39.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 کارشناس عرب: وقتی از پس یمن بر نمی ایید، چرا برای ایران بی خود رجز میخوانید
🎥 کارشناس عرب: وقتی از پس یمن بر نمی ایید چرا برای ایران بیخود رجز میخوانید؟ / میخواهید با مذاکره ی با ایرانی ها و یمنی ها به نتیجه برسید در حالی که آنها آن قدر مذاکره را طول میدهند که شما خسته شوید و از رو بروید، آنها با آمریکا همین کار را کردند
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اینجا آمریکاست یا کربلا؟
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔺 سالهاست رفته کانادا؛
وطن فروشها هم آنجا خیلی وقت است رجز میخوانند و از براندازی میگویند
بیش از یک سال است که بی غیرت ها هواداران خود در داخل را به آدم کشی و قتل و درگیری مسلحانه دعوت کرده اند، اما حتی یک نفر از بین این جماعت جرات نکرده که یک خش به اموال خاوری بیندازد.
این به کنار
پول تجمع سال گذشته ی این جماعت را هم خاوری داده....!!
هرکجای دنیا بود، فیلم این چیزی که میگفتم را می ساخت: پولِ بخشِ اعظمی از اختلاس ها به جیب رضا پهلوی و مریم منافق و دیگران رفته تا براندازی کنند، اما غیرتش را نداشته اند...
شک دارید؟
این دو اسم را جستجو کنید:
+ مرجانِ آل آقا، همسر مهدی خلجی
+
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂😁🤦♂️
هی میگن تاریخ داریم تاریخ داریم
بعد هرچی بیشتر میکنن میرن پایین، بیشتر به ایران میرسن
اینا ریششون ایرانیه
یه روز با این حقیقت کنار میان
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دمت گرم یا محمد
تو آمدی و به رسم زنده به گور کردن دختران توسط ساکنان حجاز پایان دادی
اشک میریخت
گفتند چرا گریه میکنی ؟
گفت: زمین میکندم، دخترم هم با دست های کوچکش کمکم میکرد و پیشانیم را پاک میکرد
گفتند: خب گریه ات بابت چیست؟
گفت: نمیدانست زمین را برای او میکنم.....
رحمت خدا بر محمد(ص) که آمدنش نجات بخش دختران سرزمین عربستان و پایان دهنده به رسم بی شرفانه ی ساکنان حجاز بود
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
31.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سرخط
🔹 آبروریزی در من و تو : سبا خویی از این شبکه خداحافظی کرد
🔹 لو رفتن شگرد جدید ربع پهلوی برای تیغ زدن براندازها : تشکیل کابینه توسط چاهزاده
🔹 پایگاه پرتاب چابهار رقیب جدید پایگاه های پرتاب موشک آمریکا و روسیه
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟥 دست به دامن شدن عربستان در میدان جنگ به پوشک !
🔸در پی بمبارانهای اخیر ارتش سعودی به استان صعده، مجاهدان انصارالله کلیپی را از یک تانک سعودی منتشر کردند که در آن پوشکهای مصرف شده از سربازان سعودی بوده است.
🔸این ویدیو یادآور کلیپ منتشر شده سربازان آمریکایی دستگیر شده در خلیج فارس و عراق است.
#یمن
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✨واقعا چقدر باید خداوند ابرو و عزت به یک نفر بدهد،که برای کشتن او میلیاردها هزینه کنند و تمام جبهه کفر با تمام تجهیزات و تشکیلات نظامی و اطلاعاتی و عملیاتی پای کار آیند و او را شهید کنند تا دیگر نام و راه او نباشد.
ولی به لطف و خواست خدا؛
بعد شهادت،بیشتر از قبل به دشمنان ضربه بزند و نام و عکس او همچون یک موشک نقطه زن،قلب کفر را نشانه رود!!!
شما وهابی ها از عکس و تمثال حاج قاسم واهمه دارید ،بعد برای سپاه اسلام رجز می خوانید!!
قاسم شهید شده ولی قاسمها در ایران و محور مقاومت بسیارند!!
💫 ایرانی ها هم از این به بعد در ورزشگاهی که بالایش عکس فهد و عبدالله و سلمان است نباید بازی کنند!
اگر سردار شهید ایران یک چهره سیاسی است، این دو هم سیاسی اند و ورود چهره آنها به ورزشگاه عین دخالت سیاست در ورزش است!
✍م.سالاری
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🅰💎بسته تحلیلی خبری روز یمن الاسلام و خلیج فارس
♦️وحشی گری ادامه دار عربستان
🔷براثر حملات مجدّد عربستان به مناطق مرزی استان صعده، ۳شهروند مجروح شدند.
🔷دیروز نیز، ۳ شهروند در حملات عربستان سعودی به شهادت رسیدند که یکی از آنها با شلیک مستقیم دشمن در منطقه "الثابت" در منطقه مرزی "قطابر" و یک شهروند نیز بر اثر شلیک توپخانه متجاوزان سعودی به منطقه مرزی "شدا" به شهادت رسید.
🔷پ.ن: هاری سعودی ها در این چند روز، گریبانشان را خواهد گرفت، بستن فرودگاه صنعاء و این کشتار روزانه در صعده، خودسوزی آل سعود در نفس های آخر خود است که درمانی جز سلام به آرامکو ندارد!
#یمن
#آرامکو
🥷🥷
🔷نخستین سفر یک وزیر اسرائیلی به عربستان سعودی
♦منابع اسرائیلی خبر دادند که «حاییم کاتص»، وزیر گردشگری رژیم صهیونیستی، عازم عربستان سعودی شده است.
♦شبکه ۱۲ رژیم صهیونیستی گزارش داد که او برای شرکت در نشست سازمان جهانی گردشگری سازمان ملل، به ریاض سفر کرده است.
♦این برای نخستین بار است که یک وزیر اسرائیلی به عربستان سفر کرده است. وی ریاست هیأت صهیونیستی را بر عهده دارد.
♦این سفر در حالی صورت گرفته است که مسئولان صهیونیستی و عربستانی درباره عادیسازی روابط بین تلآویو و ریاض سخن گفتهاند.
♦کاتص در این باره گفت: گردشگری، پلی بین ملتهاست و باعث شکوفایی اقتصادی خواهد شد. من برای همکاری در زمینه پیشبرد گردشگری و روابط خارجی اسرائیل، تلاش خواهم کرد».
♦پیش از این هم "الی کوهن"، وزیر خارجه رژیم صهیونیستی، مدّعی شد که توافق عادیسازی روابط میان تلآویو و ریاض، تا اوایل سال ۲۰۲۴ میلادی محقق خواهد شد.
♦"الی کوهن" گفته بود: فکر میکنم این احتمال وجود دارد که در سه ماهه نخست ۲۰۲۴، ما میتوانیم به نقطهای برسیم که جزئیات توافق نهایی شود.
#عربستان
🥷🥷
🔰۹۱ میلیون دینار خسارت در اداره تامین اجتماعی بحرین
🔹اداره تامین اجتماعی بحرین در سال ۲۰۲۲ ، « ۹۱ میلیون دینار» خسارت در قسمت سرمایه گذاری ها این صندوق به ثبت رسانده است .
#بحرین
🥷🥷
♦️دیدار سرلشکر باقری با فرمانده نیروی زمینی ارتش عمّان
🔷«مطر بن سالم البلوشی»، فرمانده نیروی زمینی ارتش عمّان، با حضور در محل ستاد کل نیروهای مسلّح، با سرلشکر پاسدار «محمد باقری»، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان دیدار کرد.
🔷این دیدار در راستای توسعه مناسبات دفاعی و نظامی دو کشور در سطح منطقه صورت گرفت.
#عمان
🥷🥷
🟥 لرزه بر تن مزدوران سعودی_اماراتی
🔸 در پی قطع پروازهای صنعاء به اردن و عدم پرداخت حقوق دولت و کارمندان که عربستان مستلزم پرداخت آن بوده، اکنون نیز انصارالله که اخیرا از موشک های جدید خود رونمایی کرده، عربستان را تهدید به شلیک موشک بالستیک طوفان نموده که اکنون لرزه بر تن همه دشمنان خود انداخته است.
#یمن
🥷🥷
♦بازدید خالد بن محمد بن زاید از پروژه های توسعه در بلگراد
🔷"خالد بن محمد بن زاید آل نهیان"، ولیعهد ابوظبی، در کنار "الکساندر ووچیچ"، رئیسجمهور صربستان، از بازار ساحلی بلگراد و مرکز خرید Galerija در بلگراد، بازدید کرده است.
♦️هیئتها از آبنمای بلگراد بازدید کردند و در مورد ویژگیهای کلیدی توسعه مختلط و ساختمانهای نمادین آن، مانند برج بلگراد، که منظر شهری کشور را بهبود میبخشند و از بازسازی شهری حمایت میکنند، مطلع شدند.
♦️هیئت سه جانبه همچنین از مرکز خرید Galerija که همراه با بلگراد واترفرانت توسط شرکت املاک و مستغلات Eagle Hills Properties مستقر در ابوظبی توسعه یافته است، بازدید کرد که نشان دهنده روابط طولانی مدت امارات با صربستان در بخش های مختلف از جمله سرمایه گذاری، تجارت و اقتصاد است. .
♦️این سفر به عنوان بخشی از سفر کاری "خالد بن محمد بن زاید" به صربستان انجام شد که هدف آن تقویت روابط و ارتقای همکاری بین کشورهاست.
#امارات
🥷🥷
🟥 تهدید سعودی توسط عضو هیئت ملی مذاکره کننده یمن
🔸 «حمید عاصم»، عضو هیئت ملی مذاکره کننده یمن در جلسه ایی اعلام کرد که: اگر از پروازهای فرودگاه صنعا جلوگیری کنند
ما از پرواز فرودگاه عدن جلوگیری می کنیم
آل سعود به لطف خدا پشیمان خواهند شد
#یمن
🥷🥷
♦️سخنان مفتی اعظم یمن در کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی در تهران
🔷"شمس الدّین شرف الدّین"، مفتی اعظم یمن در سی و هفتمین کنفرانس وحدت اسلامی با انتقاد از رفتارهای شعارگونه کشورها در مقابله با اهانت به قرآن گفت: در مسائل مهم اعتقادی نباید با دشمنان اسلام سازش کنیم.
🔷وی با اشاره به اهمیت وحدت مسلمانان در جهان کنونی، تصریح کرد: برگزاری این کنفرانس نقش مهمی در ایجاد وحدت اسلامی و اتّحاد میان پیروان حضرت محمّد(ص) دارد.
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🅱💎بسته تحلیلی خبری روز یمن الاسلام و خلیج فارس
🔷او با بیان این که ملّت یمن، بهای زیادی در این راستا و در دفاع از مسئله فلسطین پرداخت کرده است، تصریح کرد: گناه اصلی ما این است که از رژیم صهیونیستی اعلام برائت کردیم و به روشنی در برابر اسرائیلیها ایستادیم.
#یمن
🥷🥷
🔷بیانیه وزارت خارجه عربستان در خصوص آتش زدن قرآن کریم در سوئد
♦️وزارت امور خارجه عربستان سعودی، جنایت فجیع سوزاندن یک نسخه از قرآن کریم توسط یک افراطی در شهر مالمو سوئد را به شدت محکوم کرد.
♦این وزارتخانه بر موضع عربستان سعودی مبنی بر رد مطلق این اقدامات آشکار که متأسفانه در تعدادی از پایتخت های اروپایی به بهانه آزادی بیان برای تحریک احساسات میلیون ها مسلمان در سراسر جهان به طور سیستماتیک تکرار شده است، مجدداً تأیید کرد.
♦این وزارتخانه بر تقاضای عربستان سعودی از مقامات سوئدی برای رسیدگی فوری به این اقدامات و توقّف این گروه افراطی که در دامن زدن به نفرت و نژادپرستی نقش دارد، تاکید کرد.
#عربستان
🥷🥷
🔷 خوف عربستانی ها از تندیس شهید حاج قاسم سلیمانی!
🔹رسانههای عربی: بازیکنان تیم فوتبال الاتحاد به دلیل وجود مجسمه سردارشهید قاسم سلیمانی در ورودی تونل ورزشگاه نقش جهان اصفهان از حضور در این مسابقه خودداری کردند!
🔹دیدار فوتبال بین تیم های سپاهان اصفهان و الاتحاد برگزار نشد
🥷🥷
#تکمیلی
✍️🏻 ایرانی ها هم از این به بعد در ورزشگاهی که بالایش عکس فهد و عبدالله و سلمان است نباید بازی کنند!
اگر سردار شهید ایران یک چهره سیاسی است، این دو هم سیاسی اند و ورود چهره آنها به ورزشگاه عین دخالت سیاست در ورزش است!
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✳️ برخی از دیدگاه های عارف کامل حضرت آیت الله آقا شیخ عبدالقائم شوشتری (دامت برکاته) درباره مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای( مد ظله العالی) ؛👇
۱_مقام معظم رهبری از جمله کسانی هستند که خداوند به ایشان کمالات و مقامات معنوی را تفضلا" داده است.
۲_ایشان دارای مقام عصمت اکتسابی هستند . ((یعنی عارف خودساخته))
۳_بعد از امام زمان (علیه السلام) ایشان بالاترین مقام را دارا هستند!
۴_ایشان ازجنس انبیاء "علیه السلام"هستند.
۵_اوتاد و ابدال هم باید تابع مقام معظم رهبری باشد.
۶_من کراماتی از رهبری سراغ دارم که اگرلازم شود؛
افشاء وحتی منتشرخواهم کرد.
۷_عارفی که این سه چیز را باهم قبول نداشته باشد؛
موردقبول من نیست؛
نظام،
امام،
شخص رهبری،
۸_بیعت با ایشان رابرای همه ی مومنین لازم وضروری میدانم.
💐🌺🌸🌼🌸🌺💐
🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲
📡
🇮🇷🍃🌺🍃🇮🇷https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دستور رئیس قوه قضاییه برای بررسی عرضه خودرو
🔹اژهای خطاب به رئیس سازمان بازرسی کل کشور برای بررسی سریع برخی موضوعات مطرح در زمینه عرضه خودرو، گفت: در بعضی رسانهها این مقوله مطرح شده که برخی در راستای گران کردن خودرو میخواهند بازار را تشنه کنند و حتی تعبیر «احتکار» را هم در جریدهای ملاحظه کردم.
🔹سازمان بازرسی کل کشور باید در اسرع وقت به این موضوع ورود کند تا چنانچه در این قضیه کوتاهی صورت گرفته به سرعت اصلاح شود و در غیراینصورت، موضوع برای مردم به روشنی تبیین شود.
🔹خیلی واضح است که برای مثال یک خودروساز در بازه زمانی سه ماه چه میزان تولید و چه میزان عرضه داشته است؛ باید با سرعت به این مقوله ورود کرد و موضوع برای مردم روشن و شفاف شود.
🔹اینکه فردی از مردم عادی که از مدتها قبل برای خرید خودرو اقدامات لازم و اعلام شده را انجام داده اما هنوز خودرویی دریافت نکرده است، در رسانهای صحنهای از خودروهای عرضهنشده را مشاهده کند، زمینه دلآزردگی او فراهم میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نوجوان ۱۲ سالهای که با رانندگی تریلی تیتر رسانهها شد؛ دیگر تکرار نمیشود
🔹خبر رانندگی یک پسر ۱۲ ساله با تریلی «ماک» در جاده اردکان به نایین، موجی از واکنشهای مثبت و منفی را در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به دنبال داشت.
🔹واکنش پی در پی مخاطبان ایرنا باعث شد تا سراغ این نوجوان ۱۲ ساله و پدرش برویم و با آنها گفت و گو کنیم و علت این کار غیرقانونی و خطرناک را از زبان خودشان بشنویم.
📋 #اینفوایرنا | کدام زوجها تحت پوشش درمان ناباروری قرار میگیرند؟
🔹آمارها نشان میدهد که حدود ۲۰ درصد از زوجهای کشورمان نابارور هستند و هزینههای هنگفت درمان ناباروری عملا امکان پیگیری درمان برای بسیاری از آنان را غیرممکن کرده بود.
🔹پوشش کامل بیمه درمان ناباروری یکی از ۱۲ خدمتی است که برای اولین بار و به طور کامل در دولتِ مردمی محقق شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اوجی: افزایش کیفیت فرآوردههای نفتی از برنامههای دولت سیزدهم است
وزیر نفت:
🔹در واحد تصفیه گازوئیل پالایشگاه اصفهان، روزانه ۱۶ میلیون لیتر تصفیه گازوئیل انجام میشود.
🔹همچنین امکان تولید روزانه تا ۲۰ میلیون لیتر گازوئیل یورو ۵ فراهم شده است.
🔹کیفی سازی محصولات پالایشگاهها از برنامههای ما در دولت مردمی است و خوشبختانه این امر در پالایشگاه اصفهان با تولید بیش از ۳۰ محصول با استاندارد جهانی محقق شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توضیحات امیر دریادار سیاری درباره رزمایش مشترک پهپادی ارتش
معاون هماهنگکننده ارتش در رزمایش مشترک پهپادی:
🔹هدفهایی در آسمان و زمین مشخص شدند که پهپادها بعد از رصد و دنبال کردن هدف آنها را مورد هدف قرار میدهند.
🔹از فردا مرحله اصلی رزمایش شروع خواهد شد. عملیاتها در روز و شب و در هنگام جنگ الکترونیک برگزار خواهیم کرد.
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت451
ز سعدی
آقا مظفر گفت:
بر فرض حرف شما درست باشه
از کجا معلوم این پرچم که علم کردن پرچم کفر نباشه و بد از بدتر نباشه؟
در جوابش گفتم:
از کجا معلوم این پرچمی که علم شده زمینه ساز قیام امام زمان نباشه و باعث تحقق ظهور نشه؟
_خیلی زیادی امیدواری آبجی
_خدا خودش تو قرآن گفته تا مردم تو خودشون تغییر ایجاد نکنن خدا تو وضعیت شون تغییر ایجاد نمی کنه ما یا حسین گفتیم و پا توی این مسیر گذاشتیم امیدواریم که بتونیم برای تحقق ظهور و رفع ظلم و بیداری اهل دنیا کاری بکنیم خدا هم به نیت عمل ما و پایداری مون نگاه می کنه و کمک مون می کنه
_یه طوری با شور و حرارت حرف می زنی انگار حواست نیست فردا قراره چه اتفاقی بیفته و بابات و پدر شوهرتم معلوم نیست کجان؟
واقعا اگه صبح سحر حکم احمد آقا اجرا بشه باز هم منطقت همینه؟
باز هم همین جوری از این به اصطلاح انقلاب تون دفاع می کنی؟
از حرفش قلبم در هم فشرده شد ولی گفتم:
وقتی الگوی احمد امام حسینه و الگوی من حضرت زینب
حتی اگه ....
آن قدر بغض داشتم که راحت نمی توانستم حرف بزنم و گفتم:
حتی اگه ... احمد ... جلوی چشم خودم .... تیربارون .... بشه ...
اشکم سرازیر شد ولی جمله ام را ادامه دادم:
و .... توی بغل خودم .... جون بده .... ذره ای تو این عقاید .... و ... منطقم ... تردید نمی کنم ....
چون می دونم ... مسیر احمد ... مسیر درستیه
اگه کشته بشه .... شهید میشه .... شهید راه اسلام
احمد چه زنده و چه شهید .... من به خودش ... و راهش ... و هدفش افتخار می کنم
افتخار می کنم که تونستم یک سال و نیم .... کنار یک بنده خوب خدا .... زندگی کنم و همراهیش کنم
آقا مظفر با بی رحمی گفت:
فقط خود خدا می دونه کی بنده خوبشه کی بنده بدش
تا قیامت نشه ما نمی تونیم روی بنده خوب خدا بودن کسی نظر بدیم
با این که هوا به شدت سرد بود ولی آن قدر از حرف هایش عصبانی شده بودم که عرق می ریختم.
در جوابش با عصبانیت گفتم:
بله نمیشه نظر داد ولی روز قیامت که بشه اون لحظه ای که من و شما تو صف حساب محشر تو تاریکی و ظلمت ایستادیم و با هزار ترس و لرز منتظریم به حساب عمل مون رسیدگی بشه و به هر چیزی چنگ می زنیم تا حساب مون آسون بشه احمد با باقی شهدا با سرعت برق و باد از بالای سر ما پرواز کنان به سمت بهشت میرن و ما هم با حسرت فقط نگاه شون می کنیم
آقا مظفر عصبانی نفسش را بیرون داد و سکوت کرد.
من هم با دلی به درد آمده از زخم زبان هایش به جای نفرین دعا کردم خدا هم او را هدایت کند هم اگر قرار بر شهادت احمد و جدایی ماست به من صبری دهد تا بتوانم زخم زبان ها را بعد از احمد تحمل کنم و زبان به شکوه و زاری باز نکنم
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید شادیفر صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت452
ز_سعدی
سر کوچه آقاجان که توقف کرد به سختی توانستم با وجود زخم زبان هایش از او تشکر کنم و پیاده شوم.
برف روی زمین نشسته بود و در تاریکی با احتیاط قدم بر می داشتم تا بچه به بغل زمین نخورم.
با وجود سرمای زیاد هوا مادر نگران دم در خانه به انتظار ایستاده بود.
سلام که کردم متوجهم شد.
با دیدنم جلو آمد و با نگرانی گفت:
هیچ معلوم هست از صبح تا حالا کجا رفتین؟
چه قدر دیر اومدین؟
چی شد؟
با بغض گفتم:
هیچ چی ...
مرا بغل گرفت و گفت:
امیدت به خدا باشه ... شاید تا صبح یک فرجی شد ...
هق هق گریه ام را وسط کوچه در بغل مادرم رها کردم و او در حالی که نوازشم می کرد پا به پایم گریست و در میان گریه هایش دلداری ام می داد و از من می خواست به خانه برویم.
او هم مثل من لباس گرم نداشت و معلوم تئنبود از کی نگران دم در ایستاده است.
به سمت خانه قدم برداشتم که پرسید:
آقات کجاست؟
بینی ام را بالاکشیدم و با صدای گرفته ام گفتم:
نمی دونم.
مادر در حیاط را بست و گفت:
حتما با حاج علیه درسته؟
باز هم در جوابش گفتم:
نمی دونم
به سمتم چرخید و گفت:
یعنی چی نمی دونی؟ تو رو آوردن رسوندن خودشون رفتن یک کاری بکنن دیگه
نمی دونم یعنی چی؟
با بغض گفتم:
کاش این طور بود مادر ...
مادر خشک زده به من نگاه دوخت و گفت:
درست حرف بزن ببینم چی شده
در حالی که اشک هایم روی صورتم می ریخت گفتم:
من الان با آقا مظفر اومدم خونه ...
از صبح نه از آقاجان خبر دارم نه از حاج علی ...
نمی دونم کجان و چه اتفاقی افتاده
مادر بهت زده نگاه به من دوخت و گفت:
یعنی چی نمی دونی؟
مگه تو با آقاجانت و حاج علی نرفتی؟
آقا مظفر کجا بوده که تو رو بیاره خونه
چی میگی تو؟
از صدای صحبت من و مادر خانباجی و حمیده و راضیه به حیاط آمدند.
نمی دانم از ضعف و غلبه سرما بود
یا از تب داغی که دلم را می سوزاند دیگر توان سر پا ایستادن و حرف زدن نداشتم و فقط خودم را نگه داشتم که به صورت بر زمین نیفتم و علیرضا آسیبی نبیند
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید ستاری صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت453
ز_سعدی
چند روزی در بستر بیماری افتادم.
تب داشتم و همه وجودم در تب می سوخت.
بیش از همه دلم می سوخت.
بابت بی خبری از آقاجان و حاج علی.
بابت این که نمی دانستم آیا الان باید عزادار از دست دادن احمد باشم یا هم چنان امیدوار باشم و برای دیدن دوباره اش دعا کنم و شوق داشته باشم.
دیگر نمی دانستم باید چه کار کنم.
ترجیح می دادم در تب بسوزم و در خواب و بی خبری به سر برم.
سر پا شدنم مصادف با پایان تحصن در بیمارستان شاه رضا شد.
محمد علی و محمد امین که تازه از تحصن برگشته بودند همراه محمد برادر احمد در جست و جوی آقاجان و حاج علی بر آمدند.
بعد از چند روز بالاخره خبر دار شدیم آقاجان و حاج علی توسط ساواک بازداشت شده اند و معلوم نیست کی دوباره بتوانیم آن ها را ببینیم.
روز های به شدت سخت و بدی برای هر دو خانواده بود.
هیچ کس حال خوشی نداشت.
هیچ کس نمی دانست چگونه دیگری را دلداری دهد.
در آن روزها ترجیح دادم به جای ماندن در خانه آقاجان به خانه حاج علی بروم و پیش زینب و حمید باشم.
این دو بچه بیش از هر زمان دیگری به محبت و توجه نیاز داشتند ولی کسی را نداشتند.
مادرشان که از دنیا رفته بود، از سرنوشت پدر و برادرشان خبری نبود، زکیه که هم چنان در سفر بود و برنگشته بود، محمد برادرشان هم در جستجوی خبری از احمد و راهی برای آزادی حاج علی بود و وقتی نمی کرد به حال این دو بچه رسیدگی کند.
بودن من در کنار زینب و حمید برای روحیه هر سه مان خوب بود.
آن قدری که دلم برای زینب و حمید می سوخت و نگران شان بودم نگران
آینده علیرضا نبودم.
شب که می شد وقت خواب زینب سر روی پایم می گذاشت و می خوابید.
حرفی نمی زد گله و شکایتی نمی کرد ولی همیشه از اشک چشمش نمی را روی لباسم حس می کردم.
حمید که تنها 9 سال داشت برای مراعات محرم و نامحرمی زیاد نزدیکم نمی شد
بافاصله کمی از زینب بالشت می گذاشت و می خوابید و سعی می کرد مرا دلداری دهد.
چقدر این مدت این پسر عوض شده بود.
با وجود سن کمی که داشت تمام تلاشش را می کرد برای من، زینب و علیرضا پشت و پناه باشد.
پسری که تا چند ماه پیش جز تیله بازی در کوچه، بالا رفتن از دیوار و درخت و شکار گنجشک و پرنده ها کار دیگری نداشت، پر از شور و شیطنت و نشاط بود و کسی حریفش نمی شد حالا دیگر کودکی و شورش را کنار گذاشته بود و مانند یک مرد کامل رفتار می کرد.
نیمه دی ماه بود که بالاخره آقاجان و حاج علی آزاد شدند.
رژیم برای آرام کردن مردم هر از چند گاهی زندانیان سیاسی را آزاد می کرد و بالاخره بعد از حدود سه هفته آقاجان و حاج علی برگشتند
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید بروجردی صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت454
ز_سعدی
من در خانه حاج علی بودم و نمی دانستم برای دیدن آن ها باید همان جا بمانم یا به خانه آقا جان بروم.
زینب و حمید هم شوق و ذوق فراوانی داشتند و دم در به انتظار حاج علی ایستاده بودند.
هرچند به خاطر آزادی آقاجان و حاج علی خوشحال بودم اما ته دلم دوست داشتم آزادی احمد را به چشم می دیدم.
همه چیز را سرنوشتم را به خدا سپرده بودم اما همه وجودم تمنای به خدا شده بود که کاش همراه آقاجان و حاج علی احمد هم برگردد.
آرزویی که از نظر همه محال بود چون هیچ جا خبری از احمد و سرنوشتش نبود ولی برای خدا کاری نداشت محال و غیر ممکن را ممکن کند.
با همین آرزوی محالی که در دل داشتم موهایم را شانه زدم و بهترین روسری و لباسم را پوشیدم.
لباس نویی بر تن علیرضا کردم و چادر پوشیده به حیاط رفتم.
زینب که بی قرار بود گفت:
چرا نمیان؟
به رویش لبخند زدم و گفتم:
معلوم نیست کی بیان.
هر وقت بیان میان توی خونه. هوا سرده بیایین بریم تو منتظر بمونیم
زینب سر بالا انداخت و گفت:
دوست دارم وقتی بابام میاد بدوم برم استقبالش دلم براش یه ذره شده
رو به سمت من کرد و پرسید:
به نظرت داداش احمد هم آزاد می کنن؟
نمی دانستم چه جوابی بدهم. سکوت کردم که گفت:
خدا کنه داداش احمد هم همراه آقاجان بیاد.
دلم براش یک ذره شده
داداش احمد که بیاد همه غم و غصه ها از دل مون میره
نگاه از زینب گرفتم تا اشکی که در چشمم می جوشید را نبیند.
نگاهم را به آسمان دوختم و در دل به خدا التماس کردم:
خدایا چی میشه به خاطر دل این دختر معجزه کنی؟
با صدای در زینب و حمید به سمت در دویدند و من هم آهسته پشت سرشان به راه افتادم.
با باز شدن در و آن چه که دیدم سر جایم خشکم زد
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید شیدا صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت455
ز_سعدی
حاج علی با تنی تکیده و ملول در حالی که زیر بغلش را آقاجان و محمد آقا کرفته بودند و می لنگید وارد حیاط شد.
نه فقط من زینب و حمید هم سر جای شان خشک شان زد.
آقا حیدر، زیور خانم، مهتاب خانم همه بهت زده نگاه به حاج علی دوخته بودند.
از آن حاج علی با آن هیکل و ابهت چیزی نمانده بود.
بسیار پیر و خمیده و ملول به نظر می رسید.
زیور خانم که هق هقش بلند شد آقا حیدر جلو رفت و گفت:
آقا الهی من قربون تون برم چرا این جوری شدین شما؟
مگه چه بلایی به سرتون آوردن؟
حاج علی نیم نگاهی به من انداخت و با گریه رو به آقا حیدر گفت:
آقا حیدر خونه خرابم کردن .... خونه خرابم کردن.
آقا جان زیر بغل حاج علی را رها کرد و به سمت من آمد.
بی هیچ حرف دیگری مرا بغل گرفت و فقط مدام به منی که بهت زده به حاج علی نگاه دوخته بودم می گفت:
آروم باش بابا .... آروم باش ...
من آرام بودم چرا می خواست آرام باشم؟
زینب با گریه پرسید:
بابا جان چی شده؟ شما چی دارید میگید؟
حاج علی این بار با صدای بلند تری گفت:
خونه خراب شدم بابا ... کمرم شکست ....
خودم را از بغل آقاجان بیرون کشیدم و نگاه خیس از اشکم را به صورت آقاجان دوختم و لب زدم:
احمد شهید شده؟
آقاجان نگاه از من گرفت و آه کشید.
بین آقاجان و حاج علی نگاه چرخاندم و دوباره پرسیدم:
احمد شهید شده؟
دوباره آقاجان سکوت کرد که گفتم:
آقاجان راستش رو به من بگید ....
آقاجان که به تایید سر تکان داد انگار فرو ریختم.
ایستاده بودم اما از درون فرو ریختم.
حس کسی را داشتم که از بالای بلندی سقوط می کند.
بار ها و بارها به این که این خبر را بشنوم فکر کرده بودم اما هرگز تصور نمی کردم این قدر شنیدن این خبر سخت و تلخ باشد.
چرا با شنیدن این خبر هنوز زنده بودم؟
چرا نمی مردم؟
چرا جهان از حرکت نایستاد؟
چرا هنوز قلبم می تپید؟
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید حجی قربان دوست آبادی صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت456
ز_سعدی
آیه استرجاع را زیر لب زمزمه کردم:
انا لله و انا الیه راجعون.
پاهایم می لرزید و دیگر توان تحمل وزنم را نداشت.
علیرضا در بغلم بود و همه وجودم می لرزید.
باید با شنیدن این خبر می مردم اما علیرضا چه؟
انگار دیگر نه صدایی می شنیدم و نه درکی از آن چه می دیدم داشتم.
ایستاده بودم و سعی می کردم محکم باشم.
حرف های آقا مظفر در گوشم تکرار می شد:
اگه حکم احمد آقا اجرا بشه باز هم منطقت همینه؟
نباید ضعف نشان می دادم.
نباید فغان می کردم
باید محکم می بودم.
باید زینب وار رفتار می کردم
حتی دلم نمی خواست اشک بریزم.
علیرضا را از بغلم گرفتند و آقاجان دوباره مرا بغل گرفت.
مرا بغل گرفت و گریست و من خشک و بی روح بی هیچ عکس العملی در بغل او بودم.
تمام خاطراتم با احمد از جلوی چشمم می گذشت.
لبخند هایش، حرف های زیبایش، صدای دلنشینش، محبت هایش، تلاش ها و شرمندگی هایش
نکند فراموشش کنم؟
نکند نقش صورتش را فراموش کنم؟
نکند گوش هایم به نشنیدن صدایش عادت کند؟
او که نبود دیگر چه کسی مرا عروسک صدا می زد؟
به شوق دیدن و آمدن چه کسی باید روز ها را شب می کردم؟
چشم بستم.
چه قدر تصور دنیا بدون احمد ترس داشت.
واقعا شهید شده بود؟
تردید داشتم.
در بغل آقاجان پرسیدم:
از کجا می دونید شهید شده؟ شاید ... شاید ...
آقاجان مرا به خود فشرد و گفت:
باورش سخته دخترکم
کاش قابل انکار بود ولی نیست ...
حاج علی به چشم خودش دیده ... بیخود که به این وضع نیفتاده
دوباره چشم بستم.
واقعا شهید شده بود.
واقعا رفته بود و مرا تنها گذاشته بود؟
صدای در حیاط آمد و خانواده ام سیاه پوش همراه اهالی محل وارد حیاط شدند.
انگار همه از شهادت احمد خبر دار شده بودند که شیون کنان آمدند.
یکی زینب را بغل گرفت یکی علیرضا را یکی حمید را و یکی من را
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید ناصرالدین باغانی صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت457
ز_سعدی
همه در حال شادی برای بازگشت امام به میهن بودند و من همراه آقاجان، علیرضا، حاج علی و خانواده اش راهی یکی از قبرستان های اطراف مشهد بودیم.
جایی که احتمال داشت احمد آن جا دفن شده باشد.
بیش از یک ماه از شهادت احمد گذشته بود و دنیا برای من تمام شده بود.
زندگی جریان داشت ولی دنیا برایم جذابیت و قشنگی نذاشت.
فقط به خاطر علیرضا روی پا بودم و خودم را محکم و با صلابت نشان می دادم.
من به راه احمد و هدفش ایمان داشتم باید راهش را ادامه می دادم و پسرش را طوری تربیت می کردم تا مثل او و بهتر از او شود.
تنهایم گذاشته بود ولی می دانستم هر کجا کم بیاورم هوایم را دارد.
ماشین که از حرکت ایستاد پیاده شدیم.
آقاجان به سمت نقطه ای در انتهای قبرستان رفت و گفت:
این جاست.
با چشمی گریان و قدم هایی لرزان به همان سمت به راه افتادم.
حاج علی نگاهی چرخاند و گفت:
این جا که قبری نیست ... مطمئنی؟
آقاجان به تایید سر تکان داد و گفت:
آره حاجی ... اهل روستا تایید کردن که شبونه اومدن این جا چند نفر رو خاک کردن
هم قبر کن قبرستون هم یکی دیگه از اهالی روستا می گفت با چشم خودشون دیدن حداقل ده نفر رو این جا خاک کردن و هیچ نشونی براشون نذاشتن
حاج علی روی خاک نشست و گفت:
بابا جان داغت به دلم کاش قبرت یک نشونی داشت ...
حاج علی با صدا گریست و صدای هق هق بقیه هم بلند شد.
به روی خاک نشستم و به قبر های بی نام و نشانی چشم دوختم که حتی از سطح خاک هم کمی برجسته تر نبود.
به صورت علیرضا که غرق خواب بود چشم دوختم.
وقتی بزرگتر شود و سراغ پدرش یا نشانی از او را بگیرد چه جوابی به او بدهم؟
هوا سرد بود و سوز سرما تن های داغ دیده مان را می لرزاند و صورت های خیس از اشک مان را می سوزاند.
همه سوار ماشین شدند و فقط من و حاج علی نشسته بودیم.
آقاجان به سمتم آمد و خواست بلندم کند که علیرضا را به بغلش دادم و گفتم:
بذارید یکم دیگه بشینم ...
آقاجان گفت:
هوا سرده بابا .... سرما میخوری ...
با التماس گفتم:
فقط چند دقیقه ...
آقاجان علیرضا را بغل کرد و رفت و من به مرور خاطراتم با احمد پرداختم.
نباید فراموش می کردم چه روزهای زیبایی برایم ساخت و چگونه روح مرا بزرگ کرد.
حاج علی هم از جا برخاست و صدایم زد:
رقیه جان بابا ... پاشو بریم ...
از جا برخاستم و به سمتش چرخیدم و برای بار هزارم از او پرسیدم:
میشه بگید چه جوری شهید شد؟
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید احمد نظیف صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت458
ز_سعدی
حاج علی آه کشید و گفت:
چند بار دیگه هم پرسیدی گفتم که در موردش سوال نکن
بدونی یا ندونی چه فرقی به حال تو یا احمد داره
اشکم را پشت دست پاک کردم و گفتم:
به حال من خیلی فرق داره
_آره فرق داره ... خیلی هم فرق داره ....
نفسش را با صدا بیرون داد و نگاه به آسمان دوخت و گفت:
بدونی آتیش می گیری ... ندونی بهتره
با چشم های خیسش به من نگاه دوخت و گفت:
احمد رفت ولی تو زنده ای نفس می کشی باید سال ها زندگی کنی
_من با یاد احمد نفس می کشم و زندگی می کنم
_باید فراموشش کنی
_هر وقت شما فراموشش کردین منم فراموشش می کنم
_من پدر احمدم ... احمد پاره تنم بود
_منم زن احمدم ... احمد همه وجودم بود
حاج علی به قبر های بی نام و نشان نگاه دوخت و آه کشید.
چند لحظه ای سکوت کرد و بعد گفت:
هیچ وقت نخواه از شهادتش برات بگم .... هیچ وقت
با گریه گفتم:
این حق منه که بدونم ...
حاج علی تیز نگاهم کرد و گفت:
حقت نیست که جیگرت رو پاره پاره کنم
با التماس گفتم:
بابا علی به کی قسم تون بدم؟
بگید ... حداقل بگید یکم دل خودتون آروم بگیره ... دارید دق می کنید
حاج علی آه کشید و چشم هایش را به هم فشرد و گفت:
کاش دق کنم و این زجر تموم بشه
کاش دق کنم و یادم بره که من ... زجرکش شدن پسرم رو دیدم
ولی پا به پاش جون ندادم
حاج علی با صدا گریست.
من هم گریستم.
حاج علی به سمت قبر ها نگاه دوخت انگار دیگر نمی توانست سکوت کند و گفت:
دلت میخواد چی بگم برات؟
از این بگم که تمام صورتش رو سوزونده بودن؟
یا از این که تمام بدنش جای سوختگی داشت و زخماش عفونت کرده بود و
از شدت عفونت بدنش بوی گند می داد
در حالی که شانه هایش از شدت گریه می لرزید گفت:
اون قدر بوی گند می داد که من باباش هم نمی تونستم نزدیکش بشم
اون قدر وضع زخماش خراب بود که نمی شد دستش زد لمسش کرد بغلش کرد
کنارش بودم ولی داغ بغل گرفتنش به دلم موند ...
حاج علی آه کشید و با گریه گفت:
خدا می دونه چه دردی می کشید .... خدا می دونه چی کشید
برای این که عذابش بدن تا خود صبح منو جلوی چشمش زدن و شکنجه دادن
خوب بود که تو فرار کردی و رفتی وگرنه از این نامسلمونا بعید نبود برای عذاب دادن احمد بلایی سرت بیارن ....
خوب شد رفتی و ندیدی با احمد چه کرده بودن ...
نمی دونم چرا تیربارونش کردن ...
نیازی نبود تیربارونش کنن....
چیزی از احمد نمونده بود خودش داشت تموم می کرد ولی کردن ...
جلوی چشمم اونو با چند نفر دیگه به گلوله بستن و شهیدش کردن ...
خدا ازشون نگذره که روی همه حرومیا رو سفید کردن
حاج علی با زانو روی خاک افتاد و با صدای بلند گریست همه از ماشین ها پایین آمدند و به سمت حاج علی که
بر سرش می زد دویدند تا آرامش کنند و من در حالی که احمد را در آن حال تصور می کردم روی خاک سرد قبرستان نشستم و اشک ریختم.
از شنیدن آن چه بر سر احمد آمده بود جگرم پاره پاره شد
چه زجری و چه دردی کشیده بود تا به آرمانش که پیروزی اسلام و انقلاب بود برسد.
احمد نبود ولی هدفش که پیروزی اسلام و انقلاب بود محقق شده بود.
کاش احمد و سایر شهدا بودند و نتیجه مبارزه شان را می دیدند.
کاش برگشت امام را بوی خوش بهار آزادی و انقلاب را استشمام می کردند.
پایان فصل اول
🇮🇷هدیه به روح مطهر برادران شهید سید مهدی و سید صائب محمدی صلوات🇮🇷
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عزیزان دل سلام
رمان یکسالونیمباتو با همه ضعف هایی که داشت، با همه بی نظمی های من توی نوشتن تمام شد.
ممنونم که همراهم بودید و وقت گذاشتید خوندید و همراهی کردید.
از خانم سراب میم هم بی نهایت سپاسگذارم که اعتماد کردند و این فرصت رو به من دادن تا بتونم به عنوان یک نویسنده فعالیت کنم
از همه کسانی که با نقد هاشون به بهتر شدن رمان کمک کردند متشکرم
امیدوارم همه تون منو حلال کنید.
ان شاء الله اگر عمری باشه و توفیق باشه فصل دوم این رمان رو با حال و هوای دفاع مقدس و اتفاقات دهه شصت می نویسم و امیدوارم به دعا و همراهی شما عزیزان بتونم به بهترین نحو قلم بزنم و حق مطلب رو به جا بیارم.
کپی ذخیره سازی و استفاده از رمان به هر صورت آزاده ببخشید پر حرفی کردم
هر نقدی از ابتدای رمان تا انتهاش داشتید توی گروه نقد مطرح کنید که بسیار کمک کننده است. من از هیچ نقدی ناراحت نمیشم در آخر حلال کنید،
التماس دعا و خدانگهدار
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
جزئیات عفو مقام معظم رهبری به مناسبت میلاد پیامبر (ص) و امام صادق (ع)
حجتالاسلام والمسلمین رحیمی معاون قضایی قوه قضائیه:
🔹در این مرحله ۲ هزارو ۲۸۴ نفر که پرونده آنان در کمیسیون عفو و بخشودگی بررسی شده بود، شرایط استحقاق عفو را داشتند اسامی آنان پس از تایید و ارسال ریاست قوه قضاییه به محضر مقام معظم رهبری، مورد موافقت ایشان قرار گرفت.
🔹از مجموع ۲ هزارو ۲۸۴ نفر مشمول عفو و تخفیف مجازات در این مرحله هزار و ۱۷ نفر منتهی به آزادی و مختومه شدن پرونده آنان و هزارو ۲۶۷ نفر باقیمانده مشمول تخفیف مجازات شدند.
🔹از مجموع افرادی که در این نوبت مشمول عفو شدهاند، ۲ هزار و ۴ نفر پرونده آنان مربوط به دادگستریها و محاکم عمومی و انقلاب، ۲۴۷ نفر مربوط به سازمان تعزیرات حکومتی و ۳۳ پرونده دیگر مربوط به سازمان قضایی نیروهای مسلح بود.
🔹 ۵۲ نفر از افرادی که در این دوره مشمول عفو شدهاند مجازات قطعی آن اعدام بود که با تخفیف مجازات آنان به حبس تغییر کرده است، ۴۱ نفر از محکومان اتباع بیگانه از کشورهای مختلف، ۱۳ نفر محکومین پروندههای امنیتی و ۲۳۷ نفر زن بودهاند.
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سپیده رشنو در جلسه دادگاه حضور نیافت/رأی پرونده هفته آینده صادر میشود
🔹️مرکز رسانه قوه قضاییه، صبح امروز دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲ دادگاه رسیدگی به اتهامات سپیده رشنو در مجتمع قضایی ارشاد برگزار شد.
🔹️با توجه به عدم حضور رشنو در دادگاه، وکیل وی لایحه دفاعی خود را به شعبه رسیدگی کننده پرونده ارائه کرد.
🔹️براساس اعلام قاضی، رأی پرونده هفته آینده صادر خواهد شد.
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
عیدانه معاون علمی رئیسجمهور به پژوهشگران دانشگاهی و دانشبنیان
🔹دهقانی فیروزآبادی خبر از حمایت ۳ میلیارد تومانی بنیاد ملی علم ایران از پژوهشهایی داد که بتوان از رهگذر آن به محصولی رسید که تا به حال در جهان تولید نشده و یا تکنمونه است.
🔹پژوهشگران علمی در دانشگاهها و شرکتهای دانشبنیان مخاطبان این حمایت ۳ میلیارد تومانی بهشرط ارائه پژوهشهای اصیل برای رسیدن به محصولی بدیع هستند.
.
#کانال_عاشقان_ولایت
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺