پهلو به پهلو در میان دود خوابیدی
گهواره بود آیا فلسطین؟! زود خوابیدی!
در خانه ای که سقفش از گل های حاجاتِ،
چادر نماز پاک مادر بود خوابیدی
با هفت سنگ انتفاضه کودکی کردی
با اضطراب قصه ی نمرود خوابیدی!
در کوچه های وحشت تاریخ چرخیدی
بازی نکردی،آه!خاک آلود خوابیدی
مرداب دنیا شوق جریان را نمی فهمد
جای تعجب نیست اگر ای رود خوابیدی!
#مارال_افشون
با جنون مرز مشترک داریم
ضاحیه، غزه، بعلبک داریم
بید مجنون، صنوبر دردیم
وقت غم،سایه ای خنک داریم
زیر آوار و روی آواریم
زنده یا مرده ایم؟ شک داریم!
روی یاقوت زخمی دلمان
"نحن ابناء عشق" حک داریم
مات و شرمنده شعر می گوییم
قصد همدردی و کمک داریم!
هر چه تو زخم تازه ای داری
ما فقط اشک پر نمک داریم!
غزه، بیروت، سوریه، لبنان
ما همه درد مشترک داریم
#مارال_افشون
باغ بی باغبان نمی ماند
راه بی کاروان نمی ماند
حاج قاسم، هنیه یا سنوار
عشق بی ساربان نمی ماند...
#مارال_افشون
تا آسمان بندگی باران ندارد
این شوره زار زندگی پایان ندارد
ماهی و حوض خانه، حتی تار و پودِ
قالیچه ی مادر بزرگم جان ندارد
مهمان سرایی خسته ام تاریک و بی روح
متروکه ای که سال ها مهمان ندارد
ابر سیاه غم که عالم را گرفتی
نم نم بخوان این خیمه روضه خوان ندارد
دنیا بدون آیه های محکم عشق
درکی درست از سوره ی انسان ندارد
#مارال_افشون
طناب معصیت بسته است دستان دعایم را
هوس بر دوش برده نعش بی جان دعایم را
ظَلَمتُ نفسی ...آری هرچه کردم بر خودم کردم
گرفته آهِ قلبم سخت دامان دعایم را
اسیر وحشت و تنهاییم در چاه خودبینی
زده قحطیِ باور، باز کنعان دعایم را
دخیلِ توبه می بندم به اشک و ناله و روضه
خدا روشن کند شاید شبستان دعایم را
به حق چشمه ی توحید در کرب و بلای حق
شبی سیراب کن لب های عطشان دعایم را
#مارال_افشون
هرچند که خونی است سراپای فلسطین
زیباست ولی چهره ی فردای فلسطین
زخمی است درختان پرانگیزه ی زیتون
آزادی قدس است تسلای فلسطین
باید کفن عشق بپوشیم و بجنگیم
کفر است به والله تماشای فلسطین
از خویش گذشتند شهیدان که پس از این
خم تر نشود قامت رعنای فلسطین
با سنگ یقین تاخته بر آتشِ رگبار
زیبا و غریب است معمای فلسطین
میجوشد از اعماق جهان چشمه ی غیرت
میریزد از اطراف به دریای فلسطین
یک غزّه سکوتیم و اگر لب بگشاییم
کوبنده ترین می شود آوای فلسطین
مردانگی و مِهر ببارید،رسیده است
امروز،همان روز مبادای فلسطین
#مارال_افشون
یک سال گذشت🖤
ورزقان را وجب وجب گشتیم
تا سحر در میان تب گشتیم
غرق در اشک، با دو دست دعا
آسمان را وجب وجب گشتیم
باز تکرار،باز هم تکرار
صبح گشتیم،نیمه شب گشتیم...
با جماعت دل شبستان را
در فرادی و مستحب گشتیم
از بهشتی و باهنر گفتیم
از رجایی و ...جان به لب گشتیم
جنگلِ درد را به دنبال
سرو جمهورِ منتخب گشتیم!
شعر شیدایی و شهادت بود
واژه ها را چه بی سبب گشتیم
#مارال_افشون
#شهید_جمهور
باید از التهاب حوادث عبور کرد
تاریخ را ورق زد و دائم مرور کرد
در پیچ و تاب جنگل صعب العبور غم
با بال عشق و معجزه آهنگ طور کرد!
#مارال_افشون
یک طاقه غم از مشکی کمیاب میخواهم
در روضهها پیراهنی بی تاب میخواهم
از دام و دانه، از جوانی، خستهام خسته
گنجشکهای کربلایی، آب میخواهم
در دجلهی دل از فرات اشک لبریزم
من ماهی دلتنگیام، قلاب میخواهم
تکلیف دشواریست آب آوردن بابا
من اصغر شش ماهه را سیراب میخواهم
آه ای محرم! ای شبستان مناجاتم
در حوض قلبم ماه عالمتاب میخواهم
#سلام_بر_محرم
#مارال_افشون
امان از ناله ها، از ناله های مادر تب دار
امان از خنجر خولی به روی حنجر تب دار
امان از باتلاق غم، امان از باتلاق ظلم
امان از وحشت مرداب و از نیلوفر تب دار
امان از ریگ های داغ،امان از خارهای درد
امان از آبله،از اشک های دختر تب دار
امان از آیه های زیر پا افتاده قرآن
امان از فجر و شمس و ذاریات و کوثر تب دار
امان از نیزه و از نیزه و از نیزه و نیزه
امان از پیکر و از پیکر و از پیکر تب دار
چهل سال است آشوبم،چهل سال است میسوزم
از این سجاده و عمامه و انگشتر تب دار
چهل سال است هر شب تا سپیده نوحه می خوانم
به جای لای لایی ها، برای اصغر تب دار
چهل سال است میسوزم از این بی تاب بودن ها
در آغوش سراسر التهاب بستر تب دار
امان ای خاطرات شعله ور در کربلای دل
چه میخواهید از جان من، این خاکستر تب دار
#مارال_افشون
آرام آمد،با متانت،سر به زیری
شد شانه اش تنها پناه فصل پیری
طوفان شد و قلبی شکسته لنگر انداخت
در ساحل امنِ دلِ دریاضمیری
با رقص امواج نگاهش بی هوا برد
این مرغ تنهای مهاجر را اسیری
چه فایده طبعت دوباره پا بگیرد
وقتی که روی واژه ی تقدیر گیری
آن شب که گرمای حضورش را نداری
باید در آغوش غزل هایت بمیری
#مارال_افشون
همین که چشم های تو پر استعاره می شود
چهارپارهی دلم، هزار پاره می شود
صدا که می زنی مرا سیاهچاله ی دلم
زمین بازی هزار و یک ستاره می شود
برای لحظه ای سکوت می کنی و ناگهان
ترانه های عاشقانه نیمه کاره می شود
سکوت میکنی،سکوت می کنی و بعد از آن
زبان رسمی جهان فقط اشاره می شود
ببخش اگر گلوی دفترم که خشک می شود
نتیجه اش دو خط خیال بد قواره می شود
#مارال_افشون