کارگر...🌹
با شکوهی و سرفراز اگر
روی دوشت غبار کار نشست
بر سر شانهی وطن از توست
هر نشانی از افتخار نشست
تو به درگاه حق سرافرازی
از خداوند مزد میگیری
غم نداری اگر که چون رویت
نام و حق تو در غبار نشست
گاهی از آفتاب سوزنده
گاه از خستگی و شدت کار
هر زمان روی صورت پاکت
نقش امضای روزگار نشست
سالها «روز کارگر» طی شد
و پس از عکس یادگاریها
بر دل از وعدههای موقع عکس
زخمهایی به یادگار نشست
وعدهها پوچ شد، زمانه گذشت
روزها با همین بهانه گذشت
در زمستان وعدههای دروغ
به دلت حسرت بهار نشست
دخترت چندسال پیش از تو
یک عروسک برای بازی خواست
بیعروسک عروس شد از بس
روزها را به انتظار نشست
پسرت گر چه میهمانی رفت
زیر چشمی به بچهها زل زد
بچهها با لباس نو بودند
رفت و با بغض خود کنار نشست
حسرت خانواده را دیدی
بغض کردی و سخت رنجیدی
عرق شرم آرزوهاشان
بر جبینت هزار بار نشست
در کمینت همیشه بود خطر
همسری خسته چشم دوخت به در
در دلش سیروسرکه میجوشید
تا رسیدی تو بیقرار نشست
روزگارت اگر به درد گذشت
روزهایت همیشه سرد گذشت
عزم طوفانی تو خوار نشد
گر چه عمری به پات خار نشست.
دخترت زینبیست شکر خدا
پسرت آشنای عشق حسین
حاصل پاک لقمههای حلال
پیش چشمان تو به بار نشست
میرسد صبح جانفزای ظهور
شب دنیا شود سراسر نور
مژده بر هر که سخت مشتاقِ
صبح زیبای وصل یار نشست
#روز_کارگر
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
معلم...🌷
بالاتر از بالاتر از بالا معلم
ماندهاست آن بالا خودش تنها معلم
او تویِ آن بالا در اوج احترامات
بودهاست از دیروز تا حالا معلم
حتی یقین دارم که خواهد ماند آنجا
در احترامی سخت تا فردا معلم
با احترام !!از درد او هرگز نپرسند
سر میکند با درد خود آقا معلم
با احترام از او نگیرد کس سراغی
ماندهاست با انبوه مشکلها معلم
با احترام البته گازش قطع گردید
وقتی نپرداخیده قبضش را معلم
تا گرم گردد خانهاش روزی دو ساعت
در خانهی خود مینماید هاااااا معلم
با احترام او هست مستاجر،.....مرتب
در شهر میگردد برای جا معلم
با احترام البته ماشین هم ندارد
گز مینماید راه را با پا معلم
با احترام از بس طلب کرد و ندادند
ناچار شد ،دل کند از دنیا معلم
با احترام از بس دویده در پی حق
هنگامِ کارِ خود ندارد نا معلم
با احترام البته میگوید زنش هی:
خیر سرت کو پس حقوقت را معلللللم!!
با احترام البته ،در بحث حقوقش
گردد ز کل خلق استثنا معلم
فحشش اگر دادند خاموش است زیرا
چیزی بگوید، هر که گوید واااااا معلم!
هنگام نمره هست ذکر دانشآموز
از بعد یارب گفتنش ،هی ،یا معلم
گر اشتباه کوچکی از او زند سر
گویند کل شهر، هان، بپا!! معلللللم
وام کلان تنها برای مختلسهاست
ماندهاست وامش لنگ یک امضا معلم
نه چایِ دبشی از برایِ خستگیهاش
نه یک دکل دارد به یک دریا معلم
حق و حقوق او نجومی نیست هرگز
حتی ندارد باغ یا ویلا معلم
فکر حیاتش نیست هرگز یک تن اما
دنیایِ ما را میکند احیا معلم
ای کاش در پاسِ تلاشِ بیدریغش...
بهتر از این باشیم ازین پس با معلم
#روز_معلم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
⚘️تقدیم به معلمان و اساتید عزیزی که در دنیا چراغی به دستم دادند، که تا آخرت پیش پایم را روشن خواهد کرد؛ و اکنون درماندهام که برای جبران اینهمه لطف چه باید گفت.....⚘️
تا ورق میزنم کتابی را
از دل واژهها نمایانی
من ورق میزنم تویی با من
واژهها را به عشق میخوانی
باز پیچیده عطر لبخندت
سبز در کوچهباغ خاطرهها
پشت بغض جدایی از خانه
باز هم مهربان و خندانی
در الفبای زندگی یک عمر
عکس لبخند مهربانت هست
بعد من هم به هر بهانهی عشق
این تو هستی که باز میمانی
واژهها خود گواه این عشقند
که تو دادی به خلق با لبخند
پر و بال عروج از تو گرفت
هرکه در جهل بوده زندانی
در دلم شورِ بودن آوردی
واژهها را هجاهجا کردی
تا که در ذهن نوشکفتهی من
بنشیند به طعم آسانی
ای ضمیر همیشه روحافزا
در دل واژههای شورانگیز!
آسمانی دعاست پشت سرت
در دل لحظههای نورانی
عشق در شور آشنایی توست
خصلت شغل انبیایی توست
هر کجا که رسول نور تویی
نیست گمراهی و پریشانی
هرطرف جلوهی هدایت توست
آشنا با جهان محبت توست
آیهای روشن از رسالت توست
معجزاتی به این فراوانی
از شمیم تو نور میروید
گرد غفلت ز دیده میشوید
بر تن حسرت کویر انگار
مثل دست زلال بارانی
بوتهی عشق میکند ریشه
میشکوفد نهال اندیشه
میچشد طعم نور هر که بر او
جام آب بقا بنوشانی
تو به قاموس عشقورزی خود
خاطرات «مطهری» داری
که ز اندیشهی خدایی او
هرچه گفتند نیست پایانی
هر کجا نام عشق میآید
گفتن از نام پاک تو باید
تو که عمریست کردهای بر ما
شور ایثار و عشق، ارزانی
با تو اردیبهشتهای زمین
همه همسایهی بهشت شدند
که مگر این بهشت باشد جز
دیدن جلوههای ربانی
میرسانی به آسمان عروج
آدمی را به درس پروازت
که دو شهبال علم و معرفتاند
بالهای عروج انسانی
جلوهی رحمت خداوندی
تو رسول امید و لبخندی
هر کجا هستی ای معلم مهر
با تو همراه، مهر یزدانی
#روز_معلم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
استاد...
گویم پس از یک این د نیم آف گاد استاد
چون داده است این را به بنده یاد استاد
تنها نه در این دوره دارد ارزش و قُرب
ذکرش شده حتی زمان ماد استاد
ماها گل خرزهرهی روییده در باغ
نخل قوی، سرو سهی، شمشاد استاد
علم است شیرینی که وقتِ کسب آن است
در کوه کندن برتر از فرهاد، استاد
آنکس که گاهی در بحوثات غلیظش
اذهان ما کردهاست بوکس باد استاد
هر وقت غمگینیم از تعطیلی درس
داریم ماها در فضایِ شاد استاد
طبق متدهای خودش باشد مخالف
با رنگ دیشدیمدیشدیریمدیشداد استاد
دیش دام را در قافیه دیش داد کردم
از قافیه اکنون نگیر ایراد استاد
با خندههای دلنشنین در هر کلاسی
کلی انرژی میکند آزاد استاد
گویا سپاهِ ما زده موشک دوباره
هر گاه دارد میزند فریاد استاد
با دقت ارزندهاش در بحث تدریس
در ما تحول میکند ایجاد استاد
تا راه خوب زندگانی را بیابیم
ما را همیشه میکند امداد استاد
عمری گره کردهاست مشت محکمش را
در این وطن بر ضد استبداد استاد
از شدت غلظت رسد بر گوشمان، شاد(تلفظ)
وقتی که میگوید به صحبت صاد استاد
بهر جلوگیری از انواع تقلب
تولید کرده چند تا پهپاد استاد
آید به سرعت در کنارِ شخص خاطی
خاطی زند محکم به سر، ای داد ،استاد
سازد به دانشگاه آنها را معاون
باشد اگر دارای ده داماد استاد
از جدیت در کار و اِعمالِ صلابت
دارد خصوصیاتِ مادر زاد استاد
هر چند او را گشت مخصوصی نباشد
اما موفق بوده در ارشاد، استاد
فولاد را با حرفهایش میکند نرم
باشد اگر در شرکت فولاد استاد
هر گونه بحثی گردد او گوید سخنها
دارد تخصص در همه ابعاد استاد
این بنده را استادهایم کشف کردند
بهبه نموده کشف استعداد، استاد
گردد زمان امتحانات و دوباره
گردد زمانِ گفتنِ استاد استاد
شد خانههای زندگیمان از تو آباد
ای رحمت حق ،خانهات آباد استاد
ممنون و مدیون تو هستم لحظهلحظه
حاشا اگر یک آن روی از یاد، استاد
#روز_معلم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei