خون بسته غنچهوار دلِ تنگم از فراق
دلتنگم آن چنان که شکفتن نمیتوان
غمهای عاشقان همه گفتند پیش یار
ما را عجب غمیست که گفتن نمیتوان
#هلالی_جغتایی
غم عشق تُرا چون گنج در دل کردهام پنهان
به این گنج نهانی ساکن ویرانه خواهم شد
#هلالی_جغتایی
بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت!
بیش از این کاش گرفتار غمت میبودم
#هلالی_جغتایی
تیر و کمان گرفتهای، سوی شکار میروی
صید تواَند عالمی ، بهر چه کار میروی ؟
#هلالی_جغتایی
به کویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل
ز کویت میرویم اینک، هزاران آرزو با ما..
#هلالی_جغتایی
یارب، غم بیرحمی جانان به که گویم؟
جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟
آشفته شد از قصه من خاطر جمعی
دیگر چه کنم؟ حال پریشان به که گویم؟
گویند طبیبان که: بگو درد خود، اما
دردی که گذشتست ز درمان به که گویم؟
دردی، که مرا ساخته رسوا، همه دانند
داغی، که مرا سوخته پنهان، به که گویم؟
اندوه تو ناگفته و درد تو نهان به
این پیش که ظاهر کنم و آن به که گویم؟
#هلالی_جغتایی
طبیبا داغ های سینه را صد بار مرهم نِه
که دارم در ته هر داغ، صد داغِ دگر پنهان.
#هلالی_جغتایی
عاشقان، هر چند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند
عشق می نازد به حسن و حسن می نازد به عشق
آری، آری، این دو معنی عاشق یکدیگرند
در گلستان گر بپای بلبلان خاری خلد
نو عروسان چمن صد جامه بر تن میدرند
جان شیرین با لبت آمیخت، گویا، در ازل
گوهر جان من و لعل تو از یک گوهرند
ای رقیب، از منع ما بگذر، که جانبازان عشق
از سر جان بگذرند، اما ز جانان نگذرند
مردم و رحمی ندیدم زین بتان سنگدل
من نمی دانم مسلمانند، یا خود کافرند؟
با تن لاغر، هلالی، از غم خوبان منال
تن اگر بگداخت، با کی نیست، جان می پرورند
#هلالى_جغتايى
ما که باشیم، که ما را دهد آغوش تو دست؟
با خیال تو مگر دست در آغوش کنیم
#هلالی_جغتایی
عاشقان هرچند مشتاق جمال دلبرند
دلبران بر عاشقان از عاشقان عاشق ترند
#هلالی_جغتایی
دلم به مهرِ تو صد پاره باد و هر پاره
هزار ذره و هر ذره در هوای تو باد
#هلالی_جغتایی
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی قیدم و از کار جهان فارغ مطلق
کس با من و من هم به کسی کار ندارم
#هلالی_جغتایی