کلید را در قفل چرخاند و وارد شد. معصومه را دید که لباس پوشیده و آماده ی رفتن به محضر است. حسن کوچولو هم در آغوشش به خواب رفته بود. چند قدم جلو تر آمد و درست مقابل مسعود ایستاد.
-بریم؟!
-نه!
با قیافه و لحن متعجبی پرسید: چرا؟!
-باید حرف بزنیم
و قبل از اینکه معصومه سؤال دیگری بپرسد به اتاق رفت. معصومه هوفی کشید و روی مبل وارفت:
دیگه چی شده؟!
مسعود آمد و کنار او نشست. چهره اش آرام و مصمم بود.
-حسنو ببر سر جاش بخوابون لطفاً...لباساتم عوض کن...امروز نمیریم
-ولی م..
-خواهشاً کارایی که گفتمو بکن
معصومه کمی تعلل کرد ولی وقتی دید نشستن در آن جا بی فایده است، بلند شد و حسن کوچولو را برد و سر جایش خواباند. ساکش را که بسته بود برداشت و به اتاقش رفت. جای مانتو و چادر، سارافون آبی رنگ و روسری بزرگ قرمز رنگی پوشید و به پذیرایی برگشت. روی مبل کنار مبلی که مسعود نشسته بود، نشست و منتظر شنیدن حرف های او شد. کمی سکوت و بعد حرف های مسعود که در کمال آرامش و اطمینان گفته میشد: من این مدت اشتباهات زیادی کردم...خیلی زیاد...حالا وقتشه جبرانشون کنم
نفس عمیقی کشید و لبش را تر کرد و ادامه داد: ازدواج ما دو تا با هم توو شرایطی که داشتیم اشتباه بود(معصومه پوزخند زد)...من دیوونه بودم و تو ناچار...بدونه اینکه همو بشناسیم، با هم حرف بزنیم، یا حتی بدونه اینکه به هم علاقه داشته باشیم ازدواج کردیم...همه ی اینا درست ولی...
کمی تعلل کرد و سپس با صدای مصمم تری ادامه داد: ولی طلاق آخرین راهه!
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نرگسی دیگر
👌 قسمت 62
تنها حلالی که عرش خدا رو میلرزونه رو بهتره بذاریم برای آخر...آخر ینی جایی که با عقل و دلمون به این نتیجه رسیدیم که با هم نمیسازیم...الان هم من عاقل شدم و هم تو فهمیدی خدا همیشه هواتو داره و فقط کافیه خودتو بسپری دستش تا همه چیزو درست کنه...الان وقتشه که هر دومون عاقلانه رفتار کنیم...بیا...ببین بیا مثه دو تا نامزد باشیم...یه مدتی با هم حرف بزنیم، در مورده هم تحقیق کنیم، به هم فرصت بدیم، خلاصه اینکه دو تا نامزد باشیم!...اگه به این نتیجه رسیدیم که واقعاً به درد هم نمیخوریم اون وقت با دلیل محکم عرش خدا رو به لرزه درمیاریم!...الان ما هیچ دلیلی برای طلاق نداریم...درسته تا اینجا با عقل و منطق پیش نرفتیم ولی هنوزم دیر نشده...شاید بتونیم همو دوست داشته باشیم...شاید به درد هم بخوریم...اگه به درد هم نخوردیم طلاق میگیریم و من میرم پیش پدر و مادرم و این خونه رو میدم به تو تا کم کم پولش رو بهم پرداخت کنی...اگه به درد هم خوردیم که با هم زندگی میکنیم...زندگیه واقعی نه اینی که الان هست!...فعلا تا چند ماه ما به
عنوان نامزد سعی میکنیم همو بشناسیم و البته فکرامونم درباره ی آینده بکنیم...نظرت چیه؟!
معصومه سکوت کرد. سعی کرد به سرعت حرف ها و پیشنهاد مسعود را تحلیل کند. بد هم نمیگفت! برای شرایط آن دو، عاقل بودن بهترین تصمیم بود. لبخندی زد و گفت: رشته ای بر گردنم افکنده دوست ، میکشد هر جا که خاطرخواه اوست...قبوله!...اینکه عاقل باشیم، قبوله!
مسعود هم لبخند زد و در دلش تکرار شد: رشته ای بر گردنم افکنده دوست ، میکشد هر جا که خاطرخواه اوست
سکوت بینشان برقرار شد و دوباره مسعود شکننده ی این سکوت شد.
-حسنو این مدت میبرم پیشه مامان و بابای نرگس...به اونا هم ظلم کردم...میدونم خیلی دلشون میخواد حسن رو ببینن و یه مدت پیششون باشه...فقط به خاطر حاله خرابه منه که تا الان بزرگی کردن و نیومدن دیدنه حسن...اینجوری هم اونا حسن رو میبینن و هم من و تو خیالمون راحت تره -اوهوم! فقط میخوای بهشون چی بگی؟!(زهرخند زد) میخوای بگی میخوام با نامزدم تنها باشم؟!
نمیگن تا جیگرگوشه شون رفت زیره خاک رفتی زن گرفتی و حالا بعد چند ماه تازه یادت افتاده حسن نوه ی ما هم هست؟!
مسعود پوفی کرد و دستی به سرش کشید و گفت: اونا آدمای عاقلیَن...مطمئنم اگه دلایل و حرفای منو بشنون تو میشی جای نرگسشون حتی اگه ما از هم طلاق بگیریم...اینو مطمئنم!
معصومه آرام سرش را به چپ و راست تکان داد و زیر لب گفت: امیدوارم درون ماشین نشسته بودند. حسن کوچولو درون صندلی مخصوص کودک نشسته بود و با اسباب بازی کوچکش مشغول بود. معصومه گاهی به عقب برمیگشت و به او نگاه میکرد. قرار بود که شب به خانه ی عیسی خان بروند. بعد از زیارت امامزاده صالح برای خوردن ناهار به رستورانی رفتند.
معصومه اصرار کرد تا به دیدن پدر و مادرش بروند و مسعود هم پذیرفت.
-همه چی خریدی؟!
-آره...مرغ و گوشت و سبزی و خلاصه هر چی که فکر میکردم لازم دارن خریدم...چیزه دیگه ای یادم نمیاد...گمون نکنم چیزه دیگه ای لازم داشته باشن
معصومه که متوجه منظور او نمیشد با تعلل و دو دلی کمی شیشه ی ماشین را پائین داد تا صدای مرد را بشنود. اولین چیزی که شنید صدای خنده های مرد بود.
-چرا پائین نمیدی شیشه رو آبجی معصومه؟!
آبجی معصومه؟! معصومه از تعجب چشمانش گرد شد.
مرد که تعجب او را دید گفت: نیما هستم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
-خوبه
-اوووم! ببین...بعداً...اِمم...ینی بعد که دوباره کارو شرو کردم پوله این خریدا رو باهات حساب میکنم
مسعود نیم نگاهی به او انداخت و سرش را به آرامی به چپ و راست تکان داد.
-مگه من حرفی از حساب کردن زدم؟!
-نه!...ولی خب من دلم نمیخواد مدیون کسی باشم
-خود آزار!
چشمان معصومه گرد شد و با لحن متعجبی گفت: چی؟!
-خود آزار! به یه نوع اختلال روانی میگن...کسی که به خودش آسیب میزنه رو میگن خود آزار!
-خب؟!
-خب همین دیگه...قرار شد با هم آشنا شیم...الان دو تا از اخلاقات دستم اومده...اولیش دلسوزیه و دومیشم خود آزاری!...آخه خانوم مگه من حرفی از پول زدم؟! اصن کی گفته با چند تا خرید تو مدیون من میشی؟!...خود آزاری دیگه!
معصومه مات به او نگاه میکرد. نمیدانست بخندد یا نه! اصلاً نمیدانست مسعود شوخی میکند یا جدی است! مسعود دوباره نیم نگاهی به او انداخت و لبخندی زد. معصومه خجالت زده شد و تعجبش را جمع کرد. به خانه ی پدری معصومه رسیدند. از همان اول چیزی سر جایش نبود.
دیدن چهره ی جدید معصومه با چادر و حجاب کمی باعث تعجب پدر و مادر و برادرش شد.
مسعود ناخودآگاه عصبی بود و معصومه هر بار که به صورت مادرش نگاه میکرد عصبی میشد. دیگر طاقت نیاورد. نگاه غضبناکی حواله ی محمد کرد.
-مامان صورتت چی شده؟!
-هیچی
-مامان دروغ نگو!...کاره این محم...
-گفتم هیچی نیست
-دِ داری دروغ میگی مادر من...من نمیدونم این بشر چی داره که هر غلطی میکنه باز شما لاپوشونی میکنین و میگین هیچی هیچی
-هیچی نیست! کاره محمدم نیست...خوردم زمین
نفس عمیق و عصبی ای کشید و گفت: باشه...حالا شما هِی دروغ بگو و غلطای این شازده تو لاپوشونی کن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
نرگسی دیگر
قسمت 63
هنوز تنش میلرزید. بغض عجیبی گلویش را میفشرد. شاید دلش نمیخواست اینطور جلوی مسعود آبروریزی شود. شاید هم از جَری تر شدن محمد دلگیر بود. یا شاید از حمایت های بیجای پدر و مادرش از محمد عصبانی بود. آخر چه طور ممکن بود که فرزندی این همه بلا سر پدر و مادرش بیاورد و آن ها باز او را از معصومه و مریم بیشتر دوست داشته باشند و مدام حمایتش کنند؟! چهره اش درهم بود. محمد به خاطر پول دست روی مادرش بلند کرده بود و قلب معصومه برای مادری که هیچ وقت حمایتش نکرد میسوخت؛ چرا؟! خودش هم نمیدانست چرا این همه دلسوز بود!
حسن کوچولو خوابیده بود. مسعود اخم بر پیشانی داشت. معصومه سرش را به شیشه ی پنجره ی ماشین تکیه داده بود و سعی میکرد با آه های گاه به گاهش بغضش را بیرون دهد.
-از چی ناراحتی؟!
صدایش پر بغض اما آرام بود: همه چی
-تازه امروز فهمیدم چی کشیدی
زهر خندی زد و سکوت کرد. نگاهی به مسعود انداخت. برای اولین بار این مرد که طبق قرار نامزدش بود، دستش را لمس کرد. لبخندی رو لبش نشست. دلش با یادآوری حمایت سریع و به موقع مسعود گرم شد: خدایا! نمیدونم آخرش به کجا میرسیم ولی میدونم بابت امروز ازش ممنونم! و البته بیشتر از تو ممنونم که عقلشو سره جاش آوردی! خدایا! ممنونم که تنهام نذاشتی!
لبخندش عمیق تر و دلنشین تر شد. نفس عمیقی کشید و گویی کوه غم های روی قلبش و بغض وحشتناک گلویش با این نفس عمیق ناپدید شدند! معجزه کرد یاد خدا! و گاهی آدم چه قدر به این معجزه نیاز دارد! ماشین متوقف شد و معصومه تازه متوجه شد که به خانه ی عیسی خان رسیده اند.
-خب رسیدیم
با تعلل و من من کنان گفت: میگم...ام...میشه...میشه من نیام؟!
نگاه متعجب مسعود به نگاه ملتمس معصومه دوخته شد.
-چرا؟!
-میدونی امروز...چیزه...ینی من الان اعصابم داغونه...میترسم بیام و بشم آینه دِقّشون...نیام دیگه، باشه؟!
لحن و نگاه مظلومش مسعود را به خنده انداخت.
-هر جور راحتی...پس بذار برات تاکسی بگیرم بری خونه
معصومه سریع گفت: نه نه نمیخواد...همین جا توو ماشین میمونم دیگه
-ممکنه دو/سه ساعت طول بکشه
آرام گفت: عیب نداره
آرام تر شنید: باشه
مسعود سوئیچ ماشین را به معصومه داد و پیاده شد. حسن کوچولو را بغل کرد و ساک لباس ها و اسباب بازی هایش را روی دوشش گذاشت. معصومه تا داخل حیاط شدن مسعود، او را با نگاهش تعقیب کرد. چند نفس عمیق کشید و از شیشه ی جلوی ماشین به آسمان ارغوانی و قرمز رنگِ دمِ غروب خیره شد.
با صدای ضرباتی که به شیشه ی ماشین میخورد چشمانش را باز کرد. گیج بود. هوا تاریک شده بود. دستانش را به صورتش کشید و سعی کرد که حواسش را جمع کند. خوابش برده بود. دوباره صدای برخورد انگشت به شیشه ی ماشین را شنید و وحشت زده به بیرون نگاه کرد...
مرد جوانی بود. وحشت معصومه بیشتر از قبل شد. مرد انگشت اشاره اش را به سمت پائین گرفته بود که یعنی معصومه شیشه را پائین بدهد. اما او مات و وحشت زده به او خیره شده بود. مرد خندید و چیزی گفت که معصومه نشنید. سرش را به شیشه چسباند و لب زد. تاریک بود و معصومه نتوانست بفهمد که او چه می گوید. مرد دوباره تکرار کرد.
﷽؛
🌱ذکر روز چهارشنبه🌱
🌺 یاحی یا قیوم 🌺
⬅️ تاریخ: شانزدهم اسفند ماه سال ۱۴۰۲، مصادف با بیست و پنجمین روز از ماه شعبان المعظم سال۱۴۴۵
⬅️ مناسبت ها:
🍁سالروز اعدام انقلابی سپهبد رزم آرا توسط فدائیان اسلام(سال۱۳۲۹)
🌲السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
سوره مبارکه مريم آیه 76
وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَّرَدًّا
كسانى كه هدايت يافته اند، خداوند بر هدايتشان مى افزايد و نيكى هاى ماندگار، ثوابش نزد پروردگارت بهتر و خوش فرجام تر است.
امام على عليه السلام
خَيرُ اِخوانِكَ مَن دَعاكَ اِلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَكَ اِلى اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ اَعمالِهِ؛
بهترين برادرانت (دوستانت)، كسى است كه با راستگويى اش تو را به راستگويى دعوت كند و با اعمال نيك خود، تو را به بهترين اعمال برانگيزد.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص417 ، ح9535
🕋🕋
‼️ انحراف از قبله هنگام نماز
🔷 س ۴۷۰۶: نمازگزاری به جهت درد پا و کمر در حین برخاستن برای رکعت بعدی، گاهی به سمت راست و گاهی به سمت چپ می چرخد؛ حکم انحراف از قبله او چیست؟ تا چه حد مجاز است؟
✅ ج: در فرض سؤال تا اندازه چهل و پنج درجه از هر طرف، اشکال ندارد.
#احکام_نماز #قبله
┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اربعین معلی عاشقان ولایت 🚩
🆔 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
در تقویم انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، «سهشنبه بزرگ» یا «سهشنبه فوقالعاده» روز 5 مارس 2024 است. در این روز تعداد زیادی از ایالات آمریکا مرحله مقدماتی انتخابات را برگزار میکنند، و یکسوم نمایندگان مردمی که بعدا نامزد نهایی احزاب را تعیین میکنند، در این روز مشخص میشوند.
پانزده ایالت در سوپر سهشنبه انتخابات مقدماتی جمهوریخواهان را برگزار میکنند. اینها آلاباما، آلاسکا، آرکانزاس، کالیفرنیا، کلرادو، مین، ماساچوست، مینهسوتا، کارولینای شمالی، اوکلاهما، تنسی، تگزاس، ورمونت، ویرجینیا و یوتا هستند.
دونالد ترامپ، نامزد پیشتاز جمهوریخواهان، در سوپر سهشنبهٔ سال 2016 هشت ایالت را برد. امسال نیز او تاکنون تمام انتخابات مقدماتی را برده است، مگر انتخابات منطقه واشینگتن دیسی، که به نیکی هیلی، تنها رقیب درونحزبی باقیماندهٔ خود باخت.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔸ارتش اوکراین از حمله به یک کشتی روسی با پهپاد نیروی دریایی در نزدیکی کریمه خبر داد.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معترض اسرائیلی: ما فریب خوردیم که به این جنگ بی پایان کشیده شدیم
🔺دولت ما توجهی به بیش از 100 گروگان ندارد. دولتمردان ما جنایتکار و کلاهبردار هستند.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔥 سنتکام حمله انصارالله به اهدافی در دریای سرخ را تایید کرد
🔻 رویترز به نقل از فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام):
حوثیها روز گذشته یک موشک ضدکشتی را به سمت جنوب دریای سرخ شلیک کردند.
همچنین نیروهای یمنی دو موشک بالستیک ضدکشتی را به سمت اهدافی در خلیج عدن شلیک کردند.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️افزایش دزدی نظامیان اسرائیلی از منازل فلسطینیها
یک پزشک گردان نیروهای ذخیره اسرائیل:
نیروهای ارتش اسرائیل تلفن همراه، جاروبرقی، موتورسیکلت و دوچرخه را سرقت کردند.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
29.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفیقم برای تفریح داره میره عمان میگه کل هزینه سفر برام حدودا یک میلیونه، بقیهش رو از تفاوت نرخ ارز مسافرتی و ارز آزاد در میارم!!!🤔
#جوالدوز
🔴 پاورقی
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
در بیانیه اخیر وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه آمده است که شبکهسازی عناصر آشوب در کشورهایی همچون ترکیه، تایلند، امارات، ارمنستان، گرجستان و مالزی صورت میگرفته و این درحالی است که دولتها در تمام این سالها با سیاستهای غلط ارزی از جمله پرداخت ارز ارزان مسافرتی، با دست خود بیتالمال را علیه امنیت، اقتصاد و اخلاق هزینه میکردند.
این پدیده جز #حماقت_سیستماتیک نامی ندارد
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔴مرگ مشکوک یک کارمند سفارت آمریکا در قدس اشغالی
🔻سفارت آمریکا در اراضی اشغالی فلسطین از مرگ یکی از کارمندان خود خبر داد. در بیانیه سفارت آمریکا آمده است که این فرد سفیر نیست و بیتردید این یک حادثه برنامه ریزی شده بود. سفارت آمریکا نام این کارمند و جزئیاتی درباره شرایط مرگ او را اعلام نکرد.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
📸تصویر مرزبان شهید علیرضا موذن بیرجندی که ساعاتی پیش در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید.
http://eitaa.com/ashaganvalayat
http://splus.ir/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
رونمایی از ماشین جدید
فقط ترمز دستیش😂
჻ᭂ࿐🌼
http://eitaa.com/ashaganvalayat
http://splus.ir/ashaganvalayat
🔸نیکی هیلی در «داکوتای شمالی» هم مغلوب شد.
🔹رقیب اصلی ترامپ که توانسته بود در رقابتهای درون حزبی در «واشنگتن دی سی» پیروز شود، در آخرین رقابت قبل از «سهشنبه بزرگ»، مقابل ترامپ در داکوتای شمالی مغلوب شد.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔸سنتکام: نیروهای یمنی با دو موشک بالستیک به کشتی کانتینربر سوئیسی آسیب زدند.
🔹فرماندهی مرکزی ارتش آمریکا در خاورمیانه اعلام کرد که حمله روز گذشته نیروهای یمنی که با دو موشک بالستیک ضد کشتی صورت گرفت به کشتی کانتینربر سوئیسی با نام "ام اس سی اسکای" در خلیج عدن آسیب وارد کرده است.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برخورد جالب پروفسور سمیعی با یک جانباز!
🔺 چرا پیاده نظام ویرانی طلبان، پروفسور سمیعی را هو کردند!!
🔹تعجب از این شخصیت علمی است که در جمع زامبیها حاضر شده بود!
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا آمریکا توانایی رویارویی با ایران را ندارد؛ تحلیلگر ضد ایرانی برنامه "پیرس مورگان" پاسخ میدهد
پاتریک بت دیوید، نویسنده و تحلیلگر سیاسی خطاب به مجری انگلیسی:
لیندزی گراهام و نیکی هیلی، خواستار حمله به ایران هستند اما باید بدانیم که ایران دارای دومین ارتش بزرگ خاورمیانه است، ایرانیها استاد جنگهای نیابتی هستند و میلیونها نفر در خدمت ایران هستند؛ پس حمله نظامی به آنها کارساز نخواهد بود.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اخلاق انتخاباتی را از شهید بهشتی یاد بگیریم،
وقتی که رقیبش آیه قرآن را اشتباه خواند و شهید بهشتی....
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
جمهوری آذربایجان سفیرش را به ایران برمیگرداند
🔹امیرعبداللهیان: در دیدار با وزیر خارجۀ جمهوری آذربایجان توافق کردیم که با توجه به برگزاری دادگاه ضارب دیپلمات آذربایجانی در تهران و محاکمهای که صورت گرفته، نسبت به اعزام دیپلماتها و سفیر آذربایجان به تهران در آیندۀ نزدیک اقدام شود.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
🔴مرگ مشکوک یک کارمند سفارت آمریکا در قدس اشغالی
🔻سفارت آمریکا در اراضی اشغالی فلسطین از مرگ یکی از کارمندان خود خبر داد. در بیانیه سفارت آمریکا آمده است که این فرد سفیر نیست و بیتردید این یک حادثه برنامه ریزی شده بود. سفارت آمریکا نام این کارمند و جزئیاتی درباره شرایط مرگ او را اعلام نکرد.
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوراکیهای ممنوعه قبل از خواب کدام است ؟
احتمالا شما هم تا الان نمیدونستید که بخش زیادی از بیخوابیها و بدخوابیهای شبانه، مربوط به خوراکیهایی هست که قبل از خواب مصرف میکنیم❗️
🍏🍎🍎🍏
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛خواص زردچوبه همراه با عرقیجات گیاهی🌱
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم_خورش_بامیه_جنوبی
بامیه ۱کیلو، گوشت گوسفندی ۱/۵ کیلو، پیاز ۳عدد خرد شده، سیر 5_6 حبه درشت، رب گوجه ۳۰۰گرم، آب جوش حدود ۲لیتر، تمر هندی نصف بسته، نمک، فلفل سیاه، زردچوبه، دارچین، ادویه هفت قلم یا کاری
پیاز رو با روغن زیاد تفت بدید(در انتها روغن بیشتر باعث خوشرنگتر شدن خورش میشه). گوشت رو اضافه ده دقیقه تفت بدید. رب گوجه رو اضافه و تفت بدید تا خامی رب گرفته بشه. اگر رب کم بریزید خورشتون در انتها آبکی میشه
آب جوش رو اضافه کنید طوری که نه خیلی رقیق نه غلیظ باشه ،یعنی بعد از پخت گوشت،غلظتش مناسب بشه. ۳ ساعت زمان بدید تا گوشت بپزه. نیم ساعت آخر بامیه هارو توی روغن تفت بدید و به خورش اضافه کنید. نمک خورش رو هم اندازه کنید. تمر هندی رو با آب حل کنید و چند جوش که زد خاموش کنی
➥ 🍌🍫
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat
#خواص #گیاهان #دارویی
چه عادتی عاقبتشان، دیابت است؟
استفاده از ظروف پلاستیکی در مایکروویوها
عدم دریافت کافی نور خورشید
بي تحرکی
صبحانه نخوردن
اجتناب از مصرف پروبیوتیک ها
پرهيز از نوشیدن قهوه
📢 برای ارتقاء سلامت نشر دهید
#طب_سنتی
#گیاهان_دارویی
#دانستنی
https://ble.ir/ashaganvalayat
آیا میدانید سریع لاغر شدن باعث آسیب به مغز می شود؟
🔺دانشمندان بر این باورند زمانی که #وزن شدیدا پایین بیاید، مغز وضعیت را بحرانی تشخیص می دهد و شدیدا استرس افزایش پیدا می کند
🍏🍎 🍎🍏
مگس ها عامل چه بیماری هایی هستند؟
مگسها خیلی بیشتر از اونچه که فکر میکنید بیماریزا هستند!
به گفته دانشمندان مگسها میزبان 600 باکتری مختلفند که میتونن باعث بیماریهای عفونی زیادی مثل ذاتالریه و مسمومیت غذایی بشن!
🍏🍎🍎🍏
عوارض پوست مرغ چیست ؟
👱♀درخانم ها باعث :
🔹 جوش
🔹 پرمویی
🔹رویش موهای زائد
🔹 و کیست تخمدان می شود!
👱در آقایان باعث :
🔸آکنه های شدید پوستی
🔸و نارسایی در هورمون مي شود
🍏🍎 🍎🍏
خشکی صورت را چگونه درمان کنیم ؟
🔘✍روزانه تا دو بار صبح و شب روغن بنفشه به پوست بمالید
🔘✍کرم رازیانه را روزانه به پوست ماساژ دهید
🔘✍مصرف سرکه انگبین نیز در درمان خشکی پوست مفید است
🍏🍎 🍎🍏
قاتلین اصلی سرطان کدام هستند؟
این کلیپ مهم را ببینید و با خوراکیهایی که قاتلین اصلی سرطان اند آشنا شوید!
حتما ببینید و جدی بگیرید و به آن عمل کنید! با مصرفشان هرگز سرطان نگیرید!
🍏🍎 🍎🍏
مصرف چه مواد غذایی باعث بیش فعالی کودکان و قند خون میشود ؟
قند وموادغذایی حاوی قند مانند بیسکویت، کیک، شیرینی، شکلات و نوشابههای شیرین میتوانند موجب افزایش سریع قندخون و بروز بیشفعالی دربعضی ازکودکان شوند
🍏🍎 🍎🍏
ماست چند درصد بیشتر از شیر کلسیم دارد ؟
همه می دانند شیر یکی از بهترین منابع کلسیم است،
اما آیا می دانید ماست 30 تا 40 درصد بیشتر از شیر کلسیم دارد
خوردن ماست را فراموش نكنيد.
🍏🍎 🍎🍏
دلایل مصرف سیب چیست ؟
1- سلامت دندان
2- پیشگیری از کبد چرب
3- تقویت پوست و ناخن
4- تقویت مغز
5- کاهش عفونت در بدن
6- سلامت قلب و عروق
7- کاهش استرس
http://eitaa.com/ashaganvalayat
http://splus.ir/ashaganvalayat
#داستانک
حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ
ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ .
ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ .
ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،
که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد !
ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ
ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺑﺨﻮﺍﺑﺪ .
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد
فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود.
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدنﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑه ﺨﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ .
ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪنکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند:
ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟
ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ (ﺧﺮ ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ .
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و....
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید .
ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می شود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ
ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ
ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ.
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ
ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ !
ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید:
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ
ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ...
ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست
ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست
هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور
هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚
https://ble.ir/ashaganvalayat
🍃حکایت
تا برق قطع نشود، قدرش را نمیدانیم. تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست، نمیفهمیم دوشگرفتن ممکن است چه موهبتی باشد. تا وقتی تنمان سلامت است، نمیفهمیم یک دندان خراب، یک سردرد تخیلی، یک دیسک کمر ناقابل، چه روزگاری از آدم سیاه میکند.
تا وقتی شبکار نباشیم، نمیفهمیم گذاشتن سر روی بالش چقدر رؤیایی و لذتبخش است.تا وقتی پدر و مادر هستند، نمیفهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوستداشتنی است.برای حسکردن خوشبختی شاید امکانات زیادی نیاز نباشد.فکر کردن به اینکه فقط تو از بین میلیونها موجود ریز، کلهگنده و دمدار، شانس زندگی پیدا کردهای، خودش یک قوتقلب بزرگ است.
فکر کردن به اینکه زندگی هرچند سخت و کوتاه به «تو» فرصت «بودن» داد و آن میلیونهای دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند، اگر لبخند به لب نیاورد، ما را دستکم کمی فکری میکند.بعد شاید بشود از چیزهای کوچکِ زندگی، از چیزهای خیلی کوچک مثل لامپ روشن بالای سر، دوش آب گرم، تن سالم، خواب راحت و خانواده بیشتر لذت برد.
بله... آدمی قدر داشتههایش را تا وقتی که داردشان، نمیداند...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚
📚باد آورده
در زمان سلطنت خسرو پرویز بین ایران و روم جنگ شد و در این جنگ ایرانیها پیروز شدند و قسطنطنیه که پایتخت روم بود به محاصره ارتش ایران در آمد و سقوط آن نزدیک شد.
پادشاه روم چون پایتخت را در خطر میدید، دستور داد که خزائن جواهرت روم را در چهار کشتی بزرگ نهادند تا از راه دریا به اسکندریه منتقل سازند تا چنانچه پایتخت سقوط کند، گنجینه روم بدست ایرانیان نیفتد.
این کار را هم کردند. ولی کشتیها هنوز مقداری در مدیترانه نرفته بودند که ناگهان باد مخالف وزید و هرچه ملاحان تلاش کردند نتوانستند کشتیها را به سمت اسکندریه حرکت دهند و کشتیها به سمت ساحل شرقی مدیترانه که در تصرف ایرانیان بود، رفتند.
ایرانیان خوشحال شدند و خزاین را به تیسفون پایتخت ساسانی فرستادند.خسرو پرویز خوشحال شد و چون این گنج در اثر تغییر مسیر باد بدست ایرانیان افتاده بود خسرو پرویز آن را «گنج باد آورده» نام نهاد.
از آن روز به بعد هرگاه ثروت و مالی بدون زحمت نصیب کسی شود، آن را باد آورده میگویند.
#داستانهای_کوتاه
•✾📚
http://eitaa.com/ashaganvalayat
http://splus.ir/ashaganvalayat
#فوری
#مهم
🔴ایران محموله نفتی آمریکا را توقیف کرد
🔹در پی تحریمهای کشورهای غربی و به طور ویژه آمریکا که منجر به جلوگیری فروش داروهای مورد نیاز برای بیماران پروانهای توسط یک شرکت سوئدی شده و صدمات شدید جسمانی و روحی را بر آنها وارد ساخته است، بیماران پروانهای (EB) شکایتی را علیه ایالات متحده آمریکا در دادگاه حقوقی روابط بینالملل (شعبه ۵۵) تهران انجام دادند.
🔹بر همین اساس، با پیگیریهای حقوقی انجام گرفته توسط وکیل پرونده، در نهایت دادگاه حکم توقیف محموله نفتی آمریکایی کشتی ADVANTAGE SWEET در خلیج فارس را به نفع این بیماران صادر کرده و محموله این کشتی توقیف شد.
#الله_اکبر
🆔 برای اطلاع از آخرین اخبار محور مقاومت کافیست که لمس نمایید.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 برادرم رفته و جانم را با خود برده است💔
صحنه ی عجیبی است
هر بار که این اشک ها را می بینم از خودم میپرسم: چرا باید جامعه ی فلسطین راهی را جز آنچه حماس انتخاب کرده انتخاب کند؟
به یاری الله تازه آغاز هفت اکتبر هاست.
نسل بدی از این ترسناک تر ، دردناک تر و شکوهمندانه تر را علیه ناپاک های الوده به نجاست رقم خواهد زد....
https://ble.ir/ashaganvalayat
https://eitaa.com/ashaganvalayat