فردا صبح رقیه مثل بقیه روزها خیلی عادی میره حرم
ولی نه سر صبح
همون ساعتی که شاه اومده حرم
رو به محمد علی کرد و گفت:
رضا رفیق احمد رو می شناسی؟ فکر کنم قبلا دیدیش
محمد علی کمی فکر کرد و گفت:
آره می شناسم
محمد امین ادامه داد:
فردا که رفتی حرم دقت کن
رضا کنار یکی از خادما ایستاده
اون خادم کسیه که وقتی ازدحام و شلوغ شد باید رقیه رو بفرستی بره پیشش
خودت نباید بری
فقط رقیه
محمد علی با تعجب گفت:
یعنی ناموسم رو بفرستم با غریبه تنها بره؟
محمد امین گفت:
اون خادم فقط تو شلوغی رقیه رو می بره می رسونه پیش اسماعیل
بقیه اش با اسماعیله که رقیه رو ببره روستا پیش احمد
محمد علی گفت:
داداش من نمی تونم ناموسم رو بسپرم دست غریبه و نامحرم
خودمم باهاش میرم
محمد امین گفت:
تو نگران نباش
من خودم از دور حواسم به رقیه هست
فقط تو نباید همراهش بیای
تو باید تو همون شلوغی بمونی فکر کنن رقیه هم پیش توئه
رو به من کرد و گفت:
تو هم فردا مثل بقیه روزا خیلی عادی میری حرم
هیچ وسیله اضافه ای بر نمی داری
فقط یه چادر رنگی بذار تو کیفت
تو شلوغی ها چادر مشکیت رو در بیار اونو بپوش روت رو هم محکم بگیر
چادرت رو که عوض کردی میری پیش اون خادم.
متوجه شدی؟
به تایید سر تکان دادم که مادر گفت:
وسایلاش رو چه جوری میخواین براش ببرین؟
محمد امین گفت:
من قبلا به رقیه گفتم هیچی نمیشه با خودش ببره
خانباجی گفت:
این طوری که نمیشه پسرم
حداقل یه بقچه لباس که باید برداره
محمد امین گفت:
کوچک ترین چیز ممکنه ساواک رو مشکوک کنه
هیچ چیز اضافی نباید همراهش باشه
مادر با تعجب گفت:
یعنی با همین یه دست لباس بره؟
بعد اون راه دور بدون رخت و لباس بدون وسیله چی کار کنه
محمد امین رو به من گفت:
نه میشه خودت وسیله ببری
نه میشه ما بعد رفتنت به حرم وسیله برات برداریم
نهایت سه چهار دست از لباسات رو روی هم بپوش هر چی که فکر می کنی واقعا لازمت میشه و تو کیفت جا میشه هم بردار
غیر این هیچ چیز دیگه به ذهنم نمی رسه
محمد حسن که تا آن زمان ساکت و تماشاچی بود گفت:
داداش هوا گرمه آبجی می پزه این همه لباس روی هم بپوشه
مادر گفت:
راست میگه بچه ام می پزه
بعدم تو اون شلوغی ممکنه برای خپدش یا توراهیش اتفاقی بیفته
این طوری نمیشه یه فکر دیگه بکنید
الان لباسای خودش رو روی هم بپوشه بره
لباسای بچه اش رو چه جوری ببره
این بچه دنیا بیاد حداقل چهار تا کهنه و قنداق لازم داره
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت212
ز_سعدی
محمد امین گفت:
فعلا مهم اینه خودش رو به سلامت بفرستیم
وسایلاش مهم نیست
بچه اش هم که به این زود دنیا نمیاد
ان شاء الله تا اون موقع خدا بزرگه برمیگردن مشهد
مادر گفت:
ان شاء الله ولی حداقل بعضی چیزا رو باید ببره
محمد امین با صدا نفسش را ببرون داد و پرسید:
وسایلای لازمت چه قدره؟
آهسته گفتم:
یه ساک
مادر در ادامه حرفم گفت:
یه ساک وسایلای خودشه یه ساکم برای بچه اش بسته
محمد امین کمی در فکر فرو رفت و بعد رو به خانباجی پرسید:
گونی برنج دارین؟
مادر با تعجب گفت:
وا ... تو این هیر و ویر برنج میخوای چه کار؟
خانباجی گفت:
تو زیر زمین سه تا گونی برنج کلات دست نخورده هست آقات گرفته تولد حضرت زهرا نذری بپزیم.
محمد امین گفت:
بی زحمت گونیاش رو خالی کنید وسایلای رقیه رو بریزین توش سرش رو هم مرتب بدوزین و ببندین که من الان به عنوان گونی برنج با خودم ببرم و بعدا به دستش برسونم
رو به من گفت:
ولی چون معلوم نیست کی بتونم برات بفرستم تو همون چند دست لباس رو روی هم بپوش
زیر لب چشم گفتم که آقاجان گفت:
بابا جان چرا بریزن تو گونی؟
همین ساک ها رو ببر دیگه
محمد امین گفت:
الان ساک ببرم مشکوک میشن
بعد رفتن رقیه هم که دیگه اصلا نمیشه چیزی از این خونه بیرون برد می فهمن و ممکنه ردش رو بزنن ولی من الان گونی برنج ببرم کسی مشکوک نمیشه
محمد علی گفت:
بالاخره فردا تو حرم رقیه بره و من تنها برگردم خونه می فهمن رقیه رفته و نیست و دنبالش می گردن
محمد امین نگاه به محمد حسن دوخت و گفت:
این که حداقل ساواک فردا متوجه رفتن رقیه نشه و رقیه به سلامت از شهر خارج بشه دست آقا داداش رو می بوسه
محمد حسن با تعجب پرسید:
من؟!
محمد امین سر به تایید تکان داد که محمد حسن پرسید:
من چه کاری می تونم بکنم که ساواکیا نفهمن رقیه رفته؟
محمد امین گفت:
الان که من خواستم برم تو هم همراهم میای
فردا من و تو هم تو دیدار مردم با شاه میریم حرم
تو شلوغیا تو خودت رو می رسونی به محمد علی و رقیه و بعد رفتن رقیه تو جای رقیه با محمد علی بر می گردی خونه
محمد حسن خندید و گفت:
داداش معذرت میخوام ولی ساواکیا کور یا خر که نیستن می فهمن من رقیه نیستم
من چه ربطی به رقیه دارم؟ من پسرم اون دختره
محمد امین گفت:
بله شما پسری ولی از نظر قد و قیافه با رقیه شباهت زیادی داری
ماشاء الله تو رشد افتادی و داری قد می کشی و الان هم قد و قواره رقیه شدی
یه چادر سرت کنی روت رو بگیری با رقیه مو نمی زنی
محمد علی بلند خندید که محمد حسن عصبانی گفت:
داداش این چه حرفیه؟
مگه من دخترم چادر بپوشم؟
محمد امین به روی برادرم لبخند زد و گفت:
نه داداش شما دختر نیستی
فقط برای کمک به خواهرت برای این که بدون جلب توجه بتونه از مشهد خارج بشه لازمه شما یه چادر سرت کنی و جای رقیه با محمد علی برگردی خونه
محمد حسن عصبانی گفت:
داداش پوشیدن لباس زنونه حرامه
چه توقعی از من داری که این کار رو بکنم
شما جای من بودی این کارو می کردی؟
حاشا و کلّا
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت213
ز_سعدی
محمد امین به روی محمد حسن لبخند زد و گفت:
بله داداش حق با شماست.
پوشیدن لباس زنونه حرامه ولی برای کسی که مکلّف شده
شما که هنوز 11-12 سالته به تکلیف نرسیدی چیزی بهت نیست
من خودم اگه جای تو بودم قد و قواره رقیه می بودم یک لحظه هم برای کمک بهش تردید نمی کردم.
شما خودت چند روز پیش به من گفتی هر کاری از دستت بر بیاد حاضری برای رقیه انجام بدی حالا که وقت عمله جا زدی داداش؟
محمد حسن کلافه و عصبانی گفت:
نه خان داداش جا نزدم.
هنوزم سر حرفم هستم هر کاری حاضرم بکنم الا کار حروم
محمد علی گفت:
داداش گلم الان بهت گفتن شما تکلیف نرسیدی و اشکالی بهت نیست.
بعدم همین یه باره قرار نیست هر روز با چادر رفت و آمد کنی
فقط تو شلوغی به چادر می کشی سرت جای رقیه با من بر می گردی خونه که آبجی به سلامت بره ساواک مشکوک نشه پی اش رو بگیره بفهمن رفته
من خودم اگه می شد این کارو می کردم
محمد حسن دست به سینه به دیوار تکیه زد و گفت:
همین که گفتم من لباس زنونه نمی پوشم
مادر گفت:
پسرم محمد حسن جان
مخالفت نکن دیگه
به خاطر خواهرت قبول کن
باور کن با یه بار چادر سر کردن چیزی از مردیت کم نمیشه
مرد بودن که به ریش و سبیل و صدای کلفت و لباس مردونه نیست
الان وقتشه با خطر کردن با انجام دادن کاری که دوسش نداری و نمی پسندی ولی سلامتی خواهرت بهش وابسته اس مردونگی و شجاعتت رو ثابت کنی پسرم
آقا جان گفت:
ولش کنید.
مجبورش نکنید.
بذارید خودش انتخاب کنه ببینه دلش میخواد تو این ماجرا نقش داشته باشه یا نه
پسرم بزرگ شده مرد شده
بذارید خودش بسنجه اهم و مهم کنه و نظرش رو بگه
آقاجان رو به محمد حسن کرد و گفت:
بابا فکرات رو بکن
اگر موافق بودی همراه محمد امین برو
اگرم دلت نخواست نرو
محمد حسن چیزی نگفت و در سکوت به گل قالی خیره شده بود.
محمد امین نفسش را بیرون ذاد و گفت:
خانباجی جان بی زحمت برید وسایلای رقیه رو بریزید تو گونی های برنج سرش رو ببندید من دیگه دیرم شده اونا رو با خودم ببرم.
خانباجی از جا برخاست و من هم همراه او از اتاق بیرون رفتم تا کمکش کنم
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت214
ز_سعدی
با کمک محمد حسین وسایلم را به زیر زمین بردم و دوباره از بین آن ها فقط چیز های ضروری و لازم را جدا کردم و در کیسه های برنج جای دادیم. خانباجی با دقت و وسواس کیسه ها را مرتب کرد و سرشان را دوخت.
محمد امین کیسه ها را برداشت و بعد از این که دوباره نکاتی را به من و محمد علی یادآوری کرد،
مرا بغل گرفت و پیشانی ام را بوسید و گفت:
هر چند اصلا دلم نمی خواست بری ولی حالا که رفتنی هستی امیدوارم به سلامتی بری و خوب و خوش باشی.
دلم برات تنگ میشه آبجی کوچیکه.
تا دوباره بتونیم هم رو ببینیم مواظب خودت باش
آقا جان آه کشید و من هم سر به زیر از برادر بزرگم تشکر کردم.
محمد امین به محمد حسن اشاره کرد و گفت:
بیا بریم داداش.
محمد حسن که هنوز هم سگرمه هایش را در هم گره زده بود جلو آمد.
با من دست داد، روبوسی کرد و گفت:
من امشب با خان داداش میرم مسجد از حاج آقا سوال می کنم.
اگه حاج آقا گفت حروم نیست فردا میام حرم و ....
نفسش را کلافه بیرون داد و گفت:
به خاطر تو اون کار رو می کنم.
اما اگه حاجی گفت نه، نمیام و این آخرین باریه که هم رو می بینیم.
مواظب خودت باش.
به احمد آقا هم سلام برسون.
به رویش لبخند زدم و گفتم:
چشم داداش.
قدمی فاصله گرفت و دوباره به سمتم چرخید و گفت:
آبجی من اگه فردا نیومدم فکر نکنی نامردم یا ترسیدم یا نخواستم کمکت کنم.
من حاضرم هر کاری برات بکنم الا کار حروم
پس اگه منو فردا ندیدی ازم دلگیر نشو
با لبخند گفتم:
اشکالی نداره داداش.
شما برو سوال کن اگه حروم بود همون بهتر که انجام نشه
چون تو کار حروم هیچ خیری نیست.
محمد حسن به تایید سر تکان داد و بعد از خداحافظی با خانواده همراه محمد امین رفت.
آقا جان باز هم آه کشید و مغموم به من خیره شد.
از غم نگاهش سر به زیر انداختم.
آقاجان هم بدون این که حرفی بزند به مهمانخانه برگشت.
از این که قرار بود فردا بروم هم خوشحال بودم هم ناراحت و هم نگران بودم.
خوشحال از این که پیش محبوبم، همه وجودم، احمد بر می گشتم و می توانستم کنار او روزگار بگذرانم.
ناراحت از این که از خانواده ام دور می شدم و معلوم نبود دوباره کی بتوانم آن ها را ببینم و حتی فرصت نبود با خواهرانم خداحافظی کنم و بدون دیدن آن ها باید می رفتم.
ناراحتی بزرگترم هم این بود که با رفتنم دیگر هر روز نمی توانستم به زیارت امام رضا بروم و از حرم امام هشتم که در این روزها مامن و ملجا دل شکستگی ها و غصه هایم بود باید دور می شدم و فقط خدا می دانست کی دوباره توفیق زیارت نصیبم می شد.
نگرانی ام هم به خاطر فردا بود که آیا بتوانم در آن شلوغی جمعیت که حرم پر از آژان و مامور است بدون این که کسی متوجهم بشود بتوانم خودم را به دوست احمد برسانم
از این بدتر مجبور بودم با مرد غریبه همراه شوم.
منی که هیچ وقت در زندگی ام بدون محرم هایم نبودم حالا باید برای رسیدن به احمد با مرد غریبه همراه می شدم.
کتاب مفاتیح را بوسیدم و روی زمین نشستم.
نکند رفتنم اشتباه باشد؟
به نظرم هیچ صورت خوشی نداشت که با مرد غریبه همراه شوم.
کاش محمد امین جای این که از دور مراقبم باشد خودش هم پایم می شد و مرا پیش احمد می برد.
سعی کردم دلم را بد نکنم.
برادرم مرد غیوری بود و حتما همه جوانب را سنجیده بود و این بهترین راه برای بردن من پیش احمد بود.
نفسم را با صدا بیرون دادم و سعی کردم با خواندن دعای توسل و حدیث کساء دلم را آرام کنم.
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از اللهم صل علی فاطمه و ابیها
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
🌱 غلبه بر خستگی به روش شهید مهدی حسین پور
وقتی تو کار بهمون فشار میاومد یا خسته میشدیم، بهمون میگفت:
ثواب کار رو هدیه کنید به یکی از
«اهل بیت(ع)»؛
اونوقت خستگی بهتون غلبه نمیکنه و شما بهش غلبه میکنید.
راوی: همرزم شهید
شهید #مهدی_حسین_پور
📚 🔹🌷🌴🌷🏴
هدایت شده از اللهم صل علی فاطمه و ابیها
📌 «شهید شدم، سر مزارم روضه حضرت رقیه(س) بخوانید»
🔹 حسین از همان اول تعلقی به دنیا نداشت.
هم آنجایی که کسب و کار خوبی داشت ولی همه را کنار گذاشت تا لباس پاسداری بپوشد.
◇ هم آنجایی که هر وقت یکی از رفقا به مشکلی بر می خورد حسین سریعا ورود می کرد تا مشکل را رفع کند.
◇ اوج رهایی حسین از این دنیا زمان روضه ها بود. مخصوصا زمانی که روضه حضرت رقیه خوانده می شد.
◇ حسین عاشق روضه سه ساله امام حسین(ع) بود، وصیت کرده بود اگر شهید شدم سر مزارم روضه حضرت رقیه(س) بخواند"
📸 پ.ن تصویر: تصویر شهید ولایتیفر یک روز قبل از شهادت
#شهید_حسین_ولایتیفر
• متولد: ۱۳۷۵/۴/۶، دزفول.
• شهادت: ۱۳۹۷/۶/۳۱، اهواز
• گلزار شهید: گلزار شهیدآباد دزفول، قطعه ۲
🔹️ صبحانه ای با شهدا
🌷🌷🌷🌴🏴🌴🌷🇮🇷
هدایت شده از اربعینمعلی عاشقانولایت🚩
ـ مـٰاڪَربـٰلانَرفتـھزِدنیـٰانمۍرَویـم
مـٰابےحُسیـنجنّـتاَعـلانمۍرَویـم...!
❥📿⃟♥️჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
╲\ ╭``┓
╭``🌸╯
┗`╯ \╲
╔═ೋ✿࿐ 🤍🕊
🕊🧡خوانـدن این دعـا در ابتدای روز
باعـث مبارکی کارهایتان میشود✨
🌸بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ🌸
🕊💫《اَلّلهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ یا قَریبَ الفَتحِ وَالفَرَجَ
یا رَبَّ الفَتحِ وَالفَرَج یا اِلهَ الفَتحِ وَالفَرَجِ
عَجِّلِ الفَتحَ وَالفَرَجَ سَهِّلِ الفَتحَ وَالفَرَجَ
یا فَتّاحَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا مِفتاحَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا فارِجَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صانِعَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا غافِرَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا رازِقَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا خالِقَ الفَتحِ وَالفَرَجِ یا صابِرَالفَتحِ وَالفَرَجِ یا ساتِرَ الفَتحِ وَالفَرَجِ وَاجعَل لَنا مِن اُمُورِنا فَرَجاً وَ مَخرَجاً اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ بِرحمتک یا اَرحَمَ الرّاحمینَ》
✧✾════✾✰✾════🧡
🧡 دعـای ابتـدای روز 🧡
🕊💫《اََللّهُمَّ إِجْعَلْ أَوَّلَ یَوْمی هَذا فَلاحاً
وَ آخِرَهُ نَجاحَاً وَ أَوْسَطَهُ صَلاحَاً
اََللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
وَاجْعَلْنا مِمَّنْ أَنابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ
وَ تَوَکَّلَ عَلَیْکَ فَکَفَیتَهُ
وَ تَضَرَّعَ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَهُ》
╲\ ╭``┓
╭``🌸╯
┗`╯ \╲
╔═ೋ✿࿐🧡🕊
6129605188.mp3
3.39M
🌸 قرائت های روزانه قرآن کریم با صدای بهشتی استاد عبدالباسط
📖 سوره مائده ۱۰ - ۱۳ |صفحه ۱۰۹
#قرآن
🧡🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🌸عهد ثابت دوشنبهها
🍃 ⤵️ اذکار روز،،،
🌸 یا قاضی الحاجات 👈 100 مرتبہ
🍃 یا لطیــــــــــف 👈 129 مرتبہ
🌸 ⤵️ سوره روز،،،
سوره مبارکہ شرح ✨
🍃 به جهت وسعت رزق، 41 بار خوانده شود، مراد حاصل میشود
🌸 ادعیه و زیارت روز،،،
🍃 دعای روز دوشنبه
🌸 زیارت امین الله
🍃 دعای معراج
🌸🍃 نماز روز ⤵️،،،
🍃 #نماز روز دوشنبہ ↩️ هر کس ده رکعت نماز بجا آورد و بخواند در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید ده مرتبه، حق تعالی در روز قیامت برای او نوری قرار دهد که روشنایی دهد موقوف را تا غبطه برند بر او خلق خداوند در آن روز.🌸
🕊🌸الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
╲\ ╭``┓
╭``🌸╯
┗`╯ \╲
╔═ೋ✿࿐ 🌸🕊
هدایت شده از اربعینمعلی عاشقانولایت🚩
32.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 همراه با روضه های اهل بیت
علیهم السلام۳۱۱
غریب گیر آوردنت...
روضه خوانی استاد انصاریان
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
✅🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🖤https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
هدایت شده از اربعینمعلی عاشقانولایت🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همراه با مناجات با خدا و اهل بیت علیهم السلام ۱۶۸
مناجات امام حسین علیه السلام با خداوند،در کربلا/مداح سلیم موذن
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
🏴🏴🌴🏴🌴🏴https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
هدایت شده از اربعینمعلی عاشقانولایت🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارگر حرم امام حسین علیه السلام
لبیک یا امام خامنه ای لبیک یا حسین ع است 🏴
صلیالله علیک یا اباعبدالله الحسین علیهالسلام 🌴🏴https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen🌴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ لایحۀ حجاب چگونه در مجلس بررسی میشود؟
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ چطور تو قضیهی مهسا امینی نگفتی ولی دم داره و باید دادگاه برگزار بشه به بچههای
امام حسین که میرسی...!!!🧐
📝 پاورقی
📌 شنبه تا چهارشنبه
🕗 ساعت ۱۹:۴۵
📺 شبکه دو سیما
🔴 پاورقی
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ پس از حضور رئیس قوه قضاییه در استان فارس دو کارخانه در مسیر احیا قرار گرفت
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⚫️ تصاویری از محل وقوع حادثه انفجار ساختمان ۳ طبقه در محله جوانمرد قصاب
گفته میشود ۱۲ نفر از زیر آوار این ساختمان بیرون کشیده شدهاند. علت انفجار هنوز مشخص نیست.
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶در گروهها و کانال های ایتا مباحثی مطرح میشود که هیچ سنخیتی با فضای مجازی ندارد، کاملا در یک دنیای دیگه زندگی میکنیم.
🔻صدها صفحه این شکلی در مجازی است که به راحتی فعالیت میکنند و فیلم مبتذل منتشر میکنند و میگویند پلیس هم با ماست.
🔻اگر این ها را هرزگاهی منتشر نکنیم، هرچی بگیم دوستان میگن نه بابا موردی است، مثل دوسال قبل که یادمه تو گروههای ایتا یک عکس کم حجاب ارسال میشد میگفتن واااای ما تحریک شدیم و جامعه اینجوری نیست، ما هم هر چی میگفتیم بخشی از جامعه از این هم بدتر است یا میگفتن استغفار کن یا میگفتن چون شما گذشته متفاوتی داشتی شما یه چیزایی میبینی همه نمیبینند😒 تا مهسا امینی فوت کرد و الان همه فهمیدن اینا واقعیت ها را نمیدیدن، چون در لاک خودشان گیر کردند.
🔻 اینکه مجازی ول شده است و صاحب ندارد و نوع مردم ما اینا رو میبینند و عادی شده است یک بحث است ولی بحث مهمتر این است که ما حقیقت را بپذیریم و فکر اساسی کنیم، باید با اینا برخورد شدید بشه ولی با برخورد، فکر این آدم ها عوض نمیشه، در کنار برخورد قانونی که مسکن است برای رفع ریشه ای این مشکلات هم فکر کنیم، بچه های ما در این فضا دارند بزرگ میشن و با سرپوش گذاشتن و ندیدن مشکلی حل نخواهد شد، مشکلات لیست کنیم و گردن بگیریم بعد برای علاجش فکر کنیم.
🔻 هنوز هم یکعده گردن نمیگیرند و الان فکر میکنند ما اینو پخش نکنیم اینستاگرام نمیبینند و یا با پخش نکردن ما، مساله حل میشود!!
🔻 حداقل پخش بشه شاید بفهمیم در بخشی از جامعه چه خبر است تا شاید فکری کردیم...
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🔺️
نوشتن «پارک مساوی با پنچری» زندان دارد
🔹مطابق با قوانین راهنمایی و رانندگی و مدنی پارک خودرو مقابل پارکینگ منازل تخلف است اما اگر این تخلف به صورت تهدیدآمیز به شهروندان گوشزد شود آنگاه جرم رخ داده است.
🔹در ماده ۲۴ قانون مدنی نوشته شده است هیچکس نمیتواند طُرُق و شوارع عامه و کوچههایی را که آخر آنها مسدود نیست تملّک نماید همچنین مطابق با ماده ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی اگر کسی شخص دیگری را به هر نحوی تهدید کند (مانند پنچر کردن) و به این واسطه تقاضای انجام امر یا ترک کاری را کرده یا نکرده باشد، به ۷۴ ضربه شلاق یا دو ماه تا دو سال حبس محکوم میشود.
🔹طبق ماده ۱۶۳ آئین نامه راهنمایی و رانندگی، توقف وسایل نقلیه در پیادهروها، ورودی خیابانها، کوچهها و پارکینگ منازل ممنوع بوده و منجر به جریمه وسیله نقلیه میشود و در توضیح این موضوع باید گفت هرچند پارک مقابل منازل ممنوع است اما توجیه قانونی برای پنچر کردن خودرو نیست و از مصادیق جرم به شمار میرود.
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سردبیر قدیمیترین روزنامه یهودی جهان:
قدرت نفوذ و رسوخ سپاه پاسداران، خواب را از چشمان اعضای ارشد امنیتی و دولتمردان بریتانیا ربوده است!
"جیک والیس سایمونز"، سردبیر هفتهنامه "جوئیش کرانیکل"، قدیمیترین روزنامه یهودی جهان:
حکومت ایران برنامه خود را طبق افکار تشیع و ظهور امام زمان پیش میبرد!
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⚫️19 محرّم
1 ـ حرکت کاروان کربلا به سوی شام
◾️در این روز اهل بیت سیّد الشّهداء علیه السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند. (1)
زن های غیر هاشمیّه از انصار امام حسین علیه السلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زن های هاشمیّات برای اسارت به شام برده شدند. (2)
📚 منابع :
1. الوقایع الحوادث : ج 4، ص 114.
2. ابصار العین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 133.
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️در روزهایی که گذشت رسانههای ضدایرانی مدعی شدند یکی از خوانندههای مشهور ایرلندی که مسلمان شده بود، به خاطر حجاب افسرده شد در حالیکه ایشان در سال ۲۰۰۷ افسردگیاش را اعلام کرده بود و در سال ۲۰۱۸ مسلمان شده بود.
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️برنامه #مهلا که الکی مهمان دعوت نمیکرد...
البته از نقش فضای مجازی هم نمیتوان غفلت ورزید.
این که یه عده برمیگردند میگویند: نهادهای فرهنگی و حوزه علمیه چه کار می کنه؟
یکی از جواب ها این است که نقش #رسانه ممکنه نقش مابقی نهادها وخصوصا حوزه را تحت الشعاع قرار بدهد.
بالاترین نقش را #خانواده دارد، که متاسفانه در عصر امروزی، رسانه این نقش را از والدین دزدیده است.
پس رسانه (صداوسیما) در زمانه ما، نقش بسیاربسیار پررنگی دارد. که مسئولین از این نقش غافل اند.
❌برنامه مهلا نقشه اش را برای زمینه سازی هجمه به #حجاب خوب بازی کرد وتوانست ذهن یک عده ای که برنامه های مذهبی را نگاه میکنند را همراه خود کند و به آن ها بقبولاند که #حجاب و امربه معروف خیلی مهم نیست.
🚨این☝️زمینه سازی فکری بشدت خطرناک است
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj