eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
721 ویدیو
33 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود،شعر هدیه،شعر تبلیغاتی و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... 🔹اجرای شعر آیینی و طنز @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧶 ۲ روز دوم دسامبر ۱۹۷۱ که شش هفت تا از شیخک نشینهای حاشیه جنوبی خلیج فارس وافور به دست و متأثر از سربالارفتن آب، ابو عطاخوان خود را امارات متحده عربی» نامیدند، جشن گودبای کهنه طفلی به نام «اسمال آقا» بود که همان آبـــوي وحيدمان است. چنانچه نوکتان همچنان از سولاخیتان بیرون بماند در روز جشن گودبای پوشک نوه اسمال آقا با داداشی های کوچه «پیچ امین الدوله» استان سی و دوم ایران را با نام «اسکلات تپه» پایه گذاری میکنیم که مساحت امارات یک هشتم مساحت آن خواهد بود. 💠 این مطلب رو به همراه یه عالمه مطلب دیگه که به همت طنزپردازای باشگاه طنز انقلاب تهیه شده، میتونید توی ضمیمه امروز راه راه روزنامه وطن امروز بخونید. 🔗 دویست و نود و سومین شماره ضمیمه هفتگی راه راه رو توی این لینک بخونید: https://B2n.ir/g90199 💡 برخی از تیترها: سنوار سپرهایش را جا گذاشت - سوده پاکاری بچه خوبیه - احمد رفیعی وردنجانی با دم شیر بازی نکن بچه - عباس داوری طویله‌ای در مسیر سگ‌دانی - فاطمه بحرکاظمی 🥊 باشگاه طنز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به سیب‌زمینی‌های دور و برمون سیب‌زمینی! هرگز نخوری هیچ غَمی سیب‌زمینی! غمگین نشوی هیچ دمی سیب‌زمینی‌! تو غصه‌ی بسیار نخوردی، که بماند حتی نخوری قدرِ کمی سیب‌زمینی! مشهور شده بی‌رگی‌ات در همه عالم زان‌ رو که نداری اَلَمی سیب‌زمینی! بینی به جهان ظلم ولی غرقِ سکوتی ننگ است که از این رقمی سیب‌زمینی! مظلوم برآورده ندا از ستم و ظلم بردار به یاری قدمی سیب‌زمینی! گر در دل وامانده‌ی تو بیم قدم هست بر صفحه بچرخان قلمی سیب‌زمینی! یک جمله بگو لا اقل از یاریِ مظلوم از دیده روان ساز نمی سیب‌زمینی! پویایی و بالندگی از خویش نشان ده اندازه‌ی برگ کلمی سیب‌زمینی! ننگ‌است که این‌سان به سرت هیچ نباشد جز فکر غذایی و لمی سیب‌زمینی! خود را نزنی گول، عمو زندگی این نیست عمری‌ست اسیرِ شکمی سیب‌زمینی! مرداب شود عاقبت آن رود که مانده‌است دریاب! اسیرِ عدمی سیب‌زمینی! مظلوم صدا کرد و تو آرام نشستی!! در روز جزا متهمی سیب‌زمینی‌! @asharahmadrafiei
فروش طلا به بالاترین قیمت... وقف خدایش کرد دنیایِ خودش را پُر کرد از او قلبِ مُصفّایِ خودش را این سال‌ها در زندگی تنها به او دوخت در‌ بیش وکم‌ها چشم بینایِ خودش را مادر.. که در هر اتفاقی درسمان داد احساس‌هایِ ناب و زیبایِ خودش را مادر... که عمری مامنِ ما قطره‌ها کرد با مهربانی قلبِ دریایِ خودش را مادر... که با عطر گُلِ رز ماندنی کرد در جانمان طعم مربایِ خودش را فریادِ "هل من ناصری"آمد به گوشش می‌دید در گودال، مولایِ خودش را می‌دید در غزه دوباره کربلا را هم‌نوع‌هایِ پاک و تنهایِ خودش را با اشک‌هایِ دم‌به‌دم آرام می‌کرد سوزِ دو چشمِ در تماشایِ خودش را می‌خواست یار خیلِ حزب‌الله باشد تضمین کُند امروز و فردایِ خودش را در یاریِ دینِ خدا امروز بخشید با بهترین قیمت! طلاهایِ خودش را @asharahmadrafiei
لبخند‌‌‌ِشیرینِ‌مقاومت
جنابِ آقایِ همتی!!! پس کجایی؟نیستی هان؟حرکتی کن همتی! گر ز حرکت ناتوانی! صحبتی کن!همتی زنده‌ای یا مُرده‌ای؟هستیم ما دلواپست لااقل اعلام وضع و حالتی کن،همتی! جان مردم آمده بر لب،کجایی بی‌خیال؟ دردهاشان را علاجِ سرعتی کن ،همتی نامه‌ای بنویس مشکل حل شود، گر عاجزی کاغذی بردار قدری خط‌خطی کن همتی! تا دمار از روزگار هرچه مشکل درکُنی حرکتِ ارزنده و پر قدرتی کن ! همتی! مشکلاتی را که باشد در مسیرِ اقتصاد چاره با تدبیرهای دولتی کن همتی! ای که در جانِ تو شوقِ خدمتِ جانانه بود حال این‌ گوی است و میدان،خدمتی کن ،همتی نیست رنگ از حرف‌هایِ تو به میدانِ عمل لا اقل یک دفعه کارِ مثبتی کن! همتی همتی بنمای و وضع قرمزی را سبز کن نیست ممکن! قرمزش را صورتی کن!همتی چند ده نه،چند صد همت! گرفتاریم ما فکر ارز و اقتصاد و قیمتی کن همتی می‌رسد از ره زمستان!چاره‌ی شایسته‌ای از برایِ مردمان پاپتی کن همتی! همتی از نام فامیل فخیمت شرم کن همتی کن!همتی کن!همتی کن!همتی! @asharahmadrafiei
به وقت انتقام... زدی!!؟ جواب بگیری، جواب خیلی بد جوابِ محکم و کوبنده‌ای فرا از حد چنان که مات بماند فلاخن داوود که هیچ چیز نمانَد به جا از آن گنبد چنان‌که وقتِ نظر بر شکوهِ حمله‌ی ما ز فرق هرچه ستمگر، کلاه می‌اُفتد چنان جواب که آید به گوش اهل جهان صدای زوزه‌ی یک‌ریز و وق وقِ ممتد چنان که ارتش سگیون شود از آن نابود چنان که هر چه ستمگر، دهند از آن ،رد چنان که لِفت ز هستی دهند آنان‌که نموده‌اند به نوعی ستمگران را اَد "بر این رواقِ زبرجد نوشته اند به زر": هزار می‌خورد آن‌که یکی به ایران زد دقیقه‌های نهاییِ بازیِ فینال... فنا شود ستم از این گلِ دقیقه نود رسید موعدِ انجام وعدِ صادق سه "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" @asharahmadrafiei