بر گردنم نمانده ز خمخانه هیچ حق
یک استکان زدم دو سه دریا گریستم
ترسم مجال گریه نیابم به روز حشر
امروز هم به نیت فردا گریستم
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
خلایق از علی جز نام او چیزی نمیبینند؛
که ذاتش کرده بین «عین» و «لام» و «یاء» پنهانش...
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
گرچه ز خشکی اشک شرمنده تو بودیم؛
تا چشم کار می کرد ما بنده تو بودیم...
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
«یا اباعبدالله»
پس از حسین کَز او خوب تر تراب ندیده
چه ها گذشت به زن های آفتاب ندیده...
به بزم باده به جز دست های رفته به زنجیر
چه میرود به سَر ِدختر ِشراب ندیده...
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
تحویل سال سوختگان از محرّم است
یعنی حسین عید خدا انتخاب شد...
#محمدسهرابی
#معنی_زنجانی
.
یک قطره اشک، بهر تو بحر ِطویل گشت
یک ذره از فضیلت تو صد کتاب شد...
وقتی خدا به حشر بگوید چه داشتی
سر بر کند حسین و بگوید حساب شد...
#محمدسهرابی
#معنی_زنجانی
برای یوسف زهرا هزار بار بمیر
که بخیه داشت ز دندان گرگ پیرهنش
دمیده است از آن لعل بوی سمّ ستور
دویدهاند ز بس در میانهی سخنش
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی
شکستم، سوختم، بر باد رفتم، بینشان گشتم،
هنوزم هست فکر "او" ز مغز استخوان پیدا...
#محمدسهرابی
#معنی_زنجانی
شبی بییاد زلفت صبح کردن قسمتِ ما نیست
پریشانی چرا دست از سر ما برنمیدارد..؟
#معنی_زنجانی
تو جود خود نگه کن و بُخل مرا مبین
حاتم نظر به کاسهی سائل نمی کند...
#محمدسهرابی
#معنی_زنجانی
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر طور بود آمدم اینجا گمان نبود
اصلاً اُمیدِ آمدنِ کاروان نبود
من زینبم نه زینب وقت وِداعمان
زینب به زیر جامه اش این داستان نبود
من زینبم نه زینب تا عصر یازده
موی سپید و این همه قَدِ کمان نبود
آسان نبود رفتن ما تا به کوفه، شام
گاهی میان قافله یک لقمه نان نبود
#محمدسهرابی
#معنی_زنجانی
در هر کسی برای حَسَن اشک چشم نیست؛
معنی، حسین بهر حسن گریه می کند...
#محمد_سهرابی
#معنی_زنجانی