eitaa logo
به وقت شاعری
661 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
عشق حسین"ع" خوب ترین انتخاب بود مدیر کانال: طلبه ای که شعر شعارش است تا شعائر را احیا کند @Jalali_1378 🚫اشعار فقط فوروارد شود😗
مشاهده در ایتا
دانلود
در جلسه ای که ذکر خدا بود و نور بود انسان همیشه غرق صفا و سرور بود رفتم به راهیان که به سمت خدا روم آنجا همیشه قلب من از غصه دور بود هر قدر در هوای فتوت نفس زدم دیدم دلش همیشه پر از مهر و شور بود تنها نه شور و مهر و محبت که درس او سرشار از معارف و علم و شعور بود هر هفته عشق را به تماشا نشسته ام هر کس ندید نور خدا را چه کور بود هر هفته از خودم به سوی عشق می‌روم عمرم همیشه وقف عبور و مرور بود قرآن کتاب زندگی و فیض جاری است این درسِ جلسه های پر از عشق و نور بود
جهان محتاج یک جلوه ز ذات پاک سرمد شد تجلی کرد یزدان، نام آن جلوه محمد شد
عشقت گرفته است سراپای این جهان ای رحمت الهی و ای فیض بی کران لبخند تو تکامل اخلاق و خلقت است مدهوش یک نگاه تو جمله پیمبران ای مظهر جمال الهی ز خود بگو بعد از تو شرمسار بوَد ماه و اختران تو بی نهایت از همه عالم فراتری تنها علی است در همه جا با تو هم زبان گشتم تمام وسعت تاریخ را ولی کو از یم کمال محمّد در آن نشان؟ این قطره ها که وسعت او را نداشتند اما همین بس است بنوشید عاشقان
تا منزل عشق و شور و جود و برکات باید بفرستیم به احمد صلوات 💚
از نگاه دلکشت زنجیر می‌آید برون هرکه دیده با خودش درگیر می‌آید برون مثل باغی که پر از شیرینی انجیرهاست از لب شیرین تو انجیر می‌آید برون هر کسی از عشق خالی بود، بعد از دیدنت پر از احساس و جنون و سیر می‌آید برون آن جوانی که پر از شادابی و آرامش است از غم تلخ فراقت پیر می‌آید برون یاد تو این سال ها در روح و جانم مانده است طعم عشق از کام عاشق دیر می آید برون بی جهت در راه عاشق ماندنت زانو زدم عشق گاهی از سر تقدیر می‌آید برون گرچه قلبی نیمه جان و خسته دارد عاشقت عشق بی رحم است با شمشیر می‌آید برون مثل سبک هندی از هر بار با تو بودنم عطر مضمون خوش و تصویر می‌آید شیره جان مرا هم عشق با اشکم گرفت مثل آب گل که با تقطیر می‌آید برون
قدر ما را کسی نمی داند شعر ما را کسی نمی خواند جز همین شعرهای ناخوانده ارثی از ما به جا نمی ماند
از طعنه های دیگران ترسی نخواهم داشت مثل کسی که دوست دارد انقلابش را
با سحر دو چشم مست زنجیر شدم با اوج جنون و عشق درگیر شدم هم از دل خود که پای چشمانت ماند هم از دل تو که می‌رود سیر شدم
چرا به چشم تو دل بست آنکه عاقل بود؟ چقدر دل که هوای تو کرد و غافل بود مرا به بحر جنون برده ای و این دریا همیشه در طلب و آرزوی ساحل بود چقدر دل که گرفتار و غرق در دریاست که عشق از سر لطفش همیشه قاتل بود من از ازل به تو محتاج و مبتلا شده ام که عشق با من از اول در آب و در گل بود مرا به اشک روان غسل می‌توان دادن وگرنه غسل دل پاره پاره مشکل بود اگرچه ماه به تدریج می‌شود کامل چه خوب ماه رخ تو همیشه کامل بود به سینه عشق تو را خوش گذاشتند ولی به غیر یک غم شیرین مگر چه حاصل بود؟ به عقل گفتم از این ابتلا نجاتم ده ولی چه سود که مشکل همیشه از دل بود
پیش ضریح تو همه عالم سراب بود رنگ بهشت پیش تو بی رنگ می‌شود
از منزل وصل تو نشان می‌گیرم با یاد تو از غصه امان می‌گیرم من اهل زمین بوده ام اما هر روز با عشق تو رنگ آسمان می‌گیرم
خال تو اگرچه کنج لب ها و نکوست زیبای بد اخلاق نمی‌دارم دوست گر جور و جفا کنی عجب نیست مرا "از کوزه همان برون تراود که در اوست"