eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
3.9هزار دنبال‌کننده
33.4هزار عکس
38هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بگرد نگاه کن پارت96 –آره، من بگم قبول میکنه، تازه پول تابلو نقاشیهاشم که چندتاش فروش رفته همه رو داده به من. منم میدم به شما. مادر با خوشحالی گفت: –باشه، بده براش جمع کنم، یه چند وقت دیگه که پولاش زیاد شد.میرم یه پلاک زنجیر طلای سبک براش میخرم که هم بندازه کردنش، هم یه پس‌اندازی براش بشه. تو خودتم این کار رو بکن. من راضی‌ام. –ولی من خودم دلم می‌خواد واسه خونه خرید کنم. نگاهم کرد. –میدونم مادر، ولی بزار خریدهای‌ خونه رو پدر و برادرت انجام بدن. بالاخره اونا مردای خونه هستن. یه وقت غرورشون میشکنه. الانم این گوشتا رو زودتر بشور و بسته بندی کن از جلوی چشم بردار. حرفی هم از خریدت نزن. بعد سرش را پایین انداخت و تند تند دوختنش را ادامه داد. عمیق نگاهش کردم. مادر است دیگر، تا رو پودش را با محبت بافته‌اند. حواسش به همه جا هست. به اقتدار پدر و برادرم، به پس‌انداز من و نادیا، به ازدواج و آینده‌مان. نگاهم به انگشتهایش افتاد. رد سوزن بر روی انگشت سبابه‌اش مانده بود. دیگر دستش تند شده بود روزی یک تابلو می‌دوخت. در کنار تمام کارهای خانه بیشتر از همه‌ی ما کار می‌کرد ولی اعتراضی نمی‌کرد. غصه‌ی همه را می‌خورد جز خودش. ران دیگر مرغ را داخل تابه انداختم. –مامان. بدون این که نگاهم کند جواب داد. –هوم. –میگم شما خیلی بابا رو دوست دارید؟ سرش را بلند کرد و لبخند پهنی زد. –چی شده از این سوالا می‌پرسی؟ با کفگیر تکه‌های مرغها را در تابه جابه‌جا کردم. –آخه ندیدم هیچ وقت سر بابا غر بزنید یا با هم دعوا کنید. خیلی جاها بابا یه حرفهایی زده که من با خودم گفتم امکان نداره مامان قبول کنه، ولی شما رو حرفش حرف نزدید. من گاهی جای شما حرص خوردم ولی شما یه جوری رفتار کردید که انگار با میل و رغبت دارید اون کار رو انجام میدید. البته بابا هم همیشه هوای شما رو داره ها. اصلا انگار عاشق هم هستید. البته چه حرفی میزنم اگه همدیگه رو دوست نداشتید که ازدواج نمی‌کردید. مادر سوزش را بر بدن سپید پارچه فرو کرد. –پدرت اصلا انتخاب من نبود. پدر و مادرم بهم گفتن که پسر خوبیه باهاش ازدواج کن. منم حرفی نزدم. یعنی اونقدر واسه حرف پدر و مادرم احترام قائل بودم که قبول کردم. –یعنی دوسش نداشتید؟ –نه. چشم‌هایم گرد شد. –ولی الان که خیلی... دوباره لبخند زد. –اون موقع دوسش نداشتم. ولی بعد از ازدواجمون کم‌کم بهش علاقمند شدم. تکه‌های مرغ را پشت و رو کردم. –پس یعنی خیلی باهاتون مهربون بود که دلتونو برده؟ نخ را از سوزن جدا کرد. –نه والا، اصلا فکر کنم اون موقع بابات نمی‌دونست مهربونی یعنی چی. اتفاقا خیلی هم بد اخلاق بود. با کوچکترین مشکلی به هم می‌ریخت. نخ گلبهی رنگ را از جعبه‌ی نخ‌ها که روی کانتر بود برداشت. وقتی مرا سراپا گوش دید ادامه داد. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگرد نگاه کن پارت97 –کم‌کم فهمیدم مردها برعکس هیکلشون خیلی ضعیف هستن. پدرت اصلا طاقت سختی و مشکلات خونه رو نداشت. وقتی کم‌کم یاد گرفتم که مشکلات رو کمتر بروز بدم و کمتر شکایت کنم و غر بزنم. روز به روز اخلاقش بهتر شد. خب طبیعیه که وقتی مرد آرامش داشته باشه مهربونی رو هم از خانوادش دریغ نمیکنه، کم‌کم این مهربونیش اونقدر زیاد شد که دلم می‌خواست همه‌ی سختیها و مشکلات خونه و بچه ها مال من باشه ولی اون دیگه هیچ وقت مثل قدیما عصبی و بداخلاق نباشه. ولی از حق هم نگذریم از همون اول حسابی کار می‌کرد. اونم مشکلات شغلی خودش رو داشت. دیگه نمی‌کشید بیاد خونه منم مشکلات خونه رو، بچه‌ها رو، خودم رو بهش بگم. همیشه از این که مرد کار بود خوشحال بودم. چند سال پیش که شماها خیلی کوچیک بودید یه سال بیکار شد و کار گیرش نیومد اگه بدونی چه مصیبتی کشیدم. از اون به بعد بود که فهمیدم چه نعمت بزرگیه مرد اهل کار باشه. همین که کار باشه خوبه، حالا کم و زیادش دست خداست که برکت بده. کفگیر را داخل بشقاب کنار تابه گذاشتم. –مامان باورم نمیشه بابا یه زمانی عصبی و بد اخلاق بوده. الان که خیلی آرومه و گوش به فرمان شماست. سرش را به علامت تایید تکان داد. –خودمم باورم نمیشه. ولی وقتی برمی‌گردم و به زندگیم نگاه می‌کنم می‌بینم زحمت زیادی برای این زندگی کشیدم، حالا هم دارم یه جورایی دست پخت خودم رو میخورم. از حرفش خنده‌ام گرفت. –چرا میخندی دختر؟ –آخه میگید دست پخت. به مرغهای در حال سرخ شدن اشاره کرد. –الان چند وقته همگی دارید کار می‌کنید تا این که امروز تونستید مرغ و گوشت بخورید؟ تازه مهمونم دعوت کردی. اگه سختی نمیکشیدی می‌تونستی؟ دوباره خندیدم و به مرغها نگاه کردم. –اوه،اوه، واسه دستپخت امشب کلی آشپز زحمت کشیدنا، خدا رحم کنه، چه شود این غذا. مادر ریز خندید و من با خودم فکر کردم خنده‌ی مادر چه عطری دارد. تمام خانه را پر می‌کند از بوی عشق، بوی محبت، تمام اهل خانه چشمشان به مادر است. به نگاهش، به لبخندش و به دستهایش. لیلافتحی‌پو
ر 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگرد نگاه کن پارت98 صبح که از پیاده رو می‌گذشتم. درست همان جای دیروزی ایستادم. دستم را داخل کیفم بردم و دوربین را لمس کردم. به روبرو نگاه کردم. انگار خیابان برایم زیباتر شده بود. یک خیابان دو طرفه که یک بلوار پهن و بزرگ وسطش بود، با درختهای کاج و سروی که فاصله‌ی کمی از هم داشتند. شاخ و برگهای درختها بیشتر جلوی دید را می‌گرفت. باید جوری می‌ایستادم که روبرویم درختی نباشد. نمی‌خواستم دوباره امیرزاده متوجه من شود. پس دیروز این درختها کجا بودند چرا من آنقدر کوچکشان می‌دیدم. قسمت بالای بلوار درختان زیادتری داشت و همین باعث میشد دید از این طرف خیابان تا آن طرف کمتر باشد. در آن طرف خیابان یعنی پیاده رویی که مغازه‌ی امیرزاده قرار داشت هم درختان زیادی بود. ولی چون چنار بودند و درخت چنار هم خزان داشت فقط شاخه‌های لختش مانع دیدن بود. جایی که ایستاده بودم مثل دیروز نبود. باید جایم را پیدا می‌کردم. برای دیدنش بی‌تاب بودم. نگاهی به اطراف انداختم. کمی شلوغ بود. احساس کردم عابران بد نگاهم می‌کنند. با خودم فکر کردم شاید با دوربین نگاه کردن صبح زود کمی غیر عادی باشد و توجه دیگران را بیشتر جلب کند. از کارم منصرف شدم. ولی به دلم قول دادم که موقع برگشتن دلتنگی‌اش را برطرف کنم. پشت پیشخوان ایستاده بودم و دوباره چشمم به در کافی‌شاپ بود. می‌ترسیدم بیاید و مرا ببیند. نمی‌خواستم دیگر هیچ وقت با او روبرو شوم. برای کارم هم باید فکری می‌کردم. اگر کار تابلو دوختن رونق بگیرد دیگر برای کار به اینجا نمی‌آیم. تا کم کم بتوانم فراموشش کنم. خانم نقره سرش را نزدیگ گوشم آورد. –امروز نمیاد. برگشتم و شگفت زده نگاهش کردم. نگاهش را بالا داد. –امیرزاده خان رو میگم، اینقدر زل نزن به در تشریف فرما نمیشه. دیگر پنهان کردن فایده ایی نداشت. –از کجا میدونی نمیاد. چون چند دقیقه پیش که داشتم میومدم اینجا دیدمش داشت میرفت. –کجا میرفت؟ صاف ایستاد. –ببخشید دیگه، جلوی راهش رو نمی‌تونستم بگیرم بپرسم بی اذن خدمه‌ی کافی شاپ کجا تشریف می‌برید، اول باید با ما هماهنگ کنید. نوچی کردم. –حالا کدوم طرفی میرفت؟ –یعنی الان من جهت رفتن اونو بهت بگم تو می‌فهمی کجا می‌خواسته بره. نفسم را بیرون دادم. –با ماشین بود؟ –چه سوالایی میپرسی، آخه اگه با ماشین باشه من که دارم پیاده از بالا میام چطوری دیدمش. –پس پیاده بوده، داشته به طرف بالای خیابون میرفته. پس احتمالا همین اطراف کار داره. خانم نقره به طرف خیابان اشاره کرد. –شایدم از همین مغازه های اطراف میخواد چیزی بخره. –آخه صبح زود چه خریدی، مغازه ها باز بودن؟ –آره بابا، اینجاها چون خیابون اصلیه و شلوغه مغازه ها زود باز میکنن، البته امروز من دیرترم امدما. بعدشم حالا نه واسه خاطر این که رفته جایی و نیست، اون کلا نمیاد چون اون دیروز واسه خاطر تو اینجا امده و توام اونجوری واسش کلاس گذاشتی، خب هر کس باشه بهش بر میخوره و دیگه نمیاد. بعد پچ پچ کنان ادامه داد: –اگه غلامی بفهمه مشتریش رو پروندی ها... اخم کردم و به طرف سالن رفتم. پیش خودم فکر کردم که اگر امیرزاده دوباره به کافی شاپ بیاید و من خودم را پنهان کنم جواب غلامی را چه بدهم. غلامی که کلا به همه چیز مشکوک است. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگرد نگاه کن پارت99 شالم را روی سرم محکم کردم و دوباره در آینه خودم را چک کردم. کیفم را برداشتم و از اتاق بیرون زدم. از خانم نقره خداحافظی کردم. –خوش‌به حالت تلما میری خونه، ما تا شب اینجاییم. –خوش به حال شما که سربرج بیشتر از ما حقوق میگیرید. دست به کمر شد. –مگه انتظار دیگه ایی داشتی؟ –نه دیگه، به قول مامانم هر چی زحمت بیشتری بکشی راحت تر زندگی میکنی. الان احتمالا شما از ما راحت تر زندگی میکنید. هر دو لبخند زدیم. سر قرار خیالی خودم با امیرزاده رسیدم. قراری که او نبود باید میگشتم و پیدایش می‌کردم. باید با لنزهای دوربین شکارش می‌کردم. قدم‌هایم را تند کردم. طوری عجله می‌کردم که انگار او سر قرار منتظر من است. مضطرب بودم. برای دیدنش لحظه شماری واژه‌ی کمی بود. تک تک سلولهای بدنم دیدن او را می‌خواستند و به این دیدار یک طرفه و از راه دور هم قانع بودند. به اطراف نگاهی انداختم از صبح خلوتر بود. آرام وارد باغچه شدم. سعی کردم همان جای دیروزی باشد که شاخ و برگ درختها کمتر باشد. دوربین را روی چشم‌هایم تنظیم کردم. لنزها را از شاخ و برگهای درختهای وسط بلوار عبور دادم. درخت چنار را با گنجشکهایش پشت سر گذاشتم. به جایی رسیدم که قلبم برایش می‌تپید، به خاطرش خودم را به دردسر انداخته بودم و برای دیدنش به دلم قول داده بودم. دوربین را زوم کردم. نایلون مغازه را رد کردم. نایلون دیگر آویزان نبود، به کناری جمع شده بود. تعجب کردم. امروز هوا سردتر از دیروز بود چرا نایلون جلوی در جمع شده بود. میز پیشخوان را دیدم و بعد به دنبالش گشتم. چیز عجیبی دیدم
دو آرنج مردانه که روی میز ستون شده بودند. با تعجب دوربین را بالاتر کشیدم و زوم دوربین را بیشتر کردم. انگار چیزی در دستهایش بود. امیرزاده چه کار می‌کردم. کنجکاوانه دوربین را کمی بالاتر کشیدم. خدای من، چیزی را که میدیدم باورم نمیشد. یک آن قلبم از جا کنده شد. خودش بود. خود خودش... لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 تعجب استاد قرائتي از وضعيت زندگي و خانه روحانيونی که سال گذشته در این ایام در حرم امام رضا علیه‌السلام به شهادت رسیدند👌 💔🪴☝️ گوش کــنیـــد و ببــیــنیـــد شهید شدن لیاقـــت میـــخـــواهـــد❣ ┄┄┅┅┅❅◇❅┅┅┅┄ 🦋🕊شادی روح بلندشان 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 ▪️تشییع پیکر شهید «میلاد حیدری» در قرچک ▪️پیکر شهید مدافع حرم میلاد حیدری با حضور مردم شهید پرور شهرستان قرچک و مسؤولان در قرچک از مقابل یادمان شهدای ۱۵ خرداد سال ۴۲ به سمت میدان امام خمینی (ره) قرچک تشییع شد. 🚀 صهیونیست ها میدانند که فرزندان حیدر همه خیبر شکنن منتظر باشید.... 🚩 لینک گروه ختم قران عاشقان ولایت در بله 🆔 ble.ir/join/MTZiOGQ1MW . لینک کانال عاشقان ولایت در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat لینک کانال عاشقان ولایت در ایتا 🆔https://eitaa.com/ashaganvalayat 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
❗️ 🍃«یکی وفای به عهده» که اجازه نداری خلاف عهد کنی، چه طرفت خوب باشد چه بد باید به عهدت وفا کنی «دوم ادای امانت» اگر کسی چیزی پیش تو به امانت گذاشته، چه طرف خوب باشد و چه بد، باید امانت را بدهی. «سوم خوبی کردن به پدر و مادر» چه پدر و مادر خوب و چه پدر و مادر بد. باید به پدر و مادرت احسان کنی.
بسته خبری نیم روزی 🇮🇷 📝 سخنگوی سپاه: پرونده احمد متوسلیان در حال پیگیری است / از سخنان سرلشکر سلامی برداشت ناصواب شد 🍃🌹🍃 🔻سردار رمضان شریف: 🔸برخی اشخاص و رسانه ها از سخنان اخیر فرمانده کل سپاه (سرلشکر سلامی) درباره جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان برداشت ناصواب کرده‌اند. 🔺در وضعیت ایشان (متوسلیان) و همراهان تغییری ایجاد نشده و پرونده سرنوشت آن‌ها همچنان مفتوح و توسط مراجع سیاسی و حقوقی کشور در حال پیگیری است. 🆔 @ashaganvalayat .🔺افزایش قربانیان انفجار کافه در سن‌پترزبورگ / مظنون انفجار بازداشت شد 🔹وزارت بهداشت روسیه ساعتی پیش، گزارش داد که تعداد قربانیان انفجار رخ داده در مرکز سن پترزبورگ به ۳۲ نفر افزایش یافته است. طبق این اطلاعات، وضعیت ۱۰ نفر از مجروحان این حادثه وخیم است. 🔹همچنین کمیته تحقیقات فدراسیون روسیه دقایقی قبل اعلام کرد که «داریا ترپووا» مظنون به دست داشتن در انفجار کافه در سن پترزبورگ، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده است 🆔 @ashaganvalayat . 🔺رئیس دستگاه قضا: برای رسیدگی به ناهنجاری‌ها بخشنامه صادر خواهیم کرد محسنی اژه‌ای: 🔹بسیاری از موارد ناظر بر ناهنجاری‌های اجتماعی، باید در دادگاه مطرح و رسیدگی شوند اما دادسراها نیز نسبت به برخی از این امور، وظایف و تکالیفی برعهده دارند. 🔹برهمین اساس، بخشنامه‌ای صادر خواهیم کرد تا مراجع قضایی ذیربط روشن‌تر و واضح‌تر به تکالیف خود در امر رسیدگی به پرونده‌های ناظر بر ناهنجاری‌های اجتماعی اشراف و وقوف داشته باشند. 🔹عمل به قانون در همه زمینه‌ها و امور هم یک وظیفه است و هم امری نافع است؛ فرد قانون‌گریز و هنجارشکن باید بداند که هم به دیگران ضرر می‌رساند و هم خودش متضرر می‌شود. 🆔 @ashaganvalayat . ♦️موافقت رئیس جمهور با استعفای وزیر آموزش و پرورش 🔹رئیسی با استعفای «یوسف نوری» وزیر آموزش و پرورش موافقت کرد و با حکمی، رضامراد صحرایی رئیس دانشگاه فرهنگیان را به سمت سرپرستی وزارت آموزش و پرورش منصوب کرد. 🆔 @ashaganvalayat .🔻ارتش آمریکا خودروهای زرهی پیشرفته وارد سوریه کرده است 🔹خبرگزاری رسمی سوریه: اشغالگران آمریکایی ده‌ها دستگاه خودروی نظامی و کامیون‌های کانتینری را از شمال عراق از طریق گذرگاه الولید در حومه حسکه وارد پایگاه‌های غیرقانونی در الجزیره سوریه کردند. 🆔 @ashaganvalayat .عربستان در فوتبال پشت فلسطین علیه صهیونیست‌ها درآمد 🔸۴ روز پیش دیدار فینال جام ابوعمار میان دو تیم مرکز بلاطه و جبل المکبر برگزار شد که در این بازی نیروهای رژیم صهیونیستی به بازیکنان و هواداران حمله کردند. 🔹فدراسیون فوتبال عربستان در بیانیه‌ای نوشته: حملات نیروهای رژیم اشغالگر به بازیکنان و هواداران در بازی فینال جام ابوعمار به میزبانی ورزشگاه فیصل الحسینی رام‌الله را محکوم می‌کنیم. 🔹فدراسیون عربستان حمایت خود را از فدراسیون فلسطین، هواداران، مردم و همه خانواده فوتبال فلسطین اعلام می‌کند. 🆔 @ashaganvalayat .🔺اردوغان خطاب به سفیر آمریکا: جایگاه خود را بدان! رئیس‌جمهور ترکیه در واکنش به دیدار جفری فلیک سفیر آمریکا در ترکیه با کمال کلیچدار اوغلو رهبر ائتلاف مخالفان: 🔹باید به آمریکا در این انتخابات یک درس بدهیم. سفیر آمریکا می‌رود کمال کلیچدار اوغلو را زیارت می‌کند. زشت است. کمی فکرت را به کار بینداز. تو سفیری، مخاطب تو در اینجا رئیس‌جمهور است. 🔹تو بعد از این با چه رویی وقت دیدار با رئیس‌جمهور میگیری؟ درهای ما به روی تو بسته شد و دیگر نمیتوانی ما را ببینی. چرا؟ چون حد خود را بدانی و به عنوان یک سفیر وظیفه خود را یاد بگیری. اینکه یک سفیر چطور کار می‌کند را خواهی فهمید. تا زمانیکه یاد نگرفتی، نمی‌توانی وارد شوی. 🆔 @ashaganvalayat . 📣 اعزام زائران حج از ۳ خرداد 🔺️اعزام کاروان‌های حج تمتع از ۳ خرداد آغاز می‌شود و ۸۷ هزار و ۵۵۰ ایرانی از طریق پرواز داخلی هما عازم عربستان خواهند شد. 🔺️کاروان‌ها در ۲ گروه مدینه اول و مدینه دوم مشرف می‌شوند که مدینه اول از ۳ خرداد و مدینه دوم از ۱۳ خرداد‌ خواهد بود. 🆔 @ashaganvalayat . 📣 عدم ارائه خدمات به دانشجویانی که حجاب را رعایت نکنند 🔺️اطلاعیه وزارت علوم: کلیه دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی تحت نظر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری از ارائه خدمات آموزشی، رفاهی و ... به معدود دانشجویانی که قوانین و مقررات دانشگاه‌ها در خصوص حجاب و عفاف را رعایت ننمایند، معذور خواهند بود. 🆔 @ashaganvalayat . عصبانیت آمریکا از کاهش تولید نفت اعضای اوپک پلاس 🔹سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا: گمان نمی‌کنم که کاهش تولید نفت از سوی اوپک پلاس در شرایط کنونی به سبب اطمینان بخش نبودن بازار منطقی باشد.
🔹کشورهای عربستان، روسیه، عراق، کویت، امارات، عمان، الجزایر و قزاقستان در مجموع، یک میلیون و ۶۵۰ هزار بشکه تولید نفت خود را در روز کاهش خواهند داد، این تصمیم تا پایان سال جاری میلادی گرفته شده و از ماه آینده میلادی اجرا خواهد شد. 🔹عربستان به تنهایی تصمیم گرفته است نیم میلیون بشکه نفت در روز را کاهش دهد. 🆔 @ashaganvalayat .🔻ستاره سنگین وزن از اردوی تیم ملی اخراج شد 🔹سرمربی تیم ملی کشتی آزاد امیر حسین زارع کشتی گیر سنگین وزن کشورمان را به دلیل درگیری با یکی دیگر از کشتی گیران در اردوی تیم ملی و بی نظمی از اردو کنار گذاشت. 🆔 @ashaganvalayat . 🔺️بالاخره بایدن بی‌خیال انتخابات دور بعد ریاست جمهوری آمریکا 🆔 @ashaganvalayat .🔺️شرط سابقه کار برای دریافت حق اولاد حذف می‌شود نماینده کارگران در شورای عالی کار: 🔹یکی از تصمیمات شورای عالی کار این بود، کارگری که برای اولین‌بار به کارگاهی می‌رود، در راستای قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده، اگر سابقه هم ندارد، اما حق اولاد دریافت کند. 🔹در حالی که در قانون قبلی برای این منظور حداقل 720 روز سابقه لازم بود. آقای وزیر قول حل شدن این موضوع را طی چند ماه آینده داده‌اند. 🔹همچنین مقرر شد اگر در سال جاری به هر دلیل حقوق کارمندان افزایش یابد، طبق مصوبه شورای عالی کار باید حقوق کارگران نیز افزایش یابد. 🆔 @ashaganvalayat .🔺️وقوع زمین لرزه ۶.۹ ریشتری در شرق روسیه روسیا الیوم: 🔹دفتر ژئوفیزیک آکادمی علوم روسیه از وقوع زمین لرزه‌ای به بزرگی ۶.۹ ریشتر در شرق این کشور خبر داد. 🆔 @ashaganvalayat .
💠 روز 💠 💎 با نفس خود چگونه برخورد کنیم؟ 🔻امام علی علیه‌السلام: جاهِدْ نَفْسَكَ و حاسِبْها مُحاسَبةَ الشَّريكِ شَريكَهُ، و طالِبْها بِحُقوقِ اللّه‏ِ مُطالَبَةَ الخَصْمِ خَصْمَهُ ✳️ با نفْس خود جهاد كن و از او حساب كِش، همچنان كه شريک از شريكش حساب می‌كِشد، و حقوق خداوند را از او مطالبه كن، همچنان كه طرف دعوا، حقوق خود را از ديگرى مطالبه می‌كند. 📚 غررالحكم، ح ۴۷۶🌸https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا