☑️ مقاومت اسلامی عراق: ما مسئولیت حمله به پایگاه آمریکا در مرز سوریه و اردن را برعهده میگیریم
واشنگتن پست به نقل یک فرمانده مقاومت عراق: اگر جنایات رژیم صهیونیستی متوقف نشود، تمامی مواضع آمریکایی در سرتاسر منطقه هدفی مشروع برای ما خواهد بود و جنگ تشدید خواهد شد.
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴چرا حمله هوایی به پایگاه آمریکا در نزدیکی مرز اردن یک تحول مهم است؟
پایگاه آمریکا در نزدیکی مرزاردن هدف حمله پهپادی قرار گرفت و۳نظامی آمریکایی رسماکشته و۲۴نفر دیگر زخمی شدند.
به نظر می رسد با طول کشیدن جنگ در غزه، محورمقاومت برگه های جدیدی را علیه آمریکا و اسرائیل رو می کند و اتفاق امروز نیز یک تحول بسیار مهم است زیرا اردن تا امروز جزیره ثبات در منطقه بود.
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🚨🚨#فوری | 🔴 پنتاگون و ارتش امریکا اهدافی را برای بایدن پیشنهاد کردند تا به حمله ای که پایگاه التنف را هدف قرار داد پاسخ دهند.
🚨🚨#فوری | مقام آمریکایی:
پایگاه هدف شامل نیروهای مهندسی، هوانوردی، تدارکات و امنیتی آمریکایی است و هدف بعدی ما ایران است‼️
🚨🚨#فوری | پرواز پهپاد ایرانی در حریم هوایی خلیج فارس
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨مقاومت در عراق و سوریه درحال تخلیه مقر های خود هست.
⚠️احتمال حملات هوایی آمریکا تا ساعاتی دیگر
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#فوری
🚨🚨ایران پیام هشدار و پیشنهاد تخلیه مقر نیرو های مقاومت در سوریه و عراق را اعلام کرد.
🔴 آماده باش موشکی در خلیج فارس برای پاسخگویی به هرگونه ماجراجویی آمریکایی ها علیه جمهوری اسلامی
🆔 برای اطلاع از آخرین اخبار محور مقاومت کافیست که لمس نمایید.
.
🛑کاخ سفید: جلسه اضطراری کاخسفید با حضور بایدن، هریس، سالیوان، بلینکن، آستین، برنز و مقامهای نظامی ارتش آمریکا برای بررسی حمله به پایگاه آمریکا در مرز اردن و سوریه برگزار شد.
🆔 برای اطلاع از آخرین اخبار محور مقاومت کافیست که لمس نمایید
👈متوهمین داخلی
👈غربگدایان
👈و کدخداپرستان
🔹حالا هی بنشینند و بگویند پهپاد ها و موشک ها، فتوشاپ است.
♦️بگویند طوری شان نشده و فقط ضربه ملایم مغزی شده اند.
🔹بگویند پدافند فوق مدرن چند لایه دارند که مو، لای درزش نمی رود.
♦️پشت سر هم ماجرا جویی کنند و توهم بزنند که می توانند بزنند و در بروند.
🔹پای شان گیر است و هر چه جلوتر می رود، ضربات ترکیبی اضلاع جبهه مقاومت، تنوع و شدت بیشتری پیدا می کند.
♦️انهدام کشتی حامل سوخت، قتل عام نظامیان صهیونیست در انهدام چند ساختمان در خان یونس، حملات پیاپی به بنادر ایلات و اشدود و حیفا، و حالا هدف گرفتن ده ها نظامی تروریست آمریکایی در تتف، به تلافی جنایات اخیر پنتاگون در یمن و عراق و غزه.
🔹این، حیثیت ابرقدرتی آمریکاست که فراتر از سرشکستگی اسرائیل، در حال نابود شدن است. دولت بایدن اگر عقلش برسد، باید هر چه زود تر، خود را از باتلاقی به مراتب بزرگ تر از باتلاق ویتنام و افغانستان نجات دهد.
#کانال_عاشقان_ولایت
.
🚨فوری
دبیر شورای امنیت ملی به عراق رفت.
احتمال درگیری نظامی بین ایران و ائتلاف آمریکایی غربی بالا گرفت.
محور مقاومت در برابر محور شرارت اروپائی
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌸﷽🌸
✍ با عرض سلام و صبح بخیر و به امید قبولی طاعات و عبادات شما بزرگواران در ماه رجب
🌱ذکر روز دوشنبه🌱
🌺 یا قاضی الحاجات 🌺
⬅️ تاریخ: نهم بهمن ماه سال ۱۴۰۲، مصادف با هفدهمین روز از ماه رجب سال ۱۴۴۵
⬅️ مناسبت :
🌲سالروز🌷شهادت سردار🌷شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری) جانشین فرماندهی نیروی زمینی سپاه پاسداران (سال۱۳۶۱)
🔸️ نهم بهمن روز شهدای اطلاعات عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
🔺️چهل و یکمین سالگرد شهید والامقام سرلشگر حسن باقری
🌲السلام علیک یا حسن بن علی (علیه السلام)
🌲السلام علیک یا حسین بن علی (علیه السلام)
☀️ حدیث روز☀️
🌴امام حسین (علیه السلام)فرموده اند:
✍ کسانی که رضایت مخلوق را به بهای غضب خالق بخرند، رستگار نخواهند شد.💐
📚مقتل خوارزمی ، ج ۱، ص ۲۳۹
☀️اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّکَ الْفَرَجَ☀️
"بحق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)"
⬅️ هدیه به ارواح مطهر حضرتشان و ارواح جمیع🌹شهداء خصوصا سردار🌹شهید حسن باقری و سردار دلها صلوات💐
🤲اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💐
🌹🇮🇷🌹
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای مادرانه💖
قسمت ۹۴
خانه هیچ اثری از حنانه نداشت. امشب قرار بود حنانه را برای دلش خواستگاری کند. قرار بود حنانه را تماشا کند. قرار بود امشب بعد از نه سال راحت بخوابد. ببیند حنانه راحت است. ببیند لبخند میزند. ببیند غذایش را کامل خورده!
وای از این لحظه هایی که نمی داند ناموسش کجاست! حالا تنها بود. در تنهایی می شود شکست. می شود مرد نبود. می شود تکیه گاه نبود. اشکش چکید. در آن خانه خالی بود که برای حنانه اشک ریخت. نمی داند حنانه این سالها چقدر اشک ریخته؟ کجا سر بر بالین گذاشته؟ نکند ازدواج کرده باشد؟ حنانه سالهای عمرش در تنهایی گذشت. یک ماه همسر حنان بود و کمتر از شش ماه همسر احمد! نکند تنهایی او را خسته کرده باشد؟ دلش را به چه خوش کرده بود؟ به آرامش حنانه؟ به مادرانه های مادرش و پدرانه های پدرش؟ وای حنانه کجایی؟ نه سال دلم خوش بود که در آرامشی؟ دلم خوش بود که اگر من نیستم، تو راحت شب و روزت را طی می کنی.
احمد روی زمین خالی دراز کشید. تنش روی موزائیک ها درد آمد. یاد آن شب سرد زمستان افتاد. همان شبی که اولین بار در این خانه خوابید. همان شبی که اتاق سرد بود. دلش آرام نداشت دیگر آرامش برایش حرام شده بود.
صبح زود زنگ در خانه ای را زد که روزی با علی و حنانه زده بود. حتما ایران خانم از او خبر دارد.
زنی در را باز کرد و گفت: ما سه ساله اومدیم این خونه. از اینجا رفتن.
خودش را به بیمارستان رساند. شاید حنانه هنوز پیش دکتر صدر می رفت. جواب گرفت: دکتر صدر چند ساله از این بیمارستان رفتن!
تمام راه ها بسته بود! باید به سراغ علی می رفت. حنانه از علی جدا نمی شود!
تا غروب حوالی قبر علی چرخید اما نزدیک نرفت. از علی خجالت می کشید. هوا تاریک شد و رفت. هر روز صبح زود به قبرستان میرفت و شب باز می گشت. با کسی حرف نمی زد. تنها سلام های زیر لبی می گفت و بی نگاه می گذشت.
زهره خانم کارش گریه بود. وقتی احمد جلوی چشمهایش داشت می سوخت، از تمام سالهای اسرارتش دردناک تر بود!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه 💖
قسمت۹۵
حاج مرتضی مقابل احمد نشست: داری با خودت چکار می کنی؟
احمد چشمهای سرخش را به پدر داد: دارم دنبال زندگیم می گردم. همونی که امانت دادم دست شما!
حاج مرتضی اخم کرد: یک ماهه داری همین حرف رو تکرار می کنی! به چی قسم بخورم که نمی دونستم زنته؟ نگفت بهمون. امانتی ها رو نداد!
احمد به جلو خم شد و دستش را روی زانو تکیه داد: پس چطور خونه رو اجاره داده بودید؟
حاج مرتضی نگاهی به زهره خانم کرد: بچه خواهر زنداییت اومده نشست! اجاره نامه ننوشتن!
احمد بلند شد. در اتاق قدم میزد: زن من از خونه خودش آواره شد تا اونا رو بیارید؟ زنم! زنم! وای خدا!
همانجا نشست و سرش را روز زانویش گذاشت.
حاج مرتضی گفت: چرا هیچی نگفت!
صدای خفه احمد به گوش رسید: حنانه از خواسته نشدن می ترسه! همیشه طردش کردن و نخواستنش.
به مادرش چشم دوخت و ادامه داد: شما هم بهش فهموندیش نمی خواین درسته؟
زهره خانم مقابل احمد نشست. دستهایش را گرفت و گفت: نمی دونستم اینقدر دوستش داری. باید به ما می گفتی!
احمد به چشمهای زهره خانم نگاه کرد: نشد بگم. اول قضیه بابا و آقاجون شد، بعدشم قضیه شهادت علی شد. نشد بگم. می خواستم حنانه که بهتر شد بهتون بگم که ازش خواستگاری کنید.
زهره خانم پشت چشم نازک کرد: شما محرم بودید! دیگه چه خواستگاری!
احمد لبخندی پر درد زد: شرایط مجبورمون کرد! حنانه باید با عزت و احترام بیاد تو این خونه! مامان حنانه خیلی خوبه! بخدا اگه خوب ببینیش، میفهمی عروس بهتر از این گیرت نمیومد!
زهره خانم گفت: اول پیداش کن، اگرم دوستش نداشته باشم، بخاطر دل تو هم شده بهترین مراسم رو براش می گیرم و با عزت و آبرو میارمش تو این خونه!
احمد بلند شد: پیداش می کنم! حنانه رو به دلم قول دادم!
احمد به اتاقش رفت. زهره خانم گفت: این حرف ها رو از کجا یاد گرفته! خاک به سرم! خجالت نمیکشه جلوی شما؟
حاج مرتضی خندید: این حرف ها رو باید زودتر میزد! بذار عاشقی کنه! همه عمرش در تنهایی گذشته! اسم حنانه رو که میاره، چشمهاش برق میوفته!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه💖
قسمت۹۶
مقابل میز منشی ایستاد و گفت: ببخشید میخوام دکتر صدر رو ببینم.
منشی نگاهی به مرد کرد و گفت: وقت قبلی داشتید؟
احمد گفت: نه! زیاد وقتشون رو نمی گیرم. یک کار شخصی دارم باهاشون.
منشی لبخندی میزند: اینجا همه کار شخصی با دکتر دارن!
احمد که از اول صحبت سرش را پایین انداخته بود، کمی سرش را بالا آورد و به جایی پشت سر زن نگاه کرد: اگه لطف کنید فقط پنج دقیقه.
در دفتر پشت سرش باز شد. زنی بیرون آمد و صدای مردی که با او خداحافظی می کرد را شنید.
دکتر صدر گفت: مراجع بعدی کی میرسه؟
منشی جواب داد: باید تا ده دقیقه دیگه برسه.
دکتر صدر از اتاق بیرون آمد و سمت سماور رفت. منشی گفت: این آقا با شما کار دارن.
صدر با لبخند به سمت احمد برگشت: اینجا همه با من کار دارن!
لبخندش رفت، چشمهایش را باریک کرد بعد انگار او را شناخته، چشمهایش را با ذوق باز کرد و به سمت احمد رفت و محکم او را در آغوش کشید: بالاخره برگشتی؟ خوش اومدی!
احمد هم او را مردانه در آغوش گرفت و گفت: ممنون!
دکتر صدر احمد را به سمت اتاقش برد و به منشی گفت: وسایل پذیرایی بیار.
در را بست و کنار احمد نشست: کی برگشتی؟
احمد گفت: یک ماهی میشه.
دکتر صدر گفت: خوبی؟ از آزادی لذت میبری؟
احمد نفس عمیقی کشید و گفت: تو اسارت آزاد تر بودم! حداقل خیالم آساده بود.
دکتر صدر: چرا؟
احمد گفت: دنبال حنانه خانم می گردم. هنوز پیش شما میاد؟
دکتر صدر گفت: ده سال پیش بود! مگه ندیدینش؟
احمد گفت: نه. هیچ جا نیست. یک ماهه بست نشستم پای قبر علی!اونجا هم نیومده!
دکتر صدر گفت: خبر داری چرا رفت؟
احمد شرمنده سری تکان داد: شما از کجا خبر دارید؟
دکتر صدر لبخند زد: من با آرزو ازدواج کردم!
حالا احمد بود که متعجب به او نگاه می کرد: واقعا؟
بعد ذوق زده پرسید: مادر آرزو خانم با حنانه خانم خیلی دوست بودن. آدرسی از حنانه دارن؟
دکتر صدر گفت: آدرس جایی که بعد از خونه تو رفت رو من هم بلدم. رفتم دیدنش برای اجازه ازدواج!
احمد ذوق زده بلند شد: آدرس رو بده!
دکتر صدر صبورانه گفت: بشین احمد. نه سال پیش اونجا بود. ممکنه نباشه.
احمد ناگهان توان از دست داد و نشست اما بعد گفت: ممکنه صاحبخانه بدونه کجا رفته. آدرس رو بده. از هیچی که بهتره!
دکتر صدر گفت: نمی تونی تنها بری. صبر کن این مراجع بیاد و بره، با هم میریم.
منشی با سینی چای وارد شد و دکتر صدر بعد از تشکر گفت: لطفا تمام قرار های امروز رو کنسل کن. یک وقت دیگه تو همین هفته براشون بذار.
منشی گفت: دانشگاه هم ساعت دو کلاس دارید!
دکتر صدر استکان چای را دست احمد داد و گفت: تماس بگیرید با دانشگاه اطلاع بدید نمی تونم بیام.
احمد گفت: مزاحمت نباشم. خودم میرم.
دکتر صدر لبخند زد: من آرزو رو از تو و حنانه دارم! باید بهت کمک کنم.
احمد لبخند زد: پس این محاسنی که گذاشتی مصلحتی نیست؟
دکتر صدر ابرویی بالا می اندازد و میپرسد: ریش مصلحتی؟
احمد گفت: آره. این روزا انگار مذهب شده مصلحتی! چطور تحمل می کنید دروغ ها رو؟
دکتر صدر گفت: هم کیش های خودمون رو پیدا می کنیم! از اون به قول تو مصلحتی ها هم تا جایی که بشه دوری می کنیم.
احمد گفت: درباره اوضاع فکر دیگه ای داشتم. انگار تو ماشین زمان رفتم. همه چیز برام غریبه است!
دکتر صدر گفت: درست میشه. این یکماه فقط دنبال حنانه بودی، حنانه رو پیدا کنی راحت تر کنار میای با اوضاع.
احمد گفت: شاید.... باید زودتر پیداش کنم. دلم آشوبه!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه 💖
قسمت ۹۷
مقابل در ماشین را پارک کرد و پیاده شدند.
دکتر صدر گفت: اینجا بود.
احمد متحیر به کوچه و خانه نگاه کرد: چرا اینجا؟
دکتر صدر دستانش را به هم گره زد و آرنجش را به سقف ماشین تکیه داد و از پشت عینک آفتابی اش گفت: حقوق علی هنوز وصل نشده بود. مثل اینکه پولی هم که براش گذاشته بودی تموم شده بود. قولنامه ای هم نبود که نشون بده پول پیش پیشت داره. مامان ایران میگفت هیچ پولی نداشت و برای اجاره اینجا هم از اونها پول قرض می کنه و چند ماه بعد که حقوق علی رو میگیره و جمع می کنه، براشون میاره. شنیدم تو یک کارخونه هم اینجاها کار می کرد.
بعد به سمت در می رود و در میزند. دختر بچه ای در را باز می کند و دکتر صدر می گوید: خانم کوچولو! مامان بابات هستن؟
دخترک به داخل خانه می دود و داد میزند: مامان! مامان یه آقا اومده.
چند دقیقه بعد زن جوان با چادر گلدار در را باز میکند.
دکتر صدر: سلام خانم. من دنبال خانمی به نام حنانه هستم که اینجا مستاجر بودن.
زن لبخند می زند: حنانه خانم از اینجا رفتن چند ساله!
احمد جلو می آید: آدرسی ازش دارید؟
زن به احمد نگاه می کند و سلام می کند و می گوید: من نه. اما مادرشوهرم حتما داره.
احمد می پرسد: مادرشوهرتون کجاست؟
زن می گوید: رفته شهرستان
دکتر صدر می گوید: کی بر می گردن؟
زن گفت: معلوم نیست.
دکتر صدر دوباره پرسید: شماره تماسی ندارن؟
زن گفت: بفرمایید داخل ببینم می تونم تماس بگیرم.
وارد خانه می شوند. احمد به خانه نگاه می کند: اتاقش کدوم بود؟
زن اتاق نزدیک در را نشان می دهد: خیلی سال اینجا بودن. شاید شش هفت سال. خیلی با مادرشوهرم دوست بودن. بخاطر شرایطی که پیش اومد، مجبور شدن ازش بخوان اتاق رو خالی کنه. شوهر و برادر شوهرم تو جنگ جانباز شدن آخه.
اتاقی را نشان داد و گفت: بفرمایید داخل.
مردی روی تخت خوابیده بود. زن گفت: آقا قباد! اینها دنبال خاله حنانه هستن.
مرد ماسک اکسیژن را از روی صورتش برداشت: برگشتین احمد آقا؟
احمد جلو رفت و صورت قباد را بوسید: منو از کجا میشناسی؟
مرد خنده ای کرد که سرفه اش گرفت: خاله حنانه همیشه منتظر بود برگردید. مادرم می گفت هنوز منتظره احمد آقا بیاد. براش که خواستگار میومد گریه می کرد. یک بار شنیدم که به مادرم گفت« یک بار جلوی احمد آقا ازم خواستگاری کردن، خیلی عصبانی و ناراحت شد» می گفت « من به احمد آقا قول دادم منتظر بمونم» می بینم که برگشتید.
زن شماره می گرفت بعد صدایش آمد: سلام خاله! خوبین؟ بچه ها، آقا خوبن؟ الحمدالله خوبه. سلام داره! دست بوسن خاله جان! مامان اونجاست؟دست شما درد نکنه، بزرگیتون رو میرسونم. سلام مامان. خوبید؟ نه، حالش خوبه، همه خوبن. مامان یک آقایی اومده دنبال خاله حنانه! احمد آقا! آره فکر کنم. گوشی دستت.
گوشی را سمت احمد می گیرد: می خواد با شما صحبت کنه!
احمد سلام کرد و صدای گریه بلند شد: احمد آقا! خودتون هستین؟ شوهر حنانه؟
قلب احمد به تکاپو افتاد.
احمد: بله. خودمم! دنبال گمشدم اومدم. خبری ازش دارید؟
زن گریه می کرد هنوز. احمد گفت: تو رو خدا گریه نکنید. حنانه خوبه؟ کجاست؟
زن گفت: خیلی سختی کشید. نذارید بیشتر عذاب بکشه. حالش خوب نیست.
احمد دلشوره گرفت: کجاست؟ آدرسش رو دارید؟
زن گفت: گوشی رو بده عروسم بهش بگم.
احمد گوشی را به زن داد و رو به دکتر صدر گفت: میگه حالش خوب نیست!
دکتر صدر می گوید: الان میریم پیشش! نگران نباش.
زن تماس را قطع می کند و می گوید: الان پسرمو صدا می کنم راه رو نشونتون بده، یکم راه زیاده.
پسر دوچرخه اش را از صندوق ماشین در می آورد و می گوید: من دیگه رفتم. خداحافظ
قلب احمد به تکاپو می افتند: اینجا کجاست؟ ته دنیا؟
دکتر صدر می گوید: بیا زودتر پیداش کنیم.
وارد کوچه خاکی می شوند. بچه ها در کوچه بازی می کردند. بوی زباله نمی گذاشت نفس بکشند. از یکی از بچه ها پرسید: خونه حنانه خانم کدومه؟
بچه ها می ایستند و به سمتی اشاره می کنند: همون که وسایلش رو تو کوچه ریختن.
قلب احمد ایستاد! یا ابوالفضلی گفت و دوید سمت خانه. قفل بزرگی روی در بود.
در خانه همسایه را می زند و زن در را باز میکند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه💖
قسمت۹۸
احمد: سلام خانم. این همسایه، این خانم کجاست؟ چرا وسایلش بیرونه؟
زن اخم می کند: شما؟
احمد لب می گزد و به سختی می گوید: شوهرشم!
زن لبخند می زند: احمد آقا آزاد شدید؟ خداروشکر.
احمد متعجب میشود: شما منو میشناسید!
نگاه زن به قدری آشناست که انگار سالها همسایه بودند: از حنانه شنیدم شوهرش اسیر شده بود. منتظر بود آزاد بشید. چند ماه پیش که حالش بد شد بردیمش دکتر، فهمیدیم قلبش مریضه، نمی دونم دریچه چی چی گفت. خرج دوا درمونش زیاد بود، کرایه خونه رو سه ماهه نداده، صابخونه اساسش رو ریخت بیرون. همین پیش پای شما گفت چشمم به وسایلش باشه یک سر بره پیش پسرش. هر وقت مشکل داره میره سر قبر علی آقا.
احمد کلافه هر دو دستش را به صورتش کشید:قلبش؟ پول؟ اجاره؟ وای خدا! حنانه!
بر می گردد عقب و به دکتر صدر می گوید: بریم بهشت زهرا!
احمد به سمت قبر علی دوید. کسی نبود. دور تا دورش را نگاه کرد. حنانه را ندید. دکتر صدر گفت: شاید هنوز نرسیده!
احمد گفت: نمی دونم. دلشوره دارم.
به اطراف نگاه می کرد. هیچ کدام از زنانی که اطرافش بودند، حنانه نبود.
صدای جیغ و دادی بلند شد. دکتر صدر به سمت جمعیت دوید. احمد تصادف را دید. سر برگرداند که حنانه را پیدا کند.
دکتر صدر گفت: من ماشین دارم، الان میارم.
بعد بلند تر گفت: احمد بیا!
احمد به سمت دکتر صدر رفت: چی شده؟
دکتر صدر گفت: یک موتوری زده به یک خانم و فرار کرده. بیا ببریمش بیمارستان!
احمد گفت: حنانه رو پیدا نکردم.
دکتر صدر گفت: پای جون یک آدم وسطه!
احمد به دکتر صدر نگاه کرد که دوید و ماشین را جلوتر آورد. دید که چند زن کمک کردند و یک زن چادری را سوار کردند. چشم چرخاند در پی حنانه! نبود.
صدای دکتر صدر را شنید: احمد عجله کن!
احمد نشست و دکتر صدر حرکت کرد.
دکتر صدر گفت: رسوندیمش بیمارستان، ماشین رو بردار برو دم خونه اش صبر کن تا بیاد.
از زن صدایی در نمی آمد. احمد به زنی که پشت افتاده بود نگاه کرد و ناراحت پرسید: زنده است؟
دو پرستار می دوند و یکی با دکتر تماس می گیرد. احمد نگران به دکتر نگاه می کند.
دکتر نگاه از حنانه می گیرد و می گوید: بیمارتون مشکل قلبی دارن. نباید حرفی می زدید که دچار استرس بشن!
احمد گفت: من رو دید شوکه شد هنوز حرفی نزدیم!
دکتر متعجب نگاهش می کند و احمد می گوید: تازه از اسارت اومدم؟ نه سال نبودم، یکهو منو دید و شوکه شد.
دکتر پوزخندی زد: موفق باشید
رفت. احمد اهمیتی به رفتارش نداد و کنار حنانه ایستاد: خوبی خانم؟
حنانه چشم گرفت و حرفی نزد.
احمد گفت: شرمنده تو شدم! حنانه خانم، حلالم کن!
حنانه گفت: حلال کردم.
احمد گفت: فردا بریم محضر عقد کنیم؟ بسه این همه سال دوری! باشه؟
حنانه با بغض گفت: علی شما رو بازم فرستاده؟
احمد متعجب نگاهش کرد و حنانه توضیح داد: پیش علی از بدبختی هام گفتم. ازش گله کردم. از تنهایی نالیدم. بازم شما رو فرستاد مثل اون دفعه!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دکتر صدر سری تکان داد و گفت: آره می گفتن فقط بیهوشه.
تا بیمارستان سکوت کردند. نیمه های راه بودن که زن بهوش آمد و ناله کرد. دل احمد لرزید. زیر لب استغفرالله گفت. از پنجره بیرون را نگاه کرد و فکرش را با دیدار حنانه مشغول کرد.
به بیمارستان رسیدند، سریع رفت و به پرستاری گفت که نیاز به برانکارد و پرستار دارند. همراه پرستار ها دنبال برانکار آمد. پرستار ها که زن را روی برانکارد خواباندند، چادر را کنار زدند، احمد مات شد: حنانه!
دستش روی ملافه تخت مشت شد: حنانه! حنانه!
پرستار گفت: آقا برو کنار ببریمش داخل. حالش بده.
احمد دنبال برانکارد می دوید. همه زندگی اش روی آن تخت بود! داد زد: حنانه!
دکتر صدر از پشت او را گرفت و نگه داشت: چته مرد؟ آروم باش! خوب میشه! باشه؟
احمد یقه دکتر صدر را گرفت: تو می دونستی؟ می دونستی حنانه است و نگفتی؟
دکتر صدر دست احمد را گرفت و گفت: می گفتم که تا اینجا خودت قبض روح شده بودی! چادرش رو کشیدم روش تا نبینیش!
احمد داد زد: زنمه! زنم! وای خدا! حنانه!
گوشه راهرو نشست و به دیوار تکیه داد: چطور نفهمیدم! صدای ناله هاش دلم رو میلرزوند! سر دلم داد زدم: حنانه رو یادت رفته مگه؟ نگو دلم زودتر از مغزم شناخته بود.
نگاه گنگی به دکتر صدر کرد: اما حنانه که اینقدر ضعیف نبود!
دکتر صدر کنارش نشست و گفت: انگار سخت گذشته بهش. اون خانم گفت که چند ماهه بیماره و افتاده تو خونه! تو خرج دوا درمون کم آورده و اجاره نداده. حتما غذای سیر هم نخورده.
احمد سرش را روی زانو گذاشت: حنانه هیچ وقت غذای سیر نخورد! هیچ وقت...
گریه کردن عیب دارد؟ مرد و زن دارد؟ احمد گریه کرد! مرد جنگ و اسلحه، مرد اسارت و رشادت، مرد همیشه ایستاده، گریه کرد. صدر هم چشم بست و سر به دیوار تکیه داد. دیگر آن دکتر از فرنگ برگشته نبود. دیگر آن کراوات و لباسهای شیک و پیک را نمی پوشید. ساده بود و متین. مثل احمد. مثل علی.
دکتر آمد و گفت:همراه خانم تصادفی کیه؟
احمد و دکتر صدر بلند شدند و مقابل دکتر ایستادند: حالش خوبه؟
کتفش در رفته بود، جا انداختیم. پاش شکسته بود، گچ گرفتیم، دو تا دنده آسیب دیده داره که باید مواظب باشید. بخاطر بیهوش شدنش هم بهتره امشب اینجا بمونن تحت نظر. فردا صبح اگه مشکلی نبود مرخص میشن.
احمد گفت: می تونم ببینمش؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رویای_مادرانه💖
قسمت۹۹
دکتر گفت: اشکالی نداره. فقط کوتاه چون تو بخش زنان هستن.
دکتر صدر گفت: میرم ترتیب بستری شدنش تو اتاق یک تخته رو بدم.
رفت و احمد به دکتر گفت: مشکل دیگه ای ندارن؟
دکتر گفت: نگران نباشید. ضعف داشت که بهش سرم وصل کردیم. انگار تغذیه مناسبی نداره. بیشتر مواظبش باشید.
دکتر رفت و دقایقی بعد دکتر صدر آمد: کارهاش انجام شد. دارن منتقلش میکنن. می تونی بری پیشش!
احمد با خجالت گفت: ممنون. میشه یک لطف دیگه به من بکنید؟
دکتر صدر گفت: حتما!
احمد شرمنده گفت: می تونی یک وانت بگیری وسایل حنانه ررو از کوچه جمع کنی ببری خونه؟
دکتر صدر ضربه ای به پیشانی اش زد: آخ یادم رفته بود. الان میرم. فقط آدرس خونه خودت رو بده؟
احمد از پرستاری برگه و خودکار می گیرد و آدرس را می نویسد، از داخل دسته کلیدش، کلید خانه حنانه را جدا میکند و به دست دکتر صدر می دهد.
بعد می گوید: پول زیادی همراهم نیست. این مقدارم ممکنه لازم بشه اینجا. به پدرم زنگ میزنم که بیاد اون خونه و حساب کنه با ماشین و کارگر ها!
دکتر صدر دستی روی شانه احمد می گذارد: من همه چیزمو به حنانه مدیونم! اینجوری نگو! شرمنده تر نکن ما رو!
بعد می خندد و می گوید: برم که تا شب نشده کارها تموم بشه. نهار رو که نرفتم خونه، شام رو برم حداقل! آرزو روی خونه بودن سر وعده های غذایی حساسه! امروزم بخاطر حنانه خانم آوانس داده!
دکتر صدر می رود و احمد به این می اندیشد که او با تمام راحت حرف زدن هایش، حد و حریم می شناسد! این مفرد حرف زدن ها و به اسم صدا کردن هایش شاید مربوط به رشته و کارش میشود و شاید به کشوری که سالها در آن بزرگ شده. دکتر صدر، منش خاص خودش را داشت. هر چه که بود مورد اعتماد بود. مرد بود.
وارد اتاق حنانه شد. زن لاغر اندام روی تخت، خیلی با تصویر آخری که از حنانه داشت، فرق کرده بود. دیگر پوست و استخوان شده بود.
جلو می رود و صدایش می زد: حنانه!
پلکش می پرد و احمد دوباره صدایش می کند:, حنانه خانم! بیدار نمیشی! من اومدم! چشمهاتو باز کن حرف بزن! میدونی چقدر دنبالت گشتم؟
حنانه چشم باز می کند و می گوید: احمد! احمد آقا؟
بعد یکهو نفس کشیدنش تغییر می کند و چنگی به سینه می زند.
احمد از اتاق بیرون می رود و بلند می گوید: کمک! حالش بد شده! یکی بیاد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یهودی جماعت عادت کرده بود وقتی از آسمان فیلم میگیرد ، حداقل گنبد آهنین چند تایی از پرتابه ها را زده باشد و او به تصویر بکشد
در این چند روز که لبنان موشک هایش را علیه شهرکهای یهودی به میدان آورده انگار دیگر خبری از گنبد آهنین نیست.
در فیلم ها هم ، یهودی ها صحنه های رویارویی گنبد و پرتابه ها را به تصویر نمی کشند ، چون تمام پرتابه ها اصابت کرده است....
پرچم بالاست🇮🇷✌️
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با دقت ببینید؛
پایینِ تصویر سمتِ چپ
تقریبا از فاصله ی حدودا 10 متری تانک را مورد هدف قرار میدهد
113 روز از جنگ گذشته، انگار نه انگار که یهودی یک نسل کشی در غزه انجام داده است.
فلسطینی ذره ای مردد نیست
همچنان از هر کجا میتواند اشغالگران را میکوبد.
دم بچه های مقاومت گرم
پرچم بالاست🇮🇷✌️
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 ارتش فلسطینی شاید پهپاد انتحاری یا موشکی که از بالا بر سر هدف نازل شود نداشته باشد، اما برای جبران این خلا رزمندههایی دارد که در ارتفاع قرار میگیرند از بالا هدف را طوری میزنند که نبود این اسباب بازی ها هرگز احساس نشود...........
ببینید و لذت ببرید
شاهکار بچه های فلسطینی
صد و چهارده روز بعد از جنگ در غزه...
فیلمی دیگر از شاهکار جدید فلسطینی ها در غزه
پرچم بالاست🇮🇷✌️
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
39.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔗 بی بی سی، مسجد ضرار و نوری زاده شروع کردند: حمله به پاکستان برای انتخابات بود، رای ندید!
🎥 هنوز انتخابات شروع نشده رسانه های برانداز به خط شدند تا اثر گذاری بر آن را شروع کنند. در همین خصوص برخی کارشناسان روی انتن بی بی سی کنایه هایی را زده اند که قابل تامل است. نوری زاده هم مدعی شده ایران برای اثر گذاری بر انتخابات به پاکستان حمله کرده است. حمید اسماعیل زهی هم جو سازی پیرامون انتخابات را شروع کرده است. در این برنامه این مهم را مرور خواهیم کرد
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 مقاومت لبنان حمله به مواضع گروهک تروریستی اسرائیل را با راکت فلق آغاز کرده است
تصویری که مشاهده میکنید نمونه ای از این راکت و فیلم هم نوع عملیات آن را نشان میدهد.
ورود راکت های سنگین به معادلات مرزهای شمالی حکایت از تغییراتی اساسی در نوع رویارویی مقاومت با رژیم بچه کش در روزهای اخیر دارد....
پرچم بالاست🇮🇷✌️
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 دوران صفویه، عمانی ها با سلاحی به نام ابوفیتیله آشنا میشوند که به آنها کمک میکند با کمک صفوی ها پرتغالی ها را از خاک خود اخراج کنند.
اینجا پیرمرد عمانی در حال کار با همین سلاح است.
وقتی شلیک انجام میشود به چهره ی پیرمرد عمانی نگاه کنید
انگار که یک کار خاصی صورت گرفته یک دفعه به بالا پایین پریدن میپردازد....
پرچم بالاست🇮🇷✌️
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 فیلمی از تمرینهای نظامی گروهک تروریستی اسرائیل در مرز لبنان
در این تمرینها به تقابل با نیروهای مقاومت و عبور از مرز پرداخته شده است.
یهودی بعد از هفت اکتبر تا یک هفته جرات ورود به منطقه ی کوچولوی غزه را نداشت. حالا اینجا حمله به لبنان را تمرین میکند.
حماقت صهیون علیه لبنان قطعا با سرنوشت یهودی های ساکن فلسطین اساسی بازی خواهد کرد....
پرچم بالاست🇮🇷✌️
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔻 مقاومت عراق: آمریکا از عراق هم خارج شود برایش برنامه داریم....
مقاومت حتی اگر مأموریت اخراج آمریکاییها از عراق را به پایان برساند، از نفوذ و تسلط آنان بر ارکان دولت و دخالت سفارت آمریکا غافل نخواهد بود و در صدد لغو برخی توافقنامهها و مصوبههای تحمیلی اشغالگران برخواهد آمد.
خائنانی که دین، شرف و باور خود را به اشغالگران فروختهاند، باید پیش از تکرار سناریوی افغانستان فکری بهحال خود کنند چرا که یا باید فرار کنند یا تقاص پس دهند.
پرچم بالاست🇮🇷✌️
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
40.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان شکست یک عملیات بزرگ؛
🔥 افسران موساد چگونه توسط سربازان گمنام امام زمان ضربه فنی شدند؟!
#کانال_عاشقان_ولایت
آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست
🔹«چارلز براون» رئیس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده: آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست؛ چنانچه درگیری گستردهتری با ایران رخ دهد، پاسخ خواهیم داد
#کانال_عاشقان_ولایت
لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید
خبری در سروش
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
خبری در ایتا
http://eitaa.com/ashaganvalayat
قرآنی در بله
🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat
خبری در بله
🆔https://ble.ir/ashaganvalayat http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
✅✅✅✅لینک گروه عاشقان ولایت جهت ارسال پیام ؛ کلیپهای صوتی و تصویری اعضای محترم در ایتا
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2319646916C0726ebeebb
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺