⭕️ تحلیل کوتاه از آخرین تحرکات انتخاباتی اصلاحطلبان:
۱-آغاز زودهنگام پیش ثبتنام طبق قانون جدید، برنامه انتخاباتی اصلاحطلبان و لاریجانی برای حفظ ابهام تا پاییز را به هم ریخته است.
۲- طیف کارگزاران و اعتدال اکنون هوادار حضور در انتخابات و حزب اتحاد ملت مخالف آن است.
۳-اکثریت اصلاحطلبان هوادار ثبتنام بی سروصدای افراد کمتر شناخته شده هستند.
۴-طیف اعتدال هوادار ائتلاف با لاریجانی است و فعالیت انتخاباتی خود را در شهرستانها با محوریت نوبخت آغاز کرده است.
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️خوشگذرانی های خانواده پهلوی صدای اکبر گنجی فراری را هم در آورد ...
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️ شناسایی و حذف محتویات هنجارشکنانه تعداد ۵۰ صفحه اینستاگرامی باشگاه زنانه
🔹سازمان اطلاعات انتظامی غرب استان تهران با اقدامات فنی و اطلاعاتی صفحات اینستاگرامی که اقدام به جریحه دار کردن عفت عمومی، مدلینگ و تصاویر مبتذل در باشگاه زنانه نموده بودند را شناسایی و پس از احضار گردانندگان آنها، کلیه صفحات پاکسازی و اصلاح گردید.
🔹این اقدام باعث تسری به سایرین و حذف محتوای نامتعارف به صورت خودجوش در برخی دیگر از صفحات منتسب به باشگاه های زنانه در شهرستان شهریار گردید.
#برخورد_قاطع_با_هنجارشکنان
#حافظان_امنیت_اخلاقی
#حجاب
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
30.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴افشاگری بی سابقه نماینده شازند...
🔹بشنوید رحیمی وزیر دادگستری و اقدام به قتل معاون وزیر وقت صمت!!!
🔹 آزادیخواه نماینده مجلس، همون دزد لباسیست که در روز استیضاح فاطمی امین خوشحال بود
آزادیخواه، مهاجر را که اتهام ترور معاون وزارت سمت(برادران) را در پرونده دارد با هماهنگی دادگستری آزاد میکند یعنی کفیلش می شود!!!
⚠️ آزادی خواه باید زندان برود،
رحیمی نیز از سمت خود عزل شود
#بیدارباش
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️ #ناامید_نادان یکی از مهمترین کیسهای مطالعاتی نفوذ در جنگ شناختی و ادراکی است، سال قبل پیش از فتنه یک سوال در خصوصش پرسیدم و زود پاسخش را گرفتم.
هنوز تعجب میکنم برخی از دوستان دنبالهرو این شیاد و بیمار روانی هستند.
ان شا الله بزودی بخاطر خیانتهاش سرنوشتی مانند زم در انتظارش است.
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فرو ریختن خانه هایی که رئیسی در بستر ناامن رودخانه جاجرود ساخته برای بالا بردن بیلان کاری.
کاش توی آمریکا بودیم و این بلاها سرمون نمیومد. :))
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️رئیس جمهور توی این کشور کارهای نیست؛ نمایندهی مجلس فقط یه مترسکه؛ توی این مملکت تمام اختیارا دست رهبره؛
اینا ادعاهای علیالدوام اصلاح طلبهاست،
الانم توی صف ثبت نام مجلسن، دو سال دیگهام ریاست جمهوری.😐
#سرطان_اصلاحات
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️روسها برای دانش آموزان کلاس یازدهم (۱۷ ساله ها) در سال تحصیلی جدید، کتابی نوشته اند که جنگ روسیه و اوکراین را تشریح میکند. ببینید روایت رسمی از یک واقعه مهم، آن هم در سطح مدارس تا چه اندازه در روسیه جدی گرفته میشود؛ در ایران هم آیا برای حوادث فتنه گون اینچنین تدبیر میشود؟!
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
⭕️این دوتا نظرسنجی مهم نباید فراموش بشه😂
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
#آبشار_آب_پری
آبشار آب پری شهر نور استان مازندران واقع شده است.
#مازندران
#ایران_زیبا🇮🇷
#گردشگری😍
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت217
ز سعدی
زینب سر بر شانه ام گذاشته بود و با صدا گریه می کرد.
حاج علی از دور به ما خیره شده بود.
از همان دور هم می شد فهمید به خاطر آن چه پیش آمده و حال همسر و دخترش چه قدر غمگین و شکسته شده است.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
از آغوش مادر بیرون آمدم و مادر در حالی که به رویم لبخند می زد اشک چشمش را با گوشه چارقدش پاک کرد و گفت:
الهی هر جا میری حالت خوب و دلت خوش باشه
به رویش لبخند زدم و گفتم:
برام همیشه دعا کن. به دعاتون محتاجم
مادر گفت:
همیشه بعد هر نمازم برای همه تون دعا می کنم.
الهی عاقبت به خیر بشی
به طرف خانباجی چرخیدم.
محکم مرا در آغوش گرفت و صورتم را غرق بوسه کرد.
شاید چندین دقیقه مرا در آغوش خود نگه دلشت و فشرد.
دلم برای او و محبت های خالص و مادرانه اش تنگ میشد.
من هم چندین بار صورت او را که بسیار چروکیده تر از سن و سالش شده بود را بوسیدم و از او هم التماس دعا داشتم.
برادر ته تغاری ام محمد حسین را بغل گرفتم و بوسیدم و از او خداحافظی کردم.
سر به زیر به سمت آقاجان که کنار محمد علی به دیوار مهمانخانه تکیه زده بود رفتم.
روبرویش ایستادم و گفتم:
آقاجان ببخشید اگه اذیت تون کردم.
حلالم کنید.
آقا جان آه کشید. به سمتم خم شد و پیشانی ام را بوسید و گفت:
مواظب خودت باش.
برو به سلامت.
فکر می کردم آقاجان هم مثل مادر و خانباجی مرا در بغل بگیرد و رهایم نکند ولی آقاجان پر محبتم فقط به این که خیلی کوتاه پیشانی ام را ببوسد اکتفا کرد.
با چشمی که اشک در آن حلقه زده بود نگاه به نگاه آقا جان دوختم.
آقاجان رویش را به سمت محمد علی کرد و گفت:
زود تر برید دیگه
می ترسم دم آخری پشیمون بشم
محمد علی چشم گفت و به سمت موتورش رفت.
آقاجان رو به من کرد و پرسید:
چادر رنگی برداشتی که عوض کنی؟
به تایید سر تکان دادم و گفتم:
بله برداشتم
آقاجان گفت:
برو دیگه دیرت میشه
چه اشکالی داشت در این دیداری که معلوم نبود کی دوباره تجدید بشود کمی خودم را برای آقاجانم لوس کنم.
قدمی جلو رفتم و با خجالت پرسیدم:
بغلم نمی کنید؟
آقاجان روی سرم را بوسید و گفت:
می ترسم بغلت کنم و دیگه ولت نکنم بری
بذار این جوری دلم رو خوش کنم فقط داری میری حرم و زود بر می گردی
دست روی بازوهایم گذاشت و گفت:
باباجان خیلی مواظب خودت باش.
دست آقاجان را گرفتم و بوسیدم و با بغض گفتم چشم.
آقا جان گفت:
برو صورتت رو بشور با این صورت که مشخصه گریه کرده نرو
چشم گفتم و به سمت حوض رفتم.
محمد علی در کوچه موتورش را روشن کرد.
مادر مرا از زیر قرآن رد کرد و بعد از خداحافظی به کوچه رفتم و ترک موتور محمد علی نشستم.
محمد علی خیلی عادی مثل روزهای دیگر در کوچه پس کوچه های محل پیچید تا به خیابان اصلی رسیدیم و به سمت حرم راند.
#پارت/9407
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت218
ز سعدی
مثل هر روز دست در دست محمد علی به داخل حریم رفتیم و به سمت روضه منوره حرکت کردیم.
محمد علی به پهلویم زد و گفت:
سمت چپ کنار ستون رو ببین.
تو شلوغی ها باید بری پیش اون
به سمتی که گفت نگاه کردم.
خادمی که باید همراه او می رفتم مردی تقریبا هم سن و سال آقاجانم بود.
چند قدمی بیش از این نتوانستیم جلو برویم و در همان نقطه متوقف شده بودیم
روضه منوره برای شاه و همراهانش قُرُق شده بود.
به محمد علی گفتم:
نمیشه بریم جلوتر؟
محمد علی در حالی که کمی قد بلندی کرده بود و نگاه می چرخاند گفت:
بریم جلو دیگه رفتنت سخت میشه
همین الانشم امیدوارم جمعیت پشت سر مون قفل نشه.
کلافه نفسش را بیرون داد و گفت:
موندم کی این نقشه رو کشیده
الان زن و مرد قاطی و تو هم تو تنهایی چه طوری بری
خودم را به او نزدیکتر کردم و گفتم:
ان شاء الله خدا خودش کمک کنه
ولی کاش میشد مثل هر روز بریم ضریح
دلم تنگ میشه
محمد علی گفت:
فعلا که بچه های رضا قلدر قُرُقش کردن امکانش نیست.
تقریبا امکان جابجایی مان در جمعیت نبود و هم نمی خواستیم از خادمی که قرار بود مرا از حرم بیرون ببرد دور شویم برای همین امکان برداشتن مفاتیح و خواندن زیارتنامه نبود.
دلم می سوخت وقتی می دانستم این آخرین باری است که حرم می آیم ولی نه می توانم ضریح را ببوسم نه می توانم نماز و زیارت نامه بخوانم
از ذوق و شوق مردم دور و برم برای دیدن شاه هم دلم می گرفت.
با چشم هایی خیس اشک زیارت امین الله و دعای توسل را از حفظ خواندم و مشغول درد دل با امام رضا شدم.
از امام خواستم هر چه خیر است برایم پیش بیاورد.
با ورود شاه فریاد جاوید شاه و سلام و صلوات مردم همه جا را پر کرد.
محمد علی در حالی که قد بلندی کرده بود و نگاه می چرخاند اشاره کرد که کم کم چادرم را عوض کنم.
قلبم به شدت می تپید و نمی دانستم در بین این جمعیت چه طور باید این کار را بکنم.
دستی از پشت روی شانه ام نشست و در گوشم گفت:
آبجی زود باش وقتشه
به سمتش چرخیدم.
محمد حسن بود. با لبخند به سمتش چرخیدم و پرسیدم:
تو اومدی؟
به تایید سر تکان داد و گفت:
آره
زود دست بجنبون چادرت رو عوض کن باید از بین جمعیت ببرمت برگردم پیش محمد علی
محمد علی به سمتش چرخید و گفت:
پس بالاخره راضی شدی
شانه بالا انداخت و گفت:
راضی که نشدم ولی حاج آقا گفت اشکالی نداره
رو به من کرد و کفت:
دست بجنبون
در حالی که از فشار جمعیت اذیت بودم به سختی چادر رنگی ام را از کیفم در آوردم و بازش کردم. آن را روی چادر مشکی ام انداختم و چادر مشکی ام را در آوردم.
خانم کناری ام اعتراض کرد چرا الان چادر عوض می کنم و من از او عذر خواهی کردم
خواستم چادرم را در کیفم بگذارم که محمد حسن چادر را از دستم گرفت و به محمد علی داد و گفت:
دستت باشه تا برگردم.
دست چپم را در دست گرفت و گفت:
بیا بریم.
با نگرانی و اضطراب به محمد علی چشم دوختم.
دست راستم هنوز در دستش بود.
دستم را فشرد و بعد رها کرد. لبخند اطمینان بخشی زد و گفت:
برو در پناه خدا
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت219
ز_سعدی
در حالی که نگاهم به او بود رویم را محکم گرفتم و دست در دست محمد حسن در میان جمعیت به راه افتادم.
محمد حسن یا الله می گفت و جمعیت را می شکافت و مرا پشت سر خودش می برد.
صدای سخنرانی که در مدح شاه و خاندان پهلوی و تمجید خدمات شاه سخن می گفت صدای غالب در حرم بود.
شاید بیست دقیقه ای طول کشید تا بالاخره توانستیم از بین جمعیت خودمان را بیرون بکشیم و به خادم رسیدیم.
محمد حسن رو به او گفت:
سلام آقا سید. خواهرم رو آوردم.
آقا سید نگاهی در جمعیت چرخاند و گفت:
باشه پسرم. تو زود برو این جا نمون
محمد حسن دستم را محکم فشرد و گفت:
آبجی مواظب خودت باش. برو به سلامت
از او تشکر و خدا حافظی کردم.
محمد حسن رفت که آقا سید به من اشاره کرد و گفت پشت سرم بیا
خیلی تند و سریع راه می رفت و من هم از ترس هم از اضطراب این که مبادا در ببن جمعیت او را گم کنم تقریبا پشت سرش می دویدم و نفسی برایم نمانده بود.
زیر دلم هم تیر می کشید ولی دلم نمی خواست به او چیزی بگویم.
به هر سختی بود در حالی که به شدت نفس نفس می زدم، از گرما عرق کرده بودم و حالم بد شده بود خودم را پی او می کشیدم.
ازدحام جمعیت زیاد و هوا هم گرم بود خصوصا که من پنج دست لباس و بیژامه و شلوار روی هم پوشیده بودم.
به صحن که رسیدیم دیگر طاقتم طاق شد و گفتم:
یه لحظه وایستین ...
در حالی که نفس نفس می زدم گفتم:
من حالم خوب نیست.
به سمتم برگشت و به منی که خمیده دست به دیوار گرفته و ایستاده بودم گفت:
دخترم فرصت کمه بیا بریم.
بریده بریده گفتم:
دست خودم نیست .... نمی تونم دیگه .... الان بالا میارم
به سمتم کمی خم شد و گفت:
از همین صحن بریم بیرون تمومه. یا علی بگو پاشو بریم
لبه چادرم را به دندان گرفتم و سعی کردم دوباره راست بایستم و راه بیفتم
ولی نه درد زیر دلم اجازه می داد نه حالم مساعد بود.
مثل آبشار از پشتم عرق می ریخت و تمام بدنم خیس عرق بود.
کلافه نفسش را بیرون داد و گفت:
یه لحظه بشین برم برات آب بیارم بلکه حالت جا بیاد.
او رفت و من روی زمین نشستم.
در حالی که یک لبه چادرم را به دندان گرفته بودم با لبه دیگر چادر خودم را باد زدم.
خادم ظرف طلایی رنگ آب را به سمتم گرفت.
ظرف آب خنک را از دستش گرفتم و تشکر کردم.
آب را نوشیدم و سلام بر حسین گفتم.
درحالی که نگاه می چرخاند پرسید:
رو به راه شدی؟ بریم؟
دستم را تکیه گاه کردم و یا علی گویان از جا برخاستم.
رویم را دوباره محکم گرفتم و گفتم:
بله بریم.
در حالی که این بار آهسته تر راه می رفت و من از درد شکمم را فشار می دادم دوباره پشت سرش به راه افتادم و به سمت در رفتیم تا از حرم خارج شویم.
قبل از خروج برای چند لحظه ایستادم و آخرین سلام را رو به گنبد دادم و از امام رضا خداحافظی کردم
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت220
ز_سعدی
پشت سر آقا سید می رفتم که از دور اسماعیل را دیدم.
زیر سایه درخت کنار موتور قرمز رنگش ایستاده بود.
به اسماعیل رسیدیم و سلام کردم.
اسماعیل با آقا سید حال و احوال و تشکر کرد.
آقا سید گفت:
اینم خواهرتون صحیح و سالم تحویل شما ... به حاج آقا سلام منو برسون
اسماعیل تشکر کرد و بعد از خداحافظی با آقا سید روی موتور نشست چند باری هندل زد و موتور را روشن کرد.
به سمت من برگشت و گفت:
آبجی زود بشین بریم.
با تردید به او و موتورش نگاه کردم.
اسماعیل پسرخانباجی بود و ما را آبجی صدا می زد ولی نامحرم بود.
چگونه من پشت سر او روی موتور می نشستم؟
اسماعیل نچی کرد و گفت:
آبجی چرا وایستادی زود بیا دیگه وقت تنگه.
در حالی که از گرما نفس نفس می زدم گفتم:
من نمی تونم ...
موتور را خاموش کرد از روی آن پایین آمد و پرسید:
چی میگی آبجی؟ چی رو نمی تونی؟
حالت خوب نیست؟
رویم را دوباره محکم گرفتم و گفتم:
چرا خوبم ...
_پس بشین دیگه دیر شد ...
دوباره روی موتور نشست و هندل زد تا روشن شود
موتور که روشن شد منتظر نگاه به سمتم دوخت.
نگاهی به موتور و نگاهی به سمت گنبد امام رضا انداختم و با امید به عنایت و توجه امام رضا روی موتور نشستم.
کیفم را جلویم گذاشتم تا یک فاصله بین خودم و اسماعیل ایجاد کنم.
لبه های چادرم را هم زیر پایم جمع کردم.
اسماعیل سرش را به سمتم چرخاند و گفت:
آبجی از باربند موتور خودت رو محکم بگیر خیابونا یکم دست انداز داره مواظب خودت باش.
دستم را از باربند موتور گرفتم و گفتم:
باشه حواسم هست
اسماعیل بسم الله گویان به راه افتاد.
بسیار تند می راند و از ترس قلبم در دهانم آمده بود.
محکم به باربند چنگ زده بودم و هر لحظه از ترس این که نیفتم چشم می بستم و آیه الکرسی می خواندم
از شهر که خارج و وارد جاده شد ترس و دلهره ام بیشتر شد.
هم دست انداز ها زیاد بود هم من با او تنها بودم.
اسماعیل شیر پاک خورده و پسر خانباجی بود ولی من از این که با نامحرم ولو شخص او تنها باشم وحشت داشتم.
مدام آیه الکرسی می خواندم و صلوات میفرستادم و در دل می گفتم کاش برای رفتن پیش احمد پافشاری نمی کردم و در خانه آقاجان می ماندم.
اصلا به این که ممکن است تک و تنها با مرد غریبه و نامحرم همسفر شوم فکر نکرده بودم.
اسماعیل در جاده ای فرعی و خاکی پیچید و کمی سرعتش را کم کرد.
سرش را کمی به سمتم چرخاند و گفت:
آبجی شرمنده اگه اذیتی
یکم دیگه تحمل کنی رسیدیم.
به من گفته بودند احمد در روستایی دور افتاده و صعب العبور مخفی شده است اما این جا که خیلی دور یا صعب العبور نبود.
نکند اسماعیل مرا به جای دیگری می برد؟!
نمی توانستم جلوی افکارم را بگیرم.
قدم در راهی گذاشته بودم که دیگر راه بازگشتی از آن نداشتم
فقط دعا می کردم به خیر بگذرد و اتفاق بدی برایم نیفتد.
اسماعیل در جاده خاکی می راند و گرد و خاک زیادی به هوا بر می خواست.
از دور یک طویله قدیمی و تقریبا مخروبه دیده می شد.
اسماعیل جلوی آن توقف کرد و گفت:
رسیدیم آبجی پیاده شو.
با تردید از روی موتور پایین آمدم.
فرزندم به شدت خودش را زیر دلم فشرده کرده بود و دردم می آمد.
به اطرافم نگاهی کردم و پرسیدم:
احمد این جاست؟
اسماعیل به طرف در طویله رفت و در زد و گفت:
نه ... فکر نکنم احمد این جا مخفی شده باشه
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
یکسالونیمباتو
پارت221
ز_سعدی
_پس چرا منو آوردین این جا؟
اسماعیل دوباره در زد و گفت:
داداش امین گفت شما رو بیارم این جا منم آوردم.
گفت از این جا به بعدش خودشون می برنت.
در حالی که سعی می کردم ترسم در صدایم مشهود نباشد پرسیدم:
یعنی خود محمد امین میخواد منو ببره؟
اسماعیل گفت:
من نمی دونم آبجی.
کلافه نچی کرد و در حالی که خودش را از در بالا می کشید گفت:
چرا در رو باز نمی کنن؟
یا الله گفت و به داخل طویله نگاهی انداخت.
مشغول صحبت با کسی شد:
سلام داداش ... معلوم هست کجایی؟
از روی در پایین پرید و لباس هایش را می تکاند که در طویله باز شد.
جوانی که من نمی شناختم در را باز کرد و بیرون آمد و با اسماعیل حال و احوال کرد و گرم صحبت شدند.
من هم از ترس و اضطراب به موتور چسبیده بودم و رویم را محکم گرفته بودم.
من در این بیابان با دو مرد نا محرم چه می کردم؟
از ترس حتی جرات نداشتم حرف های شان را گوش بدهم.
اسماعیل به سمتم آمد و گفت:
بیا بریم داخل یه اتاق هست اونجا منتظر باش
هوا گرمه اذیت میشی
ترسیده چادرم را چنگ زدم و گفتم:
نه همین جا خوبه.
_برو آبجی هوا گرمه اذیت میشی
معلوم نیست کی برسه ولی داداش حمزه گفت انگار توی راهن
دارن میان
به درخت کنار جوی آب نزدیکتر شدم و گفتم:
اذیت نمیشم همین جا راحت ترم.
اسماعیل شانه بالا انداخت و گفت:
باشه هر جور راحتی ...
روی موتور نشست و گفت:
من دیگه باید برم ...
کاری چیزی نداری؟
واقعا می خواست برود و مرا تنها بگذارد؟
وا رفته نگاهش کردم.
هر چند او هم نامحرم بود اما باز هم به خاطر آشنایی که داشتیم در مقابل بقیه نامحرمان و در این بیابان باز هم وجودش مایه دلگرمی ام می شد تا این که تنها باشم. پرسیدم:
نمیشه یکم بیشتر بمونید؟
با بغض گفتم:
منو بین نامحرما تنها نذارید.
سر به زیر انداخت و نفسش را با صدا بیرون داد و گفت:
شرمندتم آبجی ... اگه میشد می موندم
ولی غصه اش رو نخور
حمزه پسر خوبیه شیر پاک خورده است ناموس سرش میشه
ولی بازم بهش میگم بیرون نیاد اذیت نشی.
ولی به نظرم بهتره شما بری تو اتاق منتظر بمونی حمزه بیاد بیرون این جوری اذیت میشی معلوم نیست کی احمد برسه
با شنیدن نام احمد همه وجودم پر از ذوق شد و پرسیدم:
احمد خودش داره میاد دنبالم؟
اسماعیل سر تکان داد و گفت:
حمزه که اینو می گفت.
به دلت ترس راه نده ان شاء الله زود می رسه.
به سمت آن جوان که حمزه نام داشت رفت کمی با او صحبت کرد و بعد از خداحافظی به سمت من برگشت.
سوار موتور شد. هندل زد موتور را روشن کرد و گفت:
مواظب خودت باش آبجی
سلام منم به احمد برسون.
خداحافظی کرد و رفت.
با گرد و خاکی که از رفتنش ایجاد شد کمی سرفه کردم و کنار جوی آب خشکیده نشستم.
چشم به راه آمدن احمد بودم و با شنیدن هر صدایی قلبم فرو می ریخت.
نگاهم به در طویله بود و مدام به سمت طویله و جوان داخل آیه و جعلنا می خواندم و دعا می کردم بیرون نیاید.
گرمی هوا هم کلافه ام کرده بود و هم به شدت تشنه شده بودم.
زبانم مثل چوب خشک شده بود.
سرم را به تنه درخت تکیه دادم و خودم را با چادرم باد زدم.
آن قدر حالم بد بود که چشم بستم و نفهمیدم کی خوابم برد.
با شنیدن صدایی از پشت سرم از خواب پریدم که پرسید:
خوشگل خانم چرا این جا خوابیدی؟
/9407
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماسال
#ایران_زیبا😍
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🅰پارت اول
💎حکایات و سخنان ناب روز
💠 قُرص روضه
▪️برای هر زن و شوهری در زندگی مشترک، دلخوری، سوءظن، بگو مگو، دلشکستگی و گلایه از #همسر کم و بیش، پیش میآید. اما مهم آن است که با #مدیریت ذهن، رفتار و گفتار، فضای دلگیر و گاه سرد و بیروح خانه را #گرم کنیم.
▪️ یکی از فرمولهای بسیار قوی و مجرّب در این مواقع که در کلام #عرفا و بزرگان معنوی تاکید شده است #روضه بر سیدالشّهدا علیهالسلام است.
▪️ وقتی از سختیهای زندگی #خسته میشوید و بر دلتان غصه و اندوه مینشیند خلوتی برای خود فراهم کنید اگر میتوانید زیارت #عاشورا قرائت کنید و با شنیدن روضهای از جنس #کربلا، اشک بریزید. هفتهای یک بار #قرص روضه را بر خود لازم بدانید.
▪️ از معجزات اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام #نشاط و سبک شدن روح است. و البته با سبکشدن خود، فرصت را غنیمت بشمارید و با تدبیر، گذشت و فراموش کردن بدی همسرتان، آرام، پرانرژی و با دلی حسینی و کربلایی به زندگی #صمیمانه و مداراگونهی خود ادامه دهید.
▪️ روضههای خانگی و بیآلایش را در خانههایتان رواج دهید!
💐💐💐
😴 کم خوابیدن و زیاد خوابیدن دشمن حافظه
✍ خواب زیاد رطوبت و سردی مغز را افزایش داده و باعث ضعف حافظه میشود
✍ خواب کم نیز باعث خشکی مغز شده و حافظه را ضعیف میکند
👈 برای تقویت مغز و حافظه اول شب بخوابید
👈 و از خوابیدن در طول روز پرهیز نمایید
👈 البته خواب قیلوله استثناست
💐💐💐
❤️ با خودتم مهربون باش!
خیلی از ماها با دیگران خیلی مهربونیم و باهاشون همدردی میکنیم، اما وقتی نوبت به خودمون میرسه اینطوری نیستیم و خودمون رو سرکوب و سرزنش میکنیم. اما لازمه که با خودمون مهربون باشیم و همونجوری که با یه دوست رفتار میکنیم، با خودمون هم برخورد کنیم.
اما چرا این کار مهمه؟ و برای اینکه بتونیم تغییری ایجاد بکنیم و پیشرفت کنیم، اولین مرحله اینه که خودمون رو بپذیریم و دوست داشته باشیم، بتونیم اشتباهاتمون رو قبول کنیم و خودمون رو برای رسیدن به چیزهایی که میخوایم حمایت کنیم.
اما چطور باید این کار رو بکنیم؟ مثلا با تقویت این طرز فکرها:
1⃣ قرار نیست که بدون نقص و کامل باشم، من هم انسان هستم.
2⃣ من خودم رو برای کارهایی که وقتی در حال یادگیری بودم انجام دادم، میبخشم.
3⃣ اگر فردی من رو دوست نداشته باشه، به معنی بیارزش بودن من نیست.
4⃣ اینکه اشتباهی انجام دادم به این معنی نیست که آدم بد و نادرستی هستم.
5⃣ اینکه هنوز به جایی که میخوام نرسیدم به این معنی نیست که به اون نمیرسم.
6⃣ حتی اگر نتیجه چیزی که میخواستم نشد، برای اینکه تلاش کردم خودم رو تحسین میکنم.
💐💐💐
🏴همسر و فرزندان حضرت عباس
حضرت عباس(ع) تنها با یک زن ازدواج کردند. او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود.
لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود. او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی ع بود.
لبابه از حضرت ابوالفضل ع پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد.
لبابه در کربلا حضور داشت. یکی از پسران او بنام قاسم در کربلا شهید شد. خود او نیز اسیر شد. همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد. پس از ازادی اسرا او به مدینه برگشت.
لبابه روز و شب گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی
از دنیا رفت. خدای رحمتش کند.
فرزندان او مدتی توسط مادربزرگ پاکشان ام البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما اوهم دوسال بعد از واقعه کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به امام سجاد علیه السلام منتقل شد.
گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس ع نزد امام سجاد ع می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد.
هدیه کنید به پیشگاه مقدس قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) صلواتی بر محمد و آل محمد.
یاعلی
📚 سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲۸
💐💐💐
در بنى اسرئيل عابدى بود كه دنبال كارهاى دنيا هيچ نمى رفت و دائم در عبادت بود، ابليس صدايى از دماغ خود در آورد كه ناگاه جنودش جمع شدند، به آنها گفت :
چه كسى از شما فلان عابد را براى من مى فريبد؟ يكى از آنها گفت : من او را مى فريبم .
ابليس پرسيد: از چه راه ؟ گفت : از راه زن ها. شيطان گفت : تو اهل او نيستى و اين ماءموريت از تو ساخته نيست ، او زنها را تجربه نكرده است . ديگرى گفت : من او را مى فريبم . پرسيد: از چه راه بر او داخل مى شوى ؟ گفت : از راه شراب ، گفت : او اهل اين كار نيست كه با اينها فريفته شود. سومى گفت : من او را فريب مى دهم ، پرسيد: از چه راه ؟ گفت : از راه عمل خير و عبادت ! ، شيطان گفت : برو كه تو حريف اويى و مى توانى او را فريب دهى .
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🅱پادت دوم
💎حکایات و سخنان ناب روز
آن بچه شيطان به جايگاه عابد رفت و سجاده خود را پهن كرده ، مشغول نماز شد، عابد استراحت مى كرد، شيطان استراحت نمى كرد. عابد مى خوابيد، شيطان نمى خوابيد و مدام نماز مى خواند، بطورى كه عابد عمل خود را كوچك دانست و خود را نسبت به او پست و حقير به حساب آورد و نزد او آمده ، گفت : اى بنده خدا به چه چيزى قوت پيدا كرده اى و اينقدر نماز مى خوانى ؟ او جواب نداد، سؤ ال سه مرتبه تكرار شد كه در مرتبه سوم شيطان گفت : اى بنده خدا من گناهى كرده ام و از آن نادم و پشيمان شده ام ؛ يعنى توبه كرده ام ، حال هرگاه ياد آن گناه مى افتم به نماز قوت و نيرو پيدا مى كنم .
عابد گفت : آن گناه را به من هم نشان بده تا من نيز آن را مرتكب شوم و توبه كنم كه هر گاه ياد آن افتادم بر نماز قوت پيدا كنم . شيطان گفت : برو در شهر فلان زن فاحشه را پيدا كن و دو درهم به او بده و با او زنا كن . عابد گفت : دو درهم از كجا بياورم ؟ شيطان گفت : از زير سجاده من بردار. عابد دو درهم را برداشت و راهى شهر شد.
عابد با همان لباس عبادت در كوچه هاى شهر سراغ خانه آن زن زناكار را مى گرفت . مردم خيال مى كردند براى موعظه آن زن آمده است ، خانه اش را نشان عابد دادند. عابد به خانه زن كه رسيد، مطلب خود را اظهار نمود. آن زن گفت : تو به هيئت و شكلى نزد من آمده اى كه هيچ كس با اين وضع نزد من نيامده است جريان آمدنت را برايم بگو، من در اختيار تو هستم . عابد جريان خود را تعريف نمود. آن زن گفت : اى بنده خدا! گناه نكردن از توبه كردن آسانتر است وانگهى از كجا معلوم كه تو توفيق توبه را پيدا كنى ، برو، آن كه تو را به اين كار راهنمايى كرده شيطان است . عابد بدون آن كه مرتكب گناهى شود برگشت و آن زن همان شب از دنيا رفت ، صبح كه شد مردم ديدند كه بر در خانه اش نوشته كه بر جنازه فلان زن حاضر شويد كه اهل بهشت است ! مردم در شك بودند و سه روز از تشييع خوددارى كردند، تا خدا وحى فرستاد به سوى پيامبرى از پيامبرانش كه برو بر فلان زن نماز بگزار و امر كن مردم را كه بر وى نماز گزارند. به درستى كه من او را آمرزيده ام ، و بهشت را بر او واجب گردانيدم ؛ زيرا كه او فلان بنده مرا از گناه و معصيت بازداشت .
امام صادق عليه السلام فرمود: كه من نمى دانم آن پيامبر را مگر موسى بن عمران .
📚وسائل الشيعه
💐💐💐
💌در این جهان
هیچ اتفاق و تصادفی وجود ندارد.
تمام زمانهای تاریک ، حادثه ها و اتفاق ها،
همگی جزیی از روند رشد ما بوده اند.
باید آنها را قبول کنیم و بپذیریم؛
ما بیهوده افریده نشده ایم
خداوند هر یک از ما را برای ماموریتی خاص به زمین فرستاده است.
اگر خوب بیاندیشیم تمام رنج ها و سختی هایی که تا کنون به دوش کشیده ایم ، راه را به ما نشان میدهند.
هر اتفاق درسی دارد و ما را به سمتی هدایت میکند و این ما هستیم که تصمیم میگیریم، درس های ان اتفاق را بپذیریم یا نه و به کدام سمت حرکت کنیم، جهنمِ زودرنجی، قهر، توهین، بی ادبی، کینه ، حسادت.... یا بهشت آرامش، ادب، اخلاق، شعور، انصاف، صبر، گذشت... ✨
💚هر روز با خود تکرار کنیم، باید جهان را بهتر از آنچه تحویل گرفتهام، تحویل دهم، این بزرگترین رسالت من به عنوان برترین افریده خداوند است.
💌وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ ﴿٢٧﴾
🤍و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، بیهوده نیافریدهایم، این پندار کافران است، پس وای بر آنان که کافرند از آتش دوزخ. (۲۷)
💌أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَد كَالْفُجَّارِ ﴿٢٨﴾
🤍آیا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند مانند مفسدان در زمین قرار میدهیم یا پرهیزکاران را چون بدکاران؟! (28)
💐💐💐
🔴 مهدیِ امروز همان حسینِ دیروز است
🔵 بدون شک یاری امام معصوم و خدمت به او از بزرگترین توفیقات الهی است
🔺 در این میان یاری امام حسین علیه السلام به قدری عظمت دارد که امام زمان علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه خطاب به جد بزرگوارشان میگویند:
🔺 اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و مقدّرات، از ياری و نصرت تو [در روز عاشورا] باز داشت، هر آينه من صبح و شام بر تو ندبه میكنم و به جای قطرات اشك، بر تو خون میگريم
🔺 آرزوی همه ما هم این است که ای کاش روز عاشورا در رکاب ارباب بودیم و در آغوش ایشان به شهادت می رسیدیم. به همین دلیل در زیارت وارث خطاب به امام حسین علیه السلام عرض میکنیم:
🔸 يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً: ای کاش با شما بودم و به رستگاری بزرگ میرسیدم.
http://splus.ir/ashaganvalayat
http://eitaa.com/ashaganvalayat
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🆎پارت سوم
💎حکایات و سخنان ناب روز
🔹 خدمت به امام زمان علیه السلام و یاری ایشان هم به اندازه یاری امام حسین علیه السلام عظمت دارد. از کلام امام صادق علیه السلام می توان این مفهوم را دریافت که فرمودهاند:
🔹 اگر او [مهدی] را درك مي كردم، همه عمر را با خدمتگزاری او سپری میكردم. (بحارالانوار، ج ۵۱ ص ۱۴۸)
🔹 اگر می خواهیم ببینیم در آرزویی که برای یاری امام حسین علیه السلام می کنیم صادق هستیم یا نه؛ باید ببینیم امروز چقدر به امام زمانمان خدمت میکنیم؟
آری .....
🌕 مهدیِ امروز همان حسینِ دیروز است
💐💐💐
🔴سفارش حضرت ولی عصر ( ارواحنا فداه) به یک رباعی راجع به حضرت ابوالفضل علیه السلام
🦋جناب آقای مصطفی حسنی تعریف کردند: روزی همراه بعضی از دوستان جهت زیارت شیخ جعفر مجتهدی به قزوین رفتیم. محل سکونت ایشان منزل آقای حاج علی حاج فتحعلی بود.
بعد از اینکه لحظاتی را در خدمتشان سپری کردیم ، خطاب به جناب حاج فتحعلی فرمودند: کاغذ و قلمی تهیه کنید تا یک رباعی درباره ی حضرت ابوالفضل علیه السلام بگویم، حاج علی آقا یک برگ کاغذ و قلمی به ایشان دادند .
آنگاه آقای مجتهدی گفتند : حضرت ولی عصر ارواحنا فداه می فرمایند: هر کس با این دو بیت شعر متوسل به عمویم قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام شود حتماً حاجتش برآورده خواهد شد، و سپس شروع به خواندن بیت اول کردند و در فاصله ی بین بیت اول و دوم حدود نیم ساعت با شدت تمام می گریستند، آنگاه بیت دوم را خوانده و باز حدود نیم ساعت شدیداً گریه کردند، سپس رباعی را روی کاغذ نوشتیم که عبارت بود از :
🌷(یادم ز وفای اشجع ناس آید
وز چشم ترم سوده ی الماس آید
آید به جهان اگر حسین دگری
هیهات برادری چو عبّاس آید)
#لاله_ای_از_ملکوت جلد_اول#صفحه_۲۲۹
💐💐💐
👓👓مثل عینک!
کسانی که عینک میزنند دایم عینک خود را تمیز میکنند وگرنه درست نمی بینند.
عینک اگر تیره باشد تیره می بینند.
تمیز کردن هم البته بـا ملایمت و بـا دسـتمال لطیـف و حریر ماننـد است.
کسـی را نمی بینی که عینـک خـود را بـا اسـکاج یـا سـیم ظرفشویی پاك کند.
حالا به یک معنا همه ما بر چشمان خود عینک داریم.
#عینک ما #ذهن_ماست، یعنی ما با ذهن و ذهنیت هاي خود عالم و آدم را می بینیم؛ یعنی پیش زمینه ها بر داوري هاي ما اثر دارند.
مادرها را ببین از دختر خود هزار ناسـزا می شـنوند اما به دل نمی گیرنـد و توجیه هم می کنند، اما از عروس خود کمتر از گل بشـنوند گُر می گیرنـد؛ این به خـاطر چیست؟
جز به خاطر تصورات و تخیلات باطل و بی اساسـی است که مادرها نسـبت به عروس هاي خود دارند؟ از قبیل اینکه او می خواهد فرزند مرا و جگر گوشه ي مرا از من بگیرد و یا... یعنی این برخوردها ریشه در خیالات دارد.
و این جنس خیالات دامن گیر غالب ما آدم ها هست.
خیالات رشته اي بر گردن ما دارند که به هر کجا که بخواهند می کشند.
بپذیریم که #غالباً _نزاع_و_درگیري_هاي_ما_ریشه در چنین اندیشه ها و خیالات نادرست و ناچیز دارد.
توصیه و تأکید دین بر زدودن این گونه خیالات و گمان هاي باطل و ناچیز است. عنوان سوء ظن که این همه در روایات و آیات به گونه هاي گوناگون مذموم شمرده میشود به همین دلیل است، یعنی ذهن خود را باید شست.
همان که سهراب می گفت:
چشم ها را باید شست
و پیشتر از او حافظ گفت:
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
و پیش از حافظ البته مولانا گفته بود:
پاك کن دو چشم را از موي عیب
تا ببینی باغ و سروستان غیب
🌺مثل شاخه های گیلاس صص۴-۱۲۳
💐💐💐
🔴 عبادت خدا بیثمر نیست
✍روزی پیرمرد دنیادیدۀ عارفی فرزندش را نصیحت میکرد. وی گفت: ای فرزندم! همیشه تو را به عبادت خدا و دعای خالصانه به درگاهش توصیه میکنم؛ چراکه یکی از این دو سود را برای تو خواهد داشت؛ یا گره از مشکلات تو خواهد گشود.
یا صبری به تو خواهد داد تا مشکلات خود را بهراحتی تحمل کنی. ناله نکنی و تن خود را فرسوده نسازی و بعد از وفات بهخاطر این صبر در برابر مشکلات از صابرین و بهشتیان شوی.
💐💐💐
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💎طب سنتی و گیاهان دارویی
🟠نشانههایی که خبر از برخی بیماریها میدهند:
▫️تورم پاها: مشکل تیروئید، قلب و کلیه
▫️انگشت حلقه بلند: خطر آرتروز
▫️ هوس خوردن یخ: فقر آهن
▫️چین و چروک: فشارخون
▫️بوی بد دهان: عفونت معده یا التهاب لثه
▫️ادرار تیره: مشکل کلیه
▫️مدفوع سیاه: زخم معده
👩🔬 👨🔬 ☘
پیاز، معجزهای برای قند خون و پوکی استخوان 👌
طبق تحقیقات ؛ مصرف ۳٫۵ انس پیاز خام به طور روزانه، سطح قند خون را در افرادی با دیابت نوع دوم کاهش میدهد. همچنین پیاز بر افراد مبتلا به دیابت نوع یک نیز موثر است.
پیازها تراکم استخوان را به ویژه در زنان یائسه افزایش میدهند. همچنین پیاز به کاهش خطر ابتلا به پوکی استخوان نیز کمک میکند.
👩🔬 👨🔬 ☘
آلو خشک خوشگلتان میکند
👌سلولهای شمارا از گزند پیری حفظ میکند. ویتامینها و مواد مغذی موجود درآن برای حفظ خاصیت ارتجاعی پوست ومحدود کردن چین و چروکهای پوستی فوقالعادهاند
👩🔬 👨🔬 ☘
☕️🌱نوشیدن چای سبز و تاثیرات آن در این سه زمان:
▫️صبح : کاهش استرس روزانه
▫️عصر : لاغری
▫️شب : خواب راحت
👩🔬 👨🔬 ☘
🔴رژیم غذایی ضد سرماخوردگی
✅ انواع مرکبات
✅ فلفل دلمه ای
✅ سیب زمینی
✅سبزیجات برگ سبز
✅شلغم
✅ تخم مرغ
✅ ادویهها
✅سوپ مرغ
✅ماهی
✅سیر و پیاز
🧑🔬 👨🔬 ☘
🔰تقویت استخوان و رفع ضعف و لاغری🔰
🔹پودر سنجد
🔸شیره های گیاهی
🔹شبها پنج عدد انجير
🔸صبحها پنج عدد زيتون
🔸بادام روزی هفت تا چهارده عدد
👩🔬 👨🔬 ☘
#درمان_قارچ_ناخن
✨روغن درخت چای خالص را با مقداری روغن زیتون و روغن ویتامینE رقیق کنید
یک توپ پنبهای کوچک را به این ترکیب آغشته کرده وروی ناخنهایی که دچار قارچ شدهاند قراردهید
🧑🔬 👨🔬☘
خواص جادویی میوه های زردرنگ
👈لیموترش:دشمن عفونت
👈لیموشیرین:رفع التهاب وادرار آور
👈آناناس:درمان فشارخون
👈زردالو:محافظ قلب وچشم
👈کدو حلوایی:کاهش کلسترول
👈انبه:تقویت دستگاه گوارش
👩🔬 👨🔬 ☘
تو این روزا غذاهای تند بخورید!
🌶چون خوردن روزانه از غذاهای تند می تواند خطر مرگ ناشی از سرطان، بیماری های قلبی، ریوی و دیابت را کاهش دهد مخصوصا این روند در بانوان بیشتر از مردان است
👩🔬 👨🔬☘
🍯چـطوری خواب آلودگی صبحا رو ازبین ببریم؟
زمانی که خواب آلوده اید
عسل با آب ولرم به صورت ناشتا بخورد
اثر این نوشیدنی از قهوه بیشتر است
و یک سم زدای قوی نیز است
👩🔬 👨🔬☘
عدسی بهترین صبحانه برای افرادی که در زمستان زیاد سرما میخورند !👌🏻
عدسی به علت داشتن زینک با تقویت ایمنی بدن به کاهش ابتلا به سرماخوردگی کمک میکند و همچنین در قدرت و حجمدهی عضلات نیز موثر است
👩🔬 👨🔬☘
آویشن بخورید🌿🌱
درمان سرما خوردگی، سرفه و گلو درد، تقویت کننده بینایی، آرام کننده اعصاب، کاهنده درد معده و ضد نفخ، آنتی بیوتیک قوی برای درمان عفونت ریه است. در مصرف آن زیاده روی نکنید..
👩🔬 👨🔬☘
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💎بسته تحلیلی خبری روز 《《ورزش》》
از وینگر عراقی تا مهاجم موردعلاقه یحیی!
گلگهر به دنبال آخرین خریدهای تابستانه
مارینوس اوزونیدیس در پست وینگر به دنبال جذب بازیکن است و بعد از بررسی شرایط بازار تابستانه، درخواست جذب ابراهیم بایش بازیکن نیروی هوایی عراق را داده است.
سرمربی گلگهر همچنین برای تقویت خط حمله تیمش به دنبال جذب مهاجم خارجی است و گفته میشود که او نام کاسیانو را به مدیران باشگاه معرفی کرده است. کاسیانو قرار بود فصل گذشته به پرسپولیس بیاید اما انتقال او قطعی نشد
╚════•|🏆⚽️•════╝
فوری: پرسپوليس - آلومینیوم بدون تماشاگر شد؛
دیدار دو تیم پرسپوليس و آلومینیوم اراک در چارچوب هفته اول لیگ بدون حضور تماشاگر برگزار خواهد شد.
╚════•|🏆⚽️•════╝
باشگاه پرسپولیس اعلام کرد نشست خبری یحیی گلمحمدی سرمربی این تیم در ورزشگاه کاظمی برگزار میشود. این در حالیست که سازمان لیگ امروز طی اطلاعیهای اعلام کرده بود که تمامی نشستهای خبری در ساختمان این سازمان برگزار خواهد شد. باشگاه پرسپولیس همچنین اعلام کرد از هفته آینده نشستهای خبری این تیم در دیدارهای خانگی در سازمان لیگ برگزار خواهد شد.
╚════•|🏆⚽️•════╝
الکس هادی فقط از راه قانونی میتواند کمک کند؛
صحبتهای حسین شهریاری درباره الکس هادی هوادار متمول پرسپولیس
╚════•|🏆⚽️•════╝
برنامه هفته اول لیگ برتر ایران:
چهارشنبه ۱۸ مرداد
نساجی - پیکان ۱۹:۰۰
پرسپولیس - آلومینیوم ۱۹:۳۰
گل گهر - فولاد ۱۹:۳۰
ملوان - ذوب آهن ۱۹:۳۰
استقلال خوزستان - شمس آذر ۲۱:۳۰
پنجشنبه ۱۹ مرداد
سپاهان - تراکتور ۱۹:۰۰
هوادار - مس ۱۹:۰۰
صنعت نفت - استقلال ۲۱:۳۰
╚════•|🏆⚽️•════╝
اگر گلمحمدی نام بازیکنی را اعلام کند خریداری میکنیم؛
واکنش شهریاری به خرید مهاجم خارجی برای پرسپولیس
╚════•|🏆⚽️•════╝
درآمد ۵۰۰ میلیون یورویی بنفیکا از فروش پنج بازیکن
باشگاه بنفیکا از تابستان ۲۰۱۹ تاکنون، تنها از فروش پنج ستاره جوان خود، ژوائو فلیکس، روبن دیاس، داروین نونیز، انزو و فرناندز و گونسالو راموس، ۵۰۰ میلیون یورو درآمد داشته است. البته که اینها تنها خروجیهای باشگاه پرتغالی نبودهاند و درآمد بنفیکا بیش از این است
╚════•|🏆⚽️•════╝
با اعلام نبی مدیر تیم ملی فوتبال ایران، دیدار دوستانه تیم ملی برابر کیپورد لغو شد. و تیم ملی در فیفا دی پیش رو به مصاف بلغارستان خواهد رفت.
╚════•|🏆⚽️•════╝
⏺کنداکتور آنلاین|1402/05/18↔️2023/08/09⏺
✅هفته اول لیگ برتر
⚽️نساجی🆚پیکان
⏰ساعت 19:00
✅هفته اول لیگ برتر
⚽️پرسپولیس🆚آلومینیوم
⏰ساعت 19:30
🖥شبکه 3
✅هفته اول لیگ برتر
⚽️گلگهر🆚فولاد
⏰ساعت 19:30
🖥شبکه ورزش
✅هفته اول لیگ برتر
⚽️ملوان🆚ذوب آهن
⏰ساعت 19:30
✅هفته اول لیگ برتر
⚽️استقلال خوزستان🆚شمسآذر
⏰ساعت 21:30
🖥شبکه ورزش
✅سوپرکاپ پرتغال
⚽️پورتو🆚بنفیکا
⏰ساعت 23:15
🖥شبکه 3
╚════•|🏆⚽️•════╝
لوپتگی پس از 9 ماه با توافق دو طرفه با سران ولورهمپتون از هدایت گرگ ها کناره گیری کرد.
این در حالیست که کمتر از یک هفته تا شروع پریمیرلیگ باقی مانده است.
╚════•|🏆⚽️•════╝
سمیعی: نکونام باید او را تایید کند
قرارداد منتظر محمد با استقلال ثبت نشده است!
عضو هیات مدیره باشگاه استقلال اعلام کرد که قرارداد منتظر محمد هنوز ثبت نشده است!
╚════•|🏆⚽️•════╝
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🅰پارت اول
💎بسته تحلیلی خبری روز 《《قفقاز و آناتولی》》
فرمانده هنگ مرزی آستارا : انسداد ۲۹ کیلومتر نوار مرزی ایران و آذربایجان در آستارا
سرهنگ هادی قاسمی T فرمانده هنگ مرزی آستارا گفت: با اعتبار اختصاص یافته از وزارت کشور انسداد مرزی ۲۹ کیلومتر و ۳۲۸ متر از نوار مرزی ایران و آذربایجان در آستارا انجام شده و انسداد باقیمانده در حال انجام است. طرح انسداد مرزی در آستارا موجب می شود دامپروران و کشاورزان با اطمینان خاطر به امرار معاش و فعالیت های خود بپردازند و تلاش می کنیم تا این طرح در این شهرستان مرزنشین شمال کشور به صورت کامل تکمیل شود.
قاسمی با تاکید بر اینکه نوار مرزی این شهرستان به صورت شبانه روزی پایش می شود، تعامل مرزی بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان را مثبت ارزیابی کرد و دیدارهای مرزی انجام شده و دیپلماسی فعال موجود را موید این تعامل دانست.
💐💐💐
آراییک هاروتیونیان، در مصاحبهای تلویزیونی به ارمنستان با اشاره به انسداد کنونی منطقه قرهباغ توسط جمهوری آذربایجان، مدعی شد: «این یک جنگ محاصره است که توسط باکو انجام شده است. جمهوری آذربایجان به اعمال فشار جهت تصاحب حداکثر امتیازات ادامه میدهد. این کشور به دنبال گروگانگیری ارامنه ساکن قرهباغ است و همزمان با نسلکشی و فشار بر مقامات ارمنستان و بازیگران بینالمللی به دنبال تصاحب نسخه برتر و ممتازتری از زنگزور است.»
هاروتیونیان مدعی شد اقدامات جمهوری آذربایجان بهمثابه «نسلکشی» است. اما این درحالی است که باکو چنین ادعاهایی را رد میکند.
💐💐💐
🎞کتاب جدید اردوغان منتشر شد
◀️روابط عمومی ریاست جمهوری ترکیه اعلام کرد کتاب رهبری سیاسی که نویسنده آن اردوغان است با عکس اردوغان در اول صفحه منتشر شد.
◀️اردوغان در این کتاب به وسعت فعالیتهای سیاسی ترکیه در عرصه جهان پرداخته و اعلام کرده ترکیه در جهانی که دارای بحرانهای فراوان بود با استراتژی مناسب توانست تعدادی از این بحرانها را حل کند.
◀️اردوغان اعلام کرد ترکیه پایگاه مناسب برای حل بحرانهای جهانی گردیده است.
◀️بجای جنگ باید آشتی به جای سوال حل مشکل باید جایگزین شود و ما برای حل مشکلات سیاسی جهان نظاره گر نخواهیم بود و درحل مشکلات جهانی ما رهبری کرده ایم.
🔻درجنگ اوکراین و روسیه توانستیم با فعالیت های دیپلماتیک بحران غذایی را حل کنیم و غلات اوکراین و روسیه را صادر کنیم.
🔻درجنگ قره باغ توانستیم با کمک دیپلماتیک وسیاسی به آذربایجان کمک کنیم ودرکنار آنها باشیم.
دربحران اسرائیل و فلسطین ودرآفریقا و بالکان با به حرکت درآوردن تشکلهای جهانی درحل مشکلات آنها کمک کنیم.
💐💐💐
🎥کارشناس معروف ترکیهای: ریشه ما ایرانی است.
مگر می شود ۲۵۰ سال پیش را فراموش کرد. وقتی که ما در مجموعه امپراطوری ایران بودیم.
💐💐💐
یک نظامی آذربایجانی به علت وضعیت بد مالی برای گدایی به مقابل ایستگاه مترو آمده است و پلیس باکو اجازه این کار را به او نمی دهد
💐💐💐
🎞سخنان اردوغان بعداز برگزاری کابینه دولت
🔹اردوغان: اقتصاد جهانی دارای بحرانهای مختلفی بود ولی ترکیه با قدم های محکم به سمت اهداف اقتصادی خود درحال حرکت رو به جلو است.
🔹اردوغان: در اول صحبت ها از آسیب دیدگان انفجار بندر کوجالی که زخمی شده اند از خداوند درخواست شفا دارم.
🔹در چهل سال عمر سیاسی و 21 سال در مسئولیت بودن فقط برای مردم خدمت کرده و از خدمت به مردم دوری نکرده ام.
🔹ترکیه بعداز مدتها بیشتر از اقتصاد جهانی اقتصاد خود را گسترش داده و به درجات بالای در اقتصاد رسیده است.
🔹هرقدر دشمنان سناریو خود را در شکلهای مختلف ارائه کرده ولی مردم آنها را شناخته و دیگر نمیتوانند مردم را فریب دهند و کسی دنبال آنها نیست
💐💐💐
🎞حزب دموکراتیک خلق کنگره برگزار میکند
🔻حزب دموکراتیک خلق خود را برای برگزاری کنگره بزرگ حزب آماده میکند و بزودی شاهد برگزاری این کنگره خواهیم بود.
🔸متاد سنجر از مدیران حزب : در انتخابات آنچه را که میخواستیم به دست نیاوردیم ولی ما باز هم اینجا هستیم و با بررسی و نگرشی دیگر دوباره خود را برای اینده آماده میکنیم و دنیای سیاست ادامه دارد و ما هم ادامه میدهیم.
💐💐💐
🎞انفجار در بندر کوجاعلی ترکیه
◀️انفجار در بندر «کوجاعلی» منجر به خسارت دیدن سیلوی بزرگ گندم که دارای چهار میلیون تن گندم بود اتفاق افتاده است و در این حادثه ۱۲ نفر زخمی شده اند که حال دو نفر آنها و خیم گزارش شده است.
◀️در مورد علت این انفجار اطلاعات دقیقی منتشر نشده است و درحال بررسی حادثه از طرف کارشناسان است ولی شواهد نشان از انفجار بر اثر نشت گاز در یکی از ساختمان های بندر که نزدیک سیلوی گندم بود می باشد.
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🅱پارت دوم
💎بسته تحلیلی خبری روز 《《قفقاز و آناتولی》》
رمضان قدیروف: ما جنگجویان شجاع و نترس داریم، اما آنها باید روی تاکتیک و فن مبارزه کار کنند.
همه شجاع و قوی هستند. ما به عملکرد نیروها در میدان نبرد ایمان داریم. برای ایجاد تاکتیک و فن باید تمرینات نظامی خاصی مانند تجربه زندگی در شرایط سخت، عملیات کوهستان ، استتار کامل تجهیزات ،ایجاد موانع دفاعی و طراحی نقشه منطقه انجام داد. تاکتیک ترس یا بزدلی نیست. بنابراین، باید روی آن کار کنید.
قدیروف خطاب به فرماندهان گفت : الان بیش از 29000 جنگجو از جمهوری چچن به منطقه جنگ اعزام شده اند که 13000 نفر از آنها داوطلب بوده وشجاعانه نبرد می کنند.
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸