eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
3.9هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
38.2هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
حالا تو بیا من خودم همه چی رو برات تعریف می کنم. شکلک تعجب گذاشتم. —به هلما بگو وقتی جونش تو خطره دست از سر اونا برداره دیگه! اونا آدمای خطرناکی هستن. حالا که این رو گفتی که اصلا نمیام، می ترسم. حتی اصرار ساره هم نتوانست راضی ام کند که به خانه ی هلما بروم. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بگرد نگاه کن پارت430 ظرف غذای علی را برداشتم و راه افتادم. از مترو که پیاده شدم مثل دفعه ی پیش راهم را کج کردم و از خیابان بالا آمدم. همان خیابانی که دفعه ی پیش هلما آن جا بود. از دور نگاهم را اطراف آن درخت و بوته ی شمشادها چرخاندم خوشبختانه کسی نبود. نفس راحتی کشیدم و به راهم ادامه دادم. همان طور که نگاهم را در اطراف میرچرخاندم چشمم به نیمکتی افتاد که روبروی خیابان در فضای سبز قرار داشت. هلما رویش نشسته بود و مرا نگاه می کرد. با چشم های گرد شده به طرفش رفتم. همان طور که از سرما دست هایش را به هم می مالید از جایش بلند شد. نزدیکش که شدم سلام کرد و من به جای جواب پرسیدم: —توی این سرما این جا چی کار می کنی؟! خطوط چشم هایش جمع شدند. —خودتم که تو این سرما این جایی. نگاهم را به ظرف غذا و وسایلی که در دستم بود دادم. —یه سری تابلوی جواهر دوزی بود باید می اوردم، خودم توی ویترین می چیدم. سرش را تکان داد. با این که ماسک زده بود ولی از گوشه ی ماسکش کمی از زخم صورتش مشخص بود. —خیلی وقته نشستی این جا؟ —آره، می خواستم ببینمت. گنگ نگاهش کردم. —اگه کارم داشتی خب تلفن می زدی. —نه، فقط خواستم ببینمت. دعوتت کردم نیومدی فکر کردم شاید هنوز از دستم دلخوری، برای همین گفتم هم رفع دلتنگی کنم هم بابت اون روز دوباره ازت عذر خواهی کنم. حرفش مرا تحت تاثیر قرار داد و شرمنده شدم. با من و من گفتم: —ببخشید، دیروز نتونستم بیام. موضوع دلخوری نیست وقتش رو نداشتم. واسه رفع دلتنگی می گفتی یه جا قرار می ذاشتیم‌. من و لعیا همیشه تو سکوی مترو قرار می ذاریم همدیگه رو می بینیم خب توام میومدی. نگاهش را به راهی که آمده بودم داد. —آره دیروز که اومده بود خونه مون می گفت. دیگه نخواستم جلوی اون عذر خواهی کنم. چشمکی زدم و پرسیدم: —حالا از کجا می دونستی من از این جا میام؟ شاید از خیابون پایینی می رفتم. کیفش را روی دوشش جابه جا کرد. —مطمئن بودم از این جا میای، چون منم اگه جای تو بودم از همین جا میومدم. خواستم خداحافظی کنم که با من هم قدم شد. —منم تا کنار ماشینم باهات میام. آخه ماشینم رو یه کم جلوتر پارک کردم. مکثی کردم. —ببخشید تعارفت نمی کنم بیای مغازه. می ری خونه یا بیمارستان؟ —می رم خونه، از دیشب تا حالا بیمارستان بودم. چندتا مریض بد حال آورده بودن. چند تا از بچه ها هم نیومده بودن، مجبور شدم شب بمونم. هینی کشیدم. —پس الان داغونی که! —آره، برم برسم خونه دیگه افتادم. خیلی خسته ام. به ماشینش رسیده بودیم به طرفش برگشتم. —ممنون که با این همه خستگیت واسه عذر خواهی تا این جا اومدی. باور کن اصلا راضی به زحمتت نبودم. ماسکش را پایین کشید و لبخند زد. —نمی خواستم دلخوری بینمون باشه. خلاصه حلال کن! با این کرونا که هر روز کلی آدم رو می کشه از کجا معلوم که من فردا زنده باشم. دیدن کامل زخم صورتش دلم را سوزاند. —شماها که واکسن زدید کرونا نمی گیرید. —نه بابا، من هنوز نزدم. البته نوبت بعدی سن ما رو اعلام می کنن. با تعجب نگاهش کردم. —خب شماها که تو بیمارستان کار می کنید... دستش را در هوا تکان داد. —نه بابا هنوز نزدم. آخرین مشتری که از مغازه بیرون رفت. نگاهی به ساعت انداختم. نزدیک ساعت هشت شب بود. رو به علی گفتم: —میشه امروز زودتر تعطیل کنیم؟ دلم یه پیاده روی دوتایی میخواد. علی خندید. اون وقت ماشین رو چی کار کنیم؟ رو کوله مون که نمی تونیم ببریم. یعنی من هنوز اون قدر قدرتش رو ندارم. لبخند زدم. خب بریم خونه ماشین رو بذاریم بعد. فکری کرد و گفت: — الان که دیر وقته، من که پام برسه خونه از خستگی افتادم. نمی شه بذاری واسه جمعه؟ با زنگ گوشی ام از کیفم خارجش کردم. رو به علی گفتم: —ساره ست. همین که جواب دادم صدای گریه ساره اولین چیزی بود که به گوشم رسید. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بگرد نگاه کن پارت431 بند دلم پاره شد، حتما دوباره اتفاق بدی افتاده. فکرم رفت طرف خانواده ی ساره، در حالی که صدایم می لرزید پرسیدم: —چی شده ساره؟ بچه هات طوری شدن؟ با همان استرس و عجله تند تند گفت: —تلما بیاید کمک، تو رو خدا بیاید. به شوهرت بگو بیاد کمک کنه. نگاهی به علی انداختم که مثل مجسمه ایستاده بود و نگاهم می کرد.
—کجا بیایم؟ چی شده؟! —خونه ی هلما آتیش گرفته، خودشم سوخته، حالش بده، بیایید ببریمش بیمارستان. کسی نیست که... با چشم های گرد شده به علی نگاه کردم. —ای وای؟! به آمبولانس زنگ بزن. به آتش نشانی زنگ زدی؟ تا ما بیایم دیر می شه، کلی راهه. –آمبولانس نیومده، به خاطر کرونا سرشون شلوغه گفت شاید یه ساعتی طول بکشه. به آتش نشانی هم زنگ زدم، اومدن، تازه آتیش رو خاموش کردن. نمی دونستم باید به کی زنگ بزنم، شماره خاله ش رو ندارم. هلما داره درد می کشه، تمام بدنش سوخته. —یا خدا! خیلی سوخته؟ —آره، زودتر بیاید ببریمش بیمارستان. مانده بودم چه بگویم برای این که ساره آرام شود گفتم: —نگران نباش، ما الان میایم. بعد از قطع کردن تلفن تند تند ماجرا را برای علی تعریف کردم. هاج و واج نگاهم می کرد. —چرا خونه ش آتیش گرفته؟ همان طور که با عجله کیفم را بر می داشتم گفتم: —نپرسیدم. حالا مگه مهمه؟ اون الان به کمک ما احتیاج داره. می ریم اون جا می‌فهمیم دیگه. پرسید: —ما بریم؟! برگشتم طرفش و با چشم های گرد شده نگاهش کردم. —اون داره می میره، اون وقت تو داری فکر می کنی بریم یا نه؟ شاید ما زودتر از آمبولانس رسیدیم و تونستیم... حرفم را برید. —ما از این جا پاشیم بریم اون جا؟ خب به در و همسایه ای کسی بگه... ناراحت و هیجان زده بودم. داد زدم. —حتما گفته نبردن یا نتونسته بگه که به ما زنگ زده دیگه، علی واقعا جون آدما برات مهم نیست؟ پس انسانیتت کجا رفته؟ اخم کرد و بی حرف، با یه حرکت سریع کاپشنش و ریموت را برداشت و راه افتاد. من زودتر از او از مغازه بیرون آمدم و به طرف ماشین رفتم. در طول مسیر مدام در مورد آتش سوزی و چیزهای دیگر سوال می کرد و من خیلی از جواب های سوالاتش را نمی دانستم. سر کوچه که رسیدیم ماشین را متوقف کرد. —چقدر کوچه شلوغه! یعنی از این همه آدم یکی نرفته ببردش بیمارستان؟ عه آمبولانسم که اومده! از ماشین پایین پریدم. —من زودتر می رم ببینم چی شده. زمین خیس بود و به خاطر سرمای هوا حالت لیزی پیدا کرده بود. با احتیاط خودم را به آمبولانس رساندم. ساره داخل آمبولانس کنار هلما نشسته و دستش را گرفته بود و آرام اشک می ریخت و دلداری اش می داد. فوری بالا رفتم. ساره با دیدنم صدای گریه هایش بیشتر شد. —بالاخره اومدی تلما؟ تازه الان آمبولانس اومد. داریم می بریمش بیمارستان. توام بیا. من نمی دونم اون جا دست تنها چی کار کنم؟! سرم را تند تند تکان دادم و نگاهم را به هلما که بی جان روی تخت افتاده بود دادم. لیلافتحی‌پور 🌸🌸🌸🌸🌸
🔴کشف بزرگترین معدن مس غرب آسیا در ایران 🔹بزرگترین معدن ذخیره مس پورفیری ایران و غرب آسیا در محدوده معدنی سریدون مس سرچشمه کشف شده است. 🔹تاکنون تعداد ۱۰۶ حلقه گمانه اکتشافی با متراژی بیش از ۹۳ هزارمتر در این کانسار حفاری شده که منجر به شناسایی منبع زمین‌شناسی با تناژی حدود ۳ میلیارد تن با عیار متوسط ۴۲ درصد مس شده است. 🔹همچنین حفر ۶۰ حلقه گمانه با متراژی بیش از ۸۰ هزار متر در مرحله دوم طراحی شده که پیش‌بینی می‌شود منبع زمین‌شناسی برآورده شده، تا ۴ میلیارد تن افزایش یابد. 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞ساخت کارخانه ذوب فلز در نزدیکی رودخانه ارس توطئه مافیایی کشورهای ضد آذربایجان است. گزارش کانال دولتی آذ تی وی 🔹ایران وفرانسه وهندوستان و ارمنستان یک جبهه متحد برای ضدیت با آذربایجان ایجاد کرده اند رهبری این گروه با فرانسه می باشد ارمنستان به تنهائی قدرت ضدیت با آذربایجان را ندارد. 🔹این گروه به صورت متشکل سیاست های را در منطقه درحال اجرا دارند که نمونه آنها را ذکر میکنم. 🔻یک. در مرز ایران و نخجوان درنزدیکی سواحل رودخانه ارس ارمنستان با سرمایه گذاری غرب در حال ساخت کارخانه ذوب فلزات هستند. 🔻دو.در مسیر کریدور زنگزور بعض از کشورها کنسولگری برای خود ایجاد میکند که با منافع آذربایجان ضدیت دارد. 🔻سه .سفیر آمریکا در ارمنستان از مسیر زنگزور بازدید کرد. 🔻چهار. سخنان پاشینیان در مورد کریدورهای شمال به جنوب و غرب به شرق نمایان کننده سیاست های اقتصادی سیاسی این کریدورها علیه آذربایجان است. 🔹سرمایه گذار کارخانه ذوب فلزات ارمنستان در نزدیکی رودخانه ارس از طرف امریکا و فرانسه به مبلغ 70 میلیون دلار تامین مالی شده است. 💢این کارخانه سیستم طبیعی این رودخانه را نابود خواهد کرد این حرف را ما نه تمام دوستاران طبیعت میگویند. 🔹اگر سرمایه گذاران غربی که در این پروژه حاضر شده اند باشناخت از وضعیت توافق ارمنستان با آذربایجان و حساسیت منطقه به عمد این سرمایه گذاری را انجام میدهند تلاش دارند در توافق صلح بین دو کشور تاثیر منفی بگذارند . 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞ارتش آذربایجان درحال برگزاری مانورآمادگی 💢نیروهای نظامی آذربایجان برای بالا بردن توان رزمی خود درمبارزه با سلاح های شیمیائی و ضد تروریسم و جنگ هسته ای و جنگ در صحرا درحال تمرین های نظامی هستند.... 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞دیدار الهام با معاون پوتین درمورد کریدور شمال به جنوب 💢در این دیدار توافق های که بین آذربایجان وروسیه درزمینه های مختلف بسته شده بود را بررسی کردن 💢درمورد ایجاد کریدور حمل ونقل شمال به جنوب و افزایش حمل کالا بین دو کشور مورد بررسی و گفتگو قرارگرفت 💢ازجمله از موارد دیگر توافق انتقال گاز در مسیر باکو و تلفیس بود که موربحث قرارگرفت 💢استفاده روسیه ار کریدور زنگزور و پیشرفت کار این کریدور و مزایای آن از جمله موارد گفتگوی دوطرف بود 💢شایان ذکر است که از جمله مواردی که روسیه علاقه مند به گفتگو بود استفاده روسیه از بنادر دریایی آذربایجان در خزر برای کشتیرانی و حمل ونقل بود که مورد گفتگو قرارگرفت. 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
9.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همخوانی سرود ملی جمهوری اسلامی ایران توسط تشریفات ونزوئلا 😄 یه وقت غرب‌پرستا ناراحت نشن بیخ گوش آمریکا سرود ملی ایران داره پخش میشه و این‌ها میخونن! 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️از کشت فراسرزمینی رسیدیم به پالایشگاه داری فراسرزمینی، اونم سه تا کشور: ۱- پالایشگاه سینفوئگس کوبا ۲- پالایشگاه رویای آرمانی بولیوار نیکاراگوئه ۳- پالایشگاه کاردون ونزوئلا این طرح ها قراره میلیاردها دلار ارز وارد کشور کنه! 🔻پ ن : این کشورها خود تحقیر ندارند که بفرمایند دولتهاشون دارن کشورشون رو واگذار میکنند به ایران ..😳 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
⭕️ زیباکلام هم صادق شد 🔻 صادق زیباکلام با نقد براندازی و براندازان جمهوری اسلامی در مصاحبه با جماران گفت: «یک فرد دموکراتیک در اپوزیسیون وجود ندارد. این افراد هنوز به ‌قدرت نرسیده‌اند اینجور صحبت می‌کنند وای به حال روزی که به قدرت برسند! جز تغییرات و تحولات آرام هیچ گزینه دیگری وجود ندارد. باور دارم که با براندازی ما از چاله در آمده و به چاه خواهیم افتاد و مهم‌ترین دلیل این است که اپوزیسیون به جز فحش و توهین و شعارهای توخالی کاری بلد نیست. این رفتار را در منشور همبستگی مشاهده کردید که موضوع کردها موجب شد که در همان جلسه اول دعوا راه بیفتد. در واقع این اپوزیسیون علی‌رغم برخورداری از این همه امکانات حتی در مورد بدیهی‌ترین موضوعات هم فکری نکرده است. شما با یک اپوزیسیون روبه‌رو هستید که نه یک طرح دارد نه برنامه. 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🟥 جنایت هولناک علیه کودکان و زنان در شبوه 🔸 در پی گسترش هرج و مرج امنیتی در استان های اشغالی یمن، تعدادی کودک و زن در یک جنایت هولناک بر اثر انفجار بمب در خانه‌هایشان در استان شبوه کشته و زخمی شدند. این اتفاق در شرایطی است که هرج و مرج امنیتی در استان های جنوبی تحت کنترل نیروهای اشغالگر وجود دارد. 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
♨️ نمایشگاه بین المللی کتاب دوحه آغاز شد ⭕️ 32 امین دوره از نمایشگاه بین المللی کتاب دوحه تحت شعار «بالقراءة نرتقي»، (با خواندن رشد می کنیم) آغاز شد. 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺آشنایی اجمالی با سایت سوباشی و نقش مهم آن در دفاع مقدس پدافند هوایی ارتش در طول دفاع مقدس توانست اطلاعات تمام حملات دشمن را از بدو شکل‌گیری آن بر روی باند و خروج از آشیانه به مراکز دفاعی ارسال کرده و موفق شوند حملات دشمن را خنثی کنند. یکی از مراکز بسیار مهمی که در این تعاملات نقش داشته، سایت راداری سوباشی است. ای سایت مغز اصلی و قلب دفاعی منطقه غرب کشور بوده است 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸