eitaa logo
اشعار "عاصی"
405 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
56 فایل
👌اشعار مذهبی سیاسی اجتماعی عاشقانه طنز و انتقادی... ❤همراهمان باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
‌شعر می‌خوانـم که دلتنگی فراموشم شود گر چه می‌دانم دوای دوری‌ات این کار نیست..! @mashaar🌱
1_1016839166.mp3
3.48M
🌹بساطِ گل... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌺🍃🌼🍃
مردان اگرچه مرد اما نازنین اند... آنها فرشته های حق روی زمین اند گرچه که دارند دلبری در کنج خانه... در فکر مهسا و پری و یاسمین اند خیلی گل اند مردان ولی صیاد هستند آنها پی مه پیکران اندر کمین اند هرگز مکن سعی تا که آنها رام گردند باور بکن ای جان من ذاتاً همین اند "عاصی" 😅😅😅😜😜😜
قلبم کمی درد گرفته است نازنین... کمتر غذا بخور به گمانم تُپل شدی! "عاصی" 🍃☺️🍃❤️🍃☺️🍃
هدایت شده از ناصح
حکمت ۱۹۹.mp3
3.82M
✍حکمت ۱۹۹ ✅امیر المومنین علیه السلام در توصیف اراذل و اوباش: آنان چون گرد هم آيند پيروز شوند، و چون پراكنده شوند شناخته نگردند. ✅و گفته شد كه امام فرمود: آنان چون گرد هم آيند زيان رسانند، و چون پراكنده شوند سود دهند. ◀️از امام پرسيدند: چون اوباش گرد هم آيند زيان رسانند را دانستيم، امّا چه سودى در پراكندگى آنان است؟ ◀️حضرت پاسخ دادند: صاحبان كسب و كار و پيشه وران به كارهاى خود باز مى گردند، و مردم از تلاش آنان سود برند، بنّا به ساختن ساختمان، و بافنده به كارگاه بافندگى، و نانوا به نانوايى روى مى آورد. 💢پیشنهاد دانلود برای فعالین رسانه ای☺️ ╔══❖•° 🍁 °•❖══╗        @hmmnasehe ╚══❖•° 🍁 °•❖══╝
"باید از غیرت عشق تو چو چنگیز مغول روز و شب یکسره اَبنای زمان را بکُشم! مثلاً کار من این است که امشب بروم اصفهان تا به سحر نصف جهان را بکُشم! ببرم عقربه ها را به عقب تا که سرِ خواندن از ناز تو مرحوم بنان را بکُشم! یا نه هر طور شده سعی کنم توی دلم این همه هول و ولا و هیجان را بکُشم آخرش چاره ام این است گمانم که شبی خودم این شیفته ی دل نگران را بکُشم!" تشنه گر باشی و یک جرعه ز آب ات ندهند باید از حرص و غضب آب روان را بکشم گر شوی پیر و به وصلت نرسم باید من... اندر این شهر همه پیر و جوان را بکشم تو بهار منی و من به تو دل را بستم تا گزندی نرسد بر تو ، خزان را بکشم من به راه تو تن و سر بدهم ای محبوب مانع گردند اگر ، کل یلان را بکشم ضربان دل من نام تو باشد هر دم گر زند نام دگر ، من ضربان را بکشم شاعر؛ و "عاصی" 🌺🌹🌺🌹🌺
گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق خون‌بهای من دل‌سوخته بر قاتل نیست 😭
202030_793867883.mp3
3.66M
❤️شب عاشقان بی دل... شاعر؛ سعدی 🍃🌺🍃 👈 علیرضا افتخاری 👌 🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
Bahram Hasiri - Mago Ba Man 128.mp3
4.32M
❤️ ترانه سنتی "مگو با من..." 👈 استاد بهرام حصیری 👌 🍃🌺🍃❤️🍃🌺🍃
Hesamoddin Seraj - Shabe Asheghane Bidel.mp3
14.89M
❤️شب عاشقان بی دل... شاعر؛ سعدی 🍃🌺🍃 👈 سید حسام الدین سراج 👌 🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃
سرفه های الکی کردم و گفتم شاید بزنی پشتم و و من محرم دستت بشوم
اشعار "عاصی"
سرفه های الکی کردم و گفتم شاید بزنی پشتم و و من محرم دستت بشوم #احسان_امینایی
. سرفه کردم تا زند با دست خود بر پشت من... نصف لیوان آب هم‌ معشوقه ام دستم نداد! "عاصی" 😩💔😩
"شعری شدم انگار، که آرایه ندارد..." یا سوره ای هستم که دگر آیه ندارد رفتی تو و من بی تو شدم مثل ستونی... هر چند تنومند ولی پایه ندارد تنها شده ام بعد تو من وای بحالم... آنقدر که حتی تن من سایه ندارد بس ضربه زدم بر سر و این صورت گریان از پوست نمانده اثر و لایه ندارد گشتم پی تو در همه آفاق نبودی... شرمنده که این عاشق تو مایه ندارد "عاصی" 💔💔💔
در غم من دلبرم هر چند بی تقصیر نیست من‌ خودم‌ عاشق‌ شدم‌...خودکرده‌ را تدبیر نیست!
اشعار "عاصی"
در غم من دلبرم هر چند بی تقصیر نیست من‌ خودم‌ عاشق‌ شدم‌...خودکرده‌ را تدبیر نیست! #احسان_نرگسی
. عاشقم کردی و رفتی ، معذرت هم خواستی... این دل بشکسته را "العفو" درمان می کند؟! "عاصی" 💔💔
کاش میشد سر گذاری تو به روی شانه ام... تا بدانی من ز عشقت نازنین دیوانه ام کاش میشد من در آغوشت کشم تا اندکی... درد هایت کم شود ای دلبر جانانه ام کاش میشد پا گذاری بر دو چشمان ترم با قدومت پر کنی از نور خود کاشانه ام حیف اما تو ز من دوری و من دورم ز تو تو میان رنج ها و من غمین در خانه ام "عاصی" ❤️💔
دیدمت در باغ سبزی آمــــــــدی از روبرو بار اول بود می دیدم کـه هستی خنده‌رو آمدی نزدیکــم و آغوش مهــــرت باز شد غرق حیرت شد تمامم، بندبندم مو به مو آمدم لب وا کنــم در وصف بد رفتاری‌ات دست آوردی جلـو گفتی که می دانم نگو لطف می کــردی و می دادی غبار قلب را در گلاب مهربانی هـــــــای نابت شستشو قــــــــول دادی می شوی دلداده دین دلم نام من را هم نخواهی برد دیگر بی وضو ناگهـــــــــان ناباورانه پلک چشمم باز شد دیدم از رویم شده رد باز هــــــم بال پتو ✍ 🍃🌺🍃
"رَبِّ إغفِر لی"بگوید دائم این عبدِ جسور تا ببخشی "سائلِ" درمانده را ربِّ غفور
هر آنگاهی که یادت میرسد بر سینه ےِ تنگم دلـم بی اختیار از دردِ عشقت شـعر می بارد
توبه کن عاقل که مرگ اندر کمین زندگی است ذکر حق گو عاصیا این راه و رسم بندگی است "عاصی" 🍃🌺🍃
قدم قدم بکشانم به خلوتت و ببین که جز تو از همه شهر رو گرفته دلم @mashaar🌱
. خنده هایت هر زمان آید به یادم نازنین... اشک از کنج دو چشمم می چکد آرام و گرم! "عاصی" 😭💔😭
مانده از من بعدِ تو ویرانه‌ای مانند بَم...
بـاز‌شـب‌شـد‌در‌فـراقـت‌بـاز‌آه‌آمـد‌ز‌دل... من‌که‌بیدارم‌بخواب‌ای‌نازنینم‌شب‌بخیر! "عاصی"
با خیال یار در یک پیرهن خوابیده ام بر ندارد سـر ز بالین هر که بیـدارم کنـد!
هدایت شده از اشعار "عاصی"
"یک غزل خواندم برایش موقع دیدار او" کاش می‌شد خام گردد تا شوم من یار او گرچه او گل باشد و جایش گلستان و منم... هر کجا او می رود پایین پایش خار او لب انار و چشم هایش چون ستاره پر ز نور دیدم از روزی که او را من شدم بیمار او خواب گشته بر من عاصی حرام ، بیدار من هی توهم میزنم من گشته ام دلدار او بوسه ای خواهم از او گر پیش من آید سحر بارالهی دست من انداز امشب کار او "عاصی" 🍃❤️🍃
همیشه موقع دیدار او دلم می‌ریخت اگرچه ترس نبود، اضطراب خوبی بود...
مکن ملامتِ مجنون، که اختیار نداشت بهانه بود جنون، هرچه کرد لیلی کرد...
هرکه می‌بینم، ز دست غم شکایت می‌کند حیرتی دارم که از بهرِ که عشرت ساختند!
اگر که این دل بیچاره در مضیقه نبود اگر که اسلحه‌ی عشق بر شقیقه نبود اگر که پای دو چشم تو در در میانه نبود اگر که سرخی لب‌های تو عتیقه نبود اگر برای خود ای گل تو را نمی‌چیدم اگر که این دل بیچاره با سلیقه نبود اگر که عشق تو سلاخ با مروت بود اگر که این دل آواره زیر تیغه نبود اگر که در دل سنگ تو هم بخاطر عشق توان دوری از من به یک دقیقه نبود اگر... اگر... اگر... اما بگو چه می‌شد اگر که رسم عاشقی ما براین طریقه نبود!