گاهی وقتا آبجیم حرفایی رو که باید به یک خانم میزد به من میگفت من هم متقابلا بهش اعتماد میکردم و از خودم بهش میگفتم
تو کل فامیل که چه عرض کنم
بین دوست و آشنا هم پیچیده بود که اسماعیل و سارا رفیق همن و بدون هم نمیتونند زندگی کنند. خدا میدونه وقتی سارا ازدواج کرد. چه قدر برام سخت گذشت
داشتم مداحی گوش میدادم که ناصر وارد اتاقم شد
+بیداری؟
-آره تو چرا نخوابیدی
+داشتم اتاقمو مرتب میکردم حسابی خاک گرفته این چهل روز
خندم گرفت ناصر هم به درد من مبتلا بود
-بابا نیومد از حموم بیرون
+نه بابا تو که بابا رو میشناسی چهار ساعت یه دوش گرفتنش طول میکشه حالا حالاها بیرون نمیاد. راستی مامان بهت گفت عمه مریم فرداشب میخواد بیاد اینجا
با شنیدم اسم عمه مریم از جام پاشدم و باتعجب گفتم
-نه مامان حرفی بهم نزده. چیزی شده؟؟
+چیز خاصی نشده میاد برای همون حرفای تکراری
عمه مریم تداعی یه قهر بیسابقه تو فامیلمونه اونم بابت مخالفت ازدواج من و دخترش
از قضا عمه مریم پیشنهاد ازدواج من و فاطمه رو به بابا میده و بابا هم که از ازدواج فامیلی خوشش نمیاد بهونه میکنه که اسماعیل داره درس میخونه و هنوز بچهست
دخترعمم خدایی خیلی دختر خوبی بود اما مگه میشد رو حرف پدر مادر حرف زد وقتی میگن نه یعنی نههههه حرفم نباشه
-مگه بابا جوابشونو نداده ؟ چرا؟
-ولی تو چی؟
-من چی؟؟
+تو نمیخوای نظر بدی؟؟
-دلت خوشه ناصر جان. درمورد چی نظر بدم وقتی مامان بابا تو خصوصیترین مسئلهی آدم دخالت میکنند
-خاک بر سرت اسماعیل که حتی نمیتونی برای آیندهت تصمیم بگیری
با عصبانیت از جام پاشدم
و گفتم
-مواظب حرف زدنت باش ناصر. تو میگی چی کار کنم؟ داد بکشم؟ دعوا راه بندازم؟ هوار کنم؟ که چرا با ازدواج من و فاطمه مخالفت کردین؟ بعد اونوقت فکر میکنی زندگی که با دعوا شروع بشه عاقبت خوشی داره؟
-من که نمیگم صداتو ببر بالا. من میگم اگه فاطمه رو دوست داری چرا سعی نمیکنی بهش برسی
با این حرف ناصر بغضم گرفت
-تو چی میفهمی از دوست داشتن بچه جون چی میفهمی چه قدر سخته بخاطر پدر مادرت چون دوستشون داری از دلت از خواستهت از همه چی بگذری تا پدر مادرت ناراحت نشن. من از خیلی چیزا گذشتم نه بخاطر خودم بلکه بخاطر مامان. دیگم درمورد این موضوع صحبت نکن نمیخوام چیزی بشنوم
ناصر که از برخوردم شُکه شده بود گفت
-لیاقتت یکی مثل خودته
و بدون خداحافظی از اتاقم رفت بیرون
اشکامو پاک کردم و رو تختم دراز کشیدم دام میخواست بخوابم ولی دلم برای بابا تنگ شده بود منتظر موندم تا از حموم بیاد بیرون ببینمش بعد بخوابم
صدای بابا که داشت با ناصر احوالپرسی میکرد بلند شد
از اتاقم رفتم بیرون
بابا طبق معمول ریشش و شش تیغه کرده بود
-بابااااا؟؟
+جانم پسرم
-باز که زشت شدی. چند بار بگم ریش بهت میاد نزن اون لامصبو
بابامم طفلی گفت
-فعلا بیا ماچ بده که حسابی دلم برات تنگ شده غُر زدنت باشه برای بعد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ازعشق_تاپاییز
قسمت ۱۹
از بس خسته بودم سریع خوابم برد
بعد از نماز صبح به مامان گفتم ساعت ۸ بیدارم کنه باید برم حوزه برای ترم تابستونم انتخاب واحد کنم
حول حوش هشت و نیم، نُه صبح بود که بعد از صبحانه خونه رو به قصد حوزه ترک کردم
ناصر بخاطر گردگیری و نظافت دیشب اتاقش خسته بود و من ناچار تنها حوزه رفتم
چون تابستون بود حوزه خلوت بود
یه نگاهی به تابلو اعلانات زدم و برنامه امتحانی رو روی کاغذ نوشتم مشغول خواندن و نوشتن برنامه بودم که صدای آقای شادمانی نگهبان حوزهمون من و به خودش جلب کرد
یه پیرمرد مهربون و دوستداشتنی که از اتباع خارجی بود. خیلی مهربون و مقیّد. یادمه سحر قبل از طلبهها بلند میشد و نمازشب میخوند. اهل غیبت و دروغ و این چیزا نبود
نمیدونم چی از من دیده بود که به قول خودش این قدر دوستم داشت.
بعد از صحبت با آقای شادمانی
یه چرخی تو حوزه زدم کارگرا مشغول کار و بنّایی بودن . بقول یکی از طلبه ها یکی حرم امام رضا یکی هم حوزه امام صادق دائمالبنایی بود و راستم میگفت یه روز نبود که بنایی نباشه تو حوزه، دائم در حال ساخت و ساز بودیم.
نزدیک اذان ظهر شده بود.
نماز ظهرمو رفتم مسجد جامع خوندم اینم بگم که بعد از نماز رفتم بازار و گوشی که ناصر بهم داده بود و تعمیر کردم. یه گوشی کشویی که اون زمان تو بورس بود اون زمان با اصرار خواهر برادرام که می گفتند الان همه گوشی دارند چرا تو نداری مجبور شدم گوشی بخرم خیلی دوسش داشتم ؛ یک گوشی شیک و نقلی که اکثر خاطراتمو باهاش ثبت و ضبط کردم.
کارم کم کم تموم شد و من با اتوبوس رفتم خونه
کلید خونه رو که انداختم ،
به یه جفت کفش زنونه مواجه شدم کفشای عمه مریم بود اما بابا که گفت قراره شب بیاد خونمون نه لنگ ظهر
ناصر با شنیده شدن بستن در اومد به استقبالم
-سلام
-سلام عمه اومد؟؟
-اره
-تنها اومد؟؟
ناصر که از ماجرای دیشب هنوز از دستم ناراحت بود گفت
-پس میخواستی با کی بیاد تنهاست دیگه
یه دستی به سر و صورتم کشیدمو از ناصر پرسیدم
-من تیپم خوبه ؟؟
ناصر هم بدون اینکه جوابمو بده رفت تو هال و کلی خورد تو ذوقم
با گفتن یاالله و بسم الله وارد هال شدم
عمه و مامان و بابا داشتن با هم صحبت میکردند. با دیدنم عمه استقبال گرمی ازم نکرد معلوم بود از چیزی ناراحته منم بعد از احوال پرسی و روبوسی با عمهخانم سمت اتاقم رفتم
هنوز دستم به دستگیره در اتاق بود
که عمه گفت
-بشین اسماعیل کارِت دارم
_چشم لباسامو عوض کنم خدمت میرسم
تو اتاقم رفتم و سریع لباس راحتی هامو پوشیدم و به بقیه پیوستم.
_خوبی عمه خوش اومدی. راه گم کردین بچهها چطورن مشتاق دیدارتون بودیم
عمه با صدای خشکی که انگار به زور داره تحملم میکنه گفت
-از احوالپرسی های شما. از تو که طلبهای انتظار بیشتری میره به عَمّت سر بزنی
-بله حق با شماست عمهجون
این و گفتم و با خنده ای زورکی به پدر و مادرم نگاه کردمو گفتم
-خب دیگه چه خبر گفتین کارم دارین
عمه که تا اینجای ماجرا حتی درست هم نگاهم نکرده بود سمت من چرخید و گفت
-بابات راست میگه؟؟
شوکه شدم نگاهی به بابام انداختم و باتعجب پرسیدم
-بابام چی میگه؟
-پرسیدم حرفای بابات چهقدر واقعیت داره؟؟
-کدوم حرفا عمه خب به منم بگید بفهمم
نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ازعشق_تاپاییز
🍄قسمت ۲۰
بابام خواست سر صحبت و باز کنه که عمه پرید وسط حرفش و گفت
-بابات میگه این تویی که مخالف ازدواج با فاطمهای. میگه خودش و مادرت هیچ مخالفتی ندارن و مخالفت فقط از ناحیه توئه
دنیا رو سرم خراب شد
یه لحظه احساس ضعف شدیدی بهم دست داد. آخه بابا چطور میتونه اینقدر بیانصاف باشه که همه کاسه کوزه ها رو سر من خراب کنه. خودش... مامان....
همه میدونند که من دختر عممو دوست دارم اما..... تو دلم گفتم خیلی نامردی بابا...تو فکر بودم
که صدای عمه بلند شد
-چرا ساکتی؟
-چی بگم عمه جون
-بگو این حرفا چهقدر صحت داره؟
نگاهی به بابام انداختم
برای اولین بار نگاه اخمالودی بهش انداختم کمی مکث کردم یه حسی بهم میگفت
الان بهترین فرصته فقط کافیه به عمه بگم بابا دروغ میگه اون وقت بابا مجبور میشه با ازدواج من و فاطمه موافقت کنه.
اما من خوب پدرمو میشناسم اون و مامان یهدنده و لجبازن مرغشون هم یه پا داره
شاید من تبرئه بشم
اما رابطهی خواهرو برادر بدجور شکرآب میشه و بهم میخوره اما اگه خودم رو فدا کنم فوقش عمه بامن قهر میکنه اما با برادرش نه
ولی چطور میتونستم دروغ بگم
من که خوب میدونم بابام مخالفه همه میدونند که من و فاطمه همو دوست داریم. خدای من بدجور سر دوراهی قرار گرفتم کاش همه اینا خواب باشه. یه طرف پدرمادرم یه طرف عمه و دخترش
-اسماعیل؟؟؟
-جانم عمه
-به چی فکر میکنی چرا جوابمو نمیدی؟؟ نکنه؟؟
حرف عمه رو بریدم با اینکه باب میلم نبود
اما مجبور شدم دروغ بگم دروغی که سالها تاوانشو تنهایی پس دادم. یه نگاه به بابام انداختم
و گفتم
-آره عمه حق با بابامه من فعلا میخوام درس بخونم یعنی هنوز آمادگی تشکیل زندگی رو ندارم امیدوارم درکم کنید
دیگه نمیتونستم حرف بزنم
یک کلمه دیگه، منجر به شکستن بغضم میشد. از جام پاشدم و رفتم اتاقم سرمو گذاشتم رو بالشت و زار زار زدم زیر گریه. تمام سعیمو میکردم که صدای گریههام تو اتاقم حبس بشه.
صدای عمه که داشت بهم بد و بیراه میگفت
راحت شنیده میشد. عمه داشت پشت در کلی حرف بارم میکرد. که تو لیاقت دخترمو نداری و من تو اتاق زار زار گریه میکردم
حالم از خودم بهم میخوره
وقتی تو حساسترین مسئلهی زندگیم حق انتخاب ندارم
از یه طرف هم صدای بابا که داشت به عمه میگفت
آبجی من شرمندهم اسماعیل جوونه، عقلش قد نمیده، خوب و بد تشخیص نمیده
بیشتر اعصابمو بهم میریخت. بالاخره عمه خانم تشریفشونو بردند.
با رفتن عمه بابا اومد داخل اتاقم
-میخام باهات حرف بزنم
پتو رو کشیدم رو سرم و گفتم
-حوصله ندارم میخوام بخوابم
-ولی من باید باهات حرف بزنم
خواستم جواب بابا رو بدم
که ناصر اومد تو اتاقم
-چی کارش داری بابا تو که به خواستت رسیدی این وسط اسماعیل خراب شد نه تو
بابا نگاهی به ناصر انداخت و گفت
-تو دخالت نکن
-اتفاقا الان جای دخالته. شما حق ندارین طبق سنتهای قدیمی فکر کنید و هرچی شما بگید بچهها بگن چشم. الان فرق میکنه دو نفر باید خودشون همو بخوان نه اینکه شما انتخابش کنید
حوصله جر و بحث نداشتم به ناصر گفتم
-تمومش کن حوصله ندارم نمیخوام چیزی در این مورد بشنوم الانم همتون برید بیرون میخوام تنها باشم
ناصر نگاهی به مامان که تا الان ساکت بود انداخت و گفت
-ببین مامان من مثل اسماعیل نیستم هرچی شما بگید بگم چشم. من با هرکی دلم بخواد ازدواج میکنم مثل علیرضا
علیرضا داداش بزرگمه
که برخلاف میل مامان با دخترداییم ازدواج کرد و الانم کلی خوشبخته
ناصر و بقیه از اتاقم بیرون رفتند
و من موندم و فکر اینکه خدا برام چی مقدر کرده و سرنوشت من قراره با کی رقم بخوره
🍄 نویسنده؛ آقای اسماعیل صادقی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#خبر #تحلیلی# ایران# و# جهان
♦️ ترامپ:
🔹 بایدن به اندازه کافی در قبال پکن سختگیر نیست
🔹 تقریبا مثل این است که ما زیرمجموعه چین هستیم
🔹 بسیاری از نوجوانان بدون تیک تاک دیوانه خواهند شد
🔹 فیسبوک دشمن مردم است
〰〰
معاون شهردار تهران:
♦️مدیرعامل مترو استعفا نداده؛ مرخصی ساعتی گرفته
🔹 معاون حملونقل ترافیک شهرداری تهران درباره علت عدمحضور مدیرعامل شرکت بهرهبرداری متروی تهران در جلسه امروز شورا و شایعه استعفی او که توسط چمران مطرح شده بود، گفت: روز گذشته آقای درستی در محل کار خود حضور داشته است و در این ساعت نیز در مرخصی ساعتی بهسر میبرد و استعفای وی رد میشود.
〰〰
ناوهای چین و روسیه وارد آبهای سرزمینی ایران شدند
🔹ناوهای چین و روسیه برای برگزاری رزمایش مرکب کمربند امنیت دریایی ۲۰۲۴ در شمال اقیانوس هند وارد آبهای سرزمینی ایران شدند.
〰〰
معاون آموزش متوسطۀ وزارت آموزش و پرورش: برگزاری هرگونه آزمون مؤثر در ارزشیابی در ماه رمضان ممنوع شد.
〰〰
فوت ۳ نفر در حوادث چهارشنبهسوری تهران تا صبح امروز
فرمانده انتظامی تهران بزرگ از کشف ۴۳ تن اکلیل سرنج و ۱۰ میلیون عدد انواع مواد محترقه در تهران خبر داد و گفت: تا ساعت ۱۰:۳۰ صبح امروز ۳ نفر در حوادث چهارشنبهسوری در سطح تهران بزرگ جان خود را از دست دادهاند.
〰〰
🔻تجاوز جدید آمریکا و انگلیس به یمن
🔹منابع خبری از تجاوز نظامی مشترک آمریکا و انگلیس به خاک یمن خبر دادند که طی آن منطقه راس عیسی در استان الحدیده هدف قرار گرفته است.
〰〰
🔻وزیر دفاع ترکیه: برای انجام عملیات در خارج از مرزهایمان از کسی اجازه نمیگیریم.
〰〰
🔻وزیر جنگ رژیم صهیونیستی: ایران در حال ارسال اسلحه به کرانه باختری و آماده شدن برای "ترور رمضان" است.
〰〰
🔺️وب سایت های دولت و ارتش فرانسه در حال حاضر تحت یک حمله سایبری گسترده هستند
〰〰
🔻#فوری تجاوز مجدد آمریکا و انگلیس به خاک یمن
🔹رسانههای یمنی از تجاوز مجدد آمریکا و انگلیس به خاک یمن خبر دادند.
🔹متجاوزان آمریکایی انگلیسی، منطقه طخیه در استان صعده در شمال یمن را پنج بار بمباران کردند.
〰〰
🔻ناوهای چین و روسیه وارد آبهای سرزمینی ایران شدند
🔹ناوهای چین و روسیه برای برگزاری رزمایش مرکب کمربند امنیت دریایی 2024 در شمال اقیانوس هند وارد آبهای سرزمینی ایران شدند.
〰〰
🔺️#فوری سازمان دریانوردی بریتانیا: گزارشی از یک حادثه در 600 مایل دریایی سومالی دریافت کردیم
〰〰
🔻هشدار افبیآی درباره ورود داعش به خاک آمریکا
🔹مدیر FBI آمریکا: «افراد خطرناکی» به صورت غیرقانونی از مرز جنوبی وارد شدهاند.
🔹شبکه خاصی وجود دارد...که با داعش ارتباط دارد و ما در خصوص آن بسیار نگرانیم و تلاشهای زیادی را با شرکای خود برای تحقیق درباره آنها صرف کردهایم.
لولوی سر خرمن همیشگی و داستان کلیشه ای همیشگی . شرم نمی کنید دگوریا؟ خودتون تو پیدایش و بزرگ شدن و حمایت از داعش از ابتدا تا انتها بودید و زاده خودتونه ، حالا اونو واسه مقاصد دیگه و درونی هم نیاز دارید لابد
〰〰
🔻وزیر امنیت ملی اسرائیل، بن گویر: "یوآو گالانت، تو مسئول ارتش هستی و اینجا ساکت می نشینی در حالی که حزب الله 100 موشک به سمت ما شلیک می کند. من به شما می گویم، اجازه دهید ما پاسخ دهیم و اجازه دهید جنگ لبنان را هم اکنون آغاز کنیم.» - الجزیره
〰〰
🔻بر اساس اعلام وزارت خزانهداری آمریکا، ایالات متحده تحریم هایی علیه 4 شخص مرتبط با ایران اعمال کرده است.
〰〰
🔺️منابع عبری مدعی هستند که ایران طی روزهای اخیر از طریق سوریه مهمات گسترده ای به حزبالله لبنان منتقل کرده است.
http://splus.ir/ashaganvalayat
https://ble.ir/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کلیپ #مقام_معظم_رهبری
🔻توصیه قشنگ حضرت آقا در مورد ماه مبارک رمضان: بهترین فرصت برای...
#ماه_مهمانی_خدای_متعال
#ماه_رمضان
. ┄┅═✧☫ سیاسی معنوی ☫✧═┅┄
http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کلیپ #استاد_دانشمند
🔻تحلیل جالب بر: خطرات فضای مجازی...
. ┄┅═✧☫ سیاسی معنوی ☫✧═┅┄
http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کلیپ #استاد_حسن_عباسی
🔻"عامل اصلی بیحجابی و فساد اجتماعی"تا زمانی که ریشه فساد خشکانده نشود فساد پایان پذیر نیست.
#ام_الفساد
. ┄┅═✧☫ سیاسی معنوی ☫✧═┅┄
http://eitaa.com/ashaganvalayat
25.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴کلیپ آیت الله مجتهدی (ره)
🔻روز قیامت حساب بنده ها با کیه؟
. ┄┅═✧☫ سیاسی معنوی ☫✧═┅┄
http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کلیپ #مهم_بصیرتی
🔻چه کسی ایران را از 7 جنگ قطعی عبور داد
#نایب_به_حق_امام_زمان_عج
#ایران_مقتدر
. ┄┅═✧☫ سیاسی معنوی ☫✧═┅┄
http://eitaa.com/ashaganvalayat
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴جواب قشنگ #مقام_معظم_رهبری
🔻بزرگ ترین سوال تاریخی برای تاریخ دان معروف: دلیل سقوط پهلوی چی بود؟
. ┄┅═✧☫ سیاسی معنوی ☫✧═┅┄
http://eitaa.com/ashaganvalayat
🔴 آمار خشونت علیه زنان در کشورهای دنیا
آمریکا، انگلیس، ترکیه، سوئد و فرانسه
در صدر
🔴
http://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 امروز؛ تشریح مظلومیت مردم بی دفاع غزه توسط رهبر انقلاب
🌙 #بهار_معنویت
http://eitaa.com/ashaganvalayat