eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
4.2هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
36.9هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 | ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۲ 💫 : شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متصل می‌کنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منور می‌کنند. 🗓 ۱۳۷۶/۰۹/۰۵ 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت155 با خشم نگاهش کردم. –هیچ معلومه چی می‌گی؟ کدوم حوو؟ با لبخند اشاره‌ایی به من کرد. –پس تو چی هستی؟ از جایم بلند شدم. –زده به سرت؟ من بمیرمم حووی کسی نمیشم. بعد از این همه وقت امدی بازم اذیتم کنی و بری؟ تو چه جوری دوستی هستی که... حرفم را برید. –خیلی خب بابا، شوخی کردم. چرا اینطوری می‌کنی؟ اخم کردم. –اونم شوخی بود که اون روز به امیرزاده گفتی بهم بگه دیگه نرم مترو برای فروشندگی؟ سرش را پایین انداخت. –از آدم عصبانی چه انتظاری داری؟ عذرخواهی رو واسه این‌جور وقتا گذاشتن دیگه. باور کن زودتر از این می‌خواستم ازت عذرخواهی کنم. ولی فرصتش رو نداشتم. از فردای اون روز که از هم جدا شدیم گرفتار بودم تا حالا. الان اتفاقی از اینجا رد میشدم که تابلوهات رو اینجا دیدم بعدشم دیدم خودت تو مغازه‌ایی، خیلی خوشحال شدم که کاسب شدی گفتم بهترین فرصته بیام پیشت. نگران پرسیدم: –چرا گرفتار بودی؟ چی شده؟ روی چهارپایه‌ی پلاستیکی نشست. دست شوهرم موقع ضایعات جمع کردن میبره، اونم با یه شیشه‌ی بزرگ. تاریک بوده ندیده شیشه دقیقا از قسمت مچش رگش رو بریده بود. الان نزدیکه ده روزه نمی‌تونه کار کنه. دهانم باز ماند. –عه، بیچاره؟ پس تو این مدت خرج خونه رو چیکار کردی؟ با شرمندگی و با صدای پایینی گفت: –مترو که برای فروش نتونستم برم. –چرا؟ دماغش را بالا کشید. –چون شبا برای جمع کردن ضایعات می‌رفتم. روزا هم تا لنگ ظهر می‌خوابیدم، دیگه جونی نداشتم برای فروش برم. بعد بغض کرد. –من اون روز دل تو رو شکستم. می‌دونم خیلی ناراحتت کردم. ببخشید یه کم جوشی هستم دیگه. آنقدر دلم برایش سوخت که تمام دلخوری‌ام را فراموش کردم. از پشت پیشخوان به جلو آمدم و بغلش کردم. –تو اون روز خیلی برای من زحمت کشیدی، منم نباید به دل می‌گرفتم. از حرفم خنده‌اش گرفت. –منظورت اینه گاو نه من شیرده بودم بدجنس؟ من هم خندیدم. –یه چیزی تو همین مایه‌ها. بیا برات یه چایی بریزم که خستگی کل این روزا از تنت در بره. حالا شوهرت میتونه بره سرکار؟ به دنبالم وارد آشپزخانه‌ی کوچک شد. –قراره از فردا بره. تو چیکار کردی با این امیرزاده؟ بعد اشاره‌ایی به مغازه کرد و خندید. –ولی خودمونیما، دعوای ما واسه تو خوب شد. ببین از مترو راحت شدی. چشمهایم را بُراق کردم. –اینجام یه جورایی مجبوری امدم. بعد، انگار که چیزی یادش آمده باشد پرسید. –راستی زن امیرزاده اینجا چیکار می‌کرد؟ حالا واقعا زنشه؟ دو فنجان چای را روی پیشخوان گذاشتم. –خودش اینجور گفته قبلا. ولی الان یه جوری حرف می‌‌زد که انگار در جریان کارهای شوهرش نیست. انگار از این مدل زن و شوهرایی هستن که تو کار هم دخالت نمیکنن. ساره پوزخندی زد. –من که میگم زنش نیست، قشنگ از حرف زدنش معلوم بود کدوم زنی از یه دختر می‌پرسه نامزد شوهرمی یا نه... شانه‌ایی بالا انداختم. –اره، راست میگی، مشکوک بود؟ ساره همانطور که چشمش در همه‌جا می‌چرخید ناگهان نگاهش روی تخته متوقف شد. لبخند زد. –به به، مثل این که کار به دلتنگی و بی‌قراری و این حرفها رسیده نه؟ بلند شدم و تخته را پاک کردم. ساره یه بار دیگه از این حرفها بزنی، نه من نه توها... بعد هم تخته را برداشتم و پشت پیسخوان گذاشتم. فنجان چای را به لبش چسباند. –وا مگه دروغ میگم. اون روز که غش کردی تازه فهمیدم چقدر تو دیوونه‌ی این امیرزاده‌ایی، خدا وکیلی اگه یه دختری اینجوری مثل تو عاشق شوهر من بشه به شوهرم میگم بره باهاش ازدواج کنه، بنده خدا عاشقه دیگه چیکار کنه. چپ چپ نگاهش کردم. فنجان را پایین آورد و پقی زیر خنده زد. –آخه چون میدونم همه ازش فرار میکنن بخصوص وقتی از سرکار میاد حسابی بوی عطر و گلاب میده. بغض کردم. –حرفهات خیلی نیش داره ساره. بلند شد و سرم را به سینه‌اش فشرد. –تو رو خدا ببخش، ببخش، شوخی کردم عزیزم. همینجوری حرف زدم. معذرت معذرت. ✍ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت156 بعد از این که چایی‌اش را خورد گفت: –کاش وقتی این خانمه اینجا بود بهم میفهموندی کیه، خودم همه‌ی زندگیش رو از زیر زبونش بیرون می‌کشیدم. درسته نمیخوام سر به تن امیرزاده باشه، ولی بازم میگم خیلی مرد خوبیه، هر کی بود بابت اون کاری که ما دوتا کردیم یه جوری حالمون رو می‌گرفت ولی اون گذشت کرد. بعد چشمکی زد و ادامه داد: –البته می‌دونم همش به خاطر توئه، ولی کلا بهش نمیاد اهل زن دوم و این چیزا باشه. اصلا ببین بیا یه کاری کنیم. اسم امیرزاده آمده بود بازدلم هوایی شده بود. دیگر در حال خودم نبودم. ضربه‌ایی به دستم زد. نگاهش کردم. –چرا میزنی؟ اخم کرد. –حواست کجاست؟ اصلا فهمیدی چی گفتم؟ پشت دستم را ماساژ دادم. –نه، چی گفتی؟ نوچی کرد. –یعنی تو عاشقی رو از رو بردی؟ مجنون شدی دیگه، کلا رد دادیا. پشت چشمی برایش نازک کردم. –ها، بگو دیگه، چی گفتی؟ شمرده شمرده گفت: –میگم پاشو همین الان... همان موقع پسر بچه‌ایی وارد مغازه شد و پرسید: –خانم
شما از این ماشین وحشیا دارید؟ از جایم بلند شدم. –بله داریم. –قیمتش چنده؟ وقتی قیمتش را شنید نوچ نوچی کرد و از مغازه بیرون رفت. ساره پرسید. –ماشین وحشی چیه؟ –از همین ماشین سرعتی کنترلیا، با تعجب نگاهم کرد. –اونوقت اهلیشم هست؟ وحشی اینقدر گرونه پس اهلیش چنده؟ خندیدم و سرم را تکان دادم. ساره هم سرش را تکان داد: –دیدی پسره چه نوچ نوچی کرد؟ فکر کنم ده، یازده سالش بیشتر نبود. یه جوری وقتی قیمت رو شنید نوچ نوچ کرد آدم فکر میکنه خرج خانوادش رو میده. دوباره آقایی وارد مغازه شد. مشکوک به اطراف نگاه کرد، سلام زورکی کرد و نگاهی به بیرون مغازه انداخت. قیافه‌اش برایم آشنا آمد. به طرفم آمد و پچ پچ کنان پرسید: –ببخشید اون خانمی که چند دقیقه‌ی پیش امد تو مغازه چیکار داشت؟ نگاهی به ساره انداختم. ساره به طرفمان آمد. –کدوم خانم رو میگید؟ آقا مرا رها کرد و به طرف ساره برگشت. –همون خانمه که شال پشمی داشت. ساره فکری کرد و پرسید: –اون خانم خوشگله رو میگی؟ مرد فوری چند بار سرش را تند تند تکان داد. ساره نگاه متعجبش را به من داد و پرسید: –اونوقت شما چه نسبتی باهاش دارید؟ مرد راست ایستاد. –شوهرشم، یعنی چند وقت دیگه میشم. من و ساره هر دو چشم‌هایمان را تا آخر باز کردیم. او هم متعجب گاهی به من و گاهی به ساره نگاه می‌کرد، بعد هم گفت: –چیه؟ کار بدی میکنم دارم در مورد همسر آیندم اطلاعات جمع میکنم؟ من که زبانم قفل شده بود و نمی‌توانستم جوابش را بدهم. ساره به خودش آمد و گفت: –من فکر کردم اون خانم ازدواج کردن. مرد مشکوک پرسید: –چرا این فکر رو کردید؟ ساره که معلوم بود در ذهنش دنبال حرف میگردد با منو من گفت: –هیچی، آخه امده بود از این تابلوها بخره، (به تابلوهای ویترین اشاره کرد.) من فکر کردم لابد واسه شوهرش میخواد. مرد پرسید: –خرید؟ –نه، نپسندید، رفت. مرد با تردید و بدون این که حرفی بزند از مغازه بیرون رفت. من تمام مدت به چهره‌ا‌ش نگاه می‌کردم. بعد از رفتنش گفتم: –حالا یادم امد کجا دیدمش، چه ریشی گذاشته، ساره پرسید: –میشناسیش؟ –این مرد یه بار امده بود کافی شاپ با امیرزاده درگیر شد. فکر کنم وسواس داشت مدام میز رو پاک میکرد و به من گیر می‌داد. دستش را دراز کرد. –بدو برو گوشیت رو بیار. –واسه چی می‌خوای؟ لبهایش را روی هم فشار داد؟ –هیچی میخوام بدوزدمش. واست گفتم واسه چی میخوام، جناب عالی تو هپروت بودی، نفهمیدی. با اکراه گوشی‌ام را به دستش دادم. –رمزش رو باز کن. –وا، شخصیه‌ها... اخم کرد. –نترس کار به هیجات ندارم. بعد دهانش را کج کرد و ادامه داد: –نمیخوام برم چتهای عاشقانه‌ی تو و امیرزاده رو بخونم. لبم را گاز گرفتم. –ما اصلا با هم چت نمی‌کنیم. میدونی چند روزه ندیدمش؟ بعد بغض دوباره گریبان گیرم شد. ساره عصبانی شد. –همین دیگه، تو داری دستی دستی خودت رو میکشی. اول که امدم تو مغازه قیافت رو دیدم تعجب کردم. خودت رو توآینه دیدی؟ زیر چشمات گود افتاده. بعد گوشی را به طرفم گرفت. –رمز؟ بعد از باز کردن رمز گوشی‌ام. در مخاطبینم گشت و اسم امیرزاده را پیدا کرد و شماره‌اش را گرفت. با چشم‌های از حدقه درآمده پرسیدم: –چیکار می‌کنی؟ با جدیت گفت: –همین الان بهش میگی که زنت امده بود مغازه کارت داشت. گوشی را روی بلند گو گذاشت. کف دستم را روی دهانم گذاشتم. –من این کا رو نمی‌کنم. –اگه نگی من میگم. دستم را دراز کردم. –گوشی رو بده من. فریاد زد. –نمیدم. دلت برای خودت بسوزه، مرگ یه بار شیونم یه بار، همینی که گفتم بهش میگی. صدای بوق خوردن گوشی‌اش پخش شد. تپش قلبم بالا رفت و هر لحظه محکم و محکم‌تر می‌زد. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت157 مات زده به ساره نگاه کردم. گوشی را نزدیک صورتم گرفت و دست دیگرش را حائل کرد تا نتوانم گوشی را از دستش بگیرم. با عتاب گفت: –به جون بچه‌هام قسم می‌خورم. اگر نگی خودم بهش میگم. نگاه از چشم‌هایش نمی‌گرفتم. احساس کردم در حال شکنجه شدنم. ناخداگاه اشک از چشم‌هایم جاری شد. او هم بغض کرد و چشم‌هایش پر اشک شد و در همان حال با لحن دلسوزانه‌ایی گفت: –به خدا قسم به خاطر خودت این کار رو می‌کنم. چهار الی پنج بوق خورد که امیرزاده جواب داد. –سلام. خانم. حال شما؟ هنوز هم نگاهم به چشمهای ساره بود و جلوی اشکهایم را نمی‌توانستم بگیرم. ساره هم اشکش سرازیر شد ولی به روی خودش نمی‌آورد. خشن و محکم ایستاده بود. نمی‌دانم چطور شد که امروز ساره دقیقا ساعتی به اینجا آمد که آن خانم هم آمده بود. ساره اشاره کرد که حرف بزنم. ولی من نمی‌توانستم. بار دیگر امیرزاده گفت: –الو، تلما خانم، صدا میاد؟ این بار ساره دهانش را باز کرد که حرفی بزند ولی من پیش دستی کردم. –الو، سلام، امیرزاده مکثی کرد و گفت: –چی شده؟حالتون خوبه؟ اشکهایم را پاک کردم و آب دهانم را قورت دادم. –بله خوبم. دوباره پرسید؛ –مطمئنید؟ انگار صداتون گرفته؟ ساره اشکش را پاک کرد و دستش را در هوا
–قراره هفته دیگه بیان. –یعنی تو راضی شدی؟ –نه، ولی خب نمی‌تونم به مادرم حرفی بزنم. از یه طرف خانواده شوهر خواهرمه، میگه من رو سکه یه پول نکن. از یه طرف می‌ترسم بگم نمی‌خوامش رستا بره همه چیز رو به مامان بگه، یعنی تهدیدم کرده. ساره نوچی کرد. –اونم نگرانته دیگه چیکار کنه. عیبی نداره باز خوبه امروز همه چی مشخص میشه توام تکلیفت رو می‌فهمی. باور کن گاهی آدما اشتباهی علاقمند میشن. قبول داری؟ سرم را پایین انداختم و سکوت کردم. ساره خداحافظی کرد و رفت. وسایل روی پیشخوان را جمع کردم و روی صندلی نشستم. کفشهایم را درآوردم و زانوهایم را بغل کردم و چشم دوختم به گلی که چند روز پیش او همینجا برایم گذاشته بود. گل خشک شده بود، نه دیگر بویی داشت و نه رنگ و لعابی، زیباییش را کاملا از دست داده بود و زشت شده بود. ولی باز هم هر وقت نگاهش می‌کردم حس خوبی پیدا می‌کردم. نیم ساعت به همان حال ماندم. صدایی شنیدم سر چرخاندم، یک مشتری وارد شد و چند لحظه بعد امیرزاده هم آمد. اخم‌هایش آنچنان در هم گره خورده بود که یک لحظه از کاری که کرده بودم پشیمان شدم. نکند از حرف من ناراحت شده. با تمام این اوصاف نگاهمان که به هم گره خورد لبخند زدم. نمی‌دانم چرا در هر شرایطی می‌دیدمش لبخند بر لبم نقش می‌بست. معلوم بود حال خوبی ندارد. منقلب بود. ولی با دیدن لبخند من، او هم لبخند زد. سلام کردم. جواب داد و به مشتری اشاره کرد، که یعنی حواسم به او باشد. – بعد روبرویم روی چهار پایه نشست. آقای مشتری می‌خواست برای همسرش یکی از تابلوها‌ی شعر را بخرد ولی نمی‌توانست انتخاب کند. چند تابلو روی پیشخوان گذاشتم و چندتا هم از ویترین برایش آوردم که هم تصویر داشتند و هم شعر. آقای مشتری با وسواس مدام در مورد تابلوها سوال می‌کرد و این که اگر همسرش نپسندید می‌تواند بیاورد و تعویض کند یا نه، من هم سعی می‌کردم راهنمایی‌اش کنم. بین صحبتها چشمم به امیرزاده افتاد. چنان مبهوت و متحیر نگاهم می‌کرد که یک آن احساس کردم قلبم متلاشی شد. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
تکان داد. به علامت این که بگویم چیزی نیست زودتر از این حال و احوالپرسیها بگذرم. –نه، من خوبم، چیز مهمی نیست. نفسش را بیرون داد و با لحن مهربانی گفت: –خدا رو شکر، اتفاقا امروز می‌خواستم باهاتون حرف بزنم. ولی نمی‌دونستم حضوری بیام اونجا حرف بزنیم یا تلفنی. بعد با ذوقی که در صدایش بود ادامه داد: –خدا چه زود صدام رو شنید. سکوت کردم. ساره دستش را روی گوشی گذاشت و پچ پچ کنان گفت: –نزار بحث به بیراهه بره، زود بهش بگو. صدای امیرزاده آمد. –الو، هستید تلما خانم؟ دوباره که اسمم را گفت پاهایم سست شد و روی صندلی نشستم. احساس کردم فشارم افتاد. سرم را با دستهایم گرفتم. آرام گفتم: –بله هستم. امیرزاده پرسید: –خب از مغازه چه خبر؟ مثل این که تابلوها خوب فروش میره، درسته؟ می‌خواستم پول تابلوها رو براتون کارت به کارت کنم. گفتم بپرسم شاید بخواهید تو کارت خانواده یا یکی دیگه واریز کنید. دستم را روی قلبم گذاشتم و به ساره اشاره کردم که حالم بد است. ساره سرش رابه نشانه‌ی تاسف تکان داد و لبهایش را بیرون داد. امیرزاده دوباره گفت: –الو، تلما خانم. با تردید گفتم: –بله، –اتفاقی افتاده؟ مکث کردم. ساره سرش را به طرف پایین تکان داد. –بله، یعنی نه، فقط... صدایش نگران شد. –فقط چی؟ –هیچی، خواستم بگم خانم... دوباره بغض کردم. ساره گوشی را به طرف دهان خودش برد و تهدید کرد. از جایم بلند شدم و پچ پچ کنان گفتم: –باشه میگم. –تلما خانم. چی شده؟ نگرانم کردید. انگار حالتون خوب نیست درسته؟ صداتون یه جوریه. چرا نمی‌گید چی‌شده؟ به ساره نگاه کردم. دوباره اشکم سرازیر شد. آن موقع بود که معنی شکنجه‌ی روحی را فهمیدم. من نمی‌خواستم به امیرزاده بگویم که می‌دانم زن دارد، نمی‌خواستم آن احترام و حیایی که بینمان است کم شود. من نگران غرور و شخصیتش بودم. همیشه یاد گرفته بودم که برای مردها باید احترام خاصی قائل شد چون غرورشان اگر بشکند جبرانش سخت است. بغضم را قورت دادم. –تلما خانم، من الان میام اونجا. فوری گفتم: –نه، من فقط خواستم بگم یکی امده بود اینجا کارتون داشت. –کی؟ وقتی سکوتم را دید دوباره پرسید: –اسمش رو گفت؟ –برادرم نبود؟ جواب دادم. –نه، مرد نبودن. سکوت کرد. همین سکوتش باعث شد ساره با ابروهایش اشاره کند و پچ پچ کند. –بفرما، خودش فهمید. امیرزاده خونسرد گفت: –کاش اسمش رو می‌پرسیدید. نگفت چیکار داره؟ من و ساره از خونسردی‌اش تعجب کردیم. دیگر خودم هم مصمم شدم که حرف دلم را که ماهها بود عذابم می‌داد را بگویم. –اسمشون رو نگفتن. ولی گفتن که همسر شما هستن. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 برگردنگاه‌کن پارت158 –همسرمن؟ جوابش را ندادم، خودش ادامه داد: –لااله الله، هلما امده اونجا چیکار؟ بغضم را زنده زنده قورت دادم. –هلما؟ من و منی کرد و گفت: –باید زودتر خودم براتون می‌گفتم. من الان میام اونجا. بعد هم بدون خداحافظی و یا بدون این که منتظر حرفی از طرف من باشد گوشی را قطع کرد. ساره گوشی را روی پیشخوان تقریبا پرت کرد. –مثل روز برام روشنه که الان میاد انکار می‌کنه، البته طبیعیم هست. الانم لابد میخواد بیاد ماست مالی کنه. اخم کردم. –بالاخره تو کدوم وری هستی؟ چند دقیقه پیش مگه نگفتی مرد خوبیه و اهل ... حرفم را برید. –الانم میگم، مگه هر کس دوتا زن بگیره مرد بدیه؟ کار غیر قانونی و شرعی نکرده که، فقط... حرفش را بریدم. –ولی اون گفت زن نداره، نشنیدی؟ –کی گفت نداره. گفت میاد توضیح میده. استرس گرفته بودم. نمی‌دانستم وقتی آمد چطور باید رفتار کنم. ساره گفت: –وقتی امد، بهش نگی من اینجا بودما، الانم پاشو این فنجون منجون رو ببر، به هیچی هم فکر نکن. فوق فوقش زن داره دیگه، یعنی همون چیزی که تو از اولم می‌دونستی. سرم را به طرفین تکان دادم. –من از اول نمی‌دونستم. ساره کیفش را از روی پیشخوان برداشت. –خب وسطاش که فهمیدی، مگه نمی‌گفتی حتی اگر زنم داشته باشه من نمی‌تونم فراموشش کنم، کاری باهاش ندارم فقط میخوام عاشقش باشم. می‌خوام عاشقش بمونم حتی اگر هیچ وقت نبینمش. مَرده و حرفش، بفرما، این گوی و این میدان. عاشقش باش دیگه، الان چرا دست و پات می‌لرزه. با شنیدن هر جمله‌ی ساره چیزی از دلم کنده میشد. انگار دلم تکه تکه میشد. گاهی که مقابل دلم می‌ایستادم اینطور خود زنی می‌کرد. ناله‌هایش را می‌شنیدم. طاقت شنیدن این حرفها را نداشت. ضعیف‌تراز آن چیزی بود که من درموردش فکر می‌کردم و مدام می‌خواست این ضعفش را با زبانم در میان بگذارد. ولی من دیگر زبانم را تحریم کرده بودم. اجازه نداشت با او هم دست شود. امروز ساره می‌خواست چه بلایی بر سر این دل بیچاره‌ی من بیاورد؟ نمی‌دانم چرا همه دست به یکی شده بودند و شکنجه‌اش می‌دادند. شاید هم تقصیر خودش بود. مسیر سختی را انتخاب کرده بود، باید هم مشکلاتش را تحمل کند. ساره موقع خداحافظی گفت: –خواهرت برات بهترین کار رو داره می‌کنه، راستی جریان خواستگاری چی شد؟ زمزمه کردم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌🌱 "معشوق خدا" 🔹وصیت‌نامۀ معشوقانۀ! شهید ناصرالدین باغانی. 🔹مقام معظم رهبری: من مکرّر دست‌نوشته‌های این شهید را خوانده و هر بار بهره و فیض تازه‌ای از آن گرفته‌ام. 🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 / شب اسرار... 🔹امام خمینی(ره): اگر سرّ «لیلة القدر» و سرّ «نزول ملائکه» در شبهای قدر -که الآن هم برای ولیّ الله اعظم حضرت صاحب- سلام الله علیه- این معنا امتداد دارد- سرّ اینها را ما بدانیم، همه مشکلات ما آسان می‌شود 🤲 التماس دعای خیر و طلب توفیق در این شب عزیز قدر 🌓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسته خبری نیم روز 💢 دعوت مراجع تقلید از مردم برای حضور در راهپیمایی روز قدس 🔹مراجع عظام تقلید حضرات آیات مکارم شیرازی، نوری همدانی، سبحانی و جوادی آملی، مردم همیشه در صحنه ایران اسلامی را به حضور پرشور و گسترده در راهپیمایی روز جهانی قدس دعوت کردند. 🆔 @ashaganvalayat 🔴موافقت باکو و ایروان برای برگزاری مذاکرات صلح 🔹سخنگوی وزارت خارجه روسیه از موافقت جمهوری آذربایجان و ارمنستان برای برگزاری دور جدیدی از مذاکرات دوجانبه خبر داد 🆔 @ashaganvalayat .کشته شدن بیش از 18000 گاو در اثر انفجار در یک گاوداری، دیمیت تگزاس 🔹 چند سال پیش هم چندتا گاومیش تو آتش سوزی هورالعظیم دچار سوختگی شدن سلبریتی های ایران تا چند روز عزای عمومی اعلام کردن! 🆔 @ashaganvalayat . ♦️ دستور رئیسی برای بررسی آخرین وضعیت ساخت مسکن 🔹رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت: رئیس‌جمهوری در جلسه شورایعالی مسکن، وزیر کشور و وزیر راه و شهرسازی را مأمور کردند وضعیت استان‌هایی که به لحاظ پیگیری سیاست‌های دولت در بخش مسکن دچار عقب افتادگی بوده و در ۱۰ ردیف آخر جدول هستند را بررسی کرده و چنانچه اهمالی در پیگیری‌ها وجود داشته است، مدیران مربوط توبیخ شوند. 🆔 @ashaganvalayat . ♦️ ایران خواستار تحقیق بين‌المللی درباره آزمایشگاه‌های بیولوژیکی نظامی آمریکا شد 🔹 سخنگوی وزارت خارجه ایران: خبرها درباره آزمایشگاه‌های بیولوژیکی نظامی آمریکا در اوکراین و برخی کشورهای جهان عمیقا نگران کننده است. 🔹 این فعالیت‌ها برخلاف تعهدات بين‌المللی آمریکا به‌خصوص کنوانسیون منع تسلیحات بیولوژیک و تهدیدی برای بشریت است. موضوع نیازمند تحقیق بی‌طرفانه بين‌المللی است. 🆔 @ashaganvalayat .🔻فرماندهی مرکزی (سنتکام) آمریکا از دستگیری یکی از رهبران برجسته سازمان تروریستی داعش موسوم به "حذيفة اليمني" و دو تن از همراهانش در عملیاتی در شب 8 آوریل در منطقه مركده در حومه جنوبی حسکه سوریه خبر داد 🆔 @ashaganvalayat .🔺️ترکیه و جمهوری آذربایجان آماده شروع یک جنگ گسترده در بهار ۱۴۰۲ علیه ارمنستان و ایران شده بودند که به دلیل زلزله ترکیه به تعویق افتاد. 🔹️حسین احمدی، مدیر گروه مطالعات سیاست خارجی پژوهشکده تاریخ معاصر ایران: خطر آغاز جنگ تا پیش از زمستان ۱۴۰۳ همچنان وجود دارد، هدف آنکارا و باکو اشغال جنوب ارمنستان و استقرار گسترده تکفیری ها در مرز ایران با حمایت ناتو است. 🆔 @ashaganvalayat . 🔺️جروزالم پست: ایران هر وقت اراده کند می‌تواند اسرائیل را ناامن کند. 🆔 @ashaganvalayat .🔺️شبکه المیادین: حملات سایبری علیه زیرساخت‌های حیاتی اسرائیل به ویژه شرکت پست که از چند روز پیش آغاز شده، همچنان ادامه دارد. 🔹 در پی این حملات گسترده، شرکت پست اسرائیل مجبور شده بخشی از سیستم‌های خود را به طور اجباری از فعالیت خارج کند تا مورد حمله بیشتر هکرها قرار نگیرد 🆔 @ashaganvalayat .♦️جریمه ۳۰ میلیارد تومانی کارخانه شکر متخلف ­مدیرکل نظارت بر کالا‌های اساسی وزارت جهاد کشاورزی: 🔹این کارخانه که در اقلید فارس واقع شده، محصول خود را ۷ هزار تومان بالاتر از نرخ مصوب­، درب کارخانه عرضه می‌کرد. 🔹سازمان غله ۴ هزار تن شکر توقیف شده در این کارخانه را با نرخ مصوب ­به بازار عرضه خواهد کرد. 🆔 @ashaganvalayat .📣 خبر خوش برای ثبت‌نام‌کنندگان خودرو وزیر صمت: 🔺️هفته آینده دعوتنامه برای ثبت‌نام‌کنندگان خودروهای داخل ارسال می‌شود. 🔺️کسانی که نوبتشان تا پایان تابستان است، قرارداد می‌بندند و کسانی که مهر به بعد نوبت دارند، می‌توانند پول خود را از بلوکه خارج کنند، اما نوبت‌شان حفظ می‌شود. 🆔 @ashaganvalayat .♦️عدم پرداخت حقوق بازنشستگان بر اساس رقم جدید رئیس کانون بازنشستگان تامین اجتماعی تهران: 🔹بازنشستگان در فروردین‌ماه، همانند سال گذشته حقوق خود را دریافت کردند. 🔹باید ابلاغ حقوق جدید بازنشستگان توسط دولت و سپس مدیرعامل سازمان صادر شود. 🔹با توجه به اینکه تا پانزدهم‌ماه جاری همه جا تعطیل بود و تکلیف بازنشستگان سایر سطوح مشخص نبود به همین جهت سازمان تامین اجتماعی احکام حقوقی جدید بازنشستگان را صادر نکرده است و حقوق بازنشستگان بر اساس رقم سال گذشته پرداخت شده است. 🆔 @ashaganvalayat .🔴 درب‌های سفارت ایران در ریاض گشوده شد 🔹درب‌های سفارت ایران در ریاض که پس از قطع روابط ایران و عربستان به مدت تقریبا ۷ سال بسته بود، امروز گشوده شد. 🆔 @ashaganvalayat .🔴تعداد عفوشدگان به 90 هزار نفر نزدیک شد 🔹براساس آخرین پیگیری‌های صورت گرفته؛ به گفته معاون قضایی تاکنون نزدیک به 90 هزار نفر مورد عفو قرار گرفته‌اند 🆔 @ashaganvalayat .🔴تلاش میانجی‌گرها برای ازسرگیری روابط ایران و مصر
🔹روزنامه الزمان عراق به نقل از یک منبع دیپلماتیک: عراق و عمان برای برقراری روابط ایران و مصر تلاش می‌کنند. مصر از این موضوع استقبال می‌کند، اما منتظر اقدامات ایران در خصوص امنیت منطقه است. 🔹ظاهرا سازمان امنیت مصر روابط ایران با جنبش حماس و جهاد اسلامی فلسطین را خلاف امنیت ملی خود می‌پندارد. 🆔 @ashaganvalayat .🔴فعالیت سامانه بارشی در غرب کشور ⛈ سامانه بارشی در جنوب غرب، غرب، شمال غرب کشور و دامنه‌های جنوبی البرز مرکزی شامل استان‌های قزوین، البرز و تهران فعال می‌باشد. ⛈ همچنین در سواحل شمالی کشور افزایش ابر، رگبار باران و وزش باد شدید پیش‌بینی می‌شود. 😷 از ظهر پنجشنبه و طی جمعه، نفوذ توده گردوخاکی که در کشور عراق شکل گرفته به مناطقی از غرب و جنوب غرب کشورمان دور از انتظار نیست. 🆔 @ashaganvalayat .🔻دستور رئیسی به سجادی برای تأمین مقدمات حضور بانوان در استادیوم‌ها 🔹حمید سجادی، وزیر ورزش و جوانان:بنابر دستور رئیس جمهوری موظف هستیم از زمان بلیت‌فروشی، فراهم‌سازی وسایل نقلیه عمومی برای جابجایی بانوان، پارکینگ‌ها، هدایت آن‌ها به محل استقرار، نظافت سرویس‌های بهداشتی، آماده‌سازی نمازخانه‌ها، بوفه‌ها و نیرو‌های انتظامی با تأکید بر حفظ شأنیت آن‌ها با دقت بررسی شود و اگر مشکلی هست با برنامه‌ریزی و تا زمان برگزاری رویداد‌ها بهسازی شود. 🆔 @ashaganvalayat .🔴سیلاب جان ۳ نفر را گرفت 🔹 معاون عملیات سازمان امداد و نجات هلال احمر: متأسفانه سیلاب در ۲۴ ساعت گذشته جان ۳ نفر را در شهرستان‌های بوکان، مهران و الموت به ترتیب در استان‌های آذربایجان غربی؛ ایلام و قزوین گرفت. 🆔 @ashaganvalayat .♦️وزیر نفت ایران وارد ونزوئلا شد 🔹وزارت خارجه ونزوئلا اعلام کرد که جواد اوجی وزیر نفت ایران با هدف «تقویت روابط در حوزه انرژی» به این کشور آمریکای لاتین سفر کرده است. 🔹رویترز به نقل از یک منبع آگاه در PDVSA نوشت که اوجی با «پدرو تله‌چه‌ئا» وزیر نفت ونزوئلا و شرکت نفت دولتی این کشور دیدار کرده است. 🔹ایران ونزوئلا در سال‌های اخیر روابط خود را بویژه در حوزه نفت و شبکه پالایشگاهی توقیت کرده اند. 🔹ایران همچنین بر پروژه نوسازی بزرگ‌ترین مجتمع پالایشگاهی ونزوئلا نظارت کرده است. 🆔 @ashaganvalayat .♦️‌ ️جاسوسی آمریکا از دبیر کل سازمان ملل در پی افشای اسناد محرمانه 🔹‌ بر اساس گزارش‌ها، اسناد افشا شده پنتاگون در نشان می‌دهد که آمریکا از نزدیک آنتونیو گوترش را زیر نظر داشته و معتقد است که وی بیش از حد مایل است منافع روسیه را برآورده کند. 🔹‌ شبکه بی‌بی‌سی جهانی گزارش داد چندین سند محرمانه آمریکا ارتباطات خصوصی مربوط به گوترش و معاونش را توصیف می‌کنند. این اسناد حاوی مشاهدات صریح گوترش در مورد جنگ در اوکراین و تعدادی از رهبران آفریقایی است. 🆔 @ashaganvalayat .
🔴 "حفظ زبان، حفظ زبان، حفظ زبان" ❤️ در روایت داریم پس از آنکه امام باقر به جابر جعفی فرمودند خوش به حال افرادی در زمان غیبت بر اعتقاد به ما استوار بمانند، جابر گفت: بهترین چیزی که مومن می‌تواند در آن زمان استفاده کند چیست؟ امام فرمودند: نگهداری زبان(سکوت)...*۱ 🌸 پیامبر اسلام فرموده اند: بر تو باد خاموشی طولانی، چرا که آن رَم دهنده شیطان و کمک تو درمورد دینت است.*۲ 🔹 راه حفظ دین، حفظ زبان است. البته سکوت در جایی فضیلت دارد که انسان به یکی از آفات آن (غیبت، تهمت، دروغ، ناسزا و...) مبتلا باشد و قدرت پرهیز نداشته باشد. گاهی یک کلمه، می‌تواند فرد را از دایره دین خارج کند. همچنین طبق روایات اهل بیت، حفظ زبان آنقدر مهم است که به بقیه اعضاء انسان نیز ربط دارد. 📚 ۱. بحارالانوار ۱۴۵/۵۲ حدیث۶۶ ۲. سفینه البحار ۵۱۰/۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه حل مشکلاتحجت الاسلام عالی:خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهاءالدینی را می فرمودند برای گره های زندگیتون{اگر یک گره ای افتاد تو زندگی مادی یا معنوی تون که نمیدونید از کجا دارید می خورید آیت الله بهاء الدینی فرمودند چهار کار را انجام بدهید این چهار تا کار هر کدام گره ای را باز می کند{مثلا بی برکتی افتاده تو کارش، زندگیش تا یک جا پیش میره ولی به مشکل بر میخوره) فرمودند چهار کار رو انجام بدید ۱-صدقه بدید،۲-رد مظالم بدید که اگر احیانا به کسی ظلم کردید یا نفرین کسی پشت سرتونه‌ دامن گیرتون نشه۳-حدیث کسا بخونید و آخرش توسل به حضرت زهرا کنید چون محور حدیث کسا حضرت زهرا سلام الله علیها هستند۴-اگر امکان داشت قربانی کنید ❇️@ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب جمعه هست و شب زیارتی آقا و مولایمان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام ❇️یک جمله مناجات و روضه خسته ام از بار گناه خدایا ببخش(خدایا ما را در این شب قدر جمعه ببخش و بیامرز @ashaganvalayat
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ❇️اعمال عبادی امروز (پنج شنبه)همراه با صوت متن و ترجمه (روی جملات آبی کلیک کنید) ۱-خواندن دعای امروز ۲-خواندن زیارت امروز ۴-خواندن نماز امروز ۵-خواندن نماز حاجت ۴-خواندن زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها ۵-اذکار روح بخش ❇️@ashaganvalayat
❇️مروی بر اعمال امشب-شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان،آخرین و مهمترین شب از شب‌های قدر(در لینک زیر) https://erfan.ir/m135 ❇️@ashaganvalayat
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ پاسخ به یک شایعه ۱-آیا قرآن به سر گرفتن در شب قدر به شیوه ای که منسوب به علامه حسن زاده آملی است صحیح است؟ در آن بخش از دعا که قرآن ها را برابر چهره می گیرند،قرآن را به شکل استخاره باز کرده و روبروی چهره می گیریم. آنجا هم که بنا است قرآن بر سر گذاشته شود بدون این که صفحه باز شده تغییر کند آن را روی سر قرار دهید. به این شکل که قرآن به شکل باز شده و رو به بالا باشد. یعنی صفحات و نوشته ها رو به آسمان و جلد قرآن روی سر قرار می گیرد. بعد از برداشتن قرآن از سر آن صفحه را علامت گذارده یا شماره صفحه را حفظ کنید تا سر فرصت مطالعه کنید. آنچه در این ۲ صفحه به دست شما رسیده، تقدیری است که در شب قدر مقدر شده. یعنی خوانشی است بر احوالات شما در سالی که پیش رو دارید. اینگونه است که آن چه در شب قدر نازل می شود سرنوشت یک ساله را معین می کند. خوشا به حال آنانی که در این چند شب، هر شبشان صفحه ای روشن تر و پسندیده تر از شب قبل دارد (منبع: هزار و یک نکته حضرت علامه حسن حسن زاده آملی) جواب:  ۱– کتاب هزار و یک نکته اثر علامه حسن زاده مورد بررسی قرار گرفت، حتی از نرم افزار هم استفاده شد اما چنین مطلبی یافت نشد❌  ۲-این شیوه در هیچ یک از منابع روایی شیعه نیامده است لذا از جهت اعتبار بی ارزش است، بهترین شیوه قرآن به سر گرفتن همان شیوه مشهور میان شیعیان می باشد که به صورت مبسوط در مفاتیح الجنان نقل شده است ❇️اینگونه نیست که هر کسی توانایی آن را داشته باشد که از آیات سرنوشت و آینده خود یا دیگران را تعیین کند!. قرآن کریم دارای بطون عمیق و پیچیده ای هست که فهم و دست یابی به آن مقامات تنها برای امام معصوم امکان پذیر هست و هر کسی نمی تواند و اجازه ندارد به آن غیب الغیوبی قرآن راه یابد، ۳-بر فرض که اصل شیوه و درستی آن مورد چشم پوشی واقع شود، اما باید توجه کرد آیاتی که در این شیوه مشخص می گردد اینگونه نیست که هر کسی توانایی آن را داشته باشد که از آیات سرنوشت و آینده خود یا دیگران را تعیین کند قرآن کریم دارای بطون عمیق و پیچیده ای هست که فهم و دست یابی به آن مقامات تنها برای امام معصوم امکان پذیر هست و هر کسی نمی تواند و اجازه ندارد به آن غیب الغیوبی قرآن راه یابد، تنها معصومین علیهم السلام هستند که می توانند به تفسیر صحیح و همراه با ظرایف قرآن کریم دست یابند و آن را مطرح کنند، مفسرین شیعه نیز بر اساس قرآن و روایات امامان علیهم السلام هست که به تفسیر قرآن کریم دست می زنند  ۴-قرآن کریم علم اولین و آخرین را در خود جمع کرده، و برای اعطای این علم زمان و مکان خاصی معتبر نیست، اگر جانی طاهر شد در هر لحظه می تواند از دریای حقایق قرآن کریم مطالب جدیدی را استخراج کند و فرا بگیرد. در این مرحله نیز باید در محضر اهل بیت علیهم السلام، روایات و دستورات الهی را فرا بگیرد و بدان کاملا عمل کند تا بتواند برخی از حقایق و معارف را بدست آورد. ۵– در هر حال این شیوه هایی که پشتوانه دینی ندارند نباید ترویج و مورد استفاده قرار گیرد و به گونه ای باب شود که از فردا دکانهایی برای تفسیر و تعیین سرنوشت مردم در کوچه و خیابان باز شود و خدای ناکرده سبب برخی از انحرافات و بدعتهای حرام در جامعه شود! پس ضروری است که مومنان در هر عبادتی جنبه روایی و کلام معصومین را ملاک قرار دهند ❇️نشر این پیام صدقه جاریه هست @ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️حضرت زهرا سلام الله علیها حقیقت لیله القدر(شب قدر) است حجت الاسلام عالی ❇️@ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️توضیحات حجت الاسلام عالی با موضوع توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها برای گرفتن حاجات مهم با گفتن ۵۳۰بار این ذکر اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ ❇️امشب که شب قدر است و شب جمعه است این ختم بسیار مهم را انجام دهیم برای گرفتن حاجت ❇️@ashaganvalayat