eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
4.4هزار دنبال‌کننده
32.5هزار عکس
36.7هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 http://eitaa.com/ashaganvalayat این گزارش رو حضرت علی (ع) از لحظاتی که جان انسان میخواهد از بدنش جدا شود ارائه کرده، اگه میخواهید بدونید آخرین لحظات چه اتفاقاتی براتون می‌افته این گزارش رو بخونید: با ورود مرگ، اعضاء و جوارحشان‌ سست‌ شده‌ و رنگ صورت و بدن‌ آنها تغيير میکند. آنگاه مرگ‌ لحظه‌ به‌ لحظه‌ شروع‌ میکند به‌ زياد شدن‌ و پيكر آنها را فرا میگیرد‌، تا اینکه‌ زبان‌ از كار می افتد ولی هنوز چشم‌ و گوش‌ از كار نيفتاده‌ است، با ديدگانش‌ میبيند و با گوشهايش‌ میشنود، عقلش‌ نيز تمام‌ و صحيح‌ است‌ و ادراكاتش‌ بجا و به‌ موقع‌ است‌. مرگ كم‌كم‌ پيش‌تر میآيد تا جائی كه‌ بر گوش‌ او هم‌ غلبه‌ ميكند و گوشش‌ به‌ پيروی از زبانش‌ كه‌ قدرت‌ خود را از دست‌ داده‌ بود، از قدرت‌ میافتد و شنوائی خود را از دست‌ ميدهد. و در اينحال‌ در ميان‌ اهل‌ خود كه‌ اطراف‌ او گرد آمده‌اند، بطوری است‌ كه‌ نه‌ با زبان‌ میتواند سخنی بگويد و نه‌ با گوش‌ سخنی بشنود؛ ولی با چشمش‌ كه‌ هنوز از كار نيفتاده‌ است‌ دائماً در چهرۀ اطرافيان‌ خود نگاه‌ ميكند و پيوسته‌ ديدگان‌ خود را به‌ اينطرف‌ و آنطرف‌ ميگرداند؛ و آنچه‌ را كه‌ آنها میگويند، حركت‌ زبانهای آنها را با چشم‌ میبيند ولی برگشت‌ صدای آنها را با گوش‌ نمیشنود. و مرگ‌ پيوسته‌ قدم‌ جلوتر میگذارد و با او چسبندگی بيشتری پيدا میكند، تا آنكه‌ چشم‌ او نيز بدنبال‌ گوشش‌ بسته‌ میشود، و جانش‌ از كالبدش‌ بيرون‌ ميرود، و بصورت‌ مرداری در بين‌ اهل‌ خود در میآيد. بطوريكه‌ تمام‌ اهل‌ و نزديكان‌ او از او به‌ وحشت‌ می افتند و از كنار او دور میشوند؛ و آن‌ مردۀ مسكين‌ نيز نمیتواند با گريۀ خود به‌ گريۀ آنان‌ كمك‌ دهد، و سخن‌ آنان‌ را كه‌ در سوگ‌ او به‌ ناله‌ و فغان‌ سخنانی را به‌ او خطاب‌ مینمايد پاسخ‌ گويد. سپس‌ جنازۀ او را بر ميدارند بسوی گوری كه‌ برای او کنده‌اند، و او را در ميان‌ زمين‌ به‌ عملش‌ میسپارند و از او دور میشوند و از زيارت‌ و ديدار او منقطع‌ ميگردند، 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸🍃🌸🍃 خدا چند گناه را به سختي مي بخشد كه يكي از آنها آبرو بردن است. حدیثی از امام باقر(علیه السلام) است که حضرت می‌فرمایند : کسی که از ریختن آبرو و حیثیت مردم چشم‌پوشی کرده و آبروی آن‌ها را نریزد، خداوند در روز قیامت از گناهان او صرف‌نظر خواهد كرد. روایت داریم که می‌فرماید اغلب جهنمی‌ها، جهنمی زبان هستند! فکر نکنید همه شراب می‌خورند و از دیوار مردم بالا می‌روند. یک مشت مؤمن مقدس را می‌آورند جهنم به سبب اينكه آبرو مي برده اند! اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. 📚داستانڪ📚 ༺📚‌‌‌════‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌══‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸🍃🌸🍃 روزی حضرت داود (ع) از حضرت حق خواست که قضاوتی را به او کمک کند که اگر خدا بود چنین قضاوتی بین دو شاکی می‌کرد. حضرت حق فرمود: «ای داود از این سودا و تقاضا درگذر و بر اساس آنچه می‌بینی قضاوت کن.» اما داود نبی (ع) اصرار کرد. روزی حضرت حق جل‌جلاله به او فرمود: «فردا نزد تو پیرمردی با جوانی برای دادرسی مراجعه خواهند کرد، بین آن دو قضاوت نکن تا من قضاوتی بکنم که در روز رستاخیز در بین مردم خواهم کرد.» صبح روز بعد شد و پیرمردی، جوانی را نزد داود (ع) آورد و گفت: «این جوان این انگور را از باغ من دزدیده است. جوان بی‌‌چون‌وچرا دزدی از باغ این پیرمرد را پذیرفت.» جبرییل نازل شد، در حالی‌که مردم شاهد قضاوت داود (ع) بودند به داود (ع) امر کرد، از کمر خنجر خود را در بیاور و به دستان این جوان بسپار تا پیرمرد را بکشد و سپس جوان را آزاد کن. داود (ع) از این قضاوت الهی ترسید؛ ولی چون خودش خواسته بود، تسلیم امر حق شد. در پیش چشم مردم! دستان پیرمرد را گرفت و خنجر به جوان داد و امر کرد جوان سر پیرمرد را برید. مردم از این قضاوت داود (ع) آشفته شدند و حتی دوستان او، او را رها کردند. مدتی گذشت، همه داود (ع) را به بی‌دینی و بی‌عدالتی متهم کردند. داود نبی (ع) سر در سجده برد و اشک‌ها ریخت و از خدا طلب کرد تا شایعات را از او دور کند. ندا آمد: «ای داود! مردم را به باغی که برای این پیرمرد بود ببر. به مردم بگو این قضاوت، امر من بود. آن پیرمرد قاتل پدر این جوان بود و این باغ ملک پدر این جوان. پس پسر٬ قاتل پدر را قصاص کرد و به باغ خود رسید. گوشه باغ را بکَن خمره‌ای طلا خواهید دید که برای این پسر است. به مردم نشان بده تا باور کنند این قضاوت از سوی من و درست بود. ای داود (ع) دیدی! من نخواستم قضاوتی به تو نشان دهم٬ به اصرار تو این کار را کردم. چون نمی‌خواستم در بین مردم به بی‌دینی و ناعدالتی متهم شوی. چنان‌چه بسیاری از مردم چون از کارهای یکدیگر بی‌خبر هستند و علم ندارند مرا به بی‌ع