eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
3.8هزار دنبال‌کننده
35.4هزار عکس
41.3هزار ویدیو
36 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
از روی تخت پاشدم.چادرم را سرم کردم و از اتاق خارج شدم. در کمال تعجب عمو و خاله به انجا آمده بودند.هنوز کسی متوجه حضور من نشده بود . بلند سلام کردم,خاله به سمتم آمد و مرا در اغوش کشید و گفت: _سلام به روی ماهت عزیزم.خوبی فدات شم؟دخترم واسه فوت خانواده ات متاسفم .بهت تسلیت میگم عزیزم.ان شاءالله غم آخرت باشه عزیزم _سلام خاله جان .ممنونم شما خوبید؟ عمو در حالی که مثل همیشه لبخند بر لب داشت گفت: _خوبی دخترم _ممنونم عموجون خوبم _شنیدم دختر صفدری میخواسته با ماشین بهت بزنه.به پویا هم گفتم نباید کوتاه میومدید.باید میرفتید وشکایت میکردید ولی انگار تو راضی نبودی _نمیدونم شاید حق داشت .من شاید سر تهمت مادرش آینده ام تباه شد ولی اون همه بچگیش زجر کشیده .بهش حق میدم که منو باعث از بین رفتن زندگیش بدونه. پویا نگاهی به من کرد و گفت: _مسیر آینده ات شاید پر پیچ و خم شده باشه ولی تباه نشده اینو هیچ وقت فراموش نکن.من آینده ات رو تغییر میدم خاله مرا به آغوش کشید و گفت: _شما برو با بزرگترت بیا.من دختر به تو نمیدم.پسره پررو پویا مثل پسر بچه های مظلوم گفت: _مامان جونم دلت میاد؟ خاله خندید و گفت: _راستشو بگم نه دلم نمیاد.ثمین جان عروس من میشی.هرچند تو دخترمونی سرم را پایین انداختم و گفتم: _خاله جون ان شاءالله خدا یه عروس خوب قسمتتون میکنه.من لیاقت عروس خانواده شما بودن رو ندارم _دیگه نشنوم.تو از اول هم عروس خودم بودی.کی بهتر از تو؟کی با لیاقت تر از تو.ثمین جان دلمو نشکن .جواب مثبت بده بزار این پسر دیوونه من هم سر و سامون بگیره و برگرده سرخونه و زندگیش _اخه -اخه نداره.پریا اون شیرینی رو بیار عروسم دهنش رو شیرین کنه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 محکمترین_بهانه نویسنده_زفاطمی(تبسم) پارت_صد_چهل از این همه مهربانی خاله متعجب بودم. از وقتی پویا به من پیشنهاد ازدواج داده بود هرچند دلم میخواست همان لحظه به او با عشق جواب مثبت بدهم ولی میترسیدم از مواجه خاله و عمو با این اتفاق. میترسیدم فکرکنند من خودم را به پویا غالب کرده ام. مطمئنن هر خانواده دیگری اگر می بود با این که تک پسرشان با یک زن مطلقه که خانواده اش رو هم از دست داده,ازدواج کند بخاطر حرف مردم هم که شده مخالفت میکردند ولی خاله و عمو تمام معادلات ذهنی مرا بهم ریختند. پریا ظرف شیرینی را روبه رویم گرفت و گفت: _بفرمایید عروس خانم _ممنون نمیخورم -بخور عزیز من از صبح هیچی نخوردی.دوباره از حال بری کی میخواد جواب اون اقای نگران رو بده ؟ها؟ نگاهی به پویا انداختم که به مبل تکیه داده بود و به من نگاه میکرد. خاله رو به پریا کرد و گفت: _یعنی چی از صبح هیچی نخورده.پویا به جای اینکه بر و بر به عروسم زل بزنی بیا راهنماییش کن تو اتاقت تا کمی استراحت کنه.کمی هم باهم حرف بزنید ولی وای به حالت اگه خسته اش کنی.من و پریا هم میریم شام رو آماده کمیم _چشم مامان خانم.ثمین جان پاشو تا مامانم نکشتم خجالت زده سرم را پایین انداختم و بلند شدم و همراه با پویا به سمت اتاقش رفتیم .وقتی وارد اتاق شدیم پویا گفت: _قدیما عروس خانم آقا دوماد رو دعوت میکرد به اتاقش الان برعکس شده بعد هم در حالی که میخندید به من نگاه میکرد. به زور لبخند خجالت زده ای ,زدم و گفتم: _ببخشید دیگه _چه خانوم سربه زیری دارم من.ثمین بانو شرایطت چیه؟از من چه انتظاراتی داری؟ _-خب شرایط خاصی ندارم. شما چی؟ _منم هیچی خب پس مبارکه .وااای _چیزی شده؟ _به قول مامان خاک بر سر صدام.یادم رفت بهت بگم بشین رو تخت و استراحت کن.مثلا ضعف داری و مامان به من سپرده مواظبت باشم .بیا برو رو تخت دراز بکش منم رو مبل میشینم. _نه خوبه راحتم _ولی من ناراحتم بدو سریع .هرچی آقاتون میگه بگو چشم _چشم _بالاخره جواب مثبت رو گرفتم .هورااااا مبارکم باشه.من برم ببینم مامان به چیزی احتیاج نداره.تو هم استراحت کن. _من با اجازه اتون میخوام اول نمازم رو بخونم.اگه میشه یه مهر به من بدید؟ _اجازه منم دست شماست بانو.جانمازم تو کشو اول میز هست.با اجازه پویا که رفت به سرویس بهداشتی داخل اتاق رفتم و وضو گرفتم و بعد به نماز ایستادم.از خدا بخاطر دوباره بخشیدن پویا تشکر کردم و آینده رو بخدا سپردم چون مطمئنم خدا بهترین ها را برای بنده هایش میخواهد. صبح زود همگی آماده برگشت به تهران بودیم که پویا رو به عمو کرد و گفت: _بابا همین نزدیکی ها یه مسجد هستش.اول بریم بین من و خانومم خطبه عقد بخونن بعد شما دخترتون رو ببرین.منم خانومم رو میبرم عمو که خنده اش گرفته بود اخمی کرد و گفت: _چشمم روشن پسره چش سفید.چه خانومم خانوممی میکنه.بزار بهت جواب مثبت بده بعد _جواب مثبتم میده پدر من.شما بیا بریم مسجد پویا نیستم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 محکمترین_بهانه نویسنده_زفاطمی(تبسم) قسمت_آخر خاله گوش پویا را پیچاند و گفت: _چه بلبل زبون هم شده .خجالت بکش از کی تا حالا رو حرف بابات حرف میزنی؟ _مامان ول کن گوشمو
جون پویا.ثمین خانم همسر دراز گوش نمیخواد بخدا.بعدشم.میترسم این بارهم از دستش بدم .جون پویا اذیت نکنید دیگه پریا کنار گوشم گفت: _خداشانس بده ببین چطوری واسه رسیدن بهت بال بال میزنه لبخندی زدم و سرم را پایین انداختم .عمو نگاهی به من کرد و گفت: _ثمین بابا نظر تو چیه؟ _هرچی بابا احمدم بگه. و این چنین شد که همگی راهی مسجد شدیم . عمو احمد پیش نماز مسجد را خبر کرد. من و پویا کنار هم نشستیم و حاج اقا خطبه بین ما را قرائت کرد .این چنین شد که من و پویا بعد یک سال و خورده ای به عقد هم درآمدیم و اینبار کسی جز خداوند نمیتوانست باعث جدایی ما شود. لحظه ای که خطبه خوانده میشد وجود خانواده ام را در حالی که لبخند بر لب دارند را احساسم میکردم. مطمئنم انها هم از اینکه من و پویا باهم ازدواج کردیم شادمان هستند. از مسجد که خارج شدیم پویا گفت: _بابا اگه اجازه بدید من و ثمین فردا عصر راه بیفتیم _باشه بابا جان .مواظب دخترم باش _چشم از جونمم بیشتر مراقبشم شما خیالتون راحت. خاله به سمتم آمد و همان انگشترنشانی که بار اول به انگشتم کرده بود را دوباره درون انگشتم کرد.بعد از خداحافظی با همه,انها راهی تهران شدند. پویا دستم را گرفت و بوسید سپس گفت: _ثمینم بریم ابشار _بریم .منم دوست دارم دوباره ببینم. با پویا به سمت آبشار به راه افتادیم. وقتی به همان کوچه باریک رسیدیم پویا ماشین را پارک کرد. در حالی که دست هم را گرفته بودیم به سمت آبشار به راه افتادیم. پویا از آرزوهایش گفت,از اینکه دلش یک خانواده پرجمعیت میخواهد .از همه لحظات سختی که بی من گذرانده بود,سخن گفت. من نیز همه خاطرات تلخ گذشته را برایش تفگعریف کردم. از برادر جدیدم و لطف بی کرلنش گفتم و او نیز ابراز کرد بی صبرانه مشتاق دیدار برادر و نجات دهنده من است. از اینکه از او انتظاردارم همیشه به من و مقدساتم اعتماد کند و هیچ گاه تنهایم نگذارد,سخن گفتم. بالاخره به آبشار رسیدیم . پویا روبه رویم ایستاد بوسه ای بر پیشانی ام نهاد و سپس در حالی که دستم را روی قلبش نگه داشته بود گفت: _ثمینم .بانوی زیبای من .این قلب تا وقتی توکنارم باشی میتپه.من زندگی رو بدون تو نمیخوام.در این مدت دوری انقدر درد کشیدم که دیگه توان حتی یک ثانیه دوری ازت رو ندارم.ثمینم بیشتر از گذشته ها دوستت دارم در حالی که از این همه عشق پویا لذت میبردم,همان دستش که روی دستم بود را بالا بردم و بر ان بوسه زدم و گفتم: _من بدون تو پر از خالیم.زندگی بدون تو برام از جهنم سختتره.تا دنیا دنیاست دوستت دارم پویای من. پویا در حالی که دستش را دور شانه ام حلقه کرده بود گفت: _به قول شاعر.اگر تو نبودی من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودم /تو هستی و من محکمترین بهانه ی خلقت شدم. _به قول شاعر ,تمان مهربانی ها را میگیرم و از ان فرشته ای میسازم همچون تو.پویای من 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 💖به نام خالق عشق💖 با سلام خدمت خوانندگان رمان محکمترین بهانه از خداوند بسیار ممنونم که کمک کرد تا بتوانم با شما عزیزان به وسیله قلمم در ارتباط باشم. از همه دوستانی که با انتقاداتشان مرا در این مسیر همراهی کردند بسیار سپاسگذارم. نقدهایی به رمان وارد بود که من وظیفه خودم میدانم که جوابگو باشم. من در این داستان میخواستم به مخاطب چندگفته را القا کنم : 1 قرارنیست همیشه مذهبی های ما زندگی بدی داشته باشند.میتوان در رفاه کامل به سر برد ولی معتقد و متدین بود چیزی که متاسفانه در فیلم ها و کتاب های ما برعکس آن هست و اغلب یک خانم نیازمند و بی بضاعت چادری است. 2 .نشان دهم که اغلب مذهبی های ما بسیار عاشق پیشه هستند و برای زن احترام خاصی قائلند و عشقشان بسیار پاک و بی آلایش است.چیزی که شما در پویا بخاطر حرف های محبت آمیزش و احترامش به ثمین مشاهده میکردید. 3.یک انسان متدین کاملا از روی احساسات تصمیم نمیگیرد .گاهی لازم است برای رسیدن تلاش کرد ,مبارزه کرد. کاری که ثمین قصه من انجام نداد و در اخر قصه به این نتیجه رسید که باید مبارزه میکرد . ➖➖➖➖➖➖ من هدفم از این داستان نشان دادن زندگی یک دختر مذهبی با اعتقادات مخصوص به خود بود.کسی که اگر کشور ش عوض شد ولی اعتقاداتش تغیری نکرد. امیدوارم که از داستان لذت برده باشید.ممنونم که این مدت با ما همراه بودید. قطعا این داستان معایب خاص خودش را داشت که از دید من نویسنده مخفی مانده بود. امیدوارم شما عزیزان با راهنمایی ها و انتقادات سازنده اتون به من کمک کنید تا در داستان های بعدی این معایب را رفع کنم. امیدوارم در زندگی با تمام سختی ها هرگز خدا را فراموش نکنید. عاشقانه زندگی کنید و یادتان نرود که خداوند هیچ گاه دست از حمایت شما بر نخواهد داشت. باتشکر❤️ این پایان ماجرا نیست.... 🌸🌸🌸🌸🌸
❤️ رهبری در مراسم درختکاری عباشونو ندادن کسی نگه داره تا برای بقیه زحمت نباشه! بعضی مسئولا هم هستن که برای یه کلنگ زنی ساده موکت مینداختن زیر پاشون که مبادا کفششون خاکی بشه... یا دوسه نفر لازم هست کیفشونو حمل کنه! لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
15.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقایسه قد ر ت نظامی جمهوری اسلامی ایران با عربستان سعودی لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 فایل صوتی از جلسه محرمانه «مهدی_حاجتی» عضو سابق شورای شهر شیراز درباره «خرابکاری شرافتمندانه»‼️ ⁉️پشت‌صحنه حملات شیمیایی به دبستان‌های دخترانه ایران، چه جریانی است؟ ✔️ایشان می‌گوید: هر نقطه قوتی که نظام جمهوری اسلامی برای کشورمان فراهم کرده، همه‌ی ما باید آن را نابود کنیم تا چاره‌ای جز براندازی برای مردم باقی نماند... 🎯 و نام اقدامات را «خرابکاری_شرافتمندانه» می‌گذارد ‼️ ✍حالا به نظر شما با این شخص و جریانی که وظیفه خود را نابود کردن تمام خدمات نظام اسلامی به مملکت‌ما می‌داند، چه باید کرد؟ لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین بقایای بجا مانده از باخموت اوکراین لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از ابوقاسم
تصاویر منتشر شده توسط مرکز تحقیقات اسرائیل از محل آزمایش موشک کروز پاوه نشان می دهد لوکیشن این پایگاه توسط یک عامل نفوذی یا سرباز مخفی سرویس اطلاعاتی موساد برای این مرکز تحقیقاتی ارسال شده است تصویر کاملا گویای این مطلب است که شخص در یک فاصله بسیار کم با پایگاه این عکس را گرفته است ابوقاسم
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸اسرائیل و ادعای کشف تونل موشکی ایران یک اکانت توئیتری منتسب به مرکز تحقیقات امنیتی اسرائیل ویدئویی از یک تونل موشکی در شمال غرب اصفهان منتشر و مدعی پرتاب و آزمایش موشک کروز Pave از این منطقه شده است. در 10 ثانیه پایانی ویدیو مشخص است که شخصی از منطقه‌ی مورد اشاره عکس گرفته است. لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤣😁🤣 چاپلوسی فقط همین و بس لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا