عمری است که یک بهانه لازم دارد
یک لحظه ی عاشقانه لازم دارد
تا بار غم زندگی اش را بکشد
هر روز هزار شانه لازم دارد
#طیبه_بقایی
ساده از دست ندادم دل پر مشغله را
تا تو خندیدی و مجبور شدم مسئله را...
من «برادر» شده بودم و «برادر» باید
وقت دیدار، رعایت بکند «فاصله» را
دهه شصتی دیوانه یکبار عاشق
خواست تا خرج کند این کوپن باطله را
عشق! آن هم وسط نفرت و باروت و تفنگ
دانه انداخت و از شرم ندیدم تله را
و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم
با تو برگشتم و مجبور شدم قافله را...
عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست
خواستم باز کنم با تو سر این گله را
#عبدالجبار_کاکایی
طومار عاشقانه فرستادمش ولی...
پاسخ دوخط نوشت که؛ خواندیم، یا علی!
#حسین_نادری
نوشتی: عشق! آری... عشق شاید طالعی بد داشت
جوان بودیم... اما مرگ با ما رفت و آمد داشت
#حامدابراهیم_پور
ملاحت تو گواه است و شوربختی من
که بی نمک نسرشتند خاک آدم را...
#فغفور_لاهیجی
امـروز پشتِ پنجـره، گلـدان گذاشتم
از غصه سر به نردهی ایوان گذاشتم...
دست و دلم به شعر نمیرفت مدتی!
عکسِ تو را کنارِ قلمدان گذاشتم...
شعرآمدو توآمدیو خطبهخطبهخط
اسـمِ تـو را نوشتـم و باران گذاشتـم..!
با طعــمِ قهوهای که نخـوردم کنارِ تو
بر ذهنمیزِخسته دو فنجان گذاشتم...
عطــرِ تو را برای غــمِ روزهـــای عید
شــالِ تـو را بـرای زمســتان گذاشتـم...
ازگریهخیسوخالیامامشبکهنیستی
☂ چتــرِ تو را کنارِ خـیابان گذاشتـم...
عشقت مرا بهحاشیهراندهست ازخودم
اینگــونه شد کهسـر بهبیابان گذاشتـم...
#اصغر_معاذی
#رفح
آتش و خاکستر و فریاد ، دنیا سوخته
هر کجا را بنگری یا خون شده یا سوخته
عشق را سوزانتر از آنی که میخواندی ببین
ناگهان مجنون در آتش رفت و لیلا سوخته
مانده از ققنوس مشتی خاک و خاکستر به جا
آشیان ویرانه ، خونین لانه ، پرها سوخته
گفتی آتش باز هم برداً سلاما میشود
یک یک ابراهیم میآید ، دریغا سوخته
از فلسطینی که من دیدم چه میدانی به جز
کوهی از آتش که در آغوش دریا سوخته
کربلا را روز و شب میبینم ای دل ! ناله کن
کودکان را بین آتش خیمهها را سوخته
#محسن_ناصحی
چاره ها رفت
ز دست دل بیچارهٔ من
تو بیا چارهٔ من شو
که تویی چارهٔ من..
#فیض_کاشانی
شانه خالی نمیكنم، زیرا
با تو همواره روبهرو هستم
باش تا صبحِ دولتم بدمد
شانه خالی نكن، بگو هستم ...
#حسین_صفا