🔴رتبه جالب عقرب گزیدگی ایران در جهان
🔹مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت:در ایران از ۵۰ گونه موجود و شناسایی شده عقرب، ۷ گونه حائز اهمیت هستند که سالانه موجب حدود ۶۰ هزار گزش میشوند و کشور را پس از مکزیک و کلمبیا در رتبه سوم عقربزدگی دنیا قرار دادهاند.
🔹تعداد کل مارگزیدگی در کشور طی سال گذشته بیش از ۷۵۰۰ مورد و تعداد عقرب زدگی در کشور بالغ بر ۵۳ هزار مورد بوده است.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اشتباه عجیب عراقیها در مسابقات کشتی جام تختی
🔹️در یکی از بازیهای وزن ۷۴ کیلوگرم کشتی آزادِ جام تختی، حسن عباسپور از ایران در وقت اول ۳-۱ از حریف عراقیاش عقب بود اما ناگهان داوران متوجه شدند عراقیها اشتباهی کشتیگیر ۸۶ کیلوگرمشان را به میدان فرستادهاند!
🔹️در نهایت بازی متوقف شد و اینبار عباسپور با کشتیگیرِ هموزنش کشتی گرفت و ۱۰-۰ او را شکست داد.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔺 فیروز نادری از گردن به پایین فلج شد
او چند روز پیش در سعودی اینترنشنال خدا و پیغمبر و همه چیز را مسخره کرده بود، حالا همین فلج شدنش را سوژه کرده و به آن ربط داده اند
قرار بود روحانیون را به جهنم زحل بفرستد ، حالا زبان بسته انگار خودش در همان مسیر است...
این بد بخت هم بازنشسته شده و میخواستند برای بازی های سیاسی به کارش بگیرند ، گویا حالا وضعش این چنین سوژه شده است...
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#توییت آقای تحلیلگر
✍️ فکرمیکنم با همین روند،ایران این بار چاره ای جز رونمایی از بمب های اتمی نداشته باشد
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴وزیر فرهنگ: درخصوص برخورد با رفتار برخی سلبریتیها برنامههایی تدارک دیدیم که اتفاقات خوبی رقم خواهد زد. البته فعلا نمیتوانم جزئیات آن را بگویم.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴 خسروپناه: افرادی که از لایحه عفاف و حجاب ایراد میگیرند آن را به طور کامل نخوانده و ندیدهاند
🔹دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی:لایحه عفاف و حجاب در دستور کار بوده و افراد بسیاری بر روی آن کار می کنند ولی متأسفانه برخی از افراد حزب اللهی با مواضع خود در زمین دشمن بازی می کنند.
🔹در اصلاح قانون جدید به این نتیجه رسیده شده که جرم انگاری کشف حجاب فرایندی باشد به این معنا که در گام های اول به عنوان تخلف معرفی شده و جریمه بازدارنده برای آن صورت گیرد تا شمار مجرمین و مختلفین کم شود و در پایان کسی که لجاجت دارد به عنوان مجرم شناخته شود.
🔹طبق قانون موجود فردی که کشف حجاب کرده است مجرم بوده و ضابط قضایی باید آن را دستگیر کند و دادگاه تشکیل و خانم مکشفه برای خود وکیل بگیرد و در نهایت بر اساس قانون جریمه شود که با توجه به شمار مجرمین اجرای آن امکان پذیر نیست.
🔹کسانی در حال نقد هستند که لایحه را ندیدند؛ حتی در کنار نهاد ریاست جمهوری عده ای برای اعتراض تجمع کردند.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 #روزشمار | ۶ خردادماه ۱۴۰۲
💫 #رهبر_معظم_انقلاب:
علم مهمترین ابزار پیشرفت و اقتدار ملّی است؛ این را باید مسلّم گرفت؛ واقعاً همینجور است. #علم برای یک ملّت مهمترین ابزار آبرو و پیشرفت و اقتدار است.
🗓 ۱۳۹۴/۰۸/۲۰
#تقویم۱۴۰۲
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت338
بعد از حرف و سخن های فراوان وقتی پدر حرف شرط را پیش کشید مادر علی فوری گفت:
–حاج آقا هر شرطی باشه ما قبول میکنیم، شما زودتر بفرمایید.
پدر نگاهی به مادر انداخت و اشاره کرد که او حرف بزند ولی مادر مثل همیشه که در جمع ریش و قیچی را دست پدر میداد، گفت که خودش بگوید.
همهی چشمها به دهان پدر خیره مانده بود.
پدر کمی جابه جا شد و گفت:
–راستش از اون جایی که ما هنوزم نگران دخترمون هستیم، نمیتونیم اجازه بدیم دخترمون از پیشمون بره. مادرش میخواد فعلا تا وقتی که تکلیف همسر سابق علی آقا روشن نشده تلما پیش ما بمونه.
خانواده علی متحیر به یکدیگر نگاه کردند.
آقا میثاق با من و من گفت:
–ولی حاج آقا ما امشب اومدیم این جا که برای جشن عروسی، تاریخ تعیین کنیم.
پدر نوچی کرد.
–آخه تو این کرونا مگه می شه جشن گرفت؟
آقا میثاق دست هایش را باز کرد.
–منظورم یه جشن خونوادگیه، می تونن بعد از یه سفر زیارتی برن سر خونه و زندگی شون، همه چیزم که آماده س. ما مستاجر طبقهی سوم رو جواب کردیم که علی آقا و خانمش ان شاءالله برن اون جا زندگی کنن.
پدر سرش را کج کرد.
–حالا همون جشن رو هم همین جا تو خونهی ما بگیرین. من اجازه نمی دم دخترم پاش رو از خونه مون بیرون بذاره.
مادر علی خنده تلخی کرد.
–اِ...حاج آقا مگه می شه؟! دختر وقتی می خواد بره خونهی بخت مجبوره از خونهی باباش بیرون بره دیگه.
پدر نفسش را سنگین بیرون داد.
–نه دیگه، موضوع همین جاست که بعد از جشن عروسی هم باید تو همین خونه بمونه و با شوهرش همین جا زندگی کنن.
آقا میثاق با چشمهای گرد شده گفت:
–این جا زندگی کنن؟!
بعد نگاه تحقیر آمیزش را به اطراف داد.
–ببخشید دقیقا کجا؟
ببخشیدا این جا شما برای خودتونم جا ندارید.
علی نگاه چپ چپی به برادرش انداخت و اشاره کرد که ساکت باشد.
پدر زیر چشمی نگاهی به مادر انداخت.
–بله ما این جا، جا نداریم، ولی یه زیرزمین داریم که می تونن مرتبش کنن و برن اون جا زندگی کنن.
همه به یکدیگر نگاه کردند و شروع به پچ پچ کردند.
علی هم سرش را کنار گوشم آورد.
–بابات داره ما رو امتحان میکنه نه؟! فکر کنم شوخیش گرفته!
شوک زده نگاهش کردم بعد نگاهم را به صورت پدر و مادرم دادم. با شناختی که من از آن ها داشتم اهل شوخی و این حرف ها نبودند. با توجه به صحبت های مادر در مورد شرط و شروط، فهمیدم که حرف های پدر جدیست.
علی دوباره پرسید:
–تلما، اینا چی می گن؟!
–چی بگم، ما قرار بود اون پایین جنسامون رو بفروشیم. امروز با بچهها تمیزش کردیم برای کار. اون جا اصلا جای زندگی کردن نیست. من نمیدونم چرا بابا و مامانم این شرط رو گذاشتن؟!
سکوتی که در محیط ایجاد شده بود ما را هم وادار به سکوت کرد.
مادر علی سکوت را شکست.
–حاج آقا! نه در شأن دختر شماست که همچین جایی زندگی کنه نه درشأن عروس من. ما توی فامیل آبرو داریم. چطور بگیم عروسمون رفته توی یه زیرزمین زندگی می کنه و پسرمونم شده دوماد سرخونه؟!
خوبیت نداره.
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت339
بالاخره مادر صدایش درآمد و رو به مادر علی گفت:
–حاج خانم شما که گفتین هر شرطی باشه قبول میکنید. اگر سختی و مشکلی هم باشه واسه دختر ماست، ما باید ناراحت باشیم نه شما.
شما شرایط ما رو هم در نظر بگیرید. کارایی که عروس قبلی شما کرده ما رو حسابی ترسونده. همین امروز یکی از کسایی که لطمه دیده بود از خونه مون رفته.
مادر علی گفت:
–بله درسته، من میدونم. اونا کاراشون واقعا ترسناکه! خبر دارم دوست تلما جان هم آسیب دیده و این جا بوده، ولی این دلیل نمی شه،
دیگه بدتر از دوست خواهر علی نشده که، اون بدبخت خودش رو کشته، ولی خانواده ش دارن زندگی شون رو میکنن نمی شه که همه رو از زندگی انداخت.
مادر هینی کشید.
–خودش رو کشته؟! یعنی یه نفرم این وسط جونش رو از دست داده؟!
در درون خودم هینی کشیدم و لبم را به دندان گرفتم و زمزمه کردم:
–الان آخه وقت این حرف بود. کار خراب تر شد که.
علی نگاهم کرد.
–خبر نداشتن؟!
سرم را تکان دادم.
–مامانم اگه می دونست که اصلا اجازه نمیداد شما بیایید.
علی لب هایش را در دهانش جمع کرد.
–اوه، اوه، خدا خودش رحم کنه. یه چیزی می گفتی که مطرح نشه.
–آخه فکر نمیکردم تو همچین مراسمی حرف مردن زده بشه.
مادر بعد از شنیدن این خبر در تصمیمش مصمم تر شد و چند بار در بین حرف هایش تکرار کرد.
–با شنیدن این حرف شما، من دوباره مردد شدم برای این وصلت.
مادر علی هم تا توانست روی حرفش ماله کشید و خواست هر طور شده اتفاق را ماست مالی کند ولی موفق نشد.
وقتی دید حرف هایش فایده ندارد برای این که کار خراب تر نشود از جایش بلند شد و رو به من گفت:
–تلما جان پاشو زیرزمینی که ان شاءالله قراره اون جا زندگی تون رو شروع کنید رو بهمون نشون بده ببینم چه طوریه.
علی همان طور که از جایش بلند می شد پچ پچ کرد:
–پاشو، پاشو، تا پشیمون نشدن.
دستپاچه و با شتاب بفرما گویان وارد حیاط شدم و بقیه پشت سرم آمدند.
خجالت میکشیدم زیرزمین را نشانشان بدهم.
سر پلهها که ایستادم علی پرسید:
–چراغ نداره؟
از پلهها پایین رفتن و چراغ را روشن کردم.
–اون بالا نداره، ولی این پایین داره.
مادر علی هن و هن کنان از پلهها پایین آمد و نگاهی به جعبهی مرغ و جوجهها انداخت که با روشن شدن لامپ صدایشان درآمده بود.
–این جا مرغدونیه که...
–نه، اینا رو چند روزه خریدیم.
علی خم شد و داخل جعبه را نگاه کرد.
–ایول چه مرغ تپلی! صبحونههامون ردیفه، نیمرو با تخم مرغ رسمی.
نرگس خانم خندید.
–علیآقا چقدر دیدش مثبته!
علی نگاهش را در سقف چرخاند.
–نم داره انگار، گچش زرد شده. باید درست بشه.
سقف را نگاه کردم.
با خودم فکر کردم. چرا من تا به حال اصلا به سقف نگاه نکرده بودم؟ وقتی دقت کردم دیدم در گوشهی دیوارها چقدر تار عنکبوتهای ریز وجود دارد. نگاهم را به پنجرههای زنگ زده، به شیشهی در که گوشهاش ترک داشت و به آشغال هایی که پشت در جمع شده بودند دادم و در دلم نادیا و محمد امین را سرزنش کردم که چرا آشغال ها را جمع نکردهاند.
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت340
با خودم فکر کردم بروم جارو بیاورم و آشغال ها را جمع کنم.
به طبقهی بالا رفتم و از نادیا سراغ جارو را گرفتم.
مادر وقتی فهمید میخواهم چهکار کنم گفت:
–حالا نمی خواد جلوی اونا بری آشغالا رو جمع کنی. ول کن فردا تمیز می کنی، الان برو پایین.
نادیا خندید.
–تلما نمی خواد حالا جلوی مادر شوهرت نقش عروس زرنگ رو بازی کنی، بابا زودتر برو پیشش تا برات حرف درنیاورده.
صورتم را برایش مچاله کردم و به طرف زیرزمین راه افتادم.
نزدیک پلهها که شدم صدای مادر علی میآمد.
–آخه وقتی خودشون نمیخوان، تو چه اصراری داری؟ وقتی تو کار خیر نه اومده نباید هی دنبالش رو بگیری.
علی جواب داد:
–مامان اون زنمه، مگه اومدیم خواستگاری که شما این جوری میگید؟ شما باید به اونا حق بدید. خودتون رو بذارید جای پدر و مادر تلما، مطمئن باشید اگر موقع خواستگاری همهی ماجراهای هلما رو میفهمیدن جوابشون منفی بود.
مادر علی با غضب گفت:
–کاش این جوری می شد، به جاش الان نمیومدی دوماد سرخونه بشی، من یه عمر این چیزا رو مسخره کردم حالا پسر خودم می خواد دوماد سرخونه بشه.
علی پوزخندی زد.
–خب، پس معلوم شد چرا این بلا داره سرم میاد. ریشهاش خود شمایید. از شما که همیشه می گفتین دنیا دار مکافاته بعیده...
هدیه کوچولو به طرف پلهها آمد و با دیدن من برگشت.
من هم تک سرفهای کردم و از پلهها پایین رفتم.
با دیدن من همه ساکت شدند.
هدیه خودش را به جوجهها رساند و شروع به آزارشان کرد.
مادر علی رو به عروسش کرد.
–نرگس مواظب هدیه باش، دست به اونا نزنه کثیفن. یه وقت مریض می شه.
به دیوار تکیه دادم و مثل کسی که غمهای عالم روی سرش ریخته باشد به زمین زل زدم. از این که مادر علی این حرف ها را زده بود ناراحت بودم.
علی کنارم ایستاد. این را از بوی عطرش فهمیدم.
نگاهم را از موزاییک های کج و کولهی آن جا برداشتم و به علی دادم.
لبخند زد.
–چیه؟ مگه من مُردم که این جوری غصه میخوری؟
نوچی کردم و ابروهایم را به هم چسباندم.
–خدا نکنه، این چه حرفیه؟
علی جدی شد.
–همین که موافقت کردن خیلی خوبه. حالا فوقش یه مدت کوتاه این جا زندگی میکنیم بعدش از این جا می ریم، این که این قدر ناراحتی نداره.
آقا میثاق جلو آمد و رو به علی گفت:
–مگه نشنیدی؟ آقای حصیری گفت تا وقتی که تکلیف هلما روشن نشه باید این جا بمونید. وقتی شرط شون رو قبول کردی نمی شه بزنی زیرش. دادگاه های ما یه شکایت ساده رو شش ماه طول می دن چه برسه به هلما که چندتا شاکی داره، هیچی نباشه دو سال رو شاخشه.
هینی کشیدم و به علی نگاه کردم.
علی دست هایش را داخل جیب شلوارش فرو برد و با لحن مهربانی رو به من گفت:
–حتی اگر دو ساله م باشه چیزی نیست، چشم هم بذاری تموم می شه.
میثاق پوزخندی زد و رفت کنار زنش ایستاد و شروع به پچ و پچ کرد.
علی عاشقانه نگاهم کرد.
–من کنار تو که باشم مهم نیست کجا میخوام زندگی کنم.
هدیه دست علی را گرفت و پرسید:
–عمو شما می خوای پیش مرغا بمونی؟
همه خندیدند.
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت341
نرگس خانم لبخندش را جمع کرد و گفت:
–تلما جون به نظر من، اگه علی آقا یه دستی به سر و گوش این جا بکشه خیلی هم قشنگ می شه.
زمانی که من و میثاق اون ور بودیم، یه همچین جایی با دستشویی و حموم مشترک کلی اجاره ش بود. یعنی دستشویی و حمومت با کسایی که اصلا نمیدونستی کی هستن، مشترک بود. بعد رو به شوهرش کرد.
صدای مادر علی ما را از دنیای مان بیرون آورد.
–علی بیا بریم، یه ساعت اونجا چیکار میکنید.
علی به طرف پلهها رفت.
–داریم واسه درست کردن اینجا نقشه میکشیم.
مادرش زیر لب گفت:
–مرغدونی رو هر کاریش کنی همونه.
با شنیدن این حرف بغضم گرفت ولی سعی کردم خودم را به نشنیدن بزنم.
علی رو به من چشمکی زد و با لبخند گفت:
–دیگه از امشب آزادیه، هر کاری داشتی بهم زنگ بزن و پیام بده. راحت میتونیم با هم درد و دل کنیم. نگران این حرفها هم نباش، اول همهی اتفاقهای بزرگ شنیدن حرفهای تلخ طبیعیه.
سوالی نگاهش کردم.
–کدوم اتفاق بزرگ؟
صورتم را با دستهایش قاب کرد.
–پرواز دونفر از بین آدمها...
اتفاقا وقتی خونمون مرغدونی باشه، سبکتریم و راحتتر میتونیم پرواز کنیم.
از تعبیرش لبخند به لبم آمد.
–وقتی این جوری حرف می زنی، بیشتر نگران قلبم می شم که از هیجان واینسته.
او هم لبخند زد و انگشت سبابهاش را روی لپم کشید و بعد همان انگشتش را روی لب هایش گذاشت.
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
–درست نمیگم میثاق؟
آقا میثاق با تکان سرش حرف همسرش را با اکراه تایید کرد و گفت:
–البته این جا ایرانه، خیلی با هلند فرق داره.
مادر علی پرسید:
–راستی این جا حموم و دستشویی نداره؟!
مادر که در حال پایین آمدن از پلهها بود گفت:
–یه دستشویی توی حیاط هست که گوشه ش هم چند سال پیش یه دوش وصل شده، ولی الان خرابه، باید عوض بشه. آخه چندین سال پیش حاج خانم این جا رو اجاره می دادن.
مادر علی رویی ترش کرد و گفت:
–این جا که آشپزخونه هم نداره.
مادر گفت:
–می تونه اجاق گازش رو بذاره سر پلهها.
مادر علی با تعجب گفت:
–شما این جوری دارید بچهها رو اذیت میکنید!
مادر که حسابی حرصی شده بود با خشمی کنترل شده جواب داد:
–به خاطر خودشونه. مگه من خوشم میاد دختر مثل دسته گلم، شاگرد اول دانشگاه و همه چی تمومم این جا زندگی کنه؟ به خاطر انتخابی که کرده مجبوره یه مدت تحمل کنه.
مادر علی از این حرف خوشش نیامد و پا کج کرد به طرف در ورودی و گفت:
– والله هر آدم سالمی این جا ناقص می شه دیگه نیازی به هلما و دیگران نیست، آخه توی یه جای نمور که هیچ امکاناتی نداره چطور می شه زندگی کرد؟
–نمور چیه؟ یه کم سقفش نم داده که درست می شه.
مادر علی به حالت قهر به طرف در رفت.
کمکم همه به دنبال مادر علی به طبقهی بالا رفتند.
علی روی تکه موکت پارهای که روی زمین افتاده بود نشست و اشاره کرد که در کنارش بنشینم.
کنارش که نشستم دستم را گرفت.
–به نظر من که این جا خیلی هم قشنگه، مثل خونههای باستانیه.
میدونستی قدیما دستشویی و حموم اصلا داخل خونه نبوده، حموم که کلا تو خیابون بوده، توی هر محل یه حموم عمومی بوده که همه ی اهل محل می رفتن حموم عمومی، تازه خیلی هم بهشون خوش میگذشت. باز خوبه واسه ما همین جا تو حیاطه.
پقی زیر خنده زدم.
–چی می گی علی؟!
–باور کن! تازه آشپزخونه شونم همچین نزدیک نبوده، حالا واسه تو چهارتا پله می خوره. چه اشکالی داره؟ خودش یه ورزشه، هی می ری و میای.
همان طور که میخندیدم گفتم:
–ولی خودمونیما، اون زیرزمینه که توش زندانی بودیم خیلی از این جا بهتر بود.
علی خندید.
–می خوای از هلما شماره ش رو بگیرم بریم اون جا رو اجاره کنیم؟
پشت چشمی برایش نازک کردم.
–می شه دیگه اسمش رو نیاری. من نمیدونم تو چطور باهاش زندگی میکردی؟!
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت342
دستش را دور کمرم حلقه کرد و سرش را به روی سرم تکیه داد و با حسرت گفت:
–اون روزا خیلی اذیت شدم ولی حالا میفهمم که باید اون طور می شد تا حالا قدر تو رو بدونم. شاید اگر من قبلا یه زن بد نداشتم الان به داشتن تو افتخار نمیکردم و نمیفهمیدم داشتن یه زن نجیب و اصیل یعنی چی؟
با تعجب نگاهش کردم
–اصیل؟! منظورت چیه؟! مگه تو خواستی بیای خواستگاری اصل و نصب من رو میدونستی؟
بوسهای روی سرم زد.
–اصل و نصب چه اهمیتی داره؟ اصالتی که من ازش حرف می زنم هر کسی میتونه داشته باشه فقط باید بخواد. هر چی این خواستنه عمیقتر باشه اون فرد اصیلتره و توی هر محیطی که باشه می تونه خودش رو حفظ کنه.
–ولی من این جورام که تو می گی نیستم. منم خیلی اشتباه می کنم.
نفسش را بیرون داد.
–کیه که اشتباه نکنه، یه طلا رو توی لجن زار هم بندازی بازم طلاست چیزی از ارزشش کم نمی شه. نرگس خانم رو نگاه کن. کلی سختی کشید تا به این جایی که الان هست رسید. اونم مثل خودت ذاتش طلاست که هر جا رفت نتونست و دوباره برگشت به ذاتش. ولی ای کاش کسی تجربهی اون رو نداشته باشه.
–چرا؟
–چون همیشه یه جوری با ناراحتی از گذشته ش می گه، یه جور حسرت.
بعد با لبخند نگاهم کرد.
–خدا رو شکر که تو همچین تجربههایی نداشتی.
خندیدم.
سرش را خم کرد و نگاهم کرد.
–چرا میخندی؟
–آخه می ترسم یه چند وقت این جا زندگی کنم یه آدم دیگه بشم.
او هم خندید.
–میدونم این جا خیلی سختت می شه، حقم داری. شاید این جاییم تا عیارمون سنجیده بشه، شک نکن کار خداست.
آهی کشیدم.
–علی آقا.
–جانم.
–اصل ماجرا این جا زندگی کردن نیست، مهمتر از اون اینه که من حق ندارم تنهایی از در خونه بیرون برم.
دوباره سرش را به سرم تکیه داد.
–یه مدت کوتاهه. بعد لحن طنزی به خودش گرفت.
–عوضش میتونی اونایی که بادیگارد دارن رو خوب درک کنی. چون تنهایی نباید جایی برن.
نگاه تمسخر آمیزم را به اطراف دادم.
–آره خب، تو همچین کاخی زندگی کردن، احتیاج به بادیگاردم داره.
صاف نشست و نگاهش را به من داد.
–پرواز کردن آسون نیست تلما. برای یاد گرفتنش باید بارها و بارها سقوط کنی.
در مورد این جا هم صبر داشته باش. درستش میکنم.
ببین پنجرهها باید رنگ بشه، در رو هم کلا باید عوض کنم و یه در با شیشههای رنگی خوشگل نصب کنم.
دیواراش باید رنگ بشه، دو تا لوستر سقفی می خواد و یه خرده ریزه کاریای دیگه.
از ایدههایش ذوق زده شدم. از جایم بلند شدم.
–این جوری خیلی قشنگ می شه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاسخ حسین دهقان به پرسش مجری درباره علت کناره گیری از کاندیداتوری انتخابات ۱۴۰۰:
🔹هیچ ربطی به شما ندارد!
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رهبری:تحلیل داشته باشید نقدکنید،نسبت به سیاست ها،اشخاص ،دولت ها....موضع داشته باشید، اما "معیار تقوا"را رعایت کنید
🔹رهبری وظایفی دارد شما هم وظایفی دارید،اگه قرارباشد درهمه ی کارهامنتظر باشید که موضع من چیه این کارها راقفل خواهدکرد
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♨️ توافق عراق و عربستان بر سر احداث آب شیرین کن و توسعه صنعت خرما
⭕️ «عباس جبر العلیاوی»، وزیر کشاورزی عراق از توافق بر سر احداث نیروگاه آب شیرین کن با شراکت با بخش خصوصی عربستان خبر داد.
⭕️ «حیدر مجید»، سخنگوی دبیرخانه هیئت دولت گفت که در حاشیه شورای هماهنگی عراق و عربستان، توافق بر سر احداث نیروگاه آب شیرین کن با شراکت با بخش خصوصی عربستان، استفاده از تجارب عربستان و امکان سنجی شراکت در زمینه پرورش طیور برای رفع نیاز دو کشور از بارزترین توافقات بود.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♨️پیشنهاد عربستان برای کشیدن خط آهن از دریای سرخ به عراق
⭕️ «ماجد القصبی»، وزیر بازرگانی عربستان در جریان مجمع اقتصادی عربستان و عراق تاکید کرد که عراق کشوری ثروتمند است و تمام عناصر لازم برای سرمایه گذاری موفق را دارد.
⭕️ «القصبی» در اظهاراتی گفت: ما پیشنهادی برای ایجاد خط آهن از دریای سرخ به عراق داریم.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♨️ عراق 3 میلیارد دلار برای حمایت از سرمایهگذاری و سرمایهگذاران عربستانی اختصاص میدهد
⭕️ عراق از اختصاص 3 میلیارد دلار برای حمایت از سرمایه گذاری ها و بخش خصوصی و سرمایه گذاران عربستانی مایل به سرمایه گذاری در عراق خبر داد.
⭕️ «حمید الغزی»، دبیرکل هیئت دولت عراق و هماهنگ کننده عراقی شورای هماهنگی عراق و عربستان اعلام کرد: عراق و عربستان در دوره گذشته برای وحدت آرا در توافق ها و تصمیم گیری ها به ویژه در توافقات اوپک پلاس از طریق حفظ قیمت و میزان تولید نفت تلاش کرده و موفق بوده اند.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♨️ سفیر عربستان در بغداد: اواخر سال جاری برق در اختیار عراق قرار میدهیم
⭕️ عبدالعزیز الشمری، سفیر عربستان در عراق گفت که اواخر سال جاری، توافقنامه اتصال شبکه برق با عراق اجرایی می شود و برق در اختیار عراق قرار می گیرد.
⭕️ وی در گفت وگو با یک خبرگزار عراقی ابراز امیدواری کرد که در آینده نزدیک، پروژه های سرمایه گذاری مهمی در به نفع دو ملت عراق و عربستان اجرایی شود.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♨️ مسی و 4 ستاره دیگر در راه لیگ عربستان
⭕️ «خوزه فلیکس دیاز»، سردبیر روزنامه اسپانیایی «مارکا» گفت که «مسی» و «دی ماریا» در تابستان پیش رو به باشگاه الهلال عربستان می پیوندند و «بنزما» هم احتمالا به باشگاه الاتحاد برود.
⭕️ این روزنامه نگار اسپانیایی در یک برنامه ورزشی که از کانال SBC عربستان پخش شد گفت: مطمئنم «مسی» همراه «دی ماریا» و «بوسکتس» به الهلال می روند.
#عربستان
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📸اینجا نه اینستاگرام، بلکه روبیکای جمهوری اسلامی ایران است!
عیب نداره،تهش یک لایحه میدن و اینم از جرم به تخلف،تخفیف میدن،کی به کیه...
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔘 خیلی فرق داره توسط چه کسی به اسارت گرفته بشی
اسارت در جمهوری اسلامی یا اسارت در غرب
🔻 چو اسیر گشت دشمن تو به اسیر کن مدارا
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خنده_حلال
خاطره ازاستادسازگار
🎙سخنران:
#استاد_دانشمند
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 دهقان: بگذارید مردم به صحنه بیایند و نمایندگانشان را انتخاب کنند!
مشاور فرمانده معظم کل قوا:
🔹شخصیتی که من از آقای متوسلیان میشناسم، کسی نبود که بخواهد اسیر شود.
🔹ما مدعی هستیم که اگر اسرائیل یا کتائب یا هر کس، اگر ایشان را شهید کرده، پیکرش را و اگر نه، خودش را تحویل دهند.
🔹از ۲ سال قبل از شهادت حاج قاسم، اعتقادم بر این بود که آمریکا حاج قاسم را میزند.
🔹حاج قاسم نماد امنیت ملی ما است؛ آمریکاییها منتظر پاسخ متناسب باشند
🔹من یک خواهش دارم. شورای نگهبان اینقدر اذیت نکند. صدا و سیما اینطوری رفتار نکند و اجازه بدهند مردم به صحنه بیایند و نمایندگان خودشان را انتخاب کنند.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺رئیس پلیس فتا تهران از پشت پرده فروش سوالات امتحان نهایی میگوید
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔺ادعای طالبان: حکومت کنونی افغانستان، حکومتی فراگیر است
🔹به دنبال تاکید کشورهای مختلف جهان مبنی بر ضرورت تشکیل یک حکومت فراگیر در افغانستان، محمد عبدالکبیر یک مقام ارشد طالبان ادعا کرد حکومت کنونی افغانستان، یک حکومت فراگیر است و از همه اقوام افغانستان، نماینده دارد.
🔹پیش از این نیز بارها مقامات طالبان بر فراگیر بودن حکومت سرپرست تأکید کرده و دلیل آن را حضور نمایندگان همه اقوام در حکومت خوانده بودند.
🔹در حال حاضر تمام اعضای کابینه طالبان را مردان میانسال تشکیل میدهند که اکثر آنها متعلق به قوم پشتون هستند.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨تصاویری از تبادل آتش بین مرزبانان ایران و وحوش طلبان
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸