eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
4.1هزار دنبال‌کننده
32.8هزار عکس
37.1هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠توبه به این راحتی !!! 🔸 شیخ حسین انصاریان ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن –اگه بقیه راضی نباشن که نمیتونه. نادیا پوزخندی زد. –رستا هم همین رو گفت، ولی مامان گفت اون با اون زبون چربش همه رو راضی میکنه. پچ پچ کنان پرسیدم: –مامان و رستا حرف دیگه‌ای نزدن؟ نگاهش را چرخاند. –اگه منظورت در مورد خواستگاری و این حرفهاست که فعلا تا وقتی مادربزرگ خوب بشه عقب افتاده. ذوق کردم. –خوش خبر باشی، چیز دیگه‌ایی نگفتن؟ نگاهش را زیر انداخت. –زیاد خوشحال نباش، چون رستا اصرار کرد که مراسم خواستگاری رو خونه‌ی اونا بندازن. ذوقم در جا کور شد. –چی؟ خونه‌ی اونا؟ حالا این رستا چه عجله‌ایی داره، اونوقت مامان قبول کرد؟ –زیاد میل نداشت. فقط گفت باید به بابا بگه بعد. وقتی رستا دوباره اصرار کرد مامان تعجب کرد پرسید چرا اینقدر عجله می‌کنی تو این کرونا و مریضی مادر بزرگ، بعدش دیگه رستا چیزی نگفت. نفس راحتی کشیدم. –این رستا تا من رو شوهر نده ول کن نیست. نادیا خندید. –اتفاقا رستا هم همین رو گفت. فوری پرسیدم: –چی گفت؟ –گفت اونا بیان خواستگاری، اگه تلما با پسره حرف زد و خوشش نیومد موردهای دیگه زیاده که میخواد اونا رو معرفی کنه. با شنیدن این حرفها فهمیدم که رستا تصمیم خودش را گرفته، به خیال خودش نمیخواهد من هم مثل همسایه‌مان دختر خانم بهاری شوم. کاش خبر از دلم داشت. بعد از چک کردن کلاس مجازی و مرور درسهایم پیامی از امیرزاده دریافت کردم. دو روز بود که خبری از او نداشتم. آنقدر دل تنگش بودم که حتی کارهای خانه، سوزن دوزی، مرور درسهایم هم نتوانسته بودند دلم را آرام کنند. فوری پیامش را باز کردم. نوشته بود: –سلام خانم یک دنده. یک شکلک خنده گذاشته بود. از فردا تشریف میبرید مغازه و شروع به کار می‌کنید. تو این دو روز کلی تو مغازه کار کردم و براتون درستش کردم. تمام اجناس رو برچسب قیمت زدم. داخل دفتری که روی پیشخوان هست هم تمام مشخصات اجناس رونوشتم، اگر باز مشکلی بود بهم زنگ بزنید یا پیام بدید و بپرسید. چون من از فردا دیگه میرم مغازه‌ی برادرم، به کمکم احتیاج داره. شما من رو نمی‌بینید نگران نباشید. در ضمن ریموت مغازه داخل کوله پشتیتونه، همون جیب کوچک بغلش رو بگردید پیدا می‌کنید. اون روز تو ماشین کوله رو که ازتون گرفتم تابلو انتخاب کنم گذاشتم تو کوله، خودم ریموت زاپاس دارم. راستی پول تابلوها رو یه ساعت پیش ریختم تو کارتتون. سرم گرم کار بود دیر شد ببخشید. عوضش کلی مشتری براتون پیدا کردم. یه چیزی یادم رفت بگم. یه گوشه از ویترین رو برای تابلوها خالی کردم. با دهان باز پیامش را خواندم و بعد سرآسیمه کوله پشتی‌ام را گشتم. درست میگفت ریموت در جیب کوله بود. دوباره صدای پیامم آمد بازش کردم. نوشته بود. –این فیلم رو هم فرستادم تا تصویری جای همه چیز رو بهتون نشون بدم که مشکلی نباشه. به ذوق دیدن تصویر خودش فوری فیلم را باز کردم. ولی فقط دستهایش و صدایش در فیلم بود که همه چیز را برایم توضیح داده بود. با خودم فکر کردم با آن اتفاقهای که آن روز جلوی در خانه‌شان افتاد، با حرفهای ساره چطور اعتماد کرده است تمام مغازه‌اش را به من بسپارد. همین اعتماد بیش از حدش شک برانگیز است. نکند مرا می‌خواهد امتحان کند. مرا در عمل انجام شده قرار داده است. نزدیک به ده دقیقه زل زده بودم به صفحه‌ی گوشی‌ام. نمی‌دانستم چه کار کنم. که دیدم دوباره پیام فرستاد. –اگر نرید مغازه، درش همونجوری بسته میمونه و من هر روز ضرر میدم. تردید اجازه نمی‌داد چیزی بنویسم. بعد از چند دقیقه نوشت. –مگه نمی‌گفتید من خیلی به شما لطف کردم و شما نمی‌تونید جبران کنید. الان میتونید، پس جبران کنید. احساس کردم این حرفش همراه با منت گذاشتن بود. فوری نوشتم. –سلام. چشم، فردا میرم برای جبران محبتهاتون. برایم کلی شکلک خوشحالی فرستاد. از وقتی مادر بزرگ به خانمان آمده بود آمدن رستا به خانمان ممنوع شده بود. مادر می‌گفت هم باردار است هم بچه‌هایش کوچک هستند اگر مبتلا شود برایش خطرناک است. برای همین ارتباطمان مجازی شده بود. نمی‌دانستم این موضوع را با او مطرح کنم یا نه. سرفه‌های مادر بزرگ رشته‌ی افکارم را پاره کرد. بلند شدم به آشپزخانه رفتم و از آب کتری که هنوز گرم بود لیوانی برایش ریختم ماسکم را زدم و آرام در اتاقش را باز کردم. چراغ خواب کم نوری در اتاق بود. مادر بزرگ با دیدن من فوری ماسکش را بالا زد و با اشاره‌ی دست مرا از رفتن به داخل اتاق منع کرد. پچ پچ کنان گفتم. –براتون آب گرم آوردم. به زور بلند شد و نیم خیز نشست. –بزار روی اون میز و برو دخترم. لیوان آب را روی میزی که تقریبا یک متر از او فاصله داشت گذاشتم و کنار در ایستادم و با نگرانی پرسیدم. –بهترید مامان بزرگ؟ –آره خیلی بهترم، اول به لطف خدا، دوم از زحمتهای مادرت بهتر شدم. از این سرفه‌ها نگران نشو، اینا حالا حالاها تموم نمیشن. با این سرفه‌‌ها شما رو هم نمیزارم بخوابید. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت148 پوست
صورت مادر بزرگ چروک زیادی داشت، ولی یک مهربانی و محبتی در صورتش بود که به دل می‌نشست، برای همین دلم می‌خواست نگاهش کنم. همانجا جلوی در اتاق روی زمین نشستم. –من خواب نبودم مامان بزرگ. نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت. –چرا مادر؟ نصف شبه. شانه‌ایی بالا انداختم. –خوابم نمیبره. بلند شد و چند قدم جلو آمد. لیوان آب گرم را برداشت و کنار بالشتش گذاشت. خودش هم خیلی آرام روی تشکش نشست. –تن که خسته باشه خوابت میبره، ولی فکر خسته خواب و خوراک رو از آدم میگیره. نفس عمیقی کشیدم. –نمیشه گفت خسته، ولی فکرم درگیره دیگه، فکر و خیالم زیاده. پایش را دراز کرد و پتو را رویشان کشید و گفت: –این درختارو می‌بینی تو پاییز چطوری برگاشون رو میسپارن دست باد. بعد خودشون به خواب میرن، یه جوری آروم میشن که انگار اون برگها یه وزنه‌ی سنگین رو دوششون بوده. توام برگهات رو بسپر دست باد. بعد با انگشت سبابش رو به بالا اشاره کرد و ادامه داد. –آروم میشی و زود خوابت میبره. دوباره چند بار سرفه کرد. کمی از آب گرم خورد و دراز کشید. صبح، زودتر از همیشه به طرف مغازه‌اش راه افتادم. استرس عجیبی داشتم. می‌خواستم جایی بروم و کاری انجام دهم که همه چیزش برایم غریبه بود. جلوی مغازه ایستادم. نگاهی به ریموت انداختم. اصلا کدام دگمه را باید فشار می‌دادم. شانسی اولین دگمه را فشار دادم و کرکره‌ی مغازه بالا رفت. نفس راحتی کشیدم. دستگیره‌ی در را فشار دادم قفل بود. در حلقه‌ی ریموت یک کلید بود آن را داخل قفل انداختم باز شد. دستگیره را پایین دادم و همین که در را باز کردم. اولین چیزی که دیدم یک تخته سیاه دقیقا شبیه تخته سیاه کافی شاپ درست روبرویم بود رویش با خط خودش، دیگر خطش را می‌شناختم، بزرگ نوشته بود. "خوش آمدی" آخرین باری که از دست خطش عکس گرفتم اصلا فکر نمی‌کردم دوباره جای دیگری برایم چیزی بنویسد. گوشی‌ام را درآوردم و به عکسی که از روی تخته‌ سیاه کافی شاپ گرفته بودم و هر شب نگاهش می‌کردم، زل زدم. هم خوشحال بودم و هم دلم شور میزد. از عاقبت کارم می‌ترسیدم. در ظاهر همه چیز خوب بود. ولی من بلا تکلیف بودم. یاد حرف دیشب مادربزرگ افتادم و خودم را به خدا سپردم. آهی کشیدم و ماسکم را داخل کیفم گذاشتم و پشت پیشخوان رفتم و روی صندلی که آنجا بود نشستم. یک شاخه گل رز قرمز رنگی روی پیشخوان بود. با دیدنش جا خوردم. جلو رفتم. آن را برداشتم و بو کردم. آنقدر تر و تازه بود که انگار همین حالا اینجا گذاشته شده بود. آنقدر به آن گل نگاه کردم که برکه‌ی چشم‌هایم پر شد و اشک از روی گونه‌ام غلطید و بر روی برگ گل ریخت. بلاتکلیفی درد بی‌درمانیست. بین دو راهی بدی بودم، به خصوص وقتی محبتی می‌کرد. این سرگردانی بیشتر اذیتم می‌کرد. نه می‌توانستم حرفی بزنم، نه می‌توانستم ساکت باشم. اشکهایم را پاک کردم. گچی که همانجا پای تخته سیاه بود را برداشتم و زیر جمله‌اش اینطور نوشتم. "بدترین حالت شیدایی بلاتکلیفی ست، پاییز را دوست ندارم چون سرگردان است. هیچ کس نمی‌داند برگهای درختانش را از سر ناچاری به زمین می‌سپارد یا از سر ذوق، ولی ظاهر قشنگی دارد." چرخی در مغازه زدم. روی تمام اجناس برچسب قیمت بود. وقتی از یک جنس تعداد زیاد بود روی اولی برچسب خورده بود ولی بقیه برچسب نداشتند باید حواسم باشد که اجناسی که برچسب نداشتند را دست مشتری می‌دادم. دفتری که روی میز گذاشته بود را باز کردم. آنجا هم به طور دسته بندی شده قیمتها نوشته شده بود و برای بعضیهایشان توضیحاتی درج شده بود. دفتر دیگری هم روی میز بود که داخل آن باید اجناس فروخته شده را یادداشت می‌کردم. لیلافتحی پور 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت149 در قسمت راست مغازه یک فرو رفتگی بزرگی بود به اندازه‌ی دو الی سه متر که داخلش یک کابینت و روی آن یک اجاق خیلی کوچک بود با کتری و چند استکان، پس می‌توانستم ناهار بیاورم و اینجا گرم کنم. قسمت انتهای مغازه پشت یک پرده‌ی شیری رنگ یک روشویی خیلی کوچک قرار داشت. تقریبا همه چیز جور بود فقط نمی‌دانستم چه ساعتی باید به خانه برمی‌گشتم و مغازه را به که می‌سپردم. نگاهی به کوله‌پشتی‌ام انداختم. تابلوهای زیادی با خودم آورده بودم که در ویترین بگذارم ولی همان سرگردانی اجازه نداد این کار را بکنم. کوله را در گوشه‌ایی گذاشتم و وسایل سوزن دوزی‌ام را از داخلش بیرون آوردم. می‌توانستم تا وقتی مشتری نیست از وقتم استفاده کنم و کارهایم را انجام دهم. به قول مادر بزرگم " دست که بیکار باشه فکرت هزار راه میره." هیچ وقت نفهمیدم چرا جسم و ذهن آدمی اینقدر با هم اختلاف دارند. چند ساعتی گذشت و بالاخره یک مشتری داخل مغازه شد. از جایم بلند شدم و با خوشحالی ماسکم را زدم. –بفرمایید. خانم جوانی پرسید: –ببخشید به من گفتن اینجاها یه کافی شاپ هست، اسمش...به صفحه‌ی موبایلش نگاه کرد... نگذاشتم حرفش را تمام کند. –بله، هست. چند متر بالاتره، ولی فکر نکنم باز
که امدید میل کنید. او هم همان لحن را به خودش گرفت. –عه، اون مال شماست. من ناهار خوردم. لطفا حرف گوش کنید. مکثی کردم و گفتم: –باشه، به شرطی که پولش رو... با صدای بلند گفت: –ای بابا، مگه اونجا تو کافی‌شاپ غلامی بهتون ناهار نمیداد؟ –نه، هر کس خودش میاورد. –عه؟ چه بی‌انصاف! آره راست می‌گید یادمه شما می‌رفتید خونه ناهار می‌خوردید. حالا تا از دهن نیوفتاده بخورید. ممنون، انشاالله از فردا ناهار میارم. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
باشه. –به خاطر کرونا؟ سرم را کج کردم. –بله دیگه. –آهان، البته من کاری با کافی شاپ ندارم، اونجا قرار دارم. به محض رفتن او خانم دیگری وارد شد و شروع به نگاه کردن به اجناس کرد. اول قسمت اسباب بازیها را از نظر گذراند بعد به قسمت لوازم التحریرها رفت و ایستاد و چند دقیقه‌ایی با دقت نگاه کرد. نگاههایش طولانی شد و من هم خسته از ایستادن پرسیدم: –چیزی مد نظرتون هست؟ می‌خواهید کمکتون کنم؟ زیر لب گفت: –نه ممنون. دوباره به قسمت اسباب بازیها رفت و دقیقتر از قبل نگاه کرد، انگار بیشترقیمتها را با هم چک می‌کرد. حوصله‌ام سر رفت و نشستم. مشتری سمج دست بردار نبود، احساس کردم با پاییدنش وقتم تلف می‌شود. بی‌خیالش شدم و کارگاه سوزن دوزی را برداشتم و شروع به دوختن کردم. نمی‌دانم چقدر گذشت که جلوی ویترین پیشخوان ایستاد. فکر کردم انتخابش را کرده، نگاهش کردم، ولی او محو نگاه کردن به ویترین پیشخوان بود. –بعد از شاید ده دقیقه دستش را دراز کرد و به مداد پاک‌کنی در ویترین اشاره کرد. –ببخشید، این پاک کن چنده؟ کوچکترین پاک‌کنی بود که داشتیم. قیمتش را نگاه کردم و گفتم: ابروهایش بالا رفت. –چقدر گرون شده؟ تعجب کردم، چون آن مداد پاک ‌کن قیمتی نداشت. با خودم فکر کردم چقدر مردم توانایی خریدشان پایین آمده. دلم برایش سوخت. مداد پاک‌کن را مقابلش گذاشتم. –قابل شما رو نداره. –ممنون. –بی تعارف گفتم. مردد نگاهم کرد. –پس میشه اون بزرگه رو بدید و کم حساب کنید؟ با تردید کاری که گفته بود را انجام دادم. کیفش را که باز کرد دیدم چند تراول داخل کیفش است. دستش را که دراز کرد مداد پاک کن را بردارد دیدم چند النگوی طلا به دستش است. با تعجب نگاهش کردم. تشکر کرد و رفت. دفتر را باز کردم و جنس فروخته شده را یادداشت کردم. بقیه‌ی پولش را هم از کیف خودم داخل دخل انداختم. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت150 نمازم را که خواندم با خودم فکر کردم پیامی به امیرزاده بدهم و بپرسم من تا چه ساعتی باید اینجا بمانم. در همین فکر بودم که چند مشتری هم‌زمان وارد مغازه شدند. هر کدامشان چند اسباب بازی برداشتند و بدون پرسیدن قیمت کارتشان را روی میز گذاشتند. انگار قدمشان سبک بود چون بعد از رفتنشان مغازه رونق گرفت و مشتری‌ها پایشان باز شد. نزدیک ظهر بود که یک موتوری جلوی مغازه پارک کرد. داخل مغازه آمد و روی کاغذی که در دستش بود را نگاه کرد و پرسید: –خانم حصیری؟ با تعجب گفتم: –بله. جعبه‌ایی که در دستش بود را روی میز گذاشت. –بفرمایید. سفارشتون. متحیر پرسیدم: –این چیه؟ من که چیزی سفارش ندادم. دوباره به کاغذ نگاهی انداخت. –مگه خانم حصیری نیستید؟ –چرا. –پس درسته دیگه. مغازشم همینه. بعد همانطور که از مغازه بیرون میرفت زمزمه کرد. –حسابم شده. در جعبه را که باز کردم بوی پیتزا در مشامم پیچید و اشتهایم را تحریک کرد. حتما کار امیرزاده است. در جعبه را بستم و به کناری هلش دادم و سرم را با دستهایم گرفتم. خدایا چه کار کنم؟ با صدای زنگ گوشی‌ام سرم را بلند کردم. خودش بود. قلبم شروع به بالا و پایین پریدن کرد تا یاد‌آوری کند که وجود دارد. احساسم چیزی بین ذوق و اشتیاق و استرس و ترس بود. از آینده می‌ترسیدم. از این محبتهای پی‌درپی‌اش می‌ترسیدم. مگر تا چه وقت می‌توانستم این دوری را تحمل کنم. نگاهی به دستهای لرزانم انداختم. من خیلی وقت بود بد جور مبتلا شده بودم و این لرزش دستهایم هم علائمش بود پس از چه می‌ترسیدم. شاید از عوارضش که گاهی تا آخر عمر همراه انسان است. هراس داشتم از این ریسمانهایی که با هر محبتش بیشتر و محکمتر دور قلبم می‌پیچید، نکند یک روز مجبور شوم همه را پاره کنم. اصلا می‌توانم این کار را بکنم؟ –بله. با صدای گرمی که خوشحالی‌اش را پنهان می‌کرد گفت: –سلام، خسته نباشید. –سلام. ممنون. –زنگ زدم ازتون تشکر کنم که تشریف آوردید مغازه. من و من کنان گفتم: – من...که کاری نکردم. ببخشید چه ساعتی میتونم برم خونه؟ –یه ساعتی که قبل از تاریکی خونه باشید. این حرفش مرا یاد محمد امین و پدرم انداخت. حرفش کاملا مردانه و حمایتگر بود. مردها را جان به جانشان کنی عاشق آقا بالا سر بودن هستند و من چقدر این مردانگی‌ها را دوست دارم. پرسیدم. –الان روزا کوتاهه، هوا زود تاریک میشه که، اونجوری باشه چند ساعت دیگه باید برم... –اشکال نداره، منم همون موقع میام مغازه رو تحویل می‌گیرم که شما برید. با مکث پرسیدم: –می‌خواهید بیایید اینجا؟ مکثی کرد و گفت: –نه نمیام. شما قبل از رفتنتون یه پیام بدید من راه بیفتم. بعداز بیست دقیقه کرکره رو بدید پایین و برید من خودم میام در مغازه رو باز میکنم. چشمم به جعبه پیتزا افتاد. –ببخشید راستی، شما برای من غذا سفارش دادید؟ –بله، گفتم بهتره سروقت ناهارتون رو بخورید. لبخند زدم. حواسش چقدر جمع است، و این چه معنی می‌دهد؟ پرسید: –ناهارتون رو خوردید؟ با لحن جدی گفتم: –نه، گذاشتم کنار، خودتون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️شب قدر؛ شبِ احیایِ دل❤️ آیت الله بهاءالدینی: منظور از احیا در شب قدر، در حقیقت احیای دل است؛ نه صِرفِ بیدار ماندن ظاهری. ✅ اصل این است که انسان در این شب برای لحظاتی نیز شده از خواب غفلت بیدار شود و دلش را احیا کند، حیات ببخشد. 🌙 امیر المومنین(علیه السلام) به فرزندش امام حسن فرمود:[احیِ قلبک] یعنی قلبت را زنده بدار.‌ این است که انسان اگر بتواند شب قدر، با خود خلوتی داشته باشد و با عبادات و نماز و دعا عروجی حاصل کند و طهارتی کسب نماید، توانسته است در حد خود شب قدر را احیا کند. عطر ملکوت؛ دفتر چهارم؛ ص ۹۹ 🤲 ❤️ ‌•••━━━━━━━━━‌━━━‌
🌸🌺مهمان شهید امروزمون 🌺🌸 🗓 ولادت : ۲۳ خرداد ۱۳۲۳ استان خراسان رضوی، شهرستان درگز، روستای کبودگنبد 🗓 شهادت : ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ ⏰ساعت ۴۵ : ۶ صبح 👈ترور ناجوانمردانه توسط گروهک منافقین با اصابت چند گلوله کلت به صورت حین سوارشدن خودرو مقابل منزل در جلو چشمان فرزندش 📍 مزار : تهران، گلزار شهدای بهشت زهرا، قطعه ۲۹ سلام و درود خدا بر شهدا ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍀🍀☘🍀🍀🍀🍀🍀🍀 سلام وعرض ادب وخسته نباشید وخداقوت خدمت شما همراهان بزرگوار گروه خوبمون عزیزان امروز صلواتهامونو هدیه میکنیم به روح پاکشون مشمول شفاعت شهدا باشید ان شاالله 🌸🌸🌸🌸 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ نابغه ای که نمی شناسید... 🔻شهید نابغه، آیت الله سید محمد باقرصدر در بیانات رهبری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 | ۲۲ فروردین ماه ۱۴۰۲ 💫 : (ع) شخصیتی است که همه ی فرق اسلامی درباره عظمت او، درباره خصوصیات او و درباره ی شأن و منزلت والای او در اسلام، با یکدیگر اتفاق نظر دارند. 🗓 ۱۳۸۷/۰۴/۲۶ 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🎥 ببینید و گوش کنید؛ 🌹اشکتان جاری شد التماس دعا داریم... عجل الله فرجه شریف صلی‌الله علیک یا امیرالمومنین علیه السلام 🏴🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبر انقلاب یمن، سید عبدالملک الحوثی: از همه کسانی که در راه آرمان ما ایستادند، در درجه اول از جمهوری اسلامی إيران تشکر می کنیم که به صورت ویژه از ما حمایت کرد. زمانی که بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی در طرف تجاوز ایستاده و یا سکوت کرده بودند و از ما حمایت نکردند، ایران به صورت رسمی و مردمی از ما حمایت کرد. 🔹حمایت ایران از ما چیز بعیدی نبود زمانی که حمایتش از مظلومین عالم بویژه در فلسطین را شاهد هستیم. ایران از مظلومین لبنان، سوریه، عراق و بسیاری از مظلومین در جهان حمایت کرده است. 🔹 رهبر انقلاب یمن: همچنین ما از حزب الله لبنان و رهبر شجاع، حکیم و آزاده آن، سید حسن نصرالله به خاطر مواضع و حمایت از مردم مظلوممان تشکر می کنیم و از دوستانمان در عراق و دیگر آزادگان جهان اسلام به دلیل حمایت‎هایشان سپاسگذاریم❤️❤️🇮🇷
🔴همسر آیت‌ الله مشکینی درگذشت 🔹خانم ربابه زارع همسر آیت‌ الله العظمی علی اکبر فیض مشکینی(ره) و مادر شهید والامقام جواد فیض ساعاتی پیش در بیمارستان کامکار قم جان به جان آفرین تسلیم کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری از تجهیزات جدیدی که امروز به نیروی زمینی ارتش ملحق می‌شود 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم دیده نشده از مصاحبه شهید سلیمانی درباره شهید صیاد شیرازی 🔹فروردین ۱۳۷۸ ترور شهید صیاد شیرازی خیلی‌ها را غافلگیر کرد. سالها بود از ترورهای اینچنینی خبری نبود تا اینکه شهریور ۱۳۷۷ اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب معروف سالهای دهه شصت و حالا علی صیاد شیرازی، ارتشیِ محبوبی که جانشین ستادکل نیروهای مسلح بود، توسط منافقین ترور شدند. اولی در مبارزه با منافقین شهره بود و دومی هم در سرکوب منافقین در مرصاد خوش درخشیده بود. 🔹حاج‌قاسم سلیمانی چهل و دو سه ساله که در دوران دفاع مقدس فرمانده لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و از سال ۷۶ فرماندهی نیروی قدس سپاه را بر عهده داشت، در حاشیه مراسم تشییع شهید صیاد مصاحبه‌ای کوتاه کرد و گفت شهید صیاد، سلمان ارتش بود. 🌹🌹🏴🏴 سلام بر سرداران شهید هدیه به ارواح مطهر شأن صلوات باعجل فرجهم 🇮🇷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جاهلیت مدرن جامعه بشری را در نادانی نگه می‌دارد 🔹رئیس‌جمهور در مراسم شب‌قدر امامزاده‌ صالح(ع): یکی از کارهایی که امروز جاهلیت‌مدرن می‌خواهد به جوامع‌بشری القا کند، ماندگاری در جهل است 🔹جهل مدرن یعنی جوامع بشری قدرت تعقل و تحلیل نداشته باشند، دوست‌شناس و دشمن‌شناس نباشند و راه را از بی‌راهه تشخیص ندهند
بسته خبری نیم روز ♦️تحلیل جروزالم پست از وضعیت میدانی تقابل ایران و رژیم صهیونیستی: ایران آغازگر جنگ چندجانبه خاورمیانه علیه اسرائیل است ▪️روزنامه صهیونیستی جروزالم پست در یک گزارش تحلیلی در خصوص شلیک دهها راکت از جنوب لبنان، سوریه و غزه به سمت سرزمین های اشغالی نوشت؛ "به نظر می رسد نیروهای نیابتی و متحدان جمهوری اسلامی طی هفته گذشته درگیری چند جبهه ای را با اسرائیل آغاز کرده اند که نشان دهنده تجلی استراتژی ایران برای مقابله با اسرائیل با تهدیدات متعدد در جبهه های مختلف است. در گذشته ایران فقط می‌توانست اسرائیل را با استفاده از حزب‌الله در لبنان یا جهاد اسلامی در کرانه باختری و حماس در غزه تهدید کند. اما اکنون جنگ چند جبهه ای با استقرار ایران در سوریه امکان پذیر شده است." 🆔 @ashaganvalayat .🚨‌ ️ترامپ در پرونده کلاهبرداری دوباره به دادگاه می‌رود 🔹‌ منابع آگاه به شبکه «ای‌بی‌سی نیوز» گفتند که ترامپ روز پنجشنبه به شهر نیویورک می‌رود تا برای دومین‌بار در جریان پرونده کلاهبرداری مدنی و شکایت ۲۵۰ میلیون دلاری «لتیشیا جیمز» دادستان کل نیویورک، در دادگاه حاضر شود. 🆔 @ashaganvalayat .🚨دستگیری عاملان شهادت ستوان «محمد زور» فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان: 🔹شب گذشته در اقدام ضربتی پلیس دو عامل دیگر شهادت شهید ستوان «محمد زور» در مخفیگاهشان دستگیر شدند. 🔹متهمان دستگیر شده در مواجهه با ادله و مستندات پلیس ضمن اعتراف به شهادت شهید زور در منطقه «جالق»، علت و انگیزه خود را از بین بردن ماموران به جهت قاچاق مواد مخدر اعلام کردند. 🆔 @ashaganvalayat .🔺آذربایجان: رایزنی‌ها با ایران را مثبت ارزیابی می‌کنیم سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان: 🔹در تماس وزرای خارجه دو کشور تبادل نظرهایی درباره وضعیت دو کشور انجام شد. 🔹جمهوری آذربایجان این مذاکرات را مثبت ارزیابی می‌کند و باور دارد که تداوم رایزنی‌ها اهمیت دارد. 🆔 @ashaganvalayat .🔺افزایش ۶۵ درصدی صادرات نفت ایران به چین 🔹طبق آمار کپلر، میانگین صادرات نفت ایران به چین در شرایط تحریم، در دولت رئیسی نسبت به دولت روحانی ۶۵ درصد افزایش یافته و از روزانه ۴۵۲ به ۷۴۶ هزار بشکه رسید؛ حتی رکورد فروش نفت در اوج برجام هم شکسته شد 🆔 @ashaganvalayat .🔺سرفه بیش از ۲ هفته را جدی بگیرید کارشناس مبارزه با بیماری‌های واگیردار: 🔹به افرادی که سرفه طولانی (بیش از دو هفته) دارند توصیه می‌کنیم به پزشک مراجعه کنند تا از نظر ابتلا به سل بررسی شوند. 🔹فرد مبتلا به سل می‌تواند به نزدیک‌ترین مرکز بهداشتی درمانی و پایگاه بهداشتی منطقه خود مراجعه کند. 🔹 تمام خدمات تشخیصی و درمانی بیماری سل در مراکز بهداشتی درمانی رایگان است. 🆔 @ashaganvalayat .🔺انفجار بمب در مسیر گشتی‌های ارتش رژیم صهیونیستی در جنین 🔹در پی یورش نظامیان صهیونیست به برخی مناطق در جنین، مبارزان مقاومت با آنان وارد درگیری مسلحانه شدیدی شدند. 🔹برخی منابع اعلام کرده‌اند که رژیم اشغالگر صهیونیستی در تعقیب ماهر ترکمان مبارز فلسطینی ساکن جنین است. این مبارز فلسطینی متهم به اجرای عملیات تیراندازی در منطقه اغوار است. 🆔 @ashaganvalayat .
ادامه بسته خبری ♦️تغییرات در کابینه دولت سیزدهم 🔹سخنگوی دولت از تغییراتی در بدنه مدیریتی دولت با هدف رفع مشکلات مردم خبر داد. 🔹«داوود منظور» به جای «میرکاظمی» رئیس سازمان برنامه بودجه شد. 🔹«ساداتی‌نژاد» از وزارت جهاد کشاورزی رفت و «آقامیری» سرپرست شد. 🔹با تصمیم رئیس‌جمهور، «خیاطیان» به عنوان مدیرعامل صندوق نوآوری و شکوفایی منصوب شد. 🆔 @ashaganvalayat .🔺موافقت با استعفای فتح‌الله‌زاده/ کریمی سرپرست استقلال شد 🔹جلسه هیئت مدیره باشگاه استقلال امروز در حالی برگزار شد که علی فتح‌الله‌زاده از سمت خود استعفا کرد و اعضای هیئت مدیره این بار با تصمیم او موافقت کردند. 🔹حجت کریمی تا تشکیل مجمع باشگاه استقلال در اردیبهشت ماه سرپرست این باشگاه شد. 🆔 @ashaganvalayat . 🔺ستایشی: تا الان رای جدیدی درخصوص متهمین پرونده روح‌الله عجمیان صادر نشده سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری هفتگی: 🔹دادگاه بدوی در پرونده روح‌الله عجمیان حکم اعدام ۵ نفر را صادر کرد. 🔹شعبه‌ای از شعب دیوان عالی کشور حکم صادره اعدامی برای دو نفر از متهمین را تایید کرده و نسبت به سایر متهمان احکام نقض شده است 🆔 @ashaganvalayat .🔺الحاق ۱۰۸۴ دستگاه انواع تسلیحات جدید به ارتش 🔹در آستانه روز ارتش، ۱۰۸۴ دستگاه انواع تجهیزات و تسلیحات جدید، بازآماد، بازتولید و تولیدی نیروی زمینی ارتش پس از سان و رونمایی توسط امیر سرلشکر موسوی فرمانده کل ارتش، به یگان‌های این نیرو ملحق شد. 🆔 @ashaganvalayat . 🔺وضعیت نگران‌کننده منابع آبی تهران 🔹میزان ذخایر آبی سدهای پنج‌گانه تهران بالغ بر ۳۳۹ میلیون مترمکعب است که در مقایسه با ذخایر ۴۰۹ میلیون مترمکعبی روز مشابه سال قبل، کاهشی ۷۰ میلیون مترمکعبی دارد. 🔹در سال‌های نرمال، میزان ذخایر سدهای پنج‌گانه تهران در پایان فروردین‌ماه ۷۷۰ میلیون مترمکعب است که مقایسه این رقم با میزان فعلی ذخایر آبی سطحی تهران نشان‌دهنده کسری ۴۳۱ میلیون مترمکعبی است. 🆔 @ashaganvalayat .🔺جلسه ویژه شورای پول و اعتبار برای انتشار اسکناس 🔹در پی عدم وجود اسکناس خرد در دستگاه های خودپرداز و مشکلات ایجاد شده برای متقاضیان وجه نقد طبق اعلام سخنگوی اقتصادی دولت بناست عصر امروز شورای پول و اعتبار درباره انتشار اسکناس تصمیم‌گیری کند. 🆔 @ashaganvalayat .🔺سخنگوی قوه قضاییه: رای دادگاه هواپیمای اوکراینی در موعد مقرر صادر شده و در مرحله ابلاغ است مسعود ستایشی: 🔹رای دادگاه هواپیمای اوکراینی در ایام نوروز صادر شد و در مرحله ابلاغ دادنامه است. 🔹تا پایان فروردین‌ماه فرایند ابلاغ صورت می‌گیرد و بعد از آن اطلاع‌رسانی می‌شود. 🔹اگر بحث اعتراض دادنامه صادره هم باشد، شرایط خود را دارد که به موقع آن را اطلاع‌رسانی می‌کنیم. 🆔 @ashaganvalayat .♦️بازگشایی سفارت ایران در ریاض قبل از «حج تمتع» مدیرکل خلیج فارس وزارت امور خارجه در گفت‌وگو با ایسنا: 🔹تلاش تهران در این چارچوب است که قبل از ایام حج تمتع و تا اواخر ماه شوال، سفارت ایران در ریاض و سرکنسولگری کشورمان در جده بازگشایی شود. 🔹درباره حضور ایرانی‌ها در عمره مفرده پیش‌بینی می‌کنیم که این اقدام، بعد از انجام حج تمتع انجام شود. 🆔 @ashaganvalayat .🎥⭕️ حمله هندوها به مساجد مسلمانان در شهرهای مختلف هند منابع خبری اعلام کردند که هندوها در چند شهر مختلف،اقدام به آتش زدن مغازه های مسلمانان کردند. به گفته این منابع،آنها همچنین به نمازگزاران مسلمان در مساجد حمله می کنند و اجازه ی نماز خواندن به آنها نمی دهند. 🆔 @ashaganvalayat .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ❇️بخشی از اعمال امشب(شب بیست و یکم)دومین شب از شب‌های قدر ۱-غسل کردن(وقت انجام این غسل در کل شب است لکن بهتر است همزمان با غروب آفتاب غسل کرده و نماز مغرب و عشا با همین غسل خوانده شود.(طبق فتوای آیت الله مکارم و آیت الله سیستانی با این غسل میشه نماز خواند هر چند بهتره که وضو هم گرفت) ولی طبق فتوای مرحوم امام و مقام معظم رهبری با این غسل نمیشه نماز خواند بایستی وضو هم گرفت) اگر کسی بعد از صرف افطار و استراحت هم غسل کند اشکالی ندارد ❇️خوب است یه غسل کنیم هم به نیت غسل شب بیست و یکم هم به نیت غسل توبه ۲-خواندن دو رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره‌ی توحید را خوانده و بعد از نماز هفتاد مرتبه گفته شود: اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ ❇️در روایت نبوی دارد که از جای خود بر نخیزد مگر اینکه خداوند متعال او را و پدر و مادرش را می آمرزد ۳-خواندن زیارت آقا امام‌حسین(علیه السلام) (زیارت آن حضرت در شب قدر در مفاتیح الجنان هم آمده است-بخش زیارت-) البته اگر زیارت عاشورا یا زیارت امام حسین از راه دور هم بخوانیم کافیست) ۴-احیا داشتن (بیدار ماندن و عبادت کردن) در این شب‌ها. در روایات بسیاری از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و معصومین(علیهم السلام) نقل شده است هر کس شب قدر را احیا کند، گناهان او آمرزیده شود. ۵-خواندن یه سری دعاها که در مفاتیح در اعمال شب های قدر بیان شده ❇️ضمنا یکی از بهترین اعمالی که ما در یکی از این شب های قدر می توانیم انجام بدهیم خواندن‌ نماز توبه که همان نماز آقا امیر المومنین علی علیه السلام است این نماز ۴رکعت است(دوتا دو رکعتی)در هر رکعت بعد از حمد ۵۰بار سوره توحید خوانده شود در روایت دارد که هر کسی این نماز را به جا آورد حاجت هایش بر آبرده می شود و از گناهان بیرون رود مانند روزی که از مادر متولد شده است ❇️ انشاءالله مقیّد باشیم این نماز رو امشب بخوانیم و ثواب آن را هم هدیه کنیم به محضر نورانی مولا امیر المومنین علیه السلام ❇️امشب شب بسیار مهمی است ان شاءالله دعا کنید برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان علیه السلام، دعا کنید برای طول عمر و سلامتی همه‌ی خدمت گزاران واقعی به دین و اسلام مخصوصا رهبر معظم‌ انقلاب؛ برای رفع مشکلات و گرفتاریها دعا کنید، برای عاقبت به خیری خودمان دعا کنیم؛ برای شفای مریض ها دعا کنیم، همه مومنین و مومنات را دعا کنیم که قطعا دعاها در این شب مستجاب هست ‌‌@ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 الحاق بیش از ۱۱۰۰ دستگاه تجهیزات نظامی با تکیه بر توان متخصصان ۱۰۲ شرکت دانش‌بنیان به نیروی زمینی ارتش 🔹️ فرمانده کل ارتش: ۴ ویژگیِ دورزن بودن، نقطه‌زن بودن، هوشمندی و قابلیت شبکه‌شدن در تجهیزات جدید در نظر گرفته شده. لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔻 تدابیر امنیتی الحشد الشعبی برای سالروز شهادت امام علی (ع) در نجف اشرف 🔹️ طاهر الخاقانی - فرمانده تیپ دوم الحشد الشعبی:یگان‌های ما از روز گذشته با هماهنگی مقامات امنیتی در شهر نجف اشرف مستقر شده‌اند. 🔹️ برنامه ما بر تقویت خندق امنیتی نجف با استقرار نیروهای اضافی، استقرار نیرو در خط راهبردی و تشدید تدابیر امنیتی در محله قدیمی و منطقه اطراف حرم مطهر امام علی (ع) متمرکز است. 🔹️ واحدهای اطلاعاتی برای پیگیری پهپادهای غیرمجاز از طریق نصب دستگاه‌های پارازیت در نزدیکی حرم مطهر و مسجد کوفه مستقر شده‌اند. لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.* را به دوستان خود معرفی کنید 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇 http://eitaa.com/ashaganvalayat کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شکار شکارچی! انهدام سامانه پدافند هوایی Buk-M1 نیروهای مسلح اوکراین توسط پهپاد Lancet انتحاری. لینک گروه ختم قران عاشقان ولایت در بله 🆔 ble.ir/join/MTZiOGQ1MW . لینک کانال عاشقان ولایت در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat لینک کانال عاشقان ولایت در ایتا 🆔https://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ️‌ پدر کیان پیرفلک هم زبون در آورد 🔹 ‌ میگه مجاهد کورکور قاتل پسرش نیست و نیروهای امنیتی به پسرش شلیک کردن 🔹 ‌ جناب قوه قضائیه دیگه مماشات کافیه، مادر کیان که از قبل از ماجرای تیراندازی خبر داشت، اونم از افکار و عقاید بیخودش و توهین به مقدسات و استفاده ابزاری از قتل پسرش و افزایش فالورهاش و رنگین کمان همجنس بازا روی پیرهن خودش و شوهرش و حمایت از قاتل پسرشون و هزار کار دیگه 🔹 ‌ اینا دیگه باید چکار کنن که محرز بشه خودشون دستی دستی پسرشون رو به کشتن دادن لینک گروه ختم قران عاشقان ولایت در بله 🆔 ble.ir/join/MTZiOGQ1MW . لینک کانال عاشقان ولایت در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat لینک کانال عاشقان ولایت در ایتا 🆔https://eitaa.com/ashaganvalayat 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸