عمر اگر می‌سوختی مثل رباب روی دوش حرمله تیر و کمان را دیده‌ای در میان خیمه‌ها وقت غروب آفتاب لحظه لحظه اضطراب عمه‌جان را دیده‌ای خاک عالم بر سرم در زیر سم اسب‌ها جسمِ عریانِ بزرگِ خاندان را دیده‌ای از درون خیمه‌هایی که در آتش سوختند گوشواره بردن غارتگران را دیده‌ای وقتی از زخم زبان کوفیان راحت شدی تازه بعدش شامیان بد دهان را دیده‌ای در کنار عمه‌جان، در مجلس نامحرمان بر لب قاری، هجوم خیزران را دیده‌ای داغ‌هایی که شمردم شمه‌ای از داغ توست هر چه را مقتل روایت کرده آن را دیده‌ای
گرچه از هر سو به شیعه، نو به نو غم می‌رسد ای یهودی! صبر کن، نوبت به ما هم می‌رسد
نگاه او دل از ارباب می‌بُرد ز چشم اهل کوفه خواب می‌بُرد اگر سقا به باران امر می‌کرد تمام کربلا را آب می‌بُرد
بردن نام تو هرچند خطر داشت پدر دخترت عشق تورا مد نظر داشت پدر ذره‌ای ترس به دل راه ندادم زیرا دخترت مثل علمدار جگر داشت پدر عمه نگذاشت که اطفال تو سیلی بخورند قافله در همه‌ی راه سپر داشت پدر چوب زد بر لب تو، تا که مرا زجر دهد این یزید از دل من خوب خبر داشت پدر آنقدر زیر لبم ذکر خدا را گفتم تاکه دست از سر لب‌های تو برداشت پدر هنر اصلی این طایفه گل کاشتن است بیشتر از همه هم زجر هنر داشت پدر غنچه‌ای بودم و از ساقه شکستند مرا ضربه‌ی دست عدو حکم تبر داشت پدر بهترین وقت ملاقات خدا نیمه‌شب است دخترت وقت سحر، قصد سفر داشت پدر
از غصه و غم تو را رها خواهد کرد هر درد بیاوری دوا خواهد کرد از نسل علی و فاطمه‌ست این دختر حاجات محال را روا خواهد کرد
عمه اینجا را ببین از راه مهمانم رسید از فراز آسمان ها ماه تابانم رسید آنکه همواره به روی دامنش سر داشتم دید دلتنگش شدم با سر به دامانم رسید عمه چشمانم دگر مثل گذشته تار نیست خوب شد بینایی من نور چشمانم رسید هر چه می گفتم پدر دارم کسی باور نکرد شام را باید خبر سازم، پدر جانم رسید بی خبر رفتی نگفتی دخترت دق می کند خواب بودم ناگهان آتش به دامانم رسید خواستم مثل تو باشم صورتم آسیب دید صورتم شد مثل تو، نوبت به دندانم رسید جان من آمد به لب وقتی که در کاخ یزید خیزران روی لب قاری قرآنم رسید مو سپید و قدکمان، این حال و روز طفل توست ابتدای راه بودم، زود پایانم رسید
یک یار با وفا که شود یاورش نداشت امّید یاری از طرف همسرش نداشت یوسف ترین عزیز خدا بود و ای دریغ عزت میان مردم دور و برش نداشت ویرانه باد مسجد شهری که هیچ گاه جایی برای سبط نبی منبرش نداشت نفرین به سائلی که غنی شد از او ولی اندازه معاویه هم باورش نداشت از کودکی زیاد ز کوچه نمی گذشت از کوچه خاطرات خوشی در سرش نداشت گیسوی او بخاطر یک غم سپید شد اینکه قدی بلندتر از مادرش نداشت
فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود ، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود ، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید دو ماه گریه برای حسین باعث شد که رزق اشک حسن را خدا به ما بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید
فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفرۀ کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت... کریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن‌که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید دو ماه گریه برای حسین باعث شد که رزقِ اشکِ حسن را خدا به ما بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن این‌چنین بلا بخشید گمانِ دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید...