eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
4هزار دنبال‌کننده
33هزار عکس
37.3هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
ساعت همراه را که می‌بینم، دوباره زمان را پیدا می‌کنم؛ هفت و نیم شب. نمی‌دانم کجا باید بروم. حوصله خوابگاه و نگاه‌های ترحم‌آمیز را ندارم و گزینه دیگری جز خیابان برای صبح کردن این شب طولانی نیست. روی نیمکت‌های کنار زمین بازی یک پارک می‌نشینم. بغض گلویم را قلقلک می‌دهد؛ اما نمی‌خواهم تسلیمش شوم. دیگر نه در دریای آرامش غوطه‌ورم، نه کوه آتشی درونم زبانه می‌کشد. الان یک کویرم. یک کویر خشک؛ بدون حتی بوته‌های خار. چند خانواده در پارک نشسته‌اند تا ساعت‌های بعد از افطارشان را دور هم بگذرانند. صدای خنده و گفت‌وگوی سرخوشانه‌شان سرم را پر کرده. هیچ‌کس حواسش به من نیست. بچه‌ها دارند میان تاب و سرسره‌ها می‌دوند و جیغ شادی می‌کشند. لبم را جمع می‌کنم و چشمانم را می‌بندم. -خودتو جمع کن دختر. وای به حالت اگه بازم گریه کنی. حالمو بهم زدی. گوش می‌سپارم به صدای بچه‌ها. آن‌ها که کوچک‌ترند، با مادرشان آمده‌اند. مادرها کنار زمین بازی ایستاده‌اند و حواسشان به بچه‌هاست. دوست دارم بچه بشوم و از سرسره‌های مارپیچی سر بخورم. سوار تاب بشوم، با بالاترین سرعت تاب بخورم و تصور کنم که درحال پروازم. یک مرد، دختر کوچکش را روی تاب نشانده، هلش می‌دهد با هربار هل دادن، شعر می‌خواند: تاب تاب عباسی... خدا منو نندازی... اگه منو بندازی... بغل بابا بندازی... معنایش را درست نمی‌فهمم؛ اما شنیدن نام عباس در شعر، گوشم را تیز می‌کند. زیر لب، شمرده‌شمرده تکرارش می‌کنم تا بفهمم منظورش چیست و عباس وسط تاب‌بازی بچه‌ها چکار دارد؟ باید یکی از آن شعرهای فولکلور ایرانی باشد. مرد یک دور دیگر شعر را می‌خواند و تندتر تاب را هل می‌دهد. دخترک از خوشحالی جیغ می‌کشد و با زبان کودکانه، همراه پدرش می‌خواند: تاب تاب عباسی... خدا منو نندازی... اگه منو بندازی... بغل بابا بندازی... چشمانم همراه تاب‌بازی دخترک این‌سو و آن‌سو می‌روند. موهای بلند و سیاهش را سپرده به باد، سرش را به عقب خم کرده و می‌خندد. خودم را جای دخترک تصور می‌کنم. باد به صورتم می‌خورد، می‌خندم و میان خنده‌های مستانه‌ام، از عباس می‌خواهم تندتر هلم بدهد... -اگه منو بندازی... بغل بابا بندازی... جیغ دخترک، رویای شیرینم را تمام می‌کند. پدرش می‌خواهد تاب را متوقف کند که دخترک زودتر خودش را از حصار ایمنی آزاد می‌کند و بر زمین می‌افتد؛ زمینِ شنی و نرم زیر تاب. با این حال، گریه می‌کند و جیغ می‌کشد. پدرش بلافاصله، زانو می‌زند روی زمین و بغلش می‌کند. تندتند می‌پرسد: چی شد بابا؟ خوبی؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان امنیتی شهریور 🌾 قسمت 82 به سر و صورت دخترک دست می‌کشد تا مطمئن شود آسیب ندیده. دخترک هم خودش را چسبانده به پدرش و نمی‌خواهد آرام شود؛ نه بخاطر این که درد دارد، می‌خواهد خودش را برای پدرش لوس کند. قبل از این که تسلیمِ بغضِ در گلویم شوم، نگاه ازشان می‌گیرم. اگر عباس بجای پدر دخترک بود، حتما زودتر از این که بخورد زمین می‌گرفتش. همان‌طور که من را قبل از این که زمین بخورم یا روی تله انفجاری بروم، از زمین قاپید و در چشم بهم زدنی، کنار خیابان گذاشت. پوشه عکس‌هایی که روی همراهم از عباس دارم را باز می‌کنم؛ آن‌ها که دانیال فرستاده بود. یکی از عکس‌هایش در سوریه که همان جاسوس بی‌هوا گرفته. عباس و یک جوان همسن خودش پشت جیپ نشسته‌اند. جوان آشناست. فکر کنم او را همراه عباس دیدم؛ همان روز اول. دور سرش چفیه را مثل عرقچین بسته و پشت فرمان نشسته است. عباس یک نقشه دستش گرفته و با اخم‌های درهم نگاهش می‌کند. فقط یک بار اخمش را دیدم؛ همان روزی که نجاتم داد. چشمانم را می‌بندم و آن روز را به یاد می‌آورم. بعد از این که آرام شدم، بغلم کرد و به سمت خانه‌مان رفت؛ همان خانه‌ای که با پیرزن و دخترش در آن زندگی می‌کردیم. همان خانه‌ای که مادر در باغچه‌اش دفن شده بود. دوستش هم داشت سمت همان خانه می‌رفت؛ دنبال صدای جیغ‌ها. عباس پرسید: هاد بیتک؟ (این خونه شماست؟) با حرکت سر تایید کردم. دوستش چندبار بلند یاالله گفت و وارد شدند. صدای جیغ پیرزن و گریه نوه‌اش می‌آمد. عباس آرام سرم را روی شانه‌اش گذاشت: لاتخافی روحی.(نترس عزیزم.) هرچه نزدیک باغچه می‌شدیم، من بیشتر می‌لرزیدم. سرم را محکم چسباندم به شانه عباس و چشمانم را بستم که باغچه را نبینم. بوی بدی که حیاط را برداشته بود، زد زیر بینی‌ام؛ بوی مرگ، بوی سر بریدن، بوی وحشی‌گری. عباس من را گوشه حیاط روی زمین گذاشت؛ شاید می‌ترسید من را ببرد داخل خانه‌ای که موج انفجار، پایه‌اش را سست کرده بود. گفت: انا قادم.(الان میام.)
گرد و خاک و بوی تعفن، صدای گریه و جیغ و سرفه عباس... عباس و دوست ایرانی‌اش داشتند به زبان غریب فارسی با هم حرف می‌زدند. یک قدم رفتم جلو و گردن کشیدم که ببینم چکار می‌کنند. صدای جابه‌جا کردن آجر و خاک می‌آمد. صدای گریه واضح شد و عباس گفت: انتو زین؟(شما خوبین؟) درست نمی‌دیدم داخل خانه را؛ تنها حرکات مبهمی می‌دیدم و صدای جیغ و گریه. زن ضجه ‌زد: وین ابنی؟(بچه‌م کجاست؟) صدای گریه نوزادش می‌آمد. کمی آرام‌تر شد. شاید بچه‌اش را دادند دستش. انقدر همه‌چیز سریع اتفاق می‌افتاد که از تحلیلش عقب می‌ماندم. فقط منتظر عباس بودم. انگار تنها کسی که می‌شناختم، او بود. روی پنجه پایم می‌ایستادم که ببینمش. هرچه تلاش می‌کردم از باغچه فاصله بگیرم، انگار خود باغچه داشت فریاد می‌کشید و می‌گفت که بدن بی‌سر من را هم مثل مادر خواهد بلعید. زیرچشمی نگاهش می‌کردم و آرام‌آرام از آن فاصله می‌گرفتم. خون‌های مادر لب باغچه، قهوه‌ای شده بودند. انگار صدای جیغ‌های مادر داشت از زیر خاک می‌آمد. این چند روز، بارها به این فکر کرده بودم که بروم خاک‌ها را کنار بزنم، سر و بدن مادر را بیرون بکشم و با یک راهی،آن‌ها را به هم بچسبانم یا بدوزم، شاید زنده شود؛ ولی هربار که چشمم به باغچه می‌افتاد، ترس روی سرم سایه می‌انداخت و نمی‌توانستم جلو بروم. صدای آژیر آمبولانس شنیدم و دونفر با لباس‌های سپید و سرخ هلال احمر، به حیاط خانه آمدند. انگار من را ندیدند. نزدیک بود بخورند به من. خودم را عقب کشیدم و روی زمین سکندری خوردم. بغض دوباره در گلویم جمع شده بود. چرا عباس نمی‌آمد؟ از امدادگرها هم ترسیده بودم؛ از رنگ تند لباسشان. در خودم جمع شدم که نبینندم و خوش‌بختانه کسی حواسش به من نبود. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 📙رمان امنیتی شهریور 🌾 قسمت 83 پیرزن و دخترش از خانه بیرون آمدند؛ خاک‌آلود و آشفته. ترسناک‌تر از قبل. ترسیدم پیرزن سرم داد بکشد و باز هم من بشوم مقصر همه‌چیز. تا چشمم به عباس افتاد، دویدم به سمتش و پاهایش را گرفتم. صورتم را به ساق پایش چسباندم و چشمانم را محکم بستم؛ تا نه چشمم به پیرزن بیفتد و نه به باغچه‌ای که مثل یک هیولای ساکت، منتظر شکارم نشسته بود. منتظر بودم پیرزن بیاید، دستم را نیشگون بگیرد و داد بزند؛ ولی نه. حالش خراب‌تر از این‌ها بود. عباس مقابلم زانو زد و به دختر پیرزن اشاره کرد: هیدی ماما؟(این مامانته؟) مغزم کار نمی‌کرد. سایه سنگین حضور پیرزن، مثل یک وزنه بر زبانم افتاده بود و نمی‌گذاشت تکان بخورد. فقط نگاهش کردم و سعی کردم با تمام وجود داد بکشم: من را پیش این هیولا تنها نگذار. اگر عباس من را برمی‌گرداند به پیرزن، دوباره روزگارم سیاه می‌شد. هرچه فکر کردم چطور باید التماسش کنم که نرود، کلمه‌ای به ذهنم نرسید. زبانم از کنترلم خارج شده بود. نمی‌چرخید. عباس دوباره از زمین بلندم کرد و به دوست ایرانی‌اش چیزهایی گفت که نفهمیدم. بعد من را از خانه بیرون برد و لبه آمبولانس نشاند. دست بر سرم کشید: کم عمرک روحی؟(چند سالته عزیزم؟) نگاهش کردم. نمی‌دانستم چند ساله‌ام. فقط یادم می‌آمد از وقتی خودم را شناخته‌ام، در بدبختی و ترس غوطه خورده‌ام. هرچه از نام و نشان خودم و خانواده‌ام پرسید، فقط با سکوت پاسخ دادم. نه این که نخواهم... همه نیرویم را در دهانم و پشت لب‌هام جمع کردم. بازشان کردم و به حنجره‌ام فشار آوردم؛ اما صدایی خارج نشد. لب‌هایم روی هم چفت شده بودند. بغضم در آستانه ترکیدن بود. فکر کردم الان است که عصبانی شود و کتکم بزند، مثل پیرزن. عباس اما، لبخند زد و درستش را دراز کرد تا دست بدهد. - اسمی حیدر. بدیت ان تکون صدیقی؟(اسم من حیدره. می‌خوای با هم دوست بشیم؟) آهنگ صدایش، بوی خشم و دعوا نمی‌داد. مهربان بود. آن لحظه به این فکر کردم که اگر او کنارم بماند، پیرزن دیگر نمی‌تواند بزندم. پدر هم دیگر دستش به من نمی‌رسد. سرم را تکان دادم. عباس دستم را گرفت: انا مو بعرف اسمک. شو اسمک؟(من اسمتو نمی‌دونم. اسمت چیه؟) باز هم تلاش کردم نام سلما را بر زبان بچرخانم؛ اما نتوانستم. زبانم را به سقف دهانم دوخته بودند و تلاش من برای جدا کردنش بی‌فایده بود. این‌بار به‌جای ترس، احساس خجالت کردم که نمی‌توانم اسمم را بگویم. یکی از دوستان عباس صدایش زد. گفت: انا قادم.(الان میام.) گذاشت من همان‌جا بنشینم. نگاهم، عباس را دنبال کرد که همراه دوستش رفت داخل خانه. نمی‌دانم چقدر گذشت؛ ولی زمان کش آمده بود. صدای بم انفجار و تیراندازی را هنوز در دوردست می‌شنیدم؛ مبهم و درهم. مثل آثار جامانده از یک کابوس، بعد از بیداری.
بالاخره عباس از خانه بیرون آمد و من باز هم احساس امنیت کردم. چهره‌اش درهم بود. اخم کرده بود. فکر کردم شاید می‌خواهد دعوایم کند؛ به دلیلی که نمی‌دانستم. الان که فکر می‌کنم، احتمال می‌دهم ماجرای مرگ مادرم را فهمیده بوده. اخمش بدجور ترسانده بودم. در خودم جمع شدم. منتظر شدم مثل پدر داد بکشد و یک چیزی پیدا کند برای زدنم. چه اخمی داشت... وقتی ابرو در هم می‌کشید، تمام اجزای صورتش انگار فریاد خشم سرمی‌دادند. دوستش هم پشت سرش آمد، از عباس گذشت و خودش را به من رساند. او هم چهره درهم کشیده بود؛ ولی چشمش که به چشم من افتاد، لبخند زد: مرحبا روحی! اشلونک؟ (سلام عزیزم! حالت چطوره؟) به عباس نگاه کردم. او هم ردپای خشم را از چهره پاک کرده بود و می‌خندید. چندبار میان عباس و دوستش چشم چرخاندم. شبیه هم بودند؛ هم لباس‌هاشان، هم لبخندشان و کمی هم چهره‌شان. تنها تفاوتشان این بود که دوستش چفیه به سر بسته بود. عباس دست دور شانه‌های دوستش انداخت و او را به خودش چسباند: هاد صدیقی. نحنا ایرانیین.(این دوستمه. ما ایرانی هستیم.) دیگر دلیلی برای ترسیدن نبود؛ چون آن مرد دوست عباس بود و دوستان شبیه هم‌اند. جمله دومش را نفهمیدم. اولین بار بود که واژه «ایران» به گوشم می‌خورد. اصلا نمی‌دانستم کشور چیست و ایران چیست؛ فقط این را فهمیدم که «ایرانیین» مهربانند؛ مثل عباس و رفیقش. می‌خواستم حرفی بزنم. درباره ایران بپرسم و اسمم را بگویم؛ ولی نتوانستم. دوست عباس، آرام سرم را نوازش کرد و چیزی گفت که متوجه نشدم. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان امنیتی شهریور 🌾 قسمت 84 هردو چرخیدند که بروند و من تا این را فهمیدم، ته دلم خالی شد. اگر عباس می‌رفت، باز هم همه‌چیز ترسناک می‌شد. به سویش دست دراز کردم، هرچه نمی‌توانستم به زبان بیاورم را در چشمانم ریختم و تمام زورم را به کار گرفتم تا حنجره‌ام تکانی به خودش بدهد. تنها یک ناله بی‌رمق از دهانم درآمد که شبیه صدای همیشگی‌ام نبود؛ ولی برای متوقف شدن عباس کافی بود. برگشت و نگاهم کرد. از صورتش خستگی می‌بارید و عرق روی شقیقه‌هایش برق می‌زد. گفت: لازم اروح عزیزتی... (باید برم عزیزم...) و بند اسلحه را روی شانه‌اش جابه‌جا کرد. شانه‌اش حتما زیر بار اسلحه و تجهیزاتش درد گرفته بود. دوباره به حنجره‌ام فشار آوردم و باز هم صدایی نخراشیده و ناله‌مانند از آن در آمد. باز هم ایستاد و نگاهم کرد. دوستش صدایش زد و سر عباس دوباره به سمتش چرخید. هول کردم. از ترس این که برود، بازویش را محکم گرفتم. یک امدادگر هلال احمر، آمده بود و می‌خواست ببردم. خودم را عقب کشیدم و صورتم را چسباندم به بازوی عباس. هرچه دست امدادگر بیشتر به سمتم دراز می‌شد، بیشتر خودم را عقب می‌کشیدم. عباس و دوستش چند جمله به فارسی با هم صحبت کردند و من در دل خداخدا می‌کردم آخر این گفت‌وگو، به نفع من باشد. آخر هم همان شد که می‌خواستم. عباس در آغوشم گرفت و با من سوار ماشین هلال احمر شد. برایم مهم نبود کجا می‌رویم. عباس من را به جای بدی نمی‌برد. او مهربان بود، کتک نمی‌زد، داد نمی‌زد، دعوایم نمی‌کرد. مثل مادر حرف می‌زد؛ مهربان. بعد از مادر، تنها کسی بود که من را «روحی» و «عزیزتی» خطاب می‌کرد؛ و همین کافی بود. -خانم... خانم بفرمایید... صدای ظریف و دخترانه‌ای به دنیای واقعی برم می‌گرداند. یک دختر بچه، مقابلم ایستاده و ظرفی با چند برش کیک را مقابلم گرفته. فکر کنم هشت، نُه سالی داشته باشد. روسری فیروزه‌ای سرش کرده و چادری با لبه‌های سنگ‌دوزی شده. چند تار مو از کناره‌های روسری‌اش بیرون زده. گیج نگاهش می‌کنم: چی شده؟ با چشم به ظرف اشاره می‌کند: بفرمایید. شیرینیِ روزه‌اولی بودنمه. -شیرینیِ چی؟ -امسال اولین سالیه که روزه می‌گیرم. این کیک رو هم خودم با مامانم پختم. بفرمایین. ظرف را جلوتر می‌آورد. بوی کیک خانگی را که می‌فهمم، تازه یادم می‌افتد چقدر گرسنه‌ام. زیر لب تشکر می‌کنم، یکی برمی‌دارم و نصفش را با یک گاز بزرگ، نجویده می‌بلعم. منتظرم دختر برود؛ اما کنارم می‌نشیند، روی نیمکت. کودکانه می‌پرسد: چرا گریه می‌کنی؟ جا می‌خورم و به صورتم دست می‌کشم. خیس است. لعنتی. قرار بود دیگر گریه نکنم. حالم دارد بهم می‌خورد از خودم. حواسم یک لحظه پرت شد، بغضم فرصت رهایی پیدا کرده. کیک را کامل به دهان می‌گذارم و کمی حالم بهتر می‌شود. دختر می‌گوید: دیدم داشتی گریه می‌کردی، خواستم خوشحالت کنم. دوست دارم سرش جیغ بکشم: چرا خواستی خوشحالم کنی؟ به تو چه ربطی دارد که من خوشحالم یا غمگین؟ مگر من را می‌شناسی؟ اصلا چه سودی به تو می‌رسد؟ چرا شما ایرانی‌ها فقط دنبال نجات این و آنید؟ چرا نگران کسانی می‌شوید که هیچ نسبتی با شما ندارند؟ چرا یک نفرتان مثل عباس، هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر از کشورش می‌جنگد برای مردمی که اصلا نمی‌شناسدشان؟ شما ایرانی‌ها را اگر رها کنند، دنبال نجات همه دنیایید...
چرا سرتان را در لاک خودتان نمی‌برید و دنبال یک نفر می‌گردید که کمکش کنید؟ حرف‌هایم را می‌خورم و تندتند اشک‌هایم را پاک می‌کنم. آرام می‌پرسم: منو خوشحال کنی؟ -آره دیگه. بیا یکی دیگه بردار. خیلی خوشمزه‌س. از خدا خواسته، یک برش دیگر هم برمی‌دارم. دخترک می‌گوید: اسم من بارانه. اسم تو چیه؟ با دهان پر می‌گویم: آریل. -چه اسم عجیبی! کیک را قورت می‌دهم و می‌گویم: اسم یه فرشته ست. -قشنگه. کیک باعث شده حالم بهتر شود و مغزم بهتر کار کند. می‌پرسم: چند سالته باران؟ -ده سال. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
☑️ سفیر سابق آمریکا در ناتو: حمله ایران به اسرائیل تاییدی بر وابستگی تل آویو به واشنگتن بود 🔹ایوو دالدر، نماینده دائم سابق آمریکا در ناتو گفت، حمله ایران به رژیم اسرائیل در شامگاه شنبه 13 آوریل نشان دهنده وابستگی اسرائیل به ایالات متحده و سایر متحدان در تامین امنیت خود است. کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید # با # با کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا https://eitaa.com/ashaganvalayat
🚨 آژیر های خطر در منطقه شومیرا در سرزمین های اشغالی به صد درامدند کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید # با # با کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا https://eitaa.com/ashaganvalayat
☑️ تجمع دانشگاهیان دانشگاه تهران در حمایت از خیزش دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا 🔹اعضای هیئت علمی، دانشجویان و کارکنان دانشگاه تهران امروز در حمایت از خیزش دانشجویان بیدار دانشگاه‌های آمریکا و اروپا و محکوم کردن اقدام پلیس آمریکا در ضرب و شتم دانشجویان، مقابل سردر اصلی دانشگاه تهران تجمع می‌کنند. 🔹نمازگزاران مسجد دانشگاه تهران پس از اقامه نماز ظهر و عصر، به جمع تجمع‌کنندگان می‌پیوندند. 🔹بسیج دانشجویی دانشگاه تهران، بسیج اساتید، بسیج کارکنان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران، معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه و سایر تشکل‌های دانشگاه تهران از دانشگاهیان برای حضور در این تجمع دعوت کردند. کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید # با # با کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا https://eitaa.com/ashaganvalayat
☑️ فرانسه برای امنیت المپیک سامانۀ موشکی قرض می‌گیرد 🔹در حالی‌که ۳ ماه به بازی‌های المپیک پاریس باقیمانده، مقامات فرانسوی رسماً خواستار قرض گرفتن سیستم دفاع هوایی یونان برای بازی‌های المپیک شدند. 🔹براساس گزارش‌های روزنامۀ یونانی «کاتیمرینی»، فرانسوی‌ها به‌طور خاص درخواست انتقال سامانۀ موشکی زمین به هوای کوتاه‌برد کروتال را از نیروی هوایی یونان کرده‌اند. 🔹️پیش از این اپراتور فرودگاه‌های پاریس اعلام کرده آسمان منطقۀ پاریس برای مراسم افتتاحیه ۶ ساعت بسته خواهد شد. کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید # با # با کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا https://eitaa.com/ashaganvalayat
📸 نیویورک تایمز:وزیر خارجه آمریکا طی چند روز آینده به عربستان سفر می‌کند. کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید # با # با کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زن فلسطینی خانه ویران‌شده‌اش را جارو می‌کند 🔹ویدیو زن فلسطینی که اخیرا به خانه ویران شده‌اش بازگشته و علی رغم ویرانی، آن را تمیز و جارو می‌کند، توجه رسانه‌ها و افکار عمومی در شبکه‌های اجتماعی را جلب کرده است. کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید # با # با کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا https://eitaa.com/ashaganvalayat
☑️ حماس: پاسخ اشغالگران را دریافت کردیم خلیل الحیه معاون رئیس جنبش حماس : 🔸 امروز پاسخ رسمی رژیم صهیونیستی به موضع جنبش حماس در مورد مذاکرات را دریافت کردیم که در ۱۳ آوریل (۲۵ فروردین ماه) به میانجیگران قطری و مصری تحویل شد. 🔸 حماس این پیشنهاد را بررسی و پاسخ خود را از طریق میانجیگران اعلام می‌کند. کانال خبری عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید # با # با کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت دربله http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj کانال خبری تحلیلی عاشقان ولایت درایتا https://eitaa.com/ashaganvalayat
📣اخبار محورمقاومت ««کانال عاشقان ولایت»» 🔴وزیر تندرو اسرائیلی تصادف کرد؛ بن‌گویر روانه بیمارستان شد 🔻رسانه‌های اسرائیل گزارش داده‌اند خودروی دولتی ایتمار بن‌گویر، وزیر امنیت داخلی اسرائیل تصادف کرده است. 🔻او زخمی شده و به بیمارستان منتقل شده است. 🇮🇷🇮🇷 🔴پهپاد صهیونیست ها خودرویی را در جاده میدون در بقاع غربی لبنان هدف قرار داد. 🇮🇷🇮🇷 🔴کنعانی: مقامات آمریکا شایستگی اخلاقی اظهارنظر در خصوص حقوق بشر، حقوق زنان و آزادی بیان را ندارند 🔻سخنگوی وزارت امور خارجه امروز با اشاره به برخورد خشن پلیس آمریکا با دانشجویان و اساتید حامی فلسطین در دانشگاه‌های این کشور گفت: مقامات آمریکا شایستگی اخلاقی اظهارنظر در خصوص حقوق بشر، حقوق زنان و آزادی بیان را ندارند. 🇮🇷🇮🇷 🔴 رسانه های عبری ‌‌: 🔺 در ماه های اخیر گزارش تخلفات رانندگی توسط خودروی بن گویر چند برابر شده است. به گفته یکی از شاهدان عینی چندی پیش او از چراغ قرمز عبور کرد. ✍حق دارد،اگر یک لحظه متوقف شود مجاهدین اسلام مانند عقاب بالای سرش ظاهر خواهند شد،از ترس حتی یک لحظه توقف نمیکند.. 🇮🇷🇮🇷 🔴دفتر بن گویر: در این حادثه علاوه بر مجروحیت وزیر، دختر وی و راننده و همراه شخصی وی نیز مجروح شدند. 🇮🇷🇮🇷 🔴 حمله پهپادی به میدان گازی کورمور 🔻میدان گازی کورمور در منطقه چمچمال کردستان عراق که تحت مدیریت شرکت اماراتی دانه گاز قرار دارد، هدف حمله پهپادی عوامل ناشناس قرار گرفت که طی آن ۴ نفر زخمی شدند. تاکنون گروهی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفته است. 👈این اولین حمله راکتی به میدان گازی کورمور در سال ۱۴۰۳ و هفتمین حمله از ابتدای سال ۱۴۰۱ می‌باشد. با گذشت بیش از دو سال از اولین حمله راکتی به این میدان گازی، تا این لحظه به طور دقیق مشخص نشده است که چه گروهی در پشت این حملات قرار دارد. 🇮🇷🇮🇷 🔴المیادین از شهادت مسئول گروه اسلامی نیروهای الفجر بر اثر حمله پهپادهای رژیم صهیونیستی در منطقه بقاع خبر داد. 🇮🇷🇮🇷 🔴رسانه های اسرائیلی: حدود 30 موشک از لبنان به سمت منطقه کوه هرمون شلیک شد. 🇮🇷🇮🇷 🔴ده‌ها موشک از لبنان شلیک شد. 🔺صدای انفجار در جلیل علیا و جولان اشغالی سوریه به صدا درآمد 🇮🇷🇮🇷 🔴بن گویر به درخواست خودش به بیمارستان هداسا در قدس منتقل خواهد شد و فعلا بستری میمونه 🔺دنده های بن گویر خورد شده 🇮🇷🇮🇷 🔴 تحلیلگر آمریکایی: دانشجویان، نیروهای نیابتی ایران هستند 🔻 جاناتان گرینبلات، سیاستمدار و مشاور اوباما مدعی شد: ‏همانگونه که ایران نیروهای نیابتی نظامی مانند حزب‌الله دارد، گروه‌های دانشجویی یهودی و فلسطینی [حامیان فلسطین] نیز نیروهای نیابتی ایران در دانشگاه‌ها هستند 🇮🇷🇮🇷 🔴المسیره: عربستان مناطق مرزی یمن را هدف حمله موشکی و توپخانه‌ای قرار داد 🔻شبکه المسیره یمن جمعه شب گزارش داد که عربستان، روستاهای مرزی در شمال یمن را هدف حملات موشکی و توپخانه ای قرار داده است. 🇮🇷🇮🇷 🔴مردم ایسلند نیز در دفاع از مردم غزه به خیابانها ریختند 🇮🇷🇮🇷 🔴رییس جمهور لهستان: این ما نیستیم که باید از درگیری با پوتین بترسیم ، بلکه برعکس‌‌ پوتین است که باید از درگیر شدن با ناتو و لهستان بترسد. 🇮🇷🇮🇷 🔴یک مقام آمریکایی سرنگونی پهپاد MQ9 آمریکا توسط انصارالله یمن را تأیید کرد. 🇮🇷🇮🇷 🔴فرانسه: تظاهرات دانشجویان در حمایت از آرمان فلسطین به مؤسسه علوم سیاسی شهر پواتیه سرایت کرد 🇮🇷🇮🇷 🔴آژیر خطر در سراسر اوکراین بصدا درآمد. 🇮🇷🇮🇷 🔴 وزیر دفاع آمریکا تخصیص شش میلیارد دلار برای تسلیحات جدید برای نیروهای کی یف را تایید کرد. 🔻لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا، پس از نشست کشورهای اهداکننده کمک نظامی به اوکراین در روز جمعه تایید کرد که پنتاگون قصد دارد تسلیحات جدید به ارزش 6 میلیارد دلار به اوکراین ارائه دهد. 🇮🇷🇮🇷 🔴زمین لرزه‌های شدید۶.۱ریشتری تایوان را لرزاند 🇮🇷🇮🇷 🔴دقایقی پیش مقاومت عراق با استفاده از پهپادهای انتخاری یک هدف حیاتی در حیفا اشغالی را هدف قرار داد. 🇮🇷🇮🇷 🔴 کشتی مورد هدف در نزدیکی یمن یک نفتکش با پرچم پاناما بود ظاهراً مالک آن تغییر مالکیت داده وقبلا در نوامبر 2023 متعلق به یک نهاد انگلیسی بود. 🇮🇷🇮🇷 🔻 ناوگروه یواس‌اس دوایت آیزنهاور آمریکا دریای سرخ را ترک کرد 🇮🇷🇮🇷 🔴یک پهپاد دیگر آمریکایی MQ9 در سواحل سقوط کرد. 🇮🇷🇮🇷 🔴موشکهای مافوق صوت کینژال از جنگنده میگ 31 به سمت غرب اوکراین شلیک شدند. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
38.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 خبرنگار فلسطین: هنوز به هم میگوییم آیا واقعی بود یا خواب دیدیم؟ / هرچه ایران قوی تر شود ما قوی میشویم 🎥 واکنش ها به تنبیه رژیم صهیونیستی توسط ایران همچنان ادامه دارد. این بخشی از گزارش خبرنگار فلسطینی است: هر روز صبح از هم میپرسیم خواب دیدیم یا واقعیت بود؟ ایران واقعا اسرائیل را موشک باران کرده است؟ آنها هرچقدر قوی تر شوند همه ما قدرتمند تر شده ایم.... ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مصالح ساختمانی رو هم این جور بار نمیکنن! ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تنها فیلم بجا مانده از پدر رهبر معظم انقلاب. ❤️ببینید و لذت ببرید گندم از گندم بروید جو زجو ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فقط وحوش اسرائیلی می‌تونستن اینجا رو به زمان بربریت برگردونن! لوکیشن: غزه_خیابون رشید. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🔘 خوش به حال ما! جای عجیبی از تاریخ قرار گرفته‌ایم! جایی که برای خیلی ها فقط قصه و آرزو بود! جایی که تاریخ برای رسیدنش، قرن‌ها انتظار کشیده! کی فکرش را می کرد که روزی پرچم بر پیشانی مجسمه جورج واشنگتن در دانشگاه واشنگتن خودنمایی کند؟! ما سقوط صهیونیسم را به تماشا نشسته‌ایم ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🔴 روزنامه های مدافع آمریکا و اسرائیل تروریست در ایران!! اصلاح طلبان به عنوان پیاده نظام آمریکا و اسرائیل در ایران روزنامه های زنجیره ای دارند که با پول بیت المال جمهوری اسلامی ارتزاق می کنند ولی به نفع آمریکا و رژیم صهیونسیتی قلم می زنند یا علیه آنها حتی حاضر نیستند در حد یک تیتر هم مطلب بزنند! در حالی که بیش از ۴۰ دانشگاه بزرگ آمریکا صحنه حمایت از مردم مظلوم فلسطین شده و پلیس آمریکا به صورت کاملاً وحشیانه با اساتید دانشگاه و دانشجویان برخورد می کند ولی این روزنامه ها هیچ اشاره ای نمی کنند وقاحت اینها اینجاست که این روزنامه های زنجیره ای با کوچکترین اتفاق در ایران به شدت این مسائل پیش پا افتاده را بولد می کنند ولی چشمانشان مقابل این برخورد وحشیانه پلیس آمریکا کور می شود! 👤حجت احسان بخش ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
42.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 ناگفته های نماینده انگلیس از حمله ایران: نتانیاهو مثل موش در پناهگاه پنهان شده و حمله را تماشا میکرد 🎥 اظهارات جنجالی نماینده انگلیس درباره شب حمله ایران به رژیم صهیونیستی: نتانیاهو مانند یک موش در پناهگاهی خودش را پنهان کرده بود و از آنجا نگاه میکرد تا ببیند ایران مشغول چه کاری است. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🔻 صهیونیست ها در حال انتقال موشک ایرانی با بالگرد اتفاق خوبی است. همین طور به شکلی که همه ببینند جا به جا و منتقلش کنید تا هرکسی که آنجاست بفهمد در صورت غلط اضافی چه میتواند در پیش باشد. احتمالا بهتر از من میدانید که این جماعت بعد از هر بلایی که به سرشان می آید یکی از این دو موزه را راه می اندازند: 1- موزه یا جشن "ما خفنیم و شکست دادیم" (نمونه اش عید پوریم که جنایت ایرانی کشی را جشن میگیرند) 2- موزه یا جشن ما بد بختیم و به ما همیشه ظلم میکنند. (نمونه اش مسئله هولوکاست) حالا قرار است این موشک را ببرند که کدام را روایت کنند ، باید صبر کرد تا دقیق تر روشن شود. ولی به هر جهت به بهانه ی هر کدام تورِ آشنایی یهودی‌های ساکن فلسطین با موشک های ایران بگذارند، ما استقبال میکنیم. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🔻 اینجا موزه شیکاگو و این تصویری از یک سرستون ایرانی است که به آنجا منتقل شده است این انتقال ها درست همان روزهای اتفاق می افتاده که دچار یک سرگیجه ی تمدنی در غرب آسیا شدیم. سرگیجه ای 250 ساله ... میگویند بیستون را هم میخواسته اند به موزه ببرند، دیده اند جا نمیشود و نمی توانند منتقل کنند منصرف شده اند..... ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴استاد حسن عباسی زیباست 👆👆 حتماحتماحتما ببینید 🔻دوستان اینو با دقت گوش کنید و به هوش و ذکاوت مقام عظمای ولایت درود و صلوات بفرستید . .       ┄┅═✧☫ سیاسی معنوی ☫✧═┅ ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 وقتی دانشگاه‌های آمریکا هم به اسرائیل نه می گوید. ✅ یک هفته ای می شود که دانشگاه ها در آمریکا صحنه تحصن و اعتراضات دانشجویان در حمایت از مردم مظلوم غزه شده اند، پلیس وارد دانشگاه شده... ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞آژانس هوائی ترکیه شهروندان روسیه را سوار هواپیماهای خود نمی کند « به زبان ترکی استانبولی» ❇️اعتراض روسیه به عدم سوار کردن مسافرین روسیه با هواپیماهای خطوط حمل و نقل هوائی ترکیه ❇️سخنگوی کرملین اعلام کرد در این مورد با آنکارا در حال مذاکره هستیم روابط دوستانه بین ترکیه و روسیه این نوع مسایل و مشکلات را باید در زمان کم حل کند ❇️معاون وزیر خارجه روسیه نیز اعلام کرد با فشار آمریکا شهروندان روسیه در سفر با هواپیماهای ترکیه با مشکل مواجه شده و از قبول این مسافرین جلوگیری می کنند برای ما در مورد کشورهای همسایه تصمیم مستقل آنها در مورد مسایل مختلف مهم است باید کشورها سیاست مستقل داشته باشند ❇️در چند روز اخیر در مسیر خطوط هوائی بخصوص در سفر به مکزیک عدم سوار کردن بعضی از مسافرین و برخورد این آژانس هوائی مسئله روز شده است ❇️در این مورد آژانس هوائی ترکیه اعلام کرد برای سفر به مکزیک , کلمبیا , کوبا , برزیل ما بعد از کنترل های عادی ویزا و پاسپورت دیگر کنترل ها نیز اضافه شده و ما انجام می دهیم و اگر این مسافرین مشکلی داشته باشند این آژانس از قبول آنها خوداری خواهد کرد . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞نظری به سفر پر تنش رئیس جمهور آلمان به ترکیه بدون اردوغان « به زبان ترکی استانبولی» 💢رئیس جمهور آلمان با هیئت همراه جهت دیدار از ترکیه چند روز بود در ترکیه حضور داشت اردوغان با رئیس جمهور آلمان در کاخ ریاست جمهوری دیدار کرد ➖رئیس جمهور آلمان با دیدار از سران گروههای مختلف ترکیه بخصوص دیدار با سران مخالف حاکمیت در مسایل داخلی کشور ترکیه دخالت مستقیم کرد 📌شایان ذکر است با اینکه اردوغان در سفر عراق بود رئیس جمهور آلمان به ترکیه سفر کرد اول با عبدالله گل رئیس جمهور سابق ترکیه و شهردار شهر استانبول از حزب جمهوریت , شهردار شهر آنکارا و دبیرکل حزب دموکراتیک خلق دیدار کرد ➖در یک از روزنامه های آلمان این دیدار رئیس جمهور آلمان از ترکیه و دیدار با مخالفین اردوغان را با این این عنوان تیتر زده بودترکیه را برای بدون اردوغان بایدحاضر کرد ➖در دیدار با رسانه ها دو رهبر موضوع های مهم مطرح کردن یکی هم جنگ اسرائیل و فلسطین بود رئیس جمهور آلمان به حماس حمله کرد و از اسرائیل دفاع نمود و اعلام نمود حماس با حمله وحشیانه ۱۲۰۰زن و کودک یهودی را کشته است و شش ماه است ۳۰۰ نفر از یهودیان را اسیر کرده به نظر ما اگر این جنگ اخیر بین اسرائیل و حماس شروع نمی شد این تعداد از مردم کشته نمی شدند... ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🔴 ادامه روند کاهشی قیمت‌ها در بازار خودرو ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ http://eitaa.com/ashaganvalayat ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈