زائر کرب وبلا
نوجوان بود که مردانه به خنجر خندید
بهر او شد سفر عشق میسر خندید
گریه می کرد که اینگونه مرا رد نکنید
راهی جبهه که شد درصف لشکر خندید
بارها گفت به مادر که به من اذن بده
از سر عشق چنان گفت که مادر خندید
یک نفر گفت که در معرکه ی مرگ نخند
گفت کو بهتر از این چندبرابر خندید
دیگری گفت نمی ترسی از این دوزخ درد
گفت اینجا که بهشت است برادر خندید
مرگ چون بود برایش زعسل شیرین تر
قاسم معرکه شد، در دل سنگر خندید
درشبی معبر مین مرد به میدان طلبید
پابه پروا زده پروانه به معبر خندید
داشت شوق سفر کرب وبلادر سرخویش
زائر کرب وبلا لحظه ی آخر خندید
پاره های بدنی بودوسری، مادر گفت
پسرم راضی ام از عاشقی ات، سر خندید
احمدرفیعی وردنجانی✍🏻
🌹صلی الله علیک یا رقیه بنت الحسین🌹
مانده ست بی آرام جانش مثل زینب(س)
غم دیده بی روح و روانش مثل زینب(س)
الا جمیلا گفته بعد از ما رایتُ
در لحظه های امتحانش مثل زینب(س)
با خویش نجوا کرده در دنبال سرها
با نوحه ی ای ساربانش مثل زینب(س)
طفل سه ساله خورده سیلی مثل زهرا(س)
دشمن زده زخم زبانش مثل زینب(س)
دیده ست درد سنگهای شامیان را
یک روزبر هر استخوانش مثل زینب(س)
بسیار در تنهایی خود گریه کرده
با روضه های خیزرانش مثل زینب(س)
کنج خرابه خطبه های ناب خوانده
طوفان به پا کرده بیانش مثل زینب(س)
برآستان هیچکس پایین نیامد
یک دم سر بر آسمانش مثل زینب(س)
بیچاره نه او چاره ی غمهای دنیاست
او با تمام خاندانش مثل زینب(س)
سخت است شاید باورش اما ببینید
حالا شده قد کمانش مثل زینب(س)
احمدرفیعی وردنجانی
نوای وصل..
بشنو اینک نی نوای وصل می خواهد دلم
نغمه ای از نینوای وصل می خواهد دلم
زخمه زخمه زخم دارم از جدایی بر جگر
مرهم از دارالشفای وصل می خواهد دلم
در قفس جز حسرت و دلتنگی وافسوس نیست
باغ سبزی در هوای وصل می خواهد دلم
جلد کوی دوست هستم، هرکجایی نیستم
بال پروازی برای وصل می خواهد دلم
تشنه ی لبیک هستم قبل هر«کنا معک»
هرنفس «یا لیتنای» وصل می خواهد دلم
خواب می بینم که در راهم به شوقت بازهم
شوق جان دادن به پای وصل می خواهد دلم
گرد پای زائرانت مرهم درد من است
مُشتی از این توتیای وصل می خواهد دلم
بازهم در هر قدم در جاده ی دل باختن
سایبانی چون لوای وصل می خواهد دلم
کوچه کوچه، کوچه ها را باز می پویم به عشق
خلوتی در کوچه های وصل می خواهد دلم
ازکسی می پرسم آقا این عمودچندم است؟
من غریبم، آشنای وصل می خواهد دلم
خستگی هایم بماند، آب ونان خواهم چکار؟
موکبی غرق صفای وصل می خواهد دلم
بیتها در وصف هجران سخت جانکاهند،آه
چندبیتی در رسای وصل می خواهد دلم
من توسل می کنم آقا دعایم کن تو هم
من گرفتارم دعای وصل می خواهد دلم
بعدازآن راهی که پیمودم به پای شوق خویش
جلوه ای از کربلای وصل می خواهد دلم
✍ #احمد_رفیعی_وردنجانی
--------------♡🌸♡----------------
🍀 @asharahmadrafiei
🍀 @asharahmadrafiei
🍀 @asharahmadrafiei
--------------♡🌸♡----------------
هدایت شده از نفسهای دلتنگی
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ تصویری جا مانده
اربعین 99
شاعر: احمد رفیعی وردنجانی
گوینده : علی نریمان
◾️از همکاری شما در نشر این کار سپاسگزارم ◾️
کوچشم دلی؟
ای عاشق استاد بگو یک اثرش را
از آنهمه فریاد بگو مختصرش را
دریاب که بوده ست وچه گفته ست از آن پس
فریاد بزن ناله ی مرغ سحرش را
دریاب که جمعیت کفتار مرامی
کُشتند به پای هوس خود هنرش را
کرکس صفتان تا پر پرواز بگیرند
چیدند به هر حیله ی خود بال وپرش را
تاپله ی آمال شود زود شکستند
زیر تبر منفعت خود کمرش را
آنانکه پی مُرده خوری طعمه نمودند
استادی و فرزانگی و زیب و فَرَ ش را
شک نیست که اومرد هنر بود دریغا
دادند به یغما هنر معتبرش را
حق، باطل و باطل شده حق، دوره فتنه ست
کو چشم دلی راه برد چشم سرش را؟!
باسنگ درآمیزد ودرخاک نشیند
هرکس نشناسد به درستی گهرش را
احمدرفیعی وردنجانی